searchicon

کپی شد

مصادیق اهل بیت (علیهم السلام)

همۀ مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت -به استناد شواهد و قراین و روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، امام سجاد (ع) و دیگر امامان (ع) و نیز ام سلمه، عایشه، ابوسعید خدری، ابن عباس و دیگر اصحاب- اعتقاد راسخ دارند که آیۀ تطهیر[1] در شأن اصحاب کساء – حضرت محمد (ص)، علی ، فاطمه، حسن و حسین (ع) – نازل شده است و منظور از اهل بیت آنان هستند.

در اثبات انحصار کلمۀ “اهل البيت” در آيۀ تطهير، به پنج تن آل عبا (ع)، مى‏توان دلايل دلالتى[2] و روايتى متعددى را که مورد پذيرش عموم اهل سنت و شيعه است اقامه کرد. از اين جهت، به تبيين هر يک از این ادله به نحو جداگانه، خواهيم پرداخت.

دلايل دلالتى (متنى):

الف: قرآن کريم، کلام الاهى است و جنبه‏هاى اعجاز در آن فراوان است. اما آنچه که راحت‏تر از ديگر موارد، در دسترس ما است، موضوع فصاحت و بلاغت آن است؛[3] يعنى هيچ گونه خطاى ادبى در چينش و اسلوب، انتخاب واژه‏ها و يا به کاربردن کلمات در اين مصحف شريف موجود نيست.

مى‏دانيم که در زبان عربى  مخاطبين مؤنث و مذکر، ضماير و کلمات خاص خود را دارند و در ارجاع يک ضمير جوانب فراوانى در نظر ‏گرفته می شود؛[4] مثلاً در جمعى که تعداد مؤنث به نحو قابل توجهی بيشتر از مذکرها باشد، ضمير مؤنث آورده مى‏شود. حال اگر خلاف آن رخ داد؛ يعنى در خطاب به جمعى که اکثراً مؤنث هستند ضمير مذکر به کار رفت، کارى است غلط و مغاير با قوانين زبان عرب، و کسى که مرتکب چنين چيزى شود؛ يعنى ضمير مؤنث را مذکر و مذکر را مؤنث به کار بَرَد مورد استهزاء قرار می گیرد چه رسد به قرآن کريم که کلام الاهى و معجزۀ جاويد[5] پيامبر اسلام (ص) است.

در متن آيۀ تطهير آمده است: «… عنکم… يطهرکم…» که ضماير آن مذکر مى‏باشد. اين در حالى است که خداوند خوب مى‏داند که تعداد زنان سراى پيامبر (ص) بسى بيشتر از مردان[6] آن است. با چنين فرضى، اگر بخواهيم آيۀ‏ فوق را، راجع به تمام خاندان و عموم اهل بيت پيامبر (ص) بدانيم؛ بايد بگوييم که يک خطاى ادبى محرز را در فرمايشات خداوند عليم و حکيم و در لابه ‏لاى آيات قرآنى، يافته‏ايم که آن، استفادۀ دو ضمير مذکر، به جاى مؤنث است، خطايى که بسيار واضح و غير قابل انکار مى‏باشد. مشخص است که اين امر، با کليت باورهاى يک مسلمان مبنى بر اعجاز قرآن، علم و حکمت الاهى و… مغايرت داشته و پذيرفتنى نيست. پس بايد مرجع ضمير، طورى باشد که ارجاع دو ضمير مذکر به آن، مشکلى ايجاد نکند و اين نمى‏شود مگر اين که ضماير در آيۀ تطهير را، راجع به اهل بيت پيامبر (ص) در خانۀ فاطمه‏ (ع) بدانيم؛ يعنى محمد، على، فاطمه، حسن و حسين (ع).[7]

ب: کلمۀ أهل[8] در زبان عربى همانند لغت أهالىِ -با کسره- در زبان فارسى، دائم الأضافۀ معنوى است؛ يعنى بايد تکيه‏گاه و مضاف اليه داشته باشد تا معناى لغوى‏اش مشخص شود مثل اهل الکتاب،[9] أهل الأيمان، أهل النِّفاق و…. پس قسمتى از بار معنايى کلمۀ اهل را مضاف اليه آن به دوش مى‏کشد. در آيۀ شريفه تطهير نيز، اگر بخواهيم منظور از اهل را بدانيم، مى‏بايد که در ابتدا معناى البيت برايمان مشخص شود. بيت يعنى خانه، سرا، کاشانه و… که همه برگرفته از کلمۀ مأوى به معناى جايگاه است. حال اين که منظور از مأوى و جايگاه در کاربردهاى گوناگون چيست؟! را بايد قراين ملازم کلام، اعم از قراين داخلى يا خارجى، تبيين کند.

