searchicon

کپی شد

مشخصات و ویژگی‌های شیعه اثنی عشری

هر گروه، قوم و مکتبی دارای ویژگی هایی مربوط به خود می‌باشد. شیعه نیز از این قاعده استثنا نشده و برای خود ویژگی هایی دارد. برای روشن شدن این موضوع به چند نکته اشاره می شود:

  1. یگانه مأخذ مذهب شیعه برای کسب معارف.

یگانه مأخذی که مذهب شیعه به آن اتکا دارد، همانا «قرآن کریم» است. قرآن کریم مدرک قطعی نبوت همگانی و همیشگی پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) است و محتویات آن، دعوت اسلامی است، البته تنها مأخذ بودن قرآن کریم به معنای نفی حجت ها و مآخذ دیگر نخواهد بود، بلکه چنان که توضیح می دهیم، قرآن خود بیان کننده دیگر مآخذ نیز هست.

  1. راه‌های ارائه شده توسط قرآن برای تفکر مذهبی.

قرآن کریم در آموزه های خود برای رسیدن و درک مقاصد دینی و معارف اسلامی، سه راه را در دسترس پیروان خود قرار داده است.

الف. ظواهر دینی:

ما می بینیم قرآن کریم در بیانات خود، همه مردم را طرف خطاب قرار داده گاهی بی آن که حجتی به گفته خود اقامه کند، بلکه به مجرد اتکا به فرمانروایی خدایی خود به پذیرفتن اصول اعتقادی؛ مانند توحید و نبوت و معاد و احکام عملی؛ مانند نماز و روزه و غیر آنها امر می کند و در برخی از اعمال نهی می نماید و اگر این بیانات لفظی را حجیت نمی داد هرگز از مردم پذیرش و فرمانبرداریشان را نمی خواست.

البته ظواهر دینی منحصر در آیات قرآن نیست، بلکه بر اساس بیان همان ظواهر آیات قرآن، بیانات، رفتار و سکوت (تقریر) پیغمبر اکرم حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) دارای حجیت هستند. قرآن می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة»؛[1] «همانا پیامبر اسلام برای شما الگوی خوبی است».

همچنین با تواتر قطعی از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) رسیده که گفتار، رفتار و سکوت اهل بیت (علیهم السلام) ایشان؛ مانند گفتار، رفتار خود ایشان و تالی و همدوش آن است.

اما احادیثی که از صحابه نقل می شود، اگر متضمن قول یا فعل پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) باشد و مخالف با حدیث اهل بیت (علیهم السلام) نباشد و شرایط پذیرش سند روایت را داشته باشد، قابل قبول است، اما اگر متضمن نظر شخصی صحابی باشد و یا شرایط دیگر را نداشته باشد، از حجیت برخوردار نیست و حکم صحابه؛ مانند حکم سایر مسلمانان است. شاهد این مطلب این است که خود صحابه نیز با یک صحابی همین معامله را می کردند.

ب. استدلال عقلی:

قرآن کریم در آیات بسیاری انسان را به سوی حجت عقلی، رهبری می کند و مردم را به تفکر و تعقل و تدبر در آیات آفاق و انفس، دعوت می فرماید و خود نیز در موارد احقاق حقایق به استدلال عقلی می پردازد.

قرآن کریم نمی گوید اول حقانیت معارف اسلامی را بپذیرید، سپس به احتجاج عقلی پرداخته و معارف نامبرده را از آنها استنتاج کنید، بلکه با اعتماد کامل به واقعیت خود می گوید: به احتجاج عقلی پرداخته حقانیت معارف نامبرده را، از آن دریابید و بپذیرید. نه این که اول ایمان بیاورید و بعد به قید مطابقت آن، دلیل اقامه کنید.

حجت های عقلی که انسان با فطرت خدادادی نظریات خود را با آنها اثبات می کند، دو قسم است: «برهان و جدل».

