searchicon

کپی شد

مفهوم اصطلاحی توریه در روایات

در روایات، هم از لفظ توریه و هم از لفظ معاریض در معنای اصطلاحی آنها استفاده شده است؛ به عنوان نمونه: نقل شده که «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) كَانَ إِذَا أَرَادَ سَفَراً وَرَّى بِغَیرِه‏»؛[1] «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه آهنگ سفری مى‌نمود، توریه مى‌نمود».

ابن اثیر در توضیح این حدیث مى‌نویسد: یعنی آن را پوشانده و این گونه وانمود مى‌نمود که اراده کار دیگری را دارد.[2]

در روایتی از امام صادق (علیه السلام)، آن حضرت از این که یکی از اصحابش در برابر یکی از مخالفان، توریه نموده، وی را این‌گونه مى‌ستاید: کار خوبی کردی، پاداشت بر خداوند متعال باد. همانا فرشتگان آسمان از توریه نیکوی تو، شگفت زده شدند… سپس آن حضرت به گفتار حزقیل؛ مؤمن آل فرعون، به عنوان یکی از مصادیق توریه، اشاره می‌فرماید.[3] به فرعون خبر دادند كه حزقیل به موسى و خداى موسى مؤمن است و منكر خدایى تو است. فرعون گفت: حزقیل پسر عمو و ولىّ عهد من است. اگر چنین است که شما مى‌گویید او را به قتل می‌رسانم و اگر شما دروغ گفته باشید شما را به سخت‏ترین وجه خواهم کشت. سپس دستور داد او را حاضر کردند و از او پرسید: شنیده‌ام تو مردم را از الوهیت من برمی گردانى و به اله موسى دعوت مى‌كنى. حزقیل گفت: شما تاكنون از من دروغى شنیده اید؟ گفت: نه، گفت: از اینها (اطرافیان و حاضران) بپرسید خدای آنها کیست، خالق آنها كیست، رازق آنها كیست، چه کسی معیشت آنها را اصلاح مى‌كند؟ همه گفتند فرعون. گفت: همه شاهد باشید اله من، خالق من، رازق من و مصلح معایش من، همان اله و خالق و رازق و مصلح معایش اینها است. فرعون خیال كرد او را می‌گوید، در حالی که قصد او خداى متعال بود كه اله و خالق و رازق و مُصلح معایش همه است. آن گاه فرعون فرمان داد سخن چینان و سعایت کنندگان را مجازات کنند.[4]

 

[1]. صدوق، محمد بن على، معانی الأخبار، محقق: غفارى، على اکبر، ص 386.

[2]. ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق/ مصحح: طناحى، محمود محمد و زاوى، طاهر احمد، ج ‏5، ص 177.

[3]. «جودت لله درك- لقد عجبت الملائكة في السماوات من حسن توريتك… و لقد كان لحزقيل المؤمن مع قوم فرعون الذين وشوا به إلى فرعون مثل هذه التورية». التفسير المنسوب الى الامام العسكرى (علیه السلام)، ص 356 و 357.

[4]. همان، ص 356 – 358؛ طیب، سید عبد الحسین، أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏11، ص 38.