searchicon

کپی شد

مسجد

فهرست

چکیده مطالب

مسجد در اصطلاح به عبادت­گاه مسلمانان اطلاق مى‏شود. از آن جهت كه عظیم‏ترین عبادتى كه در آن برگزار مى‏شود، نماز است و شاخص‏ترین جزء نماز كه سجده است به آن مكان، مسجد مى‏گویند.

واژه مسجد در لغت به معناى سجده­گاه و پیشانى است. مسجَد و مسجِد جایى است كه در آن سجده مى‏كنند و مفرد مساجد است، به سخن دیگر هر جایگاهى كه در آن عبادت كنند، مسجد است.

همه مذاهب الهی و آسمانی و بسیاری از مکتب­های بشری که تکیه­گاه اجتماعی داشته­اند، انتخاب و تعیین مکانی را به عنوان یک پایگاه خاص جهت انجام برنامه ها و مراسم مخصوص عبادی خویش لازم می دانسته و وجود آن را برای پیروان خود یک امر مسلم و ضروری تلقی می کرده و جزء اولین برنامه های خود می دانسته اند. آنها در صورت نداشتن چنین پایگاهی خود را ضعیف و شکست خورده و پیروان خویش را بدون تکیه گاه و پراکنده می پنداشتند. بر همین اساس است که حتی بت پرستان نیز پایگاهی برای خود انتخاب کرده و بت های خود را در آن محل خاص جمع می کردند و برای انجام مراسم خاص، (پرستش، نذر، دعا، مدیحه سرایی و خواندن اشعار) به آن­جا می رفتند. مسیحیان به کلیسا یا کلیسه و یهودیان به کنیسه یا کنیسا و زرتشتیان به آتشکده که پرستش­گاه آنان است، گوشه گیران و زاهدان نصاری (مسیحی) که آنها را راهب و راهبه نیز می گویند، به صومعه و دراویش و متصوفه در مکانی به نام خانقاه یا خانقه گردهم جمع می شدند.

اساسا ساختن مسجد، عملی عبادی است و فضائل و ثواب های ذکر شده در احادیثی که در این زمینه وارد شده است، مخصوص به کسانی است که با انگیزه های الهی اقدام به بنای مسجد می کنند.

در باره فلسفه وجودی مسجد می توان گفت: اولین و مهم­ترین فلسفه به وجود آمدن مسجد، ایجاد جماعت و ارتباط مخلوق با خالق و ذکر یاد حق تعالی است. وجود مسجد در سایه یاد خدا و ارتباط معنوی مردم با خدا، اهداف اخلاقی و تربیتی، دوری از انحراف و جرم و حتی اهداف اجتماعی و اقتصادی نیز محقق می شود. در آیات قرآن این مسئله چندین بار با تعابیر گوناگون آمده است.

نقش مسجد تنها به جنبه های عبادی، فرهنگی و نظامی آن محدود نمی شود. مسجد، به عنوان یک نهاد سیاسی پر تحرک در جامعه اسلامی نیز مطرح است. مایه های سیاسی با مسجد آمیخته است، آن گونه که احکام و مقررات دینی با آمیزه های سیاسی همراه و همزاد است.

لذا نقش آفرینی مساجد در تمامی عرصه‌ها و شئون جامعه اسلامی، سبب توسعه و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است. همچنان‌ كه مساجد در عصر نبوت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) و ائمه معصوم (ع)، كاركردی فراتر از برگزاری مراسم عبادی داشته در اعصار بعد هم كم و بیش این رسالت را به دوش كشیده و كاركردی ویژه پیدا كرده است.

در دنیای پیچیده امروزی، احیا، حفظ و توسعة جایگاه مسجد كه می‌بایست در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… دارای نقش باشد، نیازمند تلاشی علمی و تخصصی است. در این راستا مساجد باید تمام همت خود را به تجهیز مادی و معنوی معطوف نمایند و با به‌كارگیری تمامی امكانات فناوری روز دنیا در مقابل تهدیدات دشمن همچون سنگری استوار و محكم باقی بمانند.

مفهوم شناسی مسجد

واژه مسجد در لغت به معناى سجده­گاه و پيشانى است. «ابن منظور» در لسان العرب در باره مسجد مى‏نويسد: «مسجَد و مسجِد جايى است که در آن سجده مى‏کنند و مفرد مساجد است». زجاج مى‏گويد: «هر جايگاهى که در آن عبادت کنند، مسجد است». ابن اعرابى مى‏گويد: «مسجَد به فتح جيم، محراب و نمازگاه خانه‏ها است و مسجِد به کسر جيم، نمازگاه جماعات است و جمع آن مساجد (مسجدها) است».[1]

مسجد در اصطلاح به عبادت­گاه مسلمانان اطلاق مى‏شود. از آن جهت که عظيم‏ترين عبادتى که در آن برگزار مى‏شود، نماز و شاخص‏ترين جزء نماز نیز سجده است از این رو به آن مکان، مسجد مى‏گويند.[2]

با اين­که لفظ مسجد و اشتقاقات آن به طور مکرر در قرآن آمده، بعضى از لغت شناسان و مفسران اين واژه را يک واژه سريانى مى دانند که به زبان عربى داخل شده است از جمله سيوطى کلمه «سجّدا» را از کلمات دخيله و از اصل سريانى مى داند.[3] مستشرق انگليسى استانلى لينپول مسجد را بر گرفته از واژه meschita ايتاليايى و يا mesqita اسپانيايى مى داند.[4]

شاید ورود اين واژه از سريانى به عربى بعيد نباشد؛ چون زبان­هاى عربى و عبرى و سريانى و نبطى تقريبا ريشه واحدى دارند. ولى گفته لينپول بعيد به نظر مى رسد، چون اگر تشابهى وجود دارد يا صرفاً تصادفى است و يا عکس سخن آنها، از عربى به اين زبان­ها وارد شده است؛ به این دلیل که کلمه مسجد، حتى در زمان جاهليت و پيش از اسلام در ميان عرب­ها رايج بوده است. نمونه آن مسجدالحرام است که در ميان آنها متداول بود که در قرآن آمده و واژه هاى قرآن مطابق با اصطلاحات عصر جاهلى است.

بنا به ديدگاه برخى، مسجد معرب «مزکت» است که از زبان آرامى وارد زبان عربى شده است و به جاى سجده و محلى که مسلمانان در آن نماز مى‏گزارند، اطلاق مى‏شود.[5]

در جای دیگری وارد شده است که، اين واژه در بعضى از لهجه هاى قبايل عربى به صورت «مسيد» آمده است و قلب حرف جيم به ياء در ميان عرب­هاى جزيرة العرب شايع است. همچنين در اندلس و بلاد مغرب به مسجد «مزد» يا «مسيد» گفته مى شود.[6]  اضافه مى شود که مسجد در لهجه آذری «مچد» تلفظ مى شود.

در کتب لغت سجده را به معناى خضوع و فروتنى مخصوص معنا کرده اند که نوع شايع آن گذاشتن پيشانى بر زمين است، همچنين به معناى ادامه نظر هم آمده است. فيروز آبادى ضمن معنا کردن مسجد به خضوع و ادامه نظر و انحناء، گفته است که، «مسجد» به معناى پيشانى و هفت عضو سجده است و نيز گفته است که سَجَدَ يَسجُدُ از باب نَصَرَ يَنصُرُ است و اسم مکان آن بايد با فتحه جیم (عین الفعل) بيايد، ولى در چند مورد به اين قاعده عمل نشده، از جمله؛ در کلمه مسجد که با کسره جيم آمده است و از آن­جا که سجده به معناى فروتنى است، از لحاظ لغت به رکوع هم مى توان سجده گفت، همانگونه که در آيه شريفه، «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً»؛ «و از در (معبد بيت المقدس) با خضوع و خشوع وارد شوید»،[7] اين واژه به معناى رکوع کنندگان مى باشد.[8]

ابن منظور نيز معناى مشابهى براى سجده ذکر کرده و گفته: سجده؛ يعنى گذاشتن پيشانى بر زمين، بالاترين خضوع است و هر نوع خضوعى را مى توان سجده گفت و در آيه شريفه، «آيا آنها به مخلوقات خدا توجه نکرده‏اند که چگونه سايه‏هايشان از راست و چپ در کنارشان در حرکتند و با فروتنى براى خدا سجده مى‏کنند».[9] سجّدا به معناى خضّع مى باشد.[10] اضافه مى شود که در تمام آياتى که به زمين و آسمان و موجودات بی­جان نسبت سجده داده شده، منظور همان خضوع و تسليم در برابر اراده حق تعالى است.

راغب اصفهانى سجده را به انحناء و تذلل معنا مى کند و مى گويد: سجده عام است و شامل انسان و حيوان و جماد مى شود. سپس درباره واژه مسجد مى­گويد: مسجد محل نماز است و گفته شده که همه زمين مسجد است چون در روايتى آمده که زمين، مسجد و پاک کننده قرار داده شده و گفته شده که منظور از مساجد، مواضع سجود است که عبارت است از: پيشانى و دماغ و دو دست و دو زانو و دو پا.[11]

لازم به ذکر است که سخن راغب اصفهانى اشاره دارد به روايتى از پيامبر اسلام که فرمود: «زمين براى من محل سجده و پاک کننده قرار گرفت»[12] و اين مطلب درست است؛ چون همه جاى زمين مى تواند محل سجده باشد، ولى مسجد اصطلاحى آن جايگاه ويژه اى است که آماده براى نماز و عبادت شده و احکام خاص خود را دارد.

راز نامگذاری مسجد

وجه نامگذاری این مکان خاص به مسجد، از آن جهت است که جایگاه سجده و تواضع در پیش­گاه خداوند متعال است.سجده مظهر بندگی و کرنش در برابر حق تعالی است و در میان تمامی عبادت­ها حتی نسبت به دیگر اجزای نماز نیز از شرافت و برتری ویژه ای برخوردار است. بنابراین، مسجد به معنای سجده و محل نماز و در واقع به معنای جایگاه عبادت و یاد خداوند متعال است. چرا که، سجده مظهر اوج بندگی و نشان کمال عبودیت انسان است. در فرهنگ دینی گاه از مسجد به عنوان بیت الله و خانه خدا، نیز یاد می شود که به این مطلب در قرآن[13] اشاره شده است.

اما راز این نامگذاری آن است که مردم در این مکان به سوی خداوند متعال تقرب می جویند و با عبادت خالصانه و پرحضور به سوی او ره می سپارند. همان گونه که انسان برای یافتن کسی، او را در خانه اش می جوید، برای باریافتن در محضر خاص پروردگار و ملاقات با وی نیز باید به مسجد که خانه اوست، شتافت. پس خانه خدا در حقیقت، خانه مردم و جایگاه گرد آمدن آنان برای پرستش و بندگی حق تعالی است. از همین روی؛ قرآن کریم کعبه را که برترین خانه خدا در زمین است، خانه ای برای مردم به شمار آورده؛ می فرماید: «همانا اولین خانه ای که برای مردم بنا شده، در مکه است …».[14]

زمین، مسجد پیامبر اسلام (ص)

از سخنان معصومان (ع) چنین بر  می آید که پیروان ادیان گذشته در حال عادی می بایست نماز را تنها در پرستشگاه­های مخصوص خویش بجای آورند. نماز گزاردن در خارج از معابد، تنها در حال اضطرار و ناچاری برای آنان روا بوده است.[15] در اسلام با آنکه بر نمازگزاردن در مسجد، تأکید فراوان شده است؛ ولی نماز در خارج از مسجد نیز صحیح و موجب انجام تکلیف به شمار می آید. به دیگر سخن، برای امّت محمد (ص) همه زمین، مسجد است. برای تأیید این مطلب به حدیثی که به صورت متواتر از رسول گرامی اسلام(ص) نقل شده است، اشاره می شود: «پنج چیز به من عطا شده که به هیچ­یک از پیامبران پیشین داده نشده؛ یکی از آنها این است که تمامی زمین برای من مسجد است و خاک آن نیز وسیله طهارت است …».[16]

این حکم الهی، تخفیفی بزرگ برای امّت پیامبر (ص) است که عارفان وارسته، در سخنان خویش، به آن اشاره نموده اند.[17]

در هر صورت برای امت پیامبر خاتم (ص) با آنکه همه زمین، پرستشگاه است؛ مسجد، جایگاهی خاص و محضری ویژه است که برای عبادت خالصانه و پرحضور فراهم گشته است. نقش مسجد در این زمینه چندان آشکار و روشن است که نیازی به استدلال دارد.

فلسفه ساخت و ایجاد مسجد

مسجد، از نخستين نهادهايی است كه در صدر اسلام و به هنگام هجرت رسول اكرم (ص) از مكه به مدينه شكل گرفت. شكل‌گيری مساجد از مصاديق بارز نهادهای اسلامی در جامعه اسلامی است. نقش آفرينی مساجد در تمام عرصه‌ها و شئون جامعه اسلامی، سبب توسعه و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است.

در باره فلسفه وجودی مسجد می توان گفت: اولین و مهمترین فلسفه به وجود آمدن مسجد، ایجاد جماعت و ارتباط مردم با خدا و ذکر یاد حق تعالی است. وجود مسجد در سایه یاد خدا و ارتباط معنوی مردم با خدا، اهداف اخلاقی و تربیتی، دوری از انحراف و جرم و حتی اهداف اجتماعی و اقتصادی نیز محقّق می شود. در آیات قرآن این مسئله چندین بار با تعابیر گوناگون آمده است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «(اين چراغ پرفروغ) در خانه‏هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)، خانه‏هايى كه نام خدا در آنها برده مى‏شود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مى‏گويند».[18] در جای دیگری می فرماید: «… و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى‏شود، …».[19] همچنین در آیه دیگری می فرماید: «و کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد و در ویرانی آن ها تلاش کرد؟ …».[20]

از این آیات معلوم می شود که فلسفه بنای مسجد، در درجه اول، عبادت و یاد خدا و ارتباط معنوی خلق با خالق است. البته یاد خدا مصادیقی دارد که بارزترین آنها نماز است.