«برهان»؛ حجتی است که مقدمات آن حق (واقعی) باشد. به عبارت دیگر، قضایایی باشند که انسان، با شعور خدادادی خود، آنها را درک و تصدیق می کند. چنان که همه می دانند عدد سه از چهار کوچک تر است. این گونه تفکر، تفکر عقلی است و در صورتی که در کلیات جهان هستی انجام گیرد؛ مانند تفکر در مبدأ آفرینش و سرانجام جهان و جهانیان، تفکر فلسفی نامیده می شود.

«جدل»؛ حجتی است که همه یا برخی از مواد آن، از مشهورات و مسلّمات گرفته شود. چنان که در میان گروندگان ادیان و مذاهب معمول است که در داخل مذهب خود، نظریات مذهبی را با اصول مسلمه آن مذهب، اثبات می کنند. قرآن کریم هر دو شیوه را به کار بسته و آیات بسیاری در این کتاب آسمانی در هر یک از این دو شیوه موجود است.

چون اوّلاً: به تفکر آزاد در کلیات جهان هستی، در نظام کلی عالم و در نظام های خاص؛ مانند نظام آسمان، ستارگان، شب، روز، زمین، نبات، حیوان، انسان و غیر آنها امر می کند و با رساترین بیان کنجکاوی عقلی آزاد را می ستاید.

ثانیاً: به تفکر عقلی جدلی که معمولاً بحث کلامی نامیده می شود، مشروط به این که با بهترین صورت (به منظور اظهار حق و با اخلاق نیکو و بدون لجاجت)[2] انجام گیرد، امر نموده است.

پیش قدمی شیعه در تفکر فلسفی و کلامی در اسلام:

کسانی که به آثار صحابه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آشنایی دارند، خوب می دانند که در میان این همه آثار که از صحابه در دست است، حتی یک اثر که مشتمل به تفکر فلسفی باشد، نقل نشده است، اما بیانات جذاب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در الهیات، عمیق ترین تفکرات فلسفی را مطرح می کند.

صحابه و تابعین و بالأخره عرب آن روز، با تفکر آزاد فلسفی، هیچ گونه آشنایی نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجری، نمونه ای از کنجکاوی فلسفی دیده نمی شود. تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه به خصوص؛ امیر المؤمنین و امام رضا (علیهما السلام)؛ امامان اول و هشتم شیعه است که ذخایر بی کرانی از افکار فلسفی را ارائه دادند و آن بزرگواران بودند که گروهی از شاگردان خود را با این طرز تفکر آشنا ساختند.

ج. کشف و شهود:

قرآن کریم با بیانی جالب روشن می سازد که همۀ معارف حقیقیه از توحید و خداشناس واقعی سرچشمه می گیرد و کمال خداشناسی از آن کسانی است که همه چیز را فراموش کرده اند و همۀ قوای خود را متوجه عالم بالا ساخته و با اخلاص و بندگی، دیده به نور پروردگار پاک، روشن ساخته اند و با چشم واقع بین، حقایق اشیاء و ملکوت آسمان و زمین را دیده اند؛ زیرا در اثر «اخلاص و بندگی»، به یقین رسیده و در اثر یقین، ملکوت آسمان و زمین و زندگی جاودانی جهان ابدیت بر ایشان مکشوف شده است.

با دقّت در آیات کریمه زیر این مدعا کاملاً روشن می شود:

«و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین».[3] «و پروردگارت را بپرست تا لحظه یقین (مرگ) فرا رسد»‎.‎

«کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم».[4] «حقاً اگر از روی یقین بدانید البته جهنم را خواهید دید».

«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً».[5] «هر کس دیدار پروردگار خویش را امید دارد باید کرداری شایسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد».

عرفان شیعی:

اوّلاً: منشأ پیدایش و ظهور عرفان در اسلام را باید بیانات بلیغ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در باب حقایق عرفانی و مراحل حیات معنوی دانست که ذخایر بی کرانی از این معارف را در اختیار جامعه بشری قرار داده است.