دربارۀ موضوع مورد بحث؛ يعنى اهل البيت نيز اين مطلب جريان دارد؛ يعنى اگر قرينه‏اى براى تخصيص، تعميم و يا تبيين مراد الاهى از البيت، به دست نيامد با فرض چشم پوشى از اشکال ادبى در کلام، مى‏توان معناى اهل البيت را تمام منسوبان به پيامبر در خانه‏هاى حضرتش دانست، که در اين صورت منظور از بيت، خانه‏هاى زندگانى، يا منازل مسکونى خواهد بود.

اما با کمى دقت در برخى قراين خارجى، مثل احوال نزول آيه، پى به بطلان مطلب فوق، خواهيم برد؛ زيرا با وجود اين که آيه در منزل امّ سلمه نازل شده است، به تصريح خود پيامبر (ص)، او، داخل در عنوان اهل بيت نيست.[10] در حالى که اگر منظور از بيت، همان منزل مسکونى بود، ام سلمه که آيه در منزل وى نازل شده است مى‏بايد اولين مخاطب آيه باشد و از هر کس ديگر در کسب اين عنوان اولويت داشته باشد، اما پيش‏تر، ثابت شد که اين ادعا برخلاف واقعيت است. شايسته است تا در اين باره به روايتى که واحدى نيشابورى نقل کرده است، اشاره کنيم:

“ام سلمه (رض) مى‏گويد که پيامبر (ص) در خانه (من) بود و خوراکى (مقابل خويش) داشت، تا اين که فاطمه ‏(ع) داخل شد و پيامبر (ص) فرمودند که (اى فاطمه) همسر و پسرانت را به سوى من فرا خوان. پس على، حسن و حسين (ع) آمدند و نشستند. در حالى که (از آن خوراک) مى‏خوردند؛ پيامبر (ص) به خواب رفت. در آن هنگام، زير پيامبر (ص) يک عباى خيبرى بود و من (ام سلمه) نيز در اتاق (مجاور) در حال نماز بودم. سپس خداوند، آيۀ تطهير را نازل کرد و بعد، پيامبر (ص) با اضافۀ عبا، روى ايشان (على، فاطمه، حسن و حسين) را نيز پوشانيد. سپس دستان مبارک را بيرون آورده، رو به آسمان کرده و فرمودند: الاهى، اينان اهل بيت من و مختص به من هستند، پليدى‏ها را از ايشان دور کن و پاکيزه بدارشان. من در آن زمان سرم را داخل اتاق آنها کرده و پرسيدم: من هم با شما هستم يا رسول الله؟! وى فرمودند: تو برخيرى تو برخيرى”[11] بدين وسيله، پيامبر (ص) در ضمن تأييد ام سلمه (رض) وى را داخل در جرگه اهل بيت(ع)[12] ندانستند.

اين همان روايت معروفى است که نزد تشيع، به حديث کساء[13] شهرت دارد و در بيشتر کتب حديثى و ادعيه، به چشم مى‏خورد.

دلايل روايى:

رواياتى که به تبيين مراد الاهى از کلمۀ اهل البيت در آيۀ تطهير پرداخته‏اند کم نيستند، اما با توجه به تفاصيل و بيان جنبه‏هاى متفاوت در اين روايات، ما آنها را به سه گروه تقسيم کرديم و از هر يک نمونه‏اى را ذکر خواهيم کرد. شايان ذکر است که منابع روايات ذيل، از کتب اهل سنت می باشد. هر چند که معادل آنها در منابع حديثى شيعه، بسيار وجود دارد.

الف: گروه اول رواياتى هستند که فرمايشات و اقوال پيامبر (ص) را نسبت به مدلول کلمۀ اهل البيت در آيۀ شريفۀ تطهير، بيان مى‏دارند. به عبارت دیگر روایاتی که به صراحت، شأن نزول و مراد از آیۀ تطهیر و اصطلاح اهل البیت را پنج تن آل عبا دانسته اند؛[14]به عنوان نمونه محمد بن المثنى مى‏گويد که رسول خدا (ص) فرمودند: «اين آيه “إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجسَ اهل البيت و يطهرکم تطهيرا” در حق پنج نفر نازل شده است: من، على، حسن، حسين و فاطمه (ع)». [15]

ب: گروه دوم، رواياتى هستند که پس از تبيين قولى مراد از کلمۀ اهل البيت، وارد شده‏اند و به بيان فعلى آن مطلب در سيرۀ رفتارى حضرت پيامبر (ص) پرداخته‏اند. روایاتی از ابوسعید خدری و انس بن مالک، ابن عباس، ابوالحمراء و ابوبرزه وارد شده است که پس از ماجرای کساء و نزول آیۀ تطهیر، پیامبر گرامی اسلام (ص) مدت زیادی، به طور مداوم هنگام نماز صبح، یا در وقت نمازهای پنج گانه به در خانۀ علی و فاطمه (ع) می رفت و می فرمود: «السلام علیکم اهل البیت و رحمة الله و برکاته، الصلاة یرحمکم الله»، سپس آیه تطهیر را قرائت می کرد.[16]