اوّلین مسجد در اسلام

یکی از پرسش هایی که در مبحث مسجد در اسلام، مطرح شده این است که، اوّلین مسجدی که پس از بعثت پیامبر اکرم (ص) بنا شده کدام است؟ آیا مسلمانان پیش از آنکه به مدینه هجرت کنند و مسجد قبا و مسجد النّبیّ را بسازند، مسجد دیگری را بنا نموده اند؟ یا اینکه مسجد قبا اولین مسجدی است که پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، در این شهر بنا شده است؟

در پاسخ به این پرسش، نباید از نظر دور داشت که امروزه در مکّه و اطراف آن از مساجد کهنی مانند؛ مسجد خیف، مسجد نمره، مسجد کبش، مسجد جنّ، مسجد کوثر، مسجدصفایح و مسجد البیعة نام برده می شود. ولی این بدان معنا نیست که این مساجد پیش از هجرت مسلمانان به مکّه و توسّط آنان بنا شده است؛ زیرا تاریخ بنای بسیاری از این مساجد، چندان روشن نیست. برخی از این مساجد، یادگاری از پیامبران پیشین به شمار می آیند. مثلاً درباره مسجد خیف در منی، آمده است که هفتصد یا هزار پیامبر در آن نماز گزارده اند[21]. این گونه نقلها نشان می دهد که این مکان مقدّس از دیرباز معبد و پرستشگاه بوده است. با این حال، روشن نیست که این مساجد از جه زمانی بنا گشته و به عنوان یک مسجد در میان مسلمانان مطرح شده است.

همین بحث درباره مسجد النّحر یا مسجد الکبش که در سرزمین منی قرار گرفته نیز مطرح است؛ زیرا درباره راز نامگذاری این مسجد آمده است که، خداوند در این مکان گوسفندی را برای قربانی حضرت ابراهیم (ع) فرستاد. برخی از این مساجد نیز جایگاه نماز پیامبر(ص) و یا محلّ نزول بخشی از آیه های قرآن مجید و یا محلّ رویدادهایی همانند؛ بیعت مسلمانان با پیامبر بزرگوار اسلام (ص) بوده است و مسلمانان بعدها در این مکانها مسجدی بنا نموده اند. بنابراین، با استناد به وجود چنین مساجدی در مکّه نمی توان چنین نتیجه گرفت که مسلمانان پیش از هجرت به مدینه و در دوران اقامت سیزده ساله در مکّه، مساجدی را بنا نهاده اند.

برخی بر آنند که اوّلین مسجدی که در اسلام بنا شده، مسجد قبا است. ولی شواهدی یافت می شود که بر پایه آن ها می توان در درستی این سخن تردید نمود. به برخی از این شواهد در ذیل پرداخته می شود:

1. با آنکه درباره مسجد قبا اطلاعات قابل توجّهی در کتابها و آثار وجود دارد، ولی در منابع تاریخی کهن، کمتر بدین نکته؛ (اینکه مسجد قبا، اوّلین مسجد در اسلام باشد)، تصریح شده است. این سخن که مسجد قبا اوّلین مسجد در اسلام است، تنها گفته پاره ای از مورّخان؛ مانند ابن الجوزی است.[22] مورّخان بزرگی مثل؛ طبری و پیش از او سیره نویسانی؛ همانند ابن هشام و واقدی نیز چنین نگفته اند. لذا؛ در این باره، نصّ صحیح و قابل اعتمادی موجود نیست؛ بلکه از برخی روایتهای مربوط به مسجد قبا، چنین بر می آید که این مسجد، اوّلین مسجد در اسلام نیست. به عنوان مثال؛ امام صادق (ع) در حدیثی خطاب به عقبة بن خالد می فرماید: «از مسجد قبا شروع کن و در آن نماز بگزار و زیاد هم بگزار؛ زیرا این مسجد، اوّلین مسجد در این منطقه است که رسول خدا (ص) در آن نماز گزارده است …».[23] در این حدیث شریف، عبارت «اوّلین مسجد در این منطقه» به گونه ای اشعار می نماید که پیش از مسجد قبا در دیگر مناطق نیز مساجدی وجود داشته اند که پیامبر (ص) در آن نماز گزارده است.

2. از سخنان برخی از مفسّران چنین برمی آید که مسلمانان پیش از هجرت به مدینه در مکّه دارای مساجدی بوده اند. مثلاً مرحوم طبرسی صاحب «مجمع البیان» در تفسیر آیه 114 از سوره بقره می نویسد: روایتی گویای آن است که این آیه درباره مساجد مسلمانان در مکّه نازل شده است؛ مساجدی که مشرکان قریش پس از هجرت پیامبر (ص) و یارانش به مدینه آن را ویران کرده اند».[24]

3. در سال دوازدهم بعثت، پیمانی به نام عقبة اوّل میان پیامبر اعظم (ص) و گروهی از مردم مدینه منعقد گشت. پیامبر (ص) پس از انعقاد این پیمان، مصعب بن عمیر را برای آموزش قرآن و احکام دینی به مدینه اعزام فرمود. درباره اقدامات مصعب در مدینه آمده است که او با مردم مدینه نماز جماعت می گزارد.[25] همچنین آمده است که مسلمانان در مدینه، پیش از هجرت پیامبر(ص) نیز نماز جمعه را به امامت اسعد بن زرارة بپا می داشتند.[26] چنانچه بر این نقلها اعتماد کنیم و اصل بر پایی نماز جمعه و جماعت را بپذیریم، بعید می نماید که مسلمانان این نمازها را در جایی جز «مسجد» بجای آورده باشند.

آنچه این باور را قوّت می بخشد آن است که ابن سعد در «الطبقات» از جایگاه نماز مصعب و اسعد بن زرارة به عنوان مسجد یاد کرده است. او از زنی به نام نوّار نقل می کند که پیش از ورود پیامبر اسلام (ص) به مدینه، جایگاه کنونی مسجد النّبیّ (ص)، مسجد و محلّ نماز جمعه و جماعت مسلمانان بوده است. پیامبر اکرم (ص) نیز پس از ورود به مدینه، ساختمان آن را بنا نهاده اند.[27] سمهودی هم در «وفاء الوفاء» با ذکر همین روایت می گوید: «از این خبر چنین بر می آید که محلّ کنونی مسجد پیامبر (ص) پیش از ورود حضرت به مدینه نیز مسجد بوده است».[28] ولی آنچه این گفتار را ضعیف می نماید، آن است که در کتابهای مربوط به سیره پیامبر (ص) آمده است که آن حضرت، در هنگام ورود به مدینه، زمینی را که مسجد النّبیّ در آن بنا شده، از صاحبان آن خریداری نموده اند.[29] اگر این زمین، پیشتر توسّط مسلمانان به مسجد تبدیل شده بوده، خریدن زمین از صاحبانش توسّط پیامبر (ص) معنای چندان روشنی نخواهد داشت. آنچه با ملاحظه شواهد تاریخی، قویّ می نماید آن است که مسلمانان پیش از ورود پیامبر (ص) به مدینه، تنها در این مکان نماز می گزارده اند.

4. ابن هشام در تشریح رخدادهای آغازین ورود پیامبر (ص) به مدینه، پس از ذکر بنای مسجد «قبا» به دست پیامبر (ص) و یاران آن حضرت می نویسد: «پیامبر (ص) در روز جمعه از محلّه قبا حرکت کرد و نماز جمعه را در میان قبیله بنی سالم بن عوف و در مسجدی که در دل درّه رانوناء بود، بجای آورد و این اوّلین نماز جمعه ای بود که پیامبر (ص) در مدینه بر پا نمود».[30] از ظاهر سخن ابن هشام چنین بر می آید که این مکان از پیش مسجد بوده است؛ جز اینکه گفته می شود: پیامبر (ص) تنها در آن مکان نمازگزارده است و مسلمانان بعدها در آنجا مسجدی بنا کرده اند. همان گونه که مردم در موارد زیادی مصلّاها و جایگاه های نماز پیامبر(ص) را برای تبرّک جستن، به مسجد تبدیل می‌کردند، ولی ظاهر سخن ابن هشام چندان با این احتمال سازگار نیست.

عبارتی که علاّمه مجلسی از «اعلام الوری» نقل می‌کند، به روشنی گویای آن است که در محلّ اوّلین نماز جمعه پیامبر(ص) در مدینه از پیش مسجدی بنا شده بوده است.[31] هر چند در عبارتی که در همین منبع از فروع کافی نقل شده، صریحاً آمده است که: پیامبر (ص) این مسجد را در همان روز بنا نهاده و سپس در آنجا نماز جمعه گزارده است.[32] در هر صورت با توجّه به آنچه گذشت، به سختی می توان پذیرفت که مسجد قبا، اوّلین مسجد در اسلام است. آنچه در ذهن قویّ می نماید، آن است که مسجد قبا اوّلین مسجدی است که مسلمانان آزادانه و به طور رسمی آن را بنا نهاده اند. بنابراین قویّاً احتمال می‌رود که پیش از بنای این مسجد مقدّس، مساجد دیگری نیز بنا شده بود. بلی، ممکن است این مساجد از بنا و ساختمانی کامل برخوردار نبوده اند؛ مثلاً قطعه زمینی که اطراف آن تنها سنگ چینی شده است. به علاوه تا پیش از هجرت به مدینه و بنای مسجد قبا، شرایط اجتماعی سیاسی به گونه ای نبود که مسلمانان بتوانند به هنگام نماز، آزادانه در این گونه مساجد گرد آیند و شعائر دینی را بپا دارند. از همین رو این مساجد چندان شهرتی نیافته اند و مورد توجّه مورّخان و سیره نویسان قرار نگرفته اند.

شواهد تاریخی به روشنی نشان می دهد که مسلمانان تا سال سیزدهم بعثت از داشتن مسجدی این چنین، محروم بوده اند. حتّی برخی بر آنند با آنکه نماز جمعه در مکّه تشریع شد، ولی مسلمانان به دلیل جوّ فشار و اختناقی که از سوی مشرکان قریش بر مکّه اعمال می شد، نتوانستند این فریضه بزرگ الهی را در سرزمین مکّه بپا دارند.[33]

معنای عمارت مساجد

عنوان عمارت مسجد از نظر معنای لغوی و رأی مفسران و همچنین در روایات، دارای معنایی عام و گسترده است؛ لذا در روایات امور گوناگونی از مصادیق عمارت مسجد به کار رفته است. در وصیت پیامبر اکرم (ص) به جناب ابوذر (رض) آمده است که: «ای ابوذر! کسی که دعوت کننده به سوی خدا را اجابت کند و مساجد خدا را نیکو آباد نماید، پاداشی که خداوند به وی عطا می کند، بهشت است. ابوذر می گوید، عرض کردم: ای رسول خدا! آبادی مساجد به چه چیزی حاصل می شود؟ ایشان فرمودند: آباد کردن مسجد به این است که صداها در آن بلند نشود، گفت­وگوهای باطل و بیهوده در آن صورت نگیرد و از خرید و فروش در مسجد خودداری شود و تا زمانی که در مسجد می‌مانی از سخنان بیهوده بپرهیزی! و چنانچه این امور را مراعات نکردی، در روز قیامت کسی جز خودت را مورد نکوهش قرار مده!».[34] همانطور که ملاحظه می شود، در این کلام نورانی نبی مکرم اسلام (ص)، بلند نکردن صدا در مساجد، وارد نشدن در سخنان باطل، ترک خرید و فروش و اجتناب از کارهای بیهوده، از جلوه­های تعمیر مساجد به شمار رفته است. در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است که: «اگر دیدید شخصی مرتب به مسجد رفت و آمد می‌کند، به ایمان وی شهادت دهید؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: تنها کسانی مساجد خدا را آباد می‌کنند که به خدا ایمان داشته باشند[35]».[36] در این بیان پیامبر گرامی اسلام (ص) کثرت رفت و آمد به مسجد نیز یکی دیگر از مصادیق تعمیر مسجد به شمار رفته است، بلکه می توان گفت حضور در مسجد از مصادیق مهم و اصلی عمارت و آباد نگه داشتن آن است، به گونه ای که بدون آن، مسجد اساساً فاقد عمران و آبادی خواهد بود. بنابراین با استفاده از این روایات که برای تعمیر و عمارت مسجد معنایی عام و وسیع را در نظر گرفته اند، می توان گفت: عالِم پرهیزگاری که با اقامه نماز جماعت، خانه حق تعالی را رونق و گرمی می بخشد، همچنین نمازگزاری که نمازهای واجب و مستحب خویش را در مسجد بجای می آورد، خدمتگزار مسجد که با تلاش خویش سعی در تحصیل آسایش نمازگزاران مسجد می نماید، مؤذنی که با آوای ملکوتی اذان، مؤمنان را به مسجد فرا می خواند و هر کس که به گونه ای خانه خدا را گرمی و رونق می بخشد، از تعمیرگران مسجد به حساب می آید.

نکته قابل ذکر این است که، شکی نیست که در این میان، آنان که با حالت خاکساری و تواضع، آستین بالا زده و با دستان خویش خانه خدا را می سازند، از فضیلتی خاص برخوردارند.[37]

پاداش بناکنندگان مسجد

اساساً ساختن مسجد، عملی عبادی است و فضائل و ثواب های ذکر شده در احادیثی که در این زمینه وارد شده است، مخصوص کسانی است که با انگیزه های الهی اقدام به بنای مسجد می کنند. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی نورانی ضمن بر شمردن پاره ای از موهبت ها و پاداش هایی که خداوند متعال برای سازندگان مسجد در نظر گرفته است، آنان را ولی الله؛ یعنی دوست و یاور خدا، معرفی فرموده است.[38]

امام باقر (ع) در مقام بیان پاداش و ثواب الهی به سازندگان مساجد می فرماید: « هر كه مسجدى بسازد، اگر چه باندازه لانه قطاة (پرنده‏اى به اندازه كبوتر، كه طوقى شبيه فاخته يا قمرى به گردن دارد و ظاهرا همان اسفرود فارسى است كه در ريگ­ها با سينه خود خانه می سازد و در اين­جا كنايه از كوچک بودن محلّ است) باشد، خداوند عزّ و جلّ برايش در بهشت خانه‏اى بنا می کند».[39] البته پر واضح است تعیین محلی به اندازه آشیانه کبوتر نمی تواند مورد استفاده نمازگزاران واقع شود و منظور از این حدیث شریف آن نیست که ساختن مسجدی بدین کوچکی مطلوب است؛ بلکه مراد، تأکید بر اهمیت مسجد سازی است تا همگان بتوانند با امکانات کم در ساختن مسجد شرکت نموده و به پاداش این عبادت بزرگ، نائل شوند. ابو عبیده حذّاء می گوید: «شنيدم امام صادق (ع) فرمود: هر كه در دنيا مسجدى بنا كند، خداوند در بهشت برايش خانه‏اى بنا مى‏كند. تا این­که روزی در راه مكه با چيدن سنگ­ها مسجدى مى‏ساختم كه ابو عبد اللَّه صادق (ع) بر من گذشت، به آن حضرت عرض کردم: قربانت شوم اميدوار باشم كه اين مسجد از همان مساجد باشد؟ ابو عبد اللَّه صادق (ع) فرمود: بلى».[40] این نکته نیز گفتنی است خانه ای که خداوند متعال وعده آن را به سازندگان مسجد، در بهشت داده است، خانه ای معمولی نیست، بلکه خانه ای متناسب با عظمت و بزرگی سرای آخرت است و اذهان انسان­ها که معمولا با کوچکی و محدودیت عالم مادّی خو گرفته است، توان درک عظمت آن را ندارد.