ثانیاً: رعایت موازین شرعی در سیر و سلوک و تطبیق نمودن سیر و سلوک با قواعد شریعت در عرفان شیعی، مهم ترین عامل صیانت عرفان شیعی از انحرافات فکری و اخلاقی است.[6]

 

  1. ره‌آورد تفکر شیعه در حوزه اعتقاد:

آن چه تاکنون به صورت اختصار بیان شد، اساس تفکر شیعه است. اما ره آورد چنین تفکری در حوزه عمل و باور، بسیار گسترده است، حتی ذکر عناوین و سرفصل های آن نیز طولانی خواهد بود. به همین جهت به برخی از عناوین و سرفصل های آن در حوزۀ اعتقاد (کلامی)، اشاره و بحث مفصل ره آورد اندیشۀ تشیع در دو حوزۀ کلام و فقه، به جای دیگر واگذار می شود:

– اعتقاد به وجود خدا، اصل مشترک میان همۀ ادیان الهی است و به طرق مختلف بر این اصل استدلال می شود.

– نخستین مرتبۀ توحید، توحید ذاتی است و در پی آن توحید صفاتی و افعالی می آید؛ یعنی خداوند یکتا و بی همتا بوده و ذات او بسیط است و مرکب نیست و ترکیب عقلی و خارجی در وجود او راه ندارد. ذات خداوند آراسته به همۀ صفات کمال و پیراسته از همۀ صفات نقص است، صفاتش زائد بر ذاتش نیست و در انجام کارهای خود نیازی به هیچ کس و هیچ چیز ندارد و هیچ موجودی نمی تواند هیچ گونه کمکی به او بکند.[7]

– جهان رَبّ و مدبِّری جز خدا ندارد و مدیران دیگر؛ مانند فرشتگان، تنها به اذن و مشیت حکیمانه او انجام وظیفه می کنند.

– توحید در عبادت، اصل مشترک میان تمام شرایع آسمانی است و هدف از بعثت انبیا، تذکار و تأکید بر این اصل است.

– اعتقاد به شفاعت و توسل و این که طبق آموزه های قرآنی این دو با توحید منافاتی ندارد و شرک محسوب نمی گردند.

– اعتقاد به حسن و قبح عقلی و این که عقل درک می کند که ساحت الهی از انجام افعال قبیح منزه است و هر گونه ظلمی از آن ساحت نفی می شود.[8]

اعتقاد به حسن و قبح، دارای ثمرات فراوانی است که یکی از ثمرات آن، اعتقاد به عدالت است. عدالت خود دارای فروع و شاخه های متعددی است؛ مثل عدالت خداوند، (که اعتقاد به عدالت خداوند، ابواب گسترده ای از معارف را به روی ما باز می کند و مشکلات اعتقادی زیادی را حل می کند) لزوم عادل بودن مجتهد، حاکمان و رهبران سیاسی و اجتماعی، امام جماعت، شهود در دادگاه، و… .

– اعتقاد به «امر بین الامرین»، در مقوله جبر و اختیار.[9]

– مشیت حکیمانه الهی ایجاب می کند برای پیمودن راه تکامل، پیامبرانی را به سوی بشر بفرستد و در هدایت انسان به اهداف عالی خلقت، به هدایت های عقلی اکتفا نکند.

– پیامبران الهی، در مقام تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آن به امت، از هرگونه لغزش عمدی و سهوی مصون هستند.

– پیامبران از هرگونه گناه و کار ناروا مصون هستند.

– حضرت محمد بن عبدالله (صلّی الله علیه و آله) آخرین حلقه از سلسلۀ انبیای الهی است که نبوت خویش را همراه تحدی با معجزه جاودان خود (قرآن مجید) آغاز کرد.

– آیین اسلام؛ آیینی عام و جهانی است، نه منطقه ای و اقلیمی، یا نژادی و قومی.

– پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)؛ پیامبر خاتم، کتاب او خاتم کتاب ها و شریعت او نیز پایان بخش تمام شرایع آسمانی است.

– کتاب آسمانی مسلمانان (قرآن)؛ از هر نوع تحریف مصون مانده، نه چیزی بر آن افزوده شده و نه چیزی از آن کاسته شده است.

– مشیت حکیمانۀ الهی بر این تعلّق گرفته که پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، امام و رهبر بعد از خود را معرفی کند و او نیز با تعیین علی بن ابی طالب (علیه السلام)؛ به عنوان خلیفه بعد از خود، در مواقع گوناگون به این وظیفه خطیر جامه عمل پوشانید.