در شرح احقاق الحق،[17] بیش از 70 منبع معروف اهل سنت در این باره گردآوری شده، و منابع شیعی در این زمینه بیش از این است.[18]

ج: گروه سوم رواياتى هستند که جنبۀ تاريخى داشته و افعال و تفکرات مردم آن ديار را نسبت به آيۀ تطهير و مخاطبين آن بيان مى‏کند. با توجه بدان روايات بايد گفت به قدرى اين مطلب -انحصار آيۀ تطهير به پنج تن آل عبا (ع)- ميان مسلمانان شهرت پيدا کرده بود که هرگاه يکى از ايشان را مى‏ديدند، مى‏گفتند فلانى را که از اهل بيت است ديدم و يا به هم اشاره کرده و مى‏گفتند که فلانى از اهل بيت است؛ به عنوان مثال، مى‏توان در اين باره به داستان أبى مجلز اشاره کرد که تفصيل آن در کتب تفسيرى اهل تسنن آمده است.[19]

پس عمده دلیل اختصاص اهل بیت به پنج تن آل عبا؛ یعنی حضرت محمد (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)، روایات فراوانی است که محدثان و علمای شیعه و اهل سنت از پیامبر (ص) نقل نمودند که در بیش از 70 منبع معروف اهل سنت آمده و منابع شیعی در این زمینه بیش از این است، علاوه این که در خود آیات قرآن نیز قراینی وجود دارد که منظور تمام افراد وابسته به پیامبر (ص) نیستند.[20]

 


[1]. احزاب، 33.

[2]. دلايل دلالتى، همان گواهى لفظ است كه در فهم معناى متون به كار مى‏رود و گاهى ملازم با قراين كلامى و احوالى خاصى شده و در بيان منظور و مراد از متن به درجۀ صراحت، نص و عدم احتمال خلاف مى‏رسد.

[3]. ابراهيم، محمد اسماعيل، القرآن و اعجازه العلمى، ص 21 – 22.

[4]. غلايينى، شيخ مصطفى، جامع الدروس العربيه، ج 2، ص 9.

[5]. متولى شعراوى، شيخ محمد، معجزة القرآن، ص 9.

[6]. نک: طبرى، ابن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، ابراهيم، محمد، ج2، ص 410، دار التراث، چاپ دوم، بيروت، 1387ق.

[7]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 294، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول‏، تهران، 1374ش.

[8]. چرا كه كلمۀ اهل، براى بيان رابطه نسبى و اختصاص گروهى خاص نسبت به شخص يا جايى به كار می رود، ابوهلال العسكرى، معجم فروق اللغوية، ص 85.

[9]. آل عمران، 72، «وقالت طائفةٌ من اهلِ الكتاب».

[10]. نحاس، أبى جعفر، معانى القرآن، ج 5، ص 349.

[11]. واحدى ، على بن احمد، اسباب نزول القرآن، بسيونى زغلول‏، كمال، ص 369، دار الكتب العلمية، چاپ اول‏، بيروت‏، 1411ق.‏

[12]. معانى القرآن، ج 5، ص 349.

[13]. قمى، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، الاهی قمشه ای، مهدی، ص 1165، فاطمة الزهراء، چاپ یازدهم، قم، 1382ش.

[14]. طبری، محمد بن جرير، جامع البیان فی تفسیر القرآن ،ج 22، ص 6-7، دار المعرفه، چاپ اول، بيروت، 1412ق‏؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن، ج 14، ص 183، ناصر خسرو، چاپ اول، تهران، 1364ش؛ حاکم، ج 2، ص 416، 3146؛ ترمذی، السنن، ج 5، ص 663.

[15]. جامع البيان فى تفسير آيات القرآن، ج 22، ص 12- 19.

[16]. همان، ص 5 و 6؛ بخاری، الکنی، ص 25-26؛ احمد بن حنبل، مسند، ج 3، ص 259؛ حسكانى، عبيد الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضيل، محمودى، محمد باقر، ج 2، ص11-15، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، تهران، 1411ق؛ سيوطى، جلال الدين،‏ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج 6، ص 606 و 607، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم‏، 1404ق.

[17]. شوشتری، قاضى نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، مرعشى نجفى، سید شهاب الدین، ج 2، ص 502–547، ج 9، ص 2-91، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، چاپ اول، قم، 1409 ق.

[18]. در بخش هایی از این نوشتار، کتاب شناخت نامه اهل بیت به قلم علی رفیعی علامرودشتی ، ص 301 – 308، مورد استفاده قرار گرفته است، برای آگاهی بیشتر به این کتاب مراجعه شود.

[19]. جامع البيان فى تفسير آيات القرآن، ج 25، ص 33.