ویژگی های آباد کنندگان مساجد

اهمیت مسجد به عنوان یک کانون حساس و مقدس ایجاب می کند تنها کسانی که از فضایل برجسته و شرایطی خاص برخوردارند، شایستگی تعمیر آن را داشته باشند. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند در حالى كه به كفر خويش گواهى مى‏دهند! آنها اعمالشان نابود (و بى‏ارزش) شده و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند! مساجد خدا را تنها كسى آباد مى‏كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زكات را بپردازد، و جز از خدا نترسد، اميد است چنين گروهى از هدايت‏يافتگان باشند».[41]

آیه اول از دو آیه فوق، بیانگر آن است که مشرکان شایستگی و لیاقت آباد نمودن مساجد الهی را ندارند. تا قبل از نزول این آیه شریفه، مشرکان در تعمیر مسجدالحرام شرکت جسته و با حضور خود در اطراف خانه خدا در ایام خاص و موسم حج و یا پرداخت کمک های مالی، خانه خدا را رونق صوری و ظاهری می بخشیدند. ولی این آیه شریفه، مشرکان را که با سخن و عمل به کفر خویش اعتراف می کنند از تعمیر مساجد الهی منع نموده و مرزبندی جدیدی را میان شرک و کفر با تعمیر مساجد اعلام می کند. آیه دوم نیز چهار شرط اساسی برای تعمیرگران مساجد ذکر می نماید:

شرط اول: اولین شرط مربوط به جنبه اعتقادی آنان است که بایستی حقیقتاً انسان هایی خدایی و مؤمن به مبدأ و معاد باشند.

شرط دوم: آن­که از بپای دارندگان نماز باشند. نماز به عنوان مظهر بندگی و راز و نیاز با خداوند، مشخصه انسان هایی است که بندگی و عبودیت را از قلب به اعضا و جوارح خویش سرایت داده اند. بنابراین از دیدگاه قرآن کریم آنان که با نماز انس ندارند و با نمازگزاران همدم و همراز نیستند، هر چند به گونه ای در رونق ظاهری و یا ساختن بنای مسجد شرکت داشته باشند، از تعمیرگران مساجد محسوب نخواهند بود.

شرط سوم: قرآن مجید در بیان شرط سوم می فرماید: آبادکنندگان مساجد، کسانی هستند که زکات؛ یعنی حقوق مالی واجب خویش را ادا می کنند، نه این­که ساختن و تعمیر مسجد، بهانه ای برای شانه خالی کردن از زیر بار وجوهات و حقوق شرعی باشد. پس، از دیدگاه قرآن کریم آنان که حقوق مالی خویش را پرداخت نمی کنند، نمی توانند صرفاً با ساختن مسجدی هرچند مجلل، در ردیف آباد کنندگان مساجد به حساب آیند و ثواب­ها و فضائلی را که برای آباد کنندگان مساجد ذکر شده، به دست آورند.

شرط چهارم: خداوند کریم در مقام بیان چهارمین ویژگی آبادکنندگان مساجد می فرماید: «آنان تنها خشیت خدای را در دل دارند».[42] مرحوم علامه طباطبایی بر اساس قرائن و شواهدی که ارائه نموده است، (خَشیَت)[43] در این آیه را به معنای عبادت دانسته و فرموده است: علت تعبیر از عبادت به خشیت آن است که میان عبادت و خشیت ملازمه وجود دارد.[44]

براین اساس می توان گفت: این بخش از آیه در واقع مؤکِّد صدر آیه قبل است که مشرکان را از عمارت مساجد نهی می کند و مناسبت وجود این شرط برای تعمیرگران مساجد آن است که قرآن کریم اصرار دارد عمارت مسجد توسط موحدان و خداجویان صورت گیرد و از آن­جا که عبادت غیر از خداوند، شرک محسوب می شود. پس آنان که غیر خدا را عبادت می کنند و یا همراه با عبادت خداوند چیز دیگری را هم پرستش می کنند، لیاقت و شایستگی تعمیر مساجد را ندارند.[45]

آباد کنندگان مساجد، مانع نزول عذاب الهی

آبادکنندگان مساجد در نزد خداوند متعال آنچنان گرامی و محبوب هستند که پروردگار کریم به احترام آنان، کیفر و مجازات بندگان گناه­کار را به تأخیر می اندازد.

امام صادق (ع) از پدران بزرگوار خویش نقل فرموده است که: «خداوند متعال آن­گاه که بخواهد اهل زمین را به کیفر اعمال بدشان عذاب نماید، می فرماید: به احترام آنان که به خاطر من با یک­دیگر دوستی و محبت می ورزند و مساجد من را آباد می کنند و سحرگاهان به استغفار می پردازند، عذاب خود را بر آنان نازل نمی نمایم».[46]

اداره و تولیت مسجد

مسجد پس از مسجد شدن یک مکان مشترک و عمومی است که در اختیار همه مسلمانان قرار می گیرد و همگان می توانند در چهارچوب قوانینی که شرع آن را معین نموده، از مسجد استفاده کنند. بنابراین آن­چه گاهی مشاهده می شود که بانیان و سازندگان مساجد برای خود یک نوع ولایت مطلقه بر امور مسجد قائل هستند، فاقد مستند شرعی است، چرا که بانی مسجد الزاماً متولی مسجد نیست.

بلی در مورد وسایل و اسباب متعلّق به مسجد و نیز املاک و اشیایی که جهت تأمین مخارج مسجد، وقف شده، واقف می تواند جعل تولیت نماید. در این زمینه به یک استفتاء و پاسخ آن اشاره می شود:

1. سؤال: «شخصی در محلی مسجدی بنا نموده­ که زمین مسجد مال خودش بوده و اکثر مخارج تعمیر را هم خودش متحمل شده است و تولیت مسجد را با خود و بعد از خود با اولاد خود قرار داده است. آیا کسی که به نظر متولی اهلیت ندارد، بدون رضایت متولی می تواند در آن مسجد اقامه جماعت نماید و نماز او و یا مأمومین چه صورت دارد و آیا متولی می تواند جلوگیری نماید یا خیر»؟

جواب: «در صورتی که مأمومین، امام جماعت را عادل بدانند و به او اقتدا کنند، نمازشان صحیح است و نماز خواندن در مسجد، موقوف به اذن متولی نیست، امام جماعت باشد یا غیر امام. اختیار متولی راجع به موقوفات مسجد است و حق منع از نماز خواندن در مسجد را ندارد».[47]

در این­جا این سؤال مطرح می شود که با توجه به این­که مسجد، نهادی حساس و دارای شئون گسترده و ابعاد مختلفی می باشد، چنانچه واقف و بانی مسجد نیز شرعاً نتواند برای مسجد، سرپرست و متولی تعیین نماید، پس اداره امور مسجد بر عهده چه کسانی خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش ابتدا باید مقدمه ای بیان کرد و آن این­که: وقف بر دو نوع است: وقف عام و وقف خاص. این تقسیم بندی برای وقف در حقیقت به اعتبار موقوف علیهم؛ یعنی کسانی است که چیزی برای آنها وقف شده است. در وقف خاص، موقوف علیه امری مشخص و معین است، مانند وقف برای فرزندان خود و یا وقف برای فردی مشخص و معین، ولی در وقف عام، موقوف علیه یک امر عمومی است؛ مانند مساجد، پل­ها، مهمان­سراهایی که برای استفاده عموم بنا می شود. همچنین وقف برای یک «عنوان عام» که دارای افراد و مصادیق زیادی است؛ مانند فقرا، ایتام و علما نیز از مصادیق وقف عام به شمار می رود. در هر یک از وقف عام و خاص، واقف می تواند برای اموال موقوفه سرپرست و متولی تعیین نماید. ولی در وقف عام در مواردی که واقف، سرپرست و متولی تعیین نماید و یا سرپرستی که تعیین نموده، فاقد شرایط لازم باشد، اداره امور موقوفه در مرتبه اول با حاکم اسلامی خواهد بود. اما چناچه به حاکم شرع یا کسی که از جانب وی منصوب شده، دسترسی نباشد، نوبت به مؤمنان عادل می رسد که وظیفه دارند سرپرستی امور موقوفه را به عهده گیرند.

در مورد مسجد نیز می توان گفت: از آن­جا که مسجد از مصادیق وقف عام است و واقف نیز شرعاً نمی تواند برای آن متولی تعیین کند، بنابر این سرپرستی امور اداره مساجد ابتدا بر عهده حاکم اسلامی و چنانچه دسترسی به حاکم اسلامی و یا نماینده منصوب او نباشد، این مؤمنان عادل هستند که بایستی سرپرستی اداره امور مسجد را به عهده بگیرند.[48]

شرائط متولیان مساجد

یکی از مباحثی که در زمینه تولیت مسجد مورد بحث قرار می گیرد، این است که آیا متولیان مساجد؛ یعنی مؤمنینی که اداره امور مساجد را بر عهده می گیرند، لازم است از شرایط ویژه ای برخوردار باشند، یا این­که برای تصدی این منصب، هیچ گونه شرطی پیش بینی نشده است؟

در جواب باید گفت: شرایطی که در آیات 17 و 18 سوره توبه مطرح شده است، در واقع شرایط متولیان و گردانندگان امور مساجد نیز هست. اغلب مفسران در مورد عنوان «عمارت مسجد»، عمارت را به کلیه کارهایی که مایه رونق و رواج مسجد است تفسیر نموده اند. پس سزاوار است حتی الامکان کسانی تولیت مساجد را به عهده گیرند که از اوصاف و ویژگی­هایی که در این آیات مورد تأکید قرار گرفته است، برخوردار باشند. در آیات مورد نظر آمده است: «مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند در حالى كه به كفر خويش گواهى مى‏دهند! آنها اعمالشان نابود (و بى‏ارزش) شده و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند!»؛ «مساجد خدا را تنها كسى آباد مى‏كنند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و جز از خدا نترسد. اميد است چنين گروهى از هدايت ‏يافتگان باشند».

به نظر می رسد با وجود آن­که در آیات فوق لفظ عمارت «ان یعمروا» و «یعمر» استعمال شده، ولی این آیات، پیش از آن­که ناظر به مسئله بنا و تعمیر ظاهری ساختمان مسجد باشد، در واقع شرایط و ویژگی متولیان و گردانندگان مسجد الحرام و سایر مسلمین می باشد.[49]

بنابراین شایسته است مسلمانان با آگاهی و هوشیاری، به جای اشخاص نالایق که احیانا با اغراض فاسد در سنگر مقدس مسجد نفوذ می کنند، افراد متعهد و خداجو را که دارای صفاتی هستند که قرآن کریم برشمرده است، به عنوان متولیان و هیئت امنای مساجد قرار دهند.

اداره مسجد و حاکم اسلامی

مسجد از دو جهت با حاکم اسلامی در ارتباط است یکی در اصل تحقق مسجد و دیگری در اداره. در اصل تحقق مسجد، به خودی خود اذن حاکم شرع و حتی قبض و تحویل گرفتن او معتبر نیست. بسیاری از فقیهان تصریح کرده‏اند که برای تحقق یافتن عنوان مسجد برای مکانی، همین که بانی، صیغه وقف را اجرا نماید و یک نفر در آنجا نماز بخواند، کافی است.[50] بنابر رأی کسانی که صیغه خواندن را در تحقق مسجد معتبر نمی‏دانند، همین که یک یا چند نفر با اذن بانی در آن جا نماز به جای آورند، عنوان مسجد بودن تحقق می‏یابد.[51] بنابراین پیدایش و تحقق مسجد به خودی خود منوط به اذن حاکم شرع نیست.

پرسشی که مطرح می‏شود این است که هرگاه حاکم اسلامی بنای مسجدی را به مصلحت نداند، آیا می‏تواند از ساخت آن جلوگیری کند؟ قطعا پاسخ این پرسش مثبت است. اعمال ولایت دقیقا در چنین مواردی معنا و مفهوم پیدا می‏کند. ولی جلوگیری حاکم اسلامی از بنای یک مسجد هم کاملا باید بر پایه‏ یک مصلحت روشن باشد وگرنه جلوگیری از مسجدسازی یک گناه بزرگ است. مصلحتی که حاکم با استناد به آن ممکن است از ساخت مسجدی ممانعت کند، می‏تواند امور مختلفی باشد؛ مثل اینکه حاکم تشخیص می‏دهد با وجود مساجد متعدد در مکانی، نیازی به ساخت مسجد جدید نیست؛ یا اینکه وجود چنین مسجدی مایه رکود و کاستی مساجد همجوار می‏شود.

در زمان پیامبر (ص) گروهی از مردم قبیله مزینه و بنی‏کعب از آن حضرت تقاضا کردند تا آنان نیز همچون دیگر قبایل در محل زندگی خود مسجدی بنا کنند. پیامبر (ص) به دلیل اینکه محل سکونت آنان تا مسجدالنبی نزدیک بود با پیشنهاد آنان موافقت نکرد و فرمود: «مسجد من مسجد شما هم هست در همین مسجد نماز بگزارید».[52]

حاکم اسلامی می‏تواند دستورالعمل‏ها و توصیه‏هایی را پیرامون بهسازی ساخت و ساز مساجد به بانیان و واقفان داشته باشد.