– وظیفه امام، پس از درگذشت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، از قرار زیر است: تبیین مفاهیم قرآن، بیان احکام شرع، بازداشتن جامعه از هر نوع انحراف، پاسخ گویی به پرسش های دینی و عقیدتی، اجرای قسط و عدل در جامعه، پاسداری از مرزهای اسلام در برابر دشمنان.

– امام و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بایستی از نظر علمی و اخلاقی مورد عنایت خاص الهی باشد و در سایه تربیت های غیبی قرار گرفته باشد؛ یعنی بایستی همچون پیامبر از هرگونه اشتباه و نسیان و سهو مصون و نیز از هر گناه و خطا معصوم باشد. به همین جهت تشخیص و تعیین امام، تنها از سوی خداوند و به واسطۀ پیامبر (صلّی الله علیه و آله) یا امام قبلی میسر و ممکن است.

– جانشینان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دوازده نفر هستند و تعبیر «اثنا عشر خلیفة» در کتب فریقین آمده است که اولین آنها علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنها حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیهما السلام) است.

– نام های مقدس ائمه (علیهم السلام) و جانشینان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) بدین قرار است:

  1. علی بن ابی طالب، 2. حسن بن علی، 3. حسین بن علی، 4. علی بن حسین، 5. محمد بن علی، 6. جعفر بن محمد، 7. موسی بن جعفر، 8. علی بن موسی، 9. محمد بن علی، 10. علی بن محمد، 11. حسن بن علی، 12. امام مهدی (علیهم السلام).

– امام دوازدهم حضرت مهدی موعود؛ فرزند امام حسن عسکری (علیهما السلام)، در سال 255 هجری قمری در سامرا متولد شد و تا امروز در قید حیات و برای قیام، منتظر فرمان الهی است. در زمان غیبت آن حضرت، فقیه جامع الشرایط و ولی فقیه عهده دار منصب رهبری و سکان دار حکومت اسلامی است.[10]

– از ویژگی های تفکر شیعی، انفتاح باب اجتهاد است؛ یعنی در حوزۀ فقه و احکام عملی، تطبیق اصول کلی بر مسائل جزئی و استنباط دستورات شرعی از متون دینی را محدود به آن چه گذشتگان فهمیده اند، نمی داند.

– ظهور مردی از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در آخر الزمان برای اقامه عدل و رساندن بشر به کمال واقعی یکی از عقاید مسلم اسلامی است که احادیث فریقین بر آن گواهی دارند، بلکه ظهور منجی یکی از عقاید ادیان و مذاهب گوناگون جهان امروز؛ مانند مسیحیت، یهودیت،زرتشت ،و … است.[11]

– اعتقاد به رجعت و اين كه عده ای پس از مرگ و پیش از آخرت به دنیا برمی گردند.[12]

– اعتقاد به حیات پس از مرگ و رسیدن انسان به پاداش و یا کیفر اعمال خود در جهان آخرت و این که مرگ پایان زندگی نیست، بلکه انسان با مرگ از جهانی به جهان دیگر منتقل می شود و بین دنیا و عالم آخرت سرای دیگری به نام برزخ وجود دارد که حیات و نعمت و عذاب خاص خود را دارد.[13]

 

[1]. احزاب، 21

[2]. نحل، 125

[3]. و پروردگارت را بپرست تا لحظه یقین (مرگ) فرا رسد.حجر، 99.

[4]. تکاثر، 5 و 6.

[5]. کهف، 110 .

[6]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 75 – 114.

[7]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقائد، ص 136و 137.

[8]. همان، ص162-167.

[9]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: امر بين الامرين، سؤال 58 (سایت اسلام کوئست: 294).

.[10] برای مطالعه بیشتر و دریافت اندیشه سیاسی شیعه رجوع شود به مقالات پیرامون ولایت فقیه، در سایت اسلام کوئست.

.[11] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: امام مهدى (ع) از نظر شيعه ، سؤال 168 (سایت اسلام کوئست: 1375).

.[12] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: مفهوم رجعت و جزئیات آن، سؤال 247 (سایت اسلام کوئست: 1112).

.[13] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه.