searchicon

کپی شد

مفهوم شناسی سعادت

مفهوم سعادت و معانی اصطلاحی آن و فهم ما از سعادت یکی از مطالب مهم و مرکزی در جوامع بشري و زندگی ما انسان ها به شمار می رود. يكي از سؤال های مهم در زندگی انسان این است که در یابد سعادت چیست؟ سعید و خوشبخت کیست؟ سعادت واقعی چیست؟ و چطور می توان انسان به سعادت واقعی دست یابد؟ یافتن جواب درست و منطقی به این سؤالات، به اطمینان کامل، حلی برای بسیاری از مشاکل ما می شود.

سعادت در فرهنگ هر ملت و حتی هر انسان مفهوم، محتوا و تعاریف مختلفی دارد. هر گروه و فرقه انسانی سعادت را به شکل خاصی و با ذوق خود تعریف و تشریح نموده و فهم خود را از این مفهوم ارائه نمودند.

کلمه سعادت یا خوشبختى در لغت، توسط علما به معناى خوش طالعى مورد ترجمه و تفسیر قرار گرفته است. همچنان علما در تعریف سعادت می گویند: «سعادت رسيدن به هر نوع كمال ممكن كه انسان استعداد و شايستگى وصول به آن را دارد» و یا به عبارت ديگر، سعادت عبارت از استفاده صحیح، سالم و مشروع از نيروهاى مختلف مادى و معنوى که پروردگار در تصرف واختیار انسان قرار داده، است.

این فهم را قرآن کریم با زیبایی خاص خویش چنین معرفی می فرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[1] از فحوی آیات متبرکه با صراحت تام معلوم می گردد که فلاح انسان در گرو تزكيه نفس است و «فلاح‏» همان سعادت و كمال نفس انسانى است؛ از اين نظر كه موجب رستگارى و رها شدن انسان از مشکلات است. از آن نظر كه موجب دستيابى به خواسته‏ها است «فوز» و از نظر اين كه مطلوب ذاتى است «سعادت‏» ناميده مى‏شود.

اگر ما حکمت و فلسفه خلقت انسان را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم با وضوح تمام در خواهیم یافت که‌، هدف از خلقت جهان و به تعقیب آن خلقت انسان‌، رساندن انسان به کمال فضیلت و رساندن انسان به بالاترین کمال انسانی است‌، بنابر همین منطق است که انسان فطرتاً مخلوق کمال‌جو و سعادت طلب خلق گردیده است. بنا براین همه انسان ها می خواهند خود را به سعادت گم شده خود برسانند .

ولی جای هیچ گون تردیدی نیست که انسان ها برای رسیدن به معراج سعادت برای خود راه ها و وسایل مختلفی را مطرح وپیش بینی می نمایند. برخی از انسان ها رسیدن به سعادت و خوشبختی متصور خویش را در رســـیـــدن بـــه «لذت» ظاهری[2] و برخی دیگر از انسان ها «لذت های» باطنی را مایه سعادت و خوشبختی معرفی می دارند. ابن سینا، سعادت را به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان به طور یک نواخت و هماهنگ که موجب کمال انسان می‌شود، معنا کرده‌اند.[3]

همچنان علما بدین باور وعقیده اند که هر کدام از دو خصوصیت (سعادت و شقاوت) برای خود معنای به خصوصی دارند. به طور نمونه «روح» دارای سعادت و شقاوتی است و «جسم» هم دارای سعادت و شقاوتی به خصوص خود می باشد. بنابر همین منطق است که قرآن کریم انسان را موجودی مرکب از جسم و روح معرفی می کند. روحی ابدی و جسمی متحوّل و متغیّر. بنابراین آنچه که تنها مربوط به سعادت است‌، «روح» انسان است‌. مانند علم، تقوا و امثال آن‌، از سعادت‌های انسانی می‌شمارد و همچنین اموری که سعادت جسم و روح را با هم دربر دارد، از سعادت‌های انسان محسوب می‌فرماید: مانند نعمت مال و اولاد به شرط آن که انسان را از یاد پروردگار غافل نکند و دلبستگی به حیات دنیوی را به دنبال نداشته باشد. همچنین سعادت انسان اموری است که در ناحیه جسم و بدن سختی و ناملایماتی را به وجود آورد ولی در ناحیه روح از سعادت شمرده می‌شود، مانند قبول مشقت های جسمی در راه خـــــدا، انفاق اموال در راه خدا. امّا اموری که در روح شقاوت ایجاد کند، گرچه سعادت جسمانی را به همراه داشته باشد، هیچ گونه سعادتی را همراه ندارد، مانند لذائذی که فقط جنبۀ دنیوی غیر مشروع داشته و این لذایذ غیر مشروع دنیوی موجب فراموشی از یاد خداوند گردد. این نوع لذائذ و به اصطلاع سعادت‌ غیر مشروع جسمانی را پروردگار برای انسان در واقعیت عذاب شمرده است.

دین مقدس اسلام، به انسان هشدار می دهد که مفهوم زندگی این نیست که انسان یکسره خود را به لذایذ و رنج های دنیوی منحصر شمارد. بلکه زندگی ابدی و جاودانه نیز با رنج ها و لذت های متناسب با اعمال انسان ها در راه است و این انسان است که می تواند انتخاب کند زندگی زودگذر و فانی،‌ یا سعادت جاودانه و ابدی و همیشگی. دین اسلام در این راستا اعتدال را مراعات کرده و برای بهره گیری از لذایذ مادی و معنوی حدود و ثغور بس عالی و انسانی را تعیین نموده که پیروی از این اصول سبب صلاح و فلاح دنیا و آخرت خواهد بود.

مسّلم است که سعادت و خوشبختى از آنِ انسان ها و جوامع بشری است که آسایش خاطر و آرامش بیشترى داشته باشند. برای عده ای که سعادت و خوشبختی را تنها در داشتن مال دنیوی خلاصه می کنند باید گفت که: مال و ثروت و قدرت، به هیچ صورت منشأ سعادت و خوشبختى به حساب نمى‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه مى‏آورند اماحتمی نیست که آرام بخش باشند.


[1] شمس، ۷ – ۱۰.

[2] كاپستون، فردريك، تاريخ فلسفه، ترجمه مجتبوی، سید جلال، ج 1، ص 467، انتشارات علمي و فرهنگي و سروش، تهران، 1368 ش.

[3] رسائی‌، حمید، رساله سیمای خوشبختی‌، ص ۱۷.