همچنین حاکم اسلامی با اتکا به اختیاراتی که دارد می‏تواند به طور مستقیم یا با اعطای وکالت و نمایندگی به افراد معینی در زمینه‏ چند و چون اداره امور مساجد مداخله کند. این مداخله طبعا در چارچوب موازین شرعی خواهد بود. بنابراین چنانچه مسجد دارای موقوفاتی باشد و بانی مسجد برای آن متولی تعیین کرده باشد، حاکم یا نماینده او نمی‏تواند در زمینه‏ موقوفات مسجد مزاحم او شود. اما در صورتی که متولی، فاقد اهلیت اداره موقوفه شده باشد، در این صورت هر گاه عدم اهلیت او براساس موازین شرعی ثابت شود، حاکم یا نماینده‏ او حق عزل وی را خواهد داشت.

همچنین حاکم یا نماینده او حق ندارد بدون دلیل، مسلمانان و یا گروهی از آنها را از بهره برداری از مسجد برای اغراض مباح و مشروع، محروم کند؛ زیرا مسجد یک مکان مشترک و عمومی است که هر مسلمانی در چارچوب موازین شرع حق بهره برداری مباح از آن را دارد و حاکم نمی‏تواند بدون جهت مردم را از رفت و آمد به مکانهای عمومی و یا انتفاع و بهره‏وری از مباحات منع کند.

بحث حساسی که در این جا مطرح می‏شود مسئله برخورد «حق دخالت حاکم در مسجد»، با «حق آزادی سیاسی مردم» است. برای روشن شدن بحث فرض کنیم مردمی که نظام اسلامی و حاکم اسلامی را پذیرفته‏اند، انتقادهایی نسبت به عملکرد بخش‏هایی از حاکمیت داشته باشند و از باب امر به معروف و نهی از منکر بخواهند آن را به طور علنی مطرح کنند. طبعا در جامعه‏ اسلامی یکی از مراکز مهم سیاسی که پایگاهی برای امر به معروف و نهی از منکر نیز به شمار می‏آید، مساجد است. حال اگر شهروندان نظام اسلامی بخواهند در این راستا از پایگاه مسجد بهره برداری کنند، آیا حاکم اسلامی یا نماینده او در امور مساجد می‏تواند آنان را از تجمع در مسجد و یا برگزاری مجالس سخنرانی یا تدریس و بحث و گفت وگو پیرامون موارد یاد شده باز دارد و اصلا آنها را به مسجد راه ندهد؟

پاسخ این است که برگزاری موارد یاد شده در مسجد جزء حقوق مردم است و حاکم نمی‏تواند مردم را از یک نوع بهره برداری مشروع از مسجد منع نماید؛ درست به همان دلیل که حاکم در شرایط عادی نمی‏تواند مردم را از نماز گزاردن در مساجد منع نماید. ممانعت از استیفای چنین حقوقی تنها در صورت وجود یک مصلحت برتر که وجود آن برای حاکم اسلامی احراز شده باشد، جایز است.

مسجد در نظام اسلامی، محل تلاقی و مجمع حکومت و مردم است. در نظام اسلامی، مسجد همان گونه که نمی‏تواند به عنوان یک نهاد مردمی به مثابه‏ پایگاهی علیه حاکمیت صالح عمل نماید، نمی‏تواند به پایگاهی صد در صد حکومتی بدین معنا که مردم حتی حق نداشته باشند انتقادهای سازنده خود را در آن جا ابراز نمایند، تبدیل شود. پس هم مردم مجازند از حق مشروعی که در زمینه‏ بهره برداری صحیح از مساجد دارند، بهره‏مند شوند و هم حاکمیت حق دارد از تبدیل مسجد به کانونی برای فتنه‏انگیزی جلوگیری کند.

موضوع دیگری که باید درباره چند و چون دخالت حاکم اسلامی در آن بحث کرد، عزل و نصب ائمه جماعات مسجد است. اصولا عهده‏داری منصب امام جماعت به خودی خود منوط به اذن حاکم اسلامی نیست؛ با مراجعه به بسیاری از متون فقهی شیعه و سنی در باب شرایط امام جماعت حتی یک مورد پیدا نشده است که فقیهی شرط عهده‏داری امامت جماعت را، منصوب شدن از سوی حاکم بداند. بلکه شهید ثانی در رساله‏ای که پیرامون نماز جمعه نگاشته، تصریح کرده است که: «به اجماع مسلمانان، امامت نماز جماعت، مشروط به اذن امام نیست».[53]

به اجماع و اتفاق علمای اسلام، تصدی امامت در نماز جماعت، مشروط به اذن حاکم نیست؛ ولی این بدان معنا نیست که حاکم اسلامی حق مداخله در عزل و نصب ائمه‏ جماعات مساجد را نداشته باشد. مقتضای ولایت عام حاکم اسلامی آن است که بتواند در این زمینه مداخله کند؛ ولی چنانکه برخی از فقیهان تصریح کرده‏اند، اعمال ولایت در این زمینه، الزامی نیست؛ یعنی چون امامت جماعت برخلاف امامت جمعه، منصب نیست،[54] هر گاه مردم خود امامی را برگزینند و به وی اقتدا کنند کافی است و نیازی به نصب او از سوی حاکم اسلامی نیست.

با مطالعه در سیره‏ پیامبر (ص) نیز روشن می‏شود که هر چند همه‏ امامان جماعت از جانب آن حضرت تعیین نشده بودند، ولی آن حضرت در مواردی نسبت به نصب امام جماعت برای مساجد مهم، اقدام فرموده است. معاذ بن جبل در یک برهه‏ زمانی از سوی پیامبر (ص) به امامت مسجد قبا برگزیده شد.[55]

در دورانی که معاذ امامت مسجد قبا را بر عهده داشت، روزی تمیم بن زید انصاری برای ادای نماز صبح وارد مسجد قبا شد، با آنکه هوا روشن بود، ولی نمازگزاران مسجد قبا همچنان به انتظار معاذ نشسته بودند، تمیم از مردم پرسید: چرا فرشتگان شب و روز را که می‏خواهند با شما نماز بگزارند، منتظر نگه داشته‏اید؟ گفتند: ما منتظر امام جماعت [معاذ] هستیم. تمیم گفت: چرا هر گاه امام تأخیر می‏کند، یکی از شما امام نمی‏شوید؟ مردم به تمیم گفتند: تو برای امامت از ما سزاوارتری. تمیم خطاب به مردم گفت: آیا به امامت من راضی هستید؟ گفتند: آری و تمیم امام جماعت شد. پس از ادای نماز، معاذ به مسجد آمد و خطاب به تمیم گفت: چرا خود را وارد لباسی کردی که رسول الله (ص) آن را بر من پوشانده است؟ تمیم گفت: در این باره با پیامبر (ص) صحبت می‏کنیم. تمیم و معاذ به حضور پیامبر (ص) رسیدند. تمیم ماجرای پیش آمده را به حضور پیامبر (ص) عرض کرد. ایشان فرمودند: همواره هر گاه امام مسجد تأخیر کرد، همان گونه که تمیم عمل کرد، رفتار کنید. آن گاه معاذ می‏گوید: من در هیچ کار خیری با تمیم مسابقه ندادم جز آنکه تمیم از من پیشی گرفت، من با او در شهید شدن در راه خدا مسابقه دادم، او به فیض شهادت رسید و من زنده ماندم».[56]

این ماجرا در عین حال که گویای نصب معاذ از سوی پیامبر است، این نکته را هم به خوبی آشکار می‏سازد که در صورت تأخیر امام هر کس دیگری که مورد اعتماد نمازگزاران باشد می‏تواند امام جماعت باشد.

جایگاه مسجد

همه مذاهب الهی و آسمانی و بسیاری از مکتب های بشری که تکیه گاه اجتماعی داشته اند، انتخاب و تعیین مکانی را به عنوان یک پایگاه خاص، جهت انجام برنامه ها و مراسم مخصوص خود، لازم می دانسته و وجود آن را برای پیروان خود، یک امر مسلم و ضروری و جزء اولین برنامه های خود می دانسته اند و در صورت نداشتن چنین پایگاهی، خود را ضعیف و بی تکیه گاه و شکست خورده و پیروان خود را بدون تکیه گاه و پراکنده می پنداشتند. براین اساس، مشاهده می شود حتی بت پرستان نیز پایگاهی برای خود انتخاب کرده و بت های خود را در آن محل خاص جمع می کردند و برای انجام مراسم خاص خود (پرستش، نذر، دعا، مدیحه سرایی و خواندن اشعار)، به آن­جا می رفتند؛ مثلا مسیحیان به کلیسا یا کلیسه و یهودیان به کنیسه یا کنیسا و زرتشتیان به آتشکده که پرستش­گاه آنان است، می رفتند. همچنین گوشه گیران و زاهدان نصاری که آنها را راهبان نیز می گویند به صومعه و دراویش و متصوفه در مکانی به نام خانقاه یا خانقه گرد هم جمع می شدند. از آن­جایی که اسلام یک مکتب جهانی و جاودانی است و داعیه هدایت و رهبری بشریت را دارد، از ضرورت وجود یک مکان مشخص و پایگاه استوار در رابطه با عرضه قوانین خود و تعلیم و ارشاد مردم، در تشکیل نظام اجتماعی عادلانه، غافل نمانده و لزوم بناء آن را به همه مردم و پیروان خود ابلاغ نموده است. این پایگاه که از مظاهر شکوه و عظمت اسلام به حساب می آید، مسجد نام دارد. نامی که نمودار عبودیت و بندگی انسان در برابر خدا است؛ لذا مسجد در بین همه معابدی که در ادیان و مسالک مختلف وجود دارد، از جایگاه خاص و ویژه ای برخوردار است.

اسلام در ابتداى نظام­مند ساختن سازمان دینى خود، تأسیس مرکز تجمع عمومى مسلمانان (مسجد)، را در اولویت قرار داده و تجمع در آن را به نیکوترین وجه ستوده، بیش­ترین تأکیدات را در راستاى حفظ این سنگر توحیدى ابراز نمود.

اما این­که مسجد در اسلام، دارای چگونه جایگاهی است، مطلبی است که باید در جای خود مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

جایگاه مسجد در اسلام

مسجد از دیدگاه اسلام، کانون ایمان و تقوا و محیط پاکی و قداست و مرکز تبلور عبودیت و نیایش در برابر پروردگار جهان است، مسجد مرکز اشاعه فرهنگ اسلامی، مهمان­خانه خدا در زمین،[57] جایگاه نزول برکات و خیرات آسمانی،[58] خانه راز و نیاز، عشق و محبت، صفا و صمیمیت، ایثار و رحمت، تجلی بهشت خدا در زمین[59] و محل آرامش موحدان است.

در باب اهمیت و جایگاه خاص مسجد در اسلام، همین بس که خداوند تعالی می‌فرماید: «نخستين خانه‏اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است».[60] در دین اسلام، خداوند به جهت اهمیت و فضیلت مساجد بر دیگر مکان ها، مسجد را به خود منسوب کرده و متعلق به خود دانسته است تا مزیت آن بر دیگر مکان‌ها روشن شود.[61] اختصاص مساجد به خداوند که منزه از صفات حسّی است، جنبه سمبلیک داشته و بر این اشاره دارد که مساجد، مورد توجه خاص ذات اقدس او است. بنابراین، در مساجد جز کار خدایی نباید کار دیگری صورت پذیرد و جز مصالح مسلمانان، امر دیگری نباید مطرح شود. با این توضیح در تأسیس مساجد هم نمی‌توان نیّتی به جز خدا، و هدفی غیر از اعتلای کلمه توحید داشت. پس بایسته وشایسته است که شالوده و اساس آن بر تقوا و پاکی بنا شود و پاسداران و دست اندرکاران آن افرادی مؤمن، پرهیزکار و مصمم باشند و هر گاه بنایی برای اغراض ناپاک با نام مقدس مسجد به وجود آید، باید در انهدام و از بین بردن آن کوشید، چنانکه رسول خدا (ص) دستور ویران کردن و به آتش کشیدن مسجد «ضرار» را صادر فرمودند. همچنین مسجد پایگاه انسجام و یکپارچگی مسلمانان، نماز جماعت و تشکیل صفوف به هم فشرده نمازگزاران، به خوبی بیان­گر هماهنگی و انسجامی است که حضور در مسجد فراهم می آورد. در این­جا است که افراد نمازگزار همچون قطره­های آب  به یک­دیگر می پیوندند تا دریایی از اتحاد را به نمایش در آورند …، همه در کنار یک­دیگر در برابر پروردگار یکتا رو به سوی یک قبله کرده و لب به حمد و ثنای آن یگانه نازنین می گشایند و هماهنگ با یک­دیگر، سرود توحید را زمزمه می کنند. در اسلام نه تنها مسجد خیلی مورد توجه قرار گرفته؛ بلکه اصولاً سایر مکان‌های عبادت، حتی اگر مربوط به غیر مسلمانان باشد نیز، دارای احترام فراوان هستند. در قرآن کریم آمده است که: «… و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه‏ها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى‏شود، ويران مى‏گردد! …».[62]

از جمله دیدگاه هایی که اسلام نسبت به مسجد دارد، این است که، مسجد محلی دارای استفاده‌ های مختلف و چند منظوره است. به عنوان مثال، در صدر اسلام، مسجد کوفه محل مشورت، قضاوت، سؤال و جواب، عبادت و دیگر امور بود. در اسلام، مسجد محور فعالیت‌های دینی و فرهنگی جامعه اسلامی است و مؤمنان،  مسجد را به عنوان محور فعالیت‌های خودشان قرار می دهند. حتی برخی از مؤمنان، برنامه‌ روزانه‌ خود را با توجه به وقت نماز در مسجد تنظیم می کنند و قرار ملاقات‌های خود را در مسجد می گذارند.

