searchicon

کپی شد

مفهوم عشق

در كتب لغت، “عشق” به معناى “دوستى شديد” آمده است[1] و گفته شده كه از “عَشَقه” مشتق شده است و عشق همان گياه پيچك مى‏باشد كه درخت را احاطه و در نهايت راه تنفس را بر او مى‏بندد و درخت زرد مى‏گردد.[2]

درباره آن كسانى كه عاشق عبادت و… مى‏باشند مى‏توان گفت: كه آنها را پيچك عبادت احاطه كرده و اين گونه است كه زرد و لاغر مى‏گردند.[3] ابوسعيد ابوالخير اين حالت را با خطاب به برگ‏هاى زرد درختان در پاييز اين گونه بيان كرد كه:

ترا روى زرد و مرا روى زرد

تو از مهر ماه و من از مهرِ ماه

به هر حال، عشق يكى از صفات و حالات درونى انسان است و از نوع كشش و گرايش مى‏باشد، و احساسى است باطنى كه به “قلب و دل” نسبت داده مى‏شود. [4]عشق، شوق مفرط و میل شدید به چیزی، به معنای فرط حب و دوستی، مشتق از “عشقه” است و آن گیاهی است که بر تنۀ هر درختی که پیچد، آن را خشک سازد و خود به طراوت خویش باقی بماند. پس هر عشقی بر هر تنی که بر آید، جز محبوب را خشک کند و محو گرداند و آن تن را ضعیف سازد و روح و دل را منور گرداند.[5]

عشق و محبت مهم ترین و یکی از عالی ترین حالات انسان عارف و از مبانی و اصول بسیار مهم عرفانی به شمار می رود. از دیدگاه عرفان، عشق از مواهب الاهی و از داده های خداوندی است،[6] نه از دست آوردهای بشری، اگر چه مقدمات دست یابی به عشق می تواند تحصیلی باشد.

شیخ الرئیس، عشق را علت وجود همۀ موجودات بر می شمرد و معتقد است، عشق موهبتی است که اختصاص به انسان ندارد و همۀ موجودات به نحوی از آن برخوردارند.[7]

ملا صدرا، نیز عشق را حقیقتی ساری و جاری در کلیه موجودات می داند و معتقد است که هیچ موجودی نیست که از پرتو عشق بی بهره باشد.[8]


[1] العشق افراط الحب و يكون فى عفاف و فى الاساس «اشتقاق العشق من العشق…»، اقرب الموارد، ج 2، ص 786.

[2] سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، واژه ی عشق؛ همو، فرهنگ علوم عقلی، واژه عشق؛  و شايد به همين جهت باشد كه حضرت امير (ع) در وصف متقين فرمود: اجساد و بدن‏هاى آنها نحيف است… چونان تير تراشيده و لاغر كرده مى‏باشند، نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتى، ص 303 و 305.

[3] همان.

[4] در لسان آيات و روايات معمولاً از چنين حالتى به محبت تعبير مى‏شود.

[5] التهانوی، محمد اعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج 2، ص 1012؛ سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، واژه عشق؛ همو، فرهنگ علوم عقلی، ص 357.

[6] عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، ص 328.

[7] ابن سینا، الرسائل، ص 375.

[8] ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج 7، ص 149.