جایگاه مسجد در قرآن

کلمه مسجد بیست و هشت بار در قرآن آمده، که بیست و دو بار آن به صورت مفرد (مسجد) و شش بار هم به صورت جمع (مساجد) ذکر شده است. از بیست و دو مورد مفرد، پانزده مورد آن مقید به قید «الحرام» است، که مراد از همه آنها همان مسجد مخصوص، معروف و مقدس مسجدالحرام است که در مکه می باشد. یک مورد هم مقید به قید «الاقصی» است که مراد از آن، اولین قبله گاه مسلمانان (مسجدالاقصی) در بیت المقدس می باشد. یک مورد دیگر هم مقید به قید «ضرار» است، که مقصود همان مسجد معروف به (مسجد ضرار) است که به دست منافقان در مدینه ساخته شده بود. بنابراین از بیست و دو مورد لفظ مفرد مسجد، هفده مورد در قرآن، مقید به این سه قید «الحرام، الاقصی، ضرار» است، که بیان شد و پنج مورد به صورت مطلق و بدون قید آمده است. اما کلمه مساجد که شش بار در قرآن وارد شده است، سه مورد از آن، مقید به قید «الله»، (مساجدالله)، و سه مورد دیگر به طور مطلق (مساجد) بیان شده اند.[63]

اما پانزده آیه ای که اختصاص به مسجدالحرام دارد را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:

1. آیات مربوط به تغییر قبله: ازمجموع پانزده آیه مربوط به مسجدالحرام، سه آیه در رابطه با تغییر قبله است که هر سه آیه در سوره بقره قرار دارند. اولین آنها آیه 144 است که می فرماید: «ما نگاه‏هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مى‏بينيم! اكنون تو را به سوى قبله‏اى كه از آن خشنود باشى، باز مى‏گردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن! و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، به خوبى مى‏دانند اين فرمانِ حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده (و در كتاب­هاى خود خوانده‏اند كه پيغمبر اسلام (ص)، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند) و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن اين آيات) غافل نيست».[64]

با این­که جریان تغییر قبله در آیه 144 بقره ذکر شده است، اما در آیات 149 و 150 سوره بقره نیز جهت تأکید دو بار دیگر، تکرار شده تا مردم به طور قطعی از قبله اول صرف نظر نمایند و کعبه را مورد توجه و استقبال قرار دهند.[65]

خداوند تعالی در آیه 149 می فرماید: «از هر جا (و از هر شهر و نقطه‏اى) خارج شدى، (به هنگام نماز)، روى خود را به جانب «مسجد الحرام» كن! اين دستور حقى از طرف پروردگار تو است! و خداوند، از آنچه انجام مى‏دهيد، غافل نيست»!، همچنین در آیه 150 می فرماید: «و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام كن! و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن كنيد! تا مردم، جز ظالمان (كه دست از لجاجت برنمى‏دارند)، دليلى بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زيرا از نشانه‏هاى پيامبر، كه در كتب آسمانى پيشين آمده، اين است كه او، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند.) از آنها نترسيد! و (تنها) از من بترسيد! (اين تغيير قبله، به خاطر آن بود كه) نعمت خود را بر شما تمام كنم، شايد هدايت شويد»!

2. آیات مربوط به برنامه حج: از مجموعه آیات مربوط به مسجدالحرام چند آیه در رابطه با برنامه حج است، از آن جمله آیه 196 سوره بقره است: «و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! … (البته) اين براى كسى است كه خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد (اهل مكّه و اطرافِ آن نباشد). از خدا بپرهيزيد! و بدانيد كه کیفر او سخت‏ است»![66]

آیه دیگر، آیه 25 سوره فتح است که می فرماید: «آنها كسانى هستند كه كافر شدند و شما را از (زيارت) مسجد الحرام و رسيدن قربانی هايتان به محل قربانگاه بازداشتند و هر گاه مردان و زنان با ايمانى در اين ميان بدون آگاهى شما، زير دست و پا، از بين نمى‏رفتند كه از اين راه عيب و عارى ناآگاهانه به شما مى‏رسيد، (خداوند هرگز مانع اين جنگ نمى‏شد)!. هدف اين بود كه خدا هر كس را مى‏خواهد در رحمت خود وارد كند و اگر مؤمنان و كفّار (در مكه) از هم جدا مى‏شدند، كافران را عذاب دردناكى مى‏كردی».

همچنین در آیه 27 سوره فتح آمده است: «خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد، راست گفت. به طور قطع همه شما به خواست خدا در نهايت امنيّت و در حالى كه سرهاى خود را تراشيده يا كوتاه كرده‏ايد، وارد مسجد الحرام مى‏شويد و از هيچ كس ترس و وحشتى نداريد؛ ولى خداوند چيزهايى را مى‏دانست كه شما نمى‏دانستيد (و در اين تأخير حكمتى بود) و قبل از آن، فتح نزديكى (براى شما) قرار داده است».

3. آیات مربوط به قتال و جنگ با مشرکان: سومین قسمت از آیاتی که در رابطه با مسجدالحرام است، در زمینه قتال و جنگ با مشرکان است، هرچندکه از لحاظ مفهومی در ارتباط مستقیم با آیات قسمت دوم و مسئله حج می باشد. درآیه 217 سوره بقره آمده است: «از تو، در باره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مى‏كنند، بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است؛ ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است …».

آیه مزبور در بردارنده نهی از جنگ در ماه حرام (چهارماه ذیقعده، ذی حجه، محرم و رجب) است و بیان می دارد که، کارهائی که مشرکان انجام داده اند از جنگ در این ماه حرام، بزرگ­تر و جرمش عظیم تر است.[67]

همچنین در آیه 191 سوره بقره آمده است: «و آنها را (بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند)، هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا (مكه‏)كه شما را بيرون کردند، آنها را بيرون كنيد! و فتنه (بت پرستى)، از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اين­كه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! جزاى كافران چنين است».

این آیه و سه آیه بعد از آن، مسائل مختلف و مهم جهاد را مطرح می کند، که شامل هم فلسفه جهاد و هم روش و نحوه انجام آن و رعایت جوانب مختلف برخورد با دشمن و مراعات معیارهای اخلاقی و انسانی در این رابطه و حفظ حرمت و قداست مسجدالحرام به عنوان مأمن و پناهگاه بودن آن؛ حتی برای مشرکان جز آن­که آنها در آن­جا هم قصد توطئه و کشتار را داشته باشند.

یکی دیگر از آیاتی که در این مورد وارد شده، آیه دوم سوره مائده است. خداوند متعال در این آیه می فرماید. «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! شعائر و حدود الهى (و مراسم حج را محترم بشماريد! و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد! …، اما خصومت با جمعيّتى كه شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حديبيه) بازداشتند، نبايد شما را وادار به تعدّى و تجاوز كند! …».

همچنین خدای تعالی در سوره انفال آیه 34 بر لزوم عذاب دنیایی و اخروی مشرکان اشاره نموده، می فرماید: «چرا خدا آنها را مجازات نكند، با اين­كه از (عبادت موحّدان در كنار) مسجد الحرام جلوگيرى مى‏كنند، در حالى كه سرپرست آن نيستند؟! سرپرست آن، فقط پرهيزگارانند؛ ولى بيشتر آنها نمى‏دانند».

خداوند متعال به مشرکان وعده عذاب داده، در آیه 7 سوره توبه در مورد آنان، چنین می فرماید: «چگونه براى مشركان پيمانى نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالى كه آنها همواره آماده شكستن پيمانشان هستند)؟!، مگر كسانى كه نزد مسجد الحرام با آنان پيمان بستيد (و پيمان خود را محترم شمردند)، تا زمانى كه در برابر شما وفادار باشند، شما نيز وفادارى كنيد، كه خداوند پرهيزگاران را دوست دارد».

خداوند قهار در آیه 28 سوره توبه، فلسفه عدم ورود مشرکان به مسجدالحرام را این­گونه بیان می دارد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! مشركان ناپاكند. پس نبايد بعد از امسال، نزديک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مى‏ترسيد، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به كرمش بى‏نياز مى‏سازد (و از راه ديگر جبران مى‏كند). خداوند دانا و حكيم است».

اما خداوند در سوره توبه آیه 19جهاد در راه خدا را برتر از همه کارها می داند، آن­جا که می فرماید: «آيا سيراب كردن حجاج و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) كسى قرار داديد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه او جهاد كرده است؟! (اين دو)، نزد خدا مساوى نيستند! و خداوند گروه ظالمان را هدايت نمى‏كند»!.

آیاتی که تا کنون ذکر شد، مواردی بود که در زمینه مسجدالحرام وارد شده بودند. اما آیاتی که در رابطه با مسجد الاقصی آمده اند، یک مورد با تصریح به نام مسجدالاقصی، و یک مورد هم به طور اشاره به آن وارد شده است:

1. مورد اول در آغاز سوره اسراء قرار دارد که همه مفسران آیه مورد نظر را در مورد معراج پیامبر (ص)، می دانند و آن آیه این است: «پاک و منزّه است خدايى كه بنده‏اش را در يک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى «كه گرداگردش  را پربركت ساخته‏ايم» برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم؛ چرا كه او شنوا و بينا است».

2. آیه دیگری که در رابطه با مسجدالاقصی است، در مورد بنی اسرائیل و حوادث مربوط به آنها است، که در ادامه اولین آیه سوره اسراء آمده است. آنچه در مجموعه این آیات، به بحث مسجد از دیدگاه قرآن ارتباط پیدا می کند، آیه 7 سوره اسراء است که می فرماید: «اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مى‏كنيد و اگر بدى كنيد، باز هم به خود مى‏كنيد. هنگامى كه وعده دوم فرا رسد، (آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار غم و اندوه در صورت­هايتان ظاهر مى‏شود و داخل مسجد (الاقصى) مى‏شوند همان­گونه كه بار اول وارد شدند و آنچه را زير سلطه خود مى‏گيرند، در هم مى‏كوبند». اکثر مفسران، مراد از مسجد در این آیه را، بیت المقدس و مسجدالاقصی می دانند.

آخرین مورد از موارد مسجد با لفظ مفرد، که با قید ضرار در آیه 107 سوره توبه آمده، اشاره به مسجد ضرار دارد: «(گروهى ديگر از آنها) كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان (به مسلمانان)، و (تقويت) كفر، و تفرقه‏افكنى ميان مؤمنان، و كمين­گاه براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه كرده بود. آنها سوگند ياد مى‏كنند كه: (جز نيكى (و خدمت)، نظرى نداشته‏ايم!) امّا خداوند گواهى مى‏دهد كه آنها دروغ­گو هستند».

همان طور که قبلا اشاره شد، کلمه مسجد شش بار هم با صیغه جمع (مساجد)، در قرآن وارد شده است، که سه مورد از آن، مقید به قید «الله»، (مساجد الله)، و سه مورد دیگر به طور مطلق (مساجد) بیان شده اند، که آن آیات عبارتند از:

1. آیه 114 سوره بقره که می فرماید: «كيست ستم­كارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او (مساجد الله) جلوگيرى كرد و سعى در ويرانى آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين (كانون­هاى عبادت) شوند. بهره آنها در دنيا (فقط) رسوايى است و در سراى ديگر، عذاب عظيم (الهى)»!!

2. آیه 117 سوره توبه که می فرماید: «مشركان حق ندارند مساجد خدا (مساجد الله) را آباد كنند در حالى كه به كفر خويش گواهى مى‏دهند! آنها اعمالشان نابود (و بى‏ارزش) شده و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند»!

3. آیه 118 سوره توبه که می فرماید: «مساجد خدا را تنها كسى آباد مى‏كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زكات را بپردازد، و جز از خدا نترسد اميد است چنين گروهى از هدايت‏يافتگان باشند».

4. آیه 187 سوره بقره که می فرماید: «… و در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداخته‏ايد، با زنان آميزش نكنيد! اين، حد و مرزهاى الهى است پس به آن نزديک نشويد! خداوند، اين چنين آيات خود را براى مردم، روشن مى‏سازد، باشد كه پرهيزكار گردند».

5. آیه 40 سوره حج که می فرماید: «همان ها كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اين­كه مى‏گفتند: «پروردگار ما، خداى يكتا است»! و اگر خداوند بعضى از مردم را به­وسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه‏ها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى‏شود، ويران مى‏گردد! و خداوند كسانى را كه يارى او كنند (و از آيينش دفاع نمايند)، يارى مى‏كند خداوند قوى و شكست ناپذير است».

6. آیه 18 سوره جن که می فرماید: «و اين­كه مساجد از آن خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد».

با توجه به این­که مسجد در عرف قرآن، عبادت­گاهی برای ذکر خدا است، از قداست و احترام و جایگاه بس بلند و خاصی برخوردار است و در آیات فراوانی از مسجد به بزرگی و عظمت یاد شده و گاهی بدون این­که لفظ مسجد به­کار رود، از قرائن مشخص می شود که منظور مسجد است.

جایگاه مسجد در روایات

مسجد، محل سجود و خضوع و كرنش بندگان خدا در پیشگاه «الله» و جایی برای ایجاد رابطه با پروردگار و اظهار عبودیت و كوچكی در برابر ربوبیت و عظمت‏ خالق هستی است. قداست مسجد در همین رابطه متقابل «عبودیت عبد و ربوبیت رب» نهفته است. بنابراین عظمتش هم در معنویت آن است، نه در ساختمان و بنای رفیع آن.

در بررسى كلمات و بيانات معصومان (ع)، نكات مهمى در مورد جایگاه مسجد به چشم می خورد كه توجه انسان را به خود جلب می‌كند. از جمله می­توان به تأكيد و تشويق فوق‌العادة پيشوايان دين، بر رفت و آمد به مساجد و انس گرفتن با خانه خدا اشاره کرد. در شرع مقدس اسلام بسيار سفارش شده است كه مسجد را بزرگ داشته و جایگاه آن را بشناسند و تا حد ممکن، حق آن را ادا کنند.

اینک به چند روایت از مجموع صدها روایتی که در باب مسجد وارد شده، اشاره می شود:

رسول خدا (ص) فرمود: «مسجدها بازارى از بازارهاى آخرت هستند كه پذيرائى آنها آمرزش، و تحفه آنها بهشت است. (در مساجد متاع و زاد و توشه جهت آخرت آماده شود و خداوند از واردين با آمرزش پذيرائى نموده و بهشت را به­عنوان تحفه عطا فرمايد).[68]

از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: مسجدها خانه های خداترسان و پرهیزکاران هستند، کسی که مسجد را خانه خود قرار دهد (کنایه از این­که زیاد به مسجد رفت و آمد کند)، خداوند متعال راحتی و آسایش و جواز عبور از صراط را برای او ضمانت می کند. سپس فرمود: هرگاه مردی را دیدید که عادت کرده به رفت و آمد به مسجد؛ (فراوان به مسجد رفت­ و آمد دارد)، به ایمان او گواهی دهید؛ زیرا خدای عزوجل می فرماید: «مساجد خدا را تنها كسى آباد مى‏كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زكات را بپردازد، و جز از خدا نترسد. اميد است چنين گروهى از هدايت‏يافتگان باشند[69]».[70]

ابو بصير مى‏گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم: علّت تعظيم و بزرگداشت مساجد چيست؟ حضرت فرمود: خداوند، به تعظيم مساجد به خاطر آن­كه آنها خانه­های خدا در زمين مى‏باشند، امر فرموده است.[71]

همچنین از امام صادق (ع) نقل شده كه حضرت فرمود: در تورات نوشته شده است: خانه‏هاى من (خدا) در زمين مساجد مى‏باشند، پس خوشا به حال كسى كه در خانه‏اش خود را مطهّر و پاكيزه ساخته، سپس من را در خانه‏ام زيارت كند و حق زیارت شونده (خدای تعالی) آن است كه زائر را اكرام کرده بزرگ بدارد.[72]

رسول خدا (ص) از حضرت جبرئیل (ع) سؤال فرمود: دوست داشتنی­ترین و مبغوض­ترین مکان­های زمین در پیش­گاه خدا کدام است؟ عرض کرد: دوست داشتنی­ترین مکان­ها در زمین مساجد و مبغوض­ترین مکان­ها … است».[73]

همچنین ایشان فرمود: هیچ روزی نیست، مگر این­که یک منادی به اهل قبور (مردگان) ندا در می دهد که شما به چه چیزی از مردم دنیا غبطه می خورید؟ آنها می گویند: ما به اهل مسجد غبطه می خوریم که به آن­جا می روند و نماز می خوانند و روزه می گیرند، ولی ما نمی توانیم.[74]

با توجه به کثرت و فراوانی روایات وارد شده در مورد عظمت شأن و جایگاه خاص مسجد، از جانب اهل بیت (ع) و عدم گنجایش این مقال مختصر، به همین تعداد از احادیث بسنده می شود.

نماز خواندن در مساجد مختلف و آثار آن

یکی از مطالبی که اسلام به آن سفارش نموده این است که، سزاوار است انسان مؤمن، رفت و آمد خود را منحصر به یک مسجد ننماید؛ بلکه در صدد باشد در مساجد مختلف به قصد عبادت حاضر شود؛ چرا که عبادت کردن در مساجد متعدد، موجب آثار و برکات فراوانی خواهد بود. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «ای پیامبر به مردم بگو: پروردگارم به اجرای قسط و روی آوردن به هر مسجدی فرمان داده است …».[75]

یکی از معانی ای که در تفسیر این آیه شریفه ذکر شده، آن است که هر گاه به مسجدی رسیدید و متوجه شدید وقت نماز فرا رسیده، در همان مسجد نماز را بپای دارید و نماز را به منظور رسیدن به مسجدی هر روز به آن­جا می روید، به تأخیر نیاندازید. بر اساس این تفسیر، آیه شریفه گویای آن است که، بجای آوردن نماز در مساجد متعدد مطلوب است.[76]

اما نماز خواندن در مساجد مختلف، دارای آثار قابل توجهی است. در این مقال مختصر به یکی از آن آثار؛ یعنی شهادت مساجد در سرای قیامت به نفع مؤمنینی که در آنها نماز گزارده اند، اشاره می شود: امام صادق (ع) در حدیثی می فرماید: «در جاهاى مختلف و متعدد از مساجد نماز بجای آوريد، چون هر گوشه ای از زمین در روز قيامت برای کسی که بر آن نماز گزارده باشد، گواهى دهد».[77] از این حدیث شریف هم مطلوبیت نماز گزاردن در مساجد مختلف استفاده می شود و هم این­که در مسجد واحد نیز شایسته است انسان در نقاط مختلف آن مسجد، نماز و عبادت بجای آورد.

نماز گزاردن در مساجد خلوت

یکی از مباحثی که در مورد مسجد ذکر شده، این است که علی رغم این­که به نماز خواندن در مساجد مختلف تأکید شده، ولی شایسته است که شخص نمازگزار، مسجدی را که به دلیل نداشتن نمازگزار در معرض خرابی و متروکه شدن است، مورد توجه خاص قرار داده و تا آن­جا که ممکن است در رفت و آمد به آن کوتاهی نکند. پیامبر اکرم (ص) در سخنی می فرماید: «در روز قيامت سه چيز به عرصه محشر مى‏آيند و (به خدای تعالی) شكايت مى‏كنند: قرآن، مسجد و خاندان پيغمبر (ص)؛ قرآن عرض حالش اين است: پروردگارا مرا (بسوزاندند و) تحریف؛ یعنی (تفسیر و تأویل های نادرست)[78] و پاره پاره کردند (به برخی از دستوراتم عمل کردند و برخی را رها نمودند)، مسجد نیز می گويد: پروردگارا مرا تعطيل كردند و حقم را ضايع ساختند و عترت پيامبر (ص) می گويند! پروردگارا ما را كشتند و کنار زدند و آواره كردند. آن­گاه، در اين هنگام من به دو زانو مى‏نشينم تا داد اين سه را از دشمنانشان و مرتکبین اعمال فوق بستانم. پس خداى جل جلاله به من می فرمايد: من به مخاصمه و گرفتن حق اين سه سزاوارترم».[79]

مسجد و اعتکاف

از دیگر جلوه های عبادت و یاد خدا در مسجد، اعتکاف است. اعتکاف از نظر لغویّ، به معنای روی آوردن به چیزی و همراهی کردن آن از باب تکریم و احترام آن و در اصطلاح شرع، عبارت است از اقامت و حبس کردن خود در مسجد به قصد عبادت و تقرّب جستن به خداوند متعال.[80]

گرچه «اقامت در مسجد»، چنانچه به قصد اتلاف وقت و همراه با گذراندن عمر نباشد، خود عبادتی بزرگ به شمار می آید؛ ولی اعتکاف، اقامتی خاصّ است، که دارای شرایط و آداب خاص خود می باشد.

اساساً انسان موجودی است که به فراخور طبع خویش و یا از سر اجبار به اجتماعی زیستن، تن در داده است. این امر سبب می شود تا او همواره درگیر و دار مسائلی باشد که به گونه ای با دیگران پیوند دارد. پیوند با دیگران – به ویژه هرگاه در سطحی گسترده باشد ـ، می تواند زمینه رشد آفت «خدا فراموشی» و «خود فراموشی» را در انسان ایجاد کند؛ از همین رو، انسان از نظر روحی و روانی نیازمند است که اوقاتی را نیز به خلوت با «خود» و «خدا» اختصاص دهد، و به پالایش درون و زدودن زنگارهای غفلت از دل، بپردازد. غفلتی که لازمه طبیعیِ اجتماعی بودنِ انسان است.

ادیان الهی با توجّه به همین نیاز روحی، با آن­که انسان را به حضور در جامعه و شرکت در فعالیّت­های اجتماعی فرا می خوانند، فرصت­هایی را نیز برای خلوت نمودن او با خداوند فراهم نموده اند. اعتکاف در مسجد، یکی از این فرصت­ها است. پیامبران بزرگ الهی (ع) در مراحل گوناگون زندگی در پیش و پس از مبعوث شدن به پیامبری، اوقاتی را به گسستن از مردم و ایجاد ارتباط ویژه با حقّ تعالی اختصاص می دادند. پیامبر بزرگ اسلام (ص) با وجود عظمت روحی و رسیدن به کمالات عالی انسانی، خود را از اعتکاف بی نیاز نمی دانست و نسبت بدان، اهتمامی خاصّ می ورزید. در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: «رسول خدا (ص) در دهه آخر (ماه مبارک رمضان)، در مسجد معتکف می شدند. برای آن حضرت خیمه ای که از مو بافته شده بود، در مسجد بر پا می شد، پیامبر (ص) کاملاً برای اعتکاف مهیّا می شدند و بستر خویش را جمع می کردند».[81]

از مطالبی که بیان شد، روشن می شود که اعتکاف در «مسجد» از جایگاه خاصی برخوردار است.

جایگاه فرهنگی مسجد

فرهنگ، پایه و اساس ساختار جامعه است. از سویی در جامعه ای که مبانی دینی، رکن محسوب می شوند، ذهن به این معنا سوق می یابد که این اجتماع، فرهنگی مستحکم دارد. نکته قابل توجه دیگر در این گونه جوامع آن است که نباید رکود در آن رسوخ یابد که در این حالت، جمود و ایستایی بر آن مستولی می شود. بنابراین؛ تحول و رشد باید سرلوحه برنامه ها و عملکردها قرار گیرد و طبعا در یک جامعه با رویکرد فرهنگی، باید تحول فرهنگی (البته بر مبنا و ملاک رشد یافتگی) مورد توجه واقع شود.

یک جامعه اسلامی، یک جامعه فرهنگ محور است که در آن یک نهاد بسیار پر ظرفیت به نام مسجد وجود دارد. که نهادی با بن­مایه عبادی ولی دارای پتانسیل های متعدد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. همچنین در تعالیم دین اسلام، حرکت به سوی رشد و تحول در مسیر زندگانی همواره مورد تأکید بوده است. بنابراین تحول فرهنگی نیز باید مورد عنایت قرار گیرد تا جهت حرکت به سمت تعالی و پیشرفت قرار گیرد.

به نظر می رسد مسجد با این حجم و ظرفیت بالا توانسته و در آینده هم می تواند که کانون و منشأ تحولات عظیم فرهنگی و به تبع آن، تحول در دیگر عرصه ها هم باشد. در این نوشتار سعی شده تا با الهام از رخدادهای تاریخی، جایگاه مسجد در تحول فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد.

مسجد نه تنها می تواند پایگاه و کانونی برای تولید و اشاعه فرهنگ ناب اسلامی باشد؛ بلکه به صورت مکرر در طول تاریخ اسلام از صدر تا زمانه حاضر، قابلیت خود را برای تحول آفرینی بخصوص در عرصه فرهنگ نشان داده است.

مروری گذرا بر رویدادهای تاریخ اسلام، بیانگر این است که عمده اتفاقات مهم که منشأ یک انقلاب و تحول بزرگ به حساب می آید، یا در مسجد روی داده، یابه گونه ای با مسجد در ارتباط بوده است. این روند شاید به تأسی از سیره وسنت پیامبر و دیگر بزرگان دینی در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام و به مناسبت­های مختلف و در برهه های گوناگون ادامه داشته است.

اماکن عبادی تا قبل از ظهور اسلام، در سایر شرایع، مانند: معبد، کلیسا، کنیسه، آتشکده و …، تنها محلی مخصوص عبادت و نیایش با خداوند بوده و هست. با پیدایش آیین اسلام، محل عبادت، مسجد نام گرفت، ولی این مکان ضمن حفظ تقدس دینی خود، محلی برای انجام امور دیگر نیز شد. مسجد تنها جای عبادت مسلمانان بشمار نمی آمد، بلکه هم محکمه عدالت بود، هم محل تدریس و تعلیم و آکادمی، هم محلی برای حل و فصل کارهای امت، و هم محلی برای اجتماع عموم مسلمانان.

گفتنی است که اولین حوزه های درسی دینی و اعتقادی در کنار کعبه در مسجد الحرام بود. در دوره های بعد اهل حدیث، حلقه های خود را در مسجد برپا می کردند. احکام شریعت در مسجد برای مسلمانان تبیین می شد. مجالس تفسیر قرآن در مسجد بود. متکلمان در این مکان در مورد مسائل اعتقادی بحث می کردند. برنامه های جمعی مثل اعتکاف هم در مسجد اجرا می شده و می شود. در ابتدا نام حوزه های علمیه مطرح نبود، بلکه  مساجد، نخستین فضاهای تدریس و مقر تشکیل  حوزه ها بود و بعدها حوزه ها و مدارس به تبعیت مساجد، به منظور پاسخگویی به نیازهای معرفتی و آموزشی شکل گرفتند. در حقیقت مسجد، محل عرضه اولین تشکل­های آموزشی عمومی بود. هنوز هم جلسات و حلقه های درس و بحث طلبگی در مساجد دایر است.[82]

با توجه به نکاتی که بیان شد، این مطلب مشخص می شود که استفاده های مسلمانان و در رأس آنان پیامبر و ائمه معصومین (ع) از مسجد، که تنها جنبه عبادی نبوده، خود یک تحول دینی و فرهنگی بشمار می آید که با گذشت سال­های متمادی و پیدایش امکانات وسیع هنوز هم این روند ادامه دارد.

با نگاهی به ساختار فیزیکی و معماری مساجد از زمان پیامبر (ص) تا عصر صفویه به این موضوع می شود پی برد که ساخت مسجد بر بقایای معابد و آتشکده ها، تا ساخت آن در محلی مستقل و همچنین شکل مسجد از ساده؛ شامل حیاط و ساختمان مسقف ساده، تا حیاط های قائم الزوایای متضمن ساختمانی با بام مسطح و قرار گرفته بر چند ستون، تا چهار طاق با گنبد و چهار ستون، تا مسجد های کوشکی باطاق ها و گنبد ها و مساجد ایوان دار و…،[83]  خود حکایت از تحولی فرهنگی دارد که با محوریت مسجد به عنوان یک نماد و مظهر دینی رخ می نمایاند و جالب این­که حتی مسجد الحرام و مسجد النبی هم با آن قداست از این تحول مستثنا نبوده اند و این موضوع  در متون تاریخی  ثبت شده است.[84]

هرچه فاصله از صدر اسلام بیشتر می شود، مشاهده می شود که رفته رفته با گسترش مرزهای تمدن اسلامی  و تعدد قومیت ها و ملیت هایی که در حوزه این تمدن واقع شدند، عناصر فرهنگی  و تمدنی آنها نیز با فرهنگ اسلامی آمیخته شد و حتی در عرصه ای مانند معماری اسلامی مساجد، ظهور و بروز یافت[85] و در تحول معماری اسلامی، که خود نوعی تحول فرهنگی محسوب می شد، تأثیر بخشید.

در ادامه به بعضی از تحولات فرهنگی رخ داده در عصر رسول مکرم اسلام (ص) که با محوریت مسجد بوده است، اشاره می شود: مبحث بسیار مهمی همچون معراج پیامبر[86] که دارای وجوه تاریخی، عرفانی و کلامی است، با دو مسجد والا مقام؛ یعنی مسجد الحرام و مسجد الاقصی گره خورده است و در این­که معراج رسول الله (ص) سرآغاز حجم وسیعی از تحولات فرهنگی در قالب مباحث عقیدتی و سیر و سلوکی بوده است، تردیدی وجود ندارد.

هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه که به تحولی همچون تأسیس حکومت اسلامی انجامید، با ساخت مسجد در میانه راه در منطقه قبا مواجه است و این اولین مسجدی است که در اسلام بنا شد.[87] در بدو ورود به شهر یثرب نیز از اولین اقداماتی که صورت گرفت، ساخت مسجدی بود که امروزه همان مسجد النبی با شکوه است و به واقع این یک تحول عظیم فرهنگی است.[88]

موضوع دیگر، تغییر قبله است. تا مدتی مسلمانان برای نماز به سوی مسجد الاقصی می ایستادند، تا این­که قبله آنان به سمت مسجد الحرام و کعبه تغییر یافت.[89]

بحث شکستن بت­ها نیز از درون خانه خدا در مسجد الحرام آغاز شد که با مدیریت فرهنگی قوی پیامبر به تحولی سترگ در تاریخ اسلام انجامید.

پیامبر پس از فتح مکه، در وسط مسجد الحرام هم اصول اعتقادی ناب اسلامی را بیان کرد و هم اصول اجتماعی را تبیین فرمود، که در حقیقت ترسیم راه آینده جامعه اسلامی بود. ایشان خطاب به قریش فرمود: خداوند نخوت جاهلیت را از شما زدود، انسان­ها از آدمند و آدم از خاک.[90] و این یک تحول فرهنگی بزرگ بود که با مسجد گره خورده است.

جایی که توسط  پیامبر مکرم اسلام (ص) برای اولین بار نماز جمعه اقامه شد، (منطقه ای در میانه راه مکه و مدینه و در نزدیکی قبابود)، بعدا تبدیل به مسجدی به نام مسجد جمعه یا عاتکه یا وادی شد[91] و از آن­جایی که کیفیت نماز جمعه متفاوت از سایر نمازها بود، خود یک تحول محسوب می شد.

بنای مسجد گوهر شاد در جوار حرم امام رضا (ع) به دستور گوهرشاد، همسر شاهرخ میرزا و کتیبه نویسی با خط خوش بایسنقر فرزند وی،[92] نشان از تحول فرهنگی درون نظام حاکمیت دارد.

ساخت مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ، که در این مرکز علاوه بر انجام فرایض دینی و عبادی، به منظور نشر اندیشه اسلامی و فراهم کردن امکان جهت تبادل آراء میان مسلمانان با خود و حتی با غیر مسلمانان در زمینه های دینی و فرهنگی و اجتماعی برنامه های مختلفی مانند دوره آموزشی و سمینار و … برگزار می شود.[93]

با نگاهی گذرا از صدر اسلام تا عصر حاضر ملاحظه می شود که با هدایت و نظارت و مدیریت پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) و بزرگان و عالمان دینی، مسجد که پایگاه یکتاپرستی بود، علاوه بر این کارکرد، پایگاه جهاد و نهضت، قضاوت، امورحسبه، رفع مشکلات، آموزش و مرجع جست­وجوگران حقیقت بوده است. از ساخت بنای فیزیکی مسجد تا هویت مناره و گنبد و محراب تا نوع آموزش­های رایج در مساجد و ده­ها مورد که در این مقاله بدانها اشاره شد، همگی عاملی برای تحول فرهنگی در اسلام شد.

نقش فرهنگی مسجد پیش از هجرت

در نهضت پیامبر اکرم (ص) مسجد از حیث فرهنگی دارای جایگاه خاصی است. اما در سال­های آغاز بعثت به دلیل جو اختناق و شرایط سختی که بر مکه حاکم بود، اساساً امکان آموزش و تبلیغ علنی برای پیامبر اسلام (ص) فراهم نبود. به ناچار سنگر تبلیغ دینی به طور عمده، خانه آن حضرت بود. با اسلام آوردن ارقم بن ابو ارقم،[94] خانه او به جایگاه آموزش مسلمانان تبدیل شد. پیامبر اعظم (ص) در این خانه که در کنار کوه صفا قرار داشت، مبانی اندیشه های اسلامی را به مسلمانان آموزش می داد. بسیاری از مردم مکه در همین خانه و در سایه آموزش های پیامبر اکرم (ص) مسلمان شدند.[95] در سال چهارم بعثت، یاران پیامبر (ص) مسلمان بودن خویش را آشکار می کردند،[96] با این حال، نمی توانستند از مسجد به عنوان سنگری در راستای تبلیغ و آموزش بهره برداری کنند. مسجدالحرام، کاملا در چنگال مشرکان قرار داشت و مسجد دیگری که بتوان آزادانه در راستای اهداف فرهنگی از آن استفاده کرد، نیز وجود نداشت. با این همه، شواهد تاریخی نشان می دهد که پیامبر اکرم (ص) و یاران آن حضرت، تا حدّ امکان از مسجد الحرام در راستای تبلیغ و ترویج اندیشه های دینی بهره برداری کرده اند. کعبه و مسجدالحرام از دیرباز جایگاه گردهمایی مردم بود. مشرکان قریش، بازرگانان و مسافرانی که از اطراف مکّه به این شهر می آمدند، پیش از اسلام نیز بر پایه اعتقادات خاصّ خود، برای پرستش بت­ها و یا طواف خانه خدا، گرد کعبه و در مسجدالحرم حضور می یافتند. پیامبر اکرم (ص) از این فرصت­ها برای تبلیغ آیین توحید و یکتاپرستی سود می جستند. آن حضرت بارها در کنار حِجر اسماعیل به تلاوت آیه های روحبخش قرآن برای مردم می پرداخت و آنان را به پذیرش اسلام فرا می خواند. دامنه فعالیّت­های تبلیغی پیامبر اکرم (ص) در ایّام ویژه ای که موسم طواف و حجّ فرا می رسید، گسترش می یافت[97].

اسلام آوردن شمار درخور توجّهی از مردم در مکّه، ثمره چنین کارهای تبلیغی بود. یکی از مسلمانانی که این گونه هدایت شد، طُفیل بن عمرو بود. او تحت تأثیر تبلیغات دروغین مشرکان، حاضر شده بود گوش­های خود را انباشته از پنبه کند تا مبادا آوای قرآن را بشنود. ولی سرانجام در مسجد الحرام و در کنار کعبه، زمزمه دلنواز قرآن پیامبر (ص) را شنید. محبّت اسلام در دل او جوانه زد و مسلمان شد. طفیل پس از اسلام آوردن، مبلّغ خوبی برای آیین یکتاپرستی در میان خویشان و افراد قبیله خود بود[98].

بر پایه برخی از شواهد تاریخی، پیامبر (ص) در دورانی، یاران خویش را در مسجدالحرام گرد می آورد؛ برای آنان قرآن می خواند و واجبات و محرّمات الهی را به آنان آموزش می داد[99]. چنین جلساتی در مسجد، گاه به مناظره و گفت­وگوهای طولانی و عملی با سران قریش می انجامید و پیامبر (ص) با استناد به آیات نورانی قرآن، به شبهه های گوناگونی که از سوی آنان مطرح می شد، پاسخ می گفتند.[100]

تاریخ، همچنین خبر می دهد که پیامبر اکرم (ص) در مواردی با هیئت های نمایندگی که از اطراف مکّه برای تحقیق در باره مکتب جدید به این شهر می آمدند، در مسجدالحرام به مذاکره و گفت­وگو پرداخته اند. گرچه شمار چنین هیئت هایی در مکّه، اندک و انگشت شمار بود. ابن هشام می گوید: «هنگامی که رسول خدا (ص) در مکّه بود، حدود بیست مرد مسیحی از حبشه به مکّه آمدند. اینان اخباری را در مورد بعثت پیامبر اسلام (ص) شنیده بودند. گروه یاد شده، پیامبر اکرم (ص) را در مسجدالحرام مشاهده کردند؛ نزد آن حضرت آمده و با وی به گفت­وگو پرداختند و پرسش­های خود را مطرح کردند. افرادی از قریش نیز در اطراف کعبه این جلسه را نظاره گر بودند. پیامبر خدا (ص) اعضای این هیئت را به توحید و یکتاپرستی دعوت کرد و آیاتی از کتاب آسمانی را برای آنان تلاوت نمود. چشمان آنها با شنیدن آیه های قرآن پر از اشک شد. آنان به خداوند یکتا و پیامبر او ایمان آوردند و دریافتند که آنچه در کتاب­هایشان درباره پیامبر خاتم (ص) آمده، در وجود آن حضرت آشکار و هویدا است».[101]

نقش فرهنگی مسجد پس از هجرت

پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه و بنا نمودن مسجدالنّبیّ، فصل نوینی در آموزش و فعالیّت­های فرهنگی مسلمانان آغاز شد. گرچه تلاش­های فرهنگی در مدینه، پیش از هجرت پیامبر اعظم (ص) به آن شهر و قبل از بنای مسجد نیز سابقه داشت. در سال دوازدهم بعثت، گروهی از مردم مدینه به مکّه آمدند و مسلمان شدند. میان این گروه و پیامبر اسلام (ص)، عهدنامه ای به نام پیمان عقبه اوّل منعقد گشت. پیامبر اکرم (ص) پس از انعقاد این پیمان، مُصعب بن عمیر را مأمور کرد تا همراه با آنان به مدینه برود و قرآن و مبانی اسلامی و احکام فقهی را به آنان بیاموزد. مردم مدینه، مصعب را مُقری یعنی «معلّم قرآن» صدا می کردند.[102] او در مدینه علاوه بر بپای داشتن نماز جماعت، در میان خانه ها می گشت و برای مردم قرآن می خواند و آنان را به پذیرش اسلام فرا می خواند. مسلمان شدن شماری از مسلمانان برجسته و فداکار که بعدها به شدّت مورد توجّه پیامبر اکرم (ص) قرار گرفتند، حاصل کارهای تبلیغی مُصعب بود. أسعد بن زرارة، سعد بن معاذ و أسید بن حُضیر از جمله کسانی بودند که در سایه تلاش­های فرهنگی مُصعب با اسلام آشنا شدند و بدان گرویدند.[103]

با این حال، نقش مسجد در فعالیّت­های فرهنگی ـ آموزشی، پس از ورود پیامبر خدا (ص) به مدینه و بنای مسجد، هرگز با قبل از آن قابل مقایسه نیست. با بنای مسجدالنّبیّ در واقع نه تنها معبد و پرستش­گاهی ساخته شد؛ که دانشگاهی فعّال و سرشار از شور و نشاط علمی نیز پی ریزی شد. حضور منظّم و پیوسته مسلمانان در این مسجد به منظور بر پا داشتن نماز، بهترین فرصت را برای کارهای تبلیغی پیامبر اکرم (ص) فراهم می آورد. آن حضرت با توجّه به اوضاع و احوال و رعایت حال حاضران در مسجد از این فرصت­ها به خوبی بهره برداری می کرد و پس از برگزاری نمازها برای مردم سخن می گفت.

در آغاز که شمار مسلمانان اندک بود، پیامبر اعظم (ص) با تکیه بر یکی از ستون­های مسجد که از چوب درخت خرما ساخته شده بود، برای مردم سخن می گفتند[104]. بعدها منبری کوتاه برای پیامبر (ص) ساخته شد و آن حضرت بر فراز همین منبر که به بلندای همه تاریخ بود، جان تشنگان معارف الهی را سیراب می کرد. بسیاری از سخنان و گفته های پیامبر (ص) که اکنون در دسترس ما است، از همان خطبه هایی است که بر فراز این منبر ایراد شده است. در حقیقت، منبر محلّ نشستن پیامبر خاتم (ص) در سخنرانی های رسمی بوده است.

مسجد، پایگاه فرهنگی پیشوایان دین

پس از رحلت پیامبر خاتم (ص)، نظام حکومتی اسلام از حرکت در مسیری که پیامبر (ص) برای آن ترسیم نموده بود، بازماند. این تحوّل سیاسی، پیامدهای عمیق و زیانباری را در ابعاد گوناگون به دنبال داشت. مسجد نیز به عنوان نهادی که کاملاً از جنبه های فرهنگی و سیاسی برخوردار بود، از این آثار زیانبار به دور نماند. امیر المومنین علی (ع) با کنار رفتن از عرصه های سیاسی نتوانست آن­گونه که باید از این سنگر مقدّس در راستای تلاش­های فرهنگی بهره برداری کند. با این حال، شواهد تاریخی به روشنی نشان می دهد آن حضرت حتّی در دوران بیست و پنج ساله سکوت و خانه نشینی و برکناری از خلافت ظاهری نیز برای بجای آوردن نماز در مسجد حضور می یافتند[105] و در موارد لازم به پرسش­های علمی مسلمانان پاسخ می گفتند. این سخن از عمر بن خطّاب نقل شده که در زمان خلافت خویش گفته است: «با حضور علی در مسجد، کسی حق فتوا دادن ندارد».[106]

این سخن عمر، افزودن بر آن­که گویای فضیلت و برتری علمی امیر المومنین (ع) است؛ نشان می دهد که حتی در دوران خلافت خلفاء نیز یکی از کارهای آن حضرت، حضور در مسحد و فتوا دادن در مسائل دینی بوده است. گفتار دیگری از خود امیر المومنین (ع) نشان می دهد که ایشان در دوران حکومت خلفاء پیوسته برای پاسخ­گویی به مشکلات قضایی در مسجد، حضور می یافته اند.[107] این فعالیت ها نیز در واقع بخش دیگری از تلاش‌های فرهنگی علی (ع) در مسجد به شمار می آید؛ زیرا در جریان این رسیدگی ها، علاوه بر آن­که حکم دعوی به طور خاصّ بیان می شد، اصول و مقررات قضاوت اسلامی نیز تبیین می شد. امروزه قضاوت­های امیر المومنین (ع) پشتوانه غنیّ و استواری برای قضاوت اسلامی، محسوب می شود.

شواهد روشنی در دست است که نشان می دهد آن حضرت در مسجد به پرسش­های دانشمندان ادیان دیگر که به مدینه می آمدند، پاسخ می گفته اند. در زمان خلافت ابوبکر، آن حضرت در مسجد به بحث و گفت­وگو با هیئتی از راهبان مسیحی که از روم به مدینه آمده بودند، پرداخت و به پرسش­های آنان جواب داد.[108] درباره مناظره دیگری که میان آن حضرت با یک دانشمند یهودی در مسجد صورت گرفته، آمده است که: «عمر در دوران خلافت خویش، روزی در مسجد، نشسته بود. مردی بر او وارد شد و گفت: من از دانشمندان یهود هستم و می خواهم مسائلی را از تو بپرسم تا چنانچه به آنها پاسخ گویی، مسلمان شوم. اگر در میان شما شخصی عالم­تر وجود دارد، معرفی کنید تا پرسش­هایم را از او بپرسم. خلیفه دوم، علی(ع) را که در مسجد نشسته بود، معرفی کرد. او پرسش­های خود را با علی (ع) در میان گذارد. علاوه بر پرسش­هایی پیرامون مسائل اعتقادی، سؤال از اولین سنگی که بر روی زمین بنا شده، اولین چشمه ای که بر روی زمین جوشیده و اولین درختی که در زمین روییده، نیز از جمله پرسش­های شخص یهودی بود. امیر المومنین (ع) بی آن­که از چنین پرسش هایی نگران شوند، به سؤال­های او پاسخ گفتند و آن شخص در همان مجلس مسلمان شد».[109]

امیر المومنین (ع) گاه در جلسات مناظره و گفت­وگوی های علمی که در مسجد تشکیل می شد، شرکت می نمود و ضمن دفاع از موقعیت و جایگاه اهل بیت (ع)، آیات قرآن کریم را برای مردم تفسیر می فرمود. پس از آن­که امیر المؤمنین (ع)، خلافت ظاهری را به دست گرفت، در آغاز خلافت خویش، در مدینه و پس از آن در کوفه در سطح وسیع­تری از مسجد به عنوان مرکز تبلیغ معارف اسلامی و روشنگری مردم بهره بردند. آن حضرت بارها در مسجد مدینه، کوفه و گاه نیز در مسجد بصره به وعظ و سخنرانی می پرداختند. بسیاری از خطبه های آن حضرت که اینک در دسترس ما قرار دارد، در مسجد کوفه و یا مسجد النبیّ ایراد شده است.

امام مجتبی (ع) پس از شهادت پدر گرامیشان، اولین خطبه خویش را در مسجد کوفه ایراد نمود و از مردم درخواست فرمود تا با وی بیعت کنند.[110] پس از انعقاد پیمان صلح با معاویه، آن حضرت همراه با برادر گرامیشان امام حسین (ع)، در مسجد النبی، در نماز جماعت مروان بن حکم که از سوی معاویه فرماندار مدینه بود، شرکت می جستند.[111] امام (ع) گاه در همین رفت و آمدها به ارشاد گمراهان و نادانان می پرداختند. هنگامی که گروهی از امویان در مسجد سرگرم اظهار سرور و شادمانی از پیروزی معاویه بودند، امام (ع) آنان را اندرز داد و از پیامدهای زیانبار تلاش و فعالیت در حزب شیطان بر حذر داشت.[112] روزی معاویه در سفری به مدینه وارد مسجد النّبی شد و در سخنان خویش به امیر المؤمنین (ع) تعرض نمود. امام  حسن(ع) بپا خاست و آن چنان به معاویه پاسخ گفت که او مجبور شد سخنان خویش را ناتمام رها کند و از منبر فرود آید.[113] در برخی مواقع مروان، بر منبر مسجد پیامبر اعظم (ع) و در حضور امام مجتبی (ع) به بدگویی از امیرالمؤمنین (ع) می پرداخت.[114] اما با همه اینها، شواهدی که در تاریخ موجود است نشان نمی دهد که آن حضرت در مسجد مدینه، که پس از پیامبر اکرم (ع) نیز تا حدودی کانون گرم مباحث دینی بوده است، دارای جلسه درس رسمی بوده اند.

استفاده امام حسین (ع) هم از مسجد الحرام به عنوان پایگاه تبلیغی و فرهنگی، آنگاه که نهضت خود را شروع فرمود و به مکه آمد و 4 ماهی که در آنجا سکونت داشتند، خود بحث مفصلی می طلبد که در جای خود باید بدان پرداخت.

شواهد تاریخی نشان می دهد که امام زین العابدین (ع) نیز به منظور انجام گفت­وگوهای علمی، در مسجد حضور می یافته اند. یزید بن حازم می گوید: علی بن حسین (ع) و سلیمان بن یسار را می دیدم که در مسجد پیامبر خدا (ص) نشسته اند. آن دو از صبحگاه تا بر آمدن آفتاب با یک­دیگر به بحث و گفت­وگو های علمی می پرداختند. هر گاه مباحث علمی آنان به پایان می رسید، عبدالله بن ابو سلمه سوره ای از قرآن را برای آنان تلاوت می نمود. چون این کار انجام می شد، امام و سلیمان دعا می کردند.[115]

امام سجاد (ع) میدان اصلی فعالیت های فرهنگی خود را گسترش دعا و تقویت بنیه معنوی مسلمانان قرار داد. با این حال، در زمینه فقه و حدیث نیز به آموزش مسلمانان پرداختند؛ تا آن­جا که از آن حضرت به عنوان دانشمندی کثیر الحدیث یاد شده است. نکته قابل توجه این است که، پایگاه اصلی امام (ع) در انجام این فعالیت ها مسجد بوده است.

در دوران امام باقر و امام صادق (ع) رفته رفته اقتدار و نفوذ حاکمان اموی کاهش یافت؛ از این رو برای این دو امام بزرگ فرصتی فراهم آمد تا تلاش­های علمی و فرهنگی تازه­ای را آغاز کنند. آنان در این راه تا آن­جا که شرایط سیاسی اجازه می داد، از مسجد به عنوان سنگری برای آموزش و گسترش معارف اسلامی سود می بردند. شواهدی نشان می دهد که امام باقر (ع) در مسجد النبی پس از نماز، به پرسش­های حاضران پاسخ می گفتند.[116] در این نشست­ها اهالی مدینه و آنان که از مناطق دور دست همچون خراسان به مدینه می آمدند، در مسجد النبی به حضور امام باقر (ع) می شتافتند و پرسش­های خود را با امام در میان می گذاشتند. همچنین کسانی مانند قتاده، ابوحنیفه، داود بن علی و سلیمان بن خالد که از فقیهان بزرگ بصره و حجاز به شمار می آمدند، با حضور در مسجد النبی از محضر پرفیض آن حضرت بهره می بردند و در باره مسائل گوناگون علمی به بحث و گفت­وگو می پرداختند.[117]

امام باقر (ع) در موسم حج نیز جلسات درسی را در مسجد الحرام بپا می نمود و به آموزش مسلمانان و رفع مشکلات علمی آنان می پرداخت.[118] امام باقر (ع) همچنین به شاگردان برجسته و ممتاز خویش، همچون ابان بن تغلب، فرمان می دادند تا در مسجد مدینه بنشیند و احکام اسلامی را برای مردم بیان کند.[119]

شواهد تاریخی نشان می دهد که جلسات درس أبان در مسجد مدینه، بسیار گرم و پررونق بوده است، تا جایی که کنار یکی از ستون های مسجد به عنوان جای اصلی أبان، شناخته می شد.[120]

پس از آن­که در دوران امام باقر و امام صادق (ع)، قدرت و نفوذ حاکمان اموی کاهش و رو به ضعف گذاشت، فرصتی برای آن دو امام بزرگوار فراهم شد تا انقلابی در عرصه علم و فرهنگ ایجاد کنند. لذا بهترین جایگاه برای انقلاب فرهنگی و بیان معارف دینی و انسانی مسجد بود. پس امام صادق (ع) در بخشی از حیات پربارشان، که کشمکش های سیاسی میان بنی امیه و بنی عباس به اوج خود رسیده بود، از موقعیت به خوبی بهره برده و موفق شدند بسیاری از معارف دینی را توسط شاگردان خویش به گوش پیروانشان برسانند. مطلب قابل توجه و مرتبط به بحث حاضر، این است که همه این فعالیت های علمی –  فرهنگی، از طریق پایگاه مسجد صورت می گرفت. گفتنی است که این تحرکات علمی – فرهنگی، چه از جانب امام (ع) و چه از جانب شاگردان ایشان، در مسجد صورت می گرفت. به عنوان نمونه، امام صادق (ع) به معاذ بن مسلم می فرمودند: به من خبر رسیده که در مسجد جامع می نشینی و فتوا می دهی؟ معاذ گفت: آری. قصد داشتم هم اکنون در این باره از شما سؤالی کنم. من در مسجد می نشینم؛ شخصی می آید و مسئله ای را از من می پرسد. چنانچه بدانم او از پیروان شما نیست، بر اساس آراء و نظریّات خودشان به آنها پاسخ می گویم. هر گاه کسی که پیرو و دوستدار شما است، مسئله ای را بپرسد، همان گونه که از شما روایت شده پاسخ می گویم. و اگر کسی که او را نمی شناسم، چیزی را بپرسد، آرای مختلف را برای او نقل می کنم و رأی شما را هم به عنوان یکی از نظریات به وی می گویم. آیا چنین شیوه ای پسندیده است؟ امام صادق (ع) در پاسخ معاذ فرمودند: همین گونه عمل کنید؛ من نیز خود چنین رفتار می کنم.[121]

به جرأت می توان گفت: تنها در مقطعی از زندگی امام باقر و امام صادق (ع) بود که مسجد النبی یکبار دیگر توانست بسان خورشیدی تابان، پرتو افکنی کند و به مرکز نشر معارف و مبانی اسلامِ پیامبر اسلام (ص) مبدّل شود.

گرمی و رونق بازار دانش آل محمد (ع) در مسجد النبی چنان بود که رفته رفته به دیگر مساجد، همچون مسجد کوفه نیز سرایت کرد. حسن بن علی بن وشّاء یکی از شاگردان امام رضا (ع) می گوید: «در مسجد کوفه نهصد استاد را دیدم که همگی مستقیماً از امام صادق (ع) حدیث نقل می کردند». [122] با توجه به این­که مرکز تلاش­های فرهنگی و حوزه کار امام صادق (ع) در مدینه و مسجد النبی بوده است، می توان عظمت و گستردگی کار امام صادق (ع) را برآورد نمود. آنچه که در مسجد کوفه رخ داده است، تنها پرتوی از انوار تابناکی است که از مسجد النبی جلوه گر شد.

پس از امام صادق (ع) برای هیچ­یک از امامان (ع)، فرصت مناسبی برای تلاش­های علمی و فرهنگی فراهم نشد. ولی آنان نیز به فراخور شرایط و اوضاع و احوال زمان خود، تا  آن­جا که ممکن بود با حضور در مسجد، علاوه بر انجام عبادت و دعا، به پرسش­های دینی و مشکلات علمی مسلمانان پاسخ می گفتند.

امام کاظم (ع) به یکی از شاگردان خویش به نام محمد بن حکیم، دستور داده بودند تا در مسجد پیامبر (ص) بنشیند و به بحث و گفت­وگو پیرامون مسائل دینی بپردازد. او پس از گفت­وگوهای علمی در مسجد، گزارش کار خود را به امام (ع) می داد و امام (ع) از کار او ابراز خشنودی می فرمود.[123]

ابوالصلت هروی درباره فعالیت­های علمی امام رضا (ع) در مسجد می گوید: «شنیدم امام رضا (ع) می فرمود: من در مسجد پیامبر (ع) می نشستم؛ با آن­که شمار عالمان در مدینه زیاد بود، ولی هر گاه در مسئله ای با مشکل مواجه می شدند، همگان معتقد بودند که بایستی مسئله را با من در میان بگذارند. آنان همچنین مسائل و مشکلات علمی خویش را به سوی من می فرستادند و من به آنها پاسخ می گفتم».[124]

امام محمد تقی (ع) بر آمد و رفت به مسجد مواظبت داشتند.[125] آن حضرت پس از شهادت پدر گرامی اش با حضور بر منبر جدّ خویش، در مسجد النبیّ به معرفی خود پرداخت و مراتب علمی خویش را برای حاضران بازگو نمود، تا آنان مشکلات و مسائل علمی خویش را از وی بپرسند.[126]

امام هادی و عسکری (ع) با اجبار خلفای زمان خود، مجبور به ترک مدینه و اقامت در سامراء شدند. به طور طبیعی این امر سبب شد که آنان از محیط مدینه که یک محیط علمی بود، دور بمانند و با این­که فعالیت­های سیاسی آنان کاملاً زیر نظر قرار می گرفت؛ زمینه تلاش­های علمی و فرهنگی آنان نیز از بین می رفت. مطالعه تاریخ زندگی امام عسکری (ع) در سامراء نشان می دهد که آن حضرت، گاه امکان برقراری روابط عادی با شیعیان خویش را هم نداشته است.

در حقیقت، سیاست تبعید امامان معصوم (ع) به خارج از مدینه، پس از امام صادق (ع) شروع شد. حاکمان بنی عبّاس با توجه به تلاش­های گسترده علمی و فکری امام صادق (ع) دریافتند که باقی ماندن امامان معصوم (ع) در مدینه می تواند با گذشت زمان زمینه یک انقلاب بزرگ اجتماعی را فراهم آورد. در راستای مقابله با همین خطر بود که امام کاظم (ع) در بغداد، زندانی شد. با دسیسه های مأمون، امام رضا (ع) از مدینه به طوس، احضار شد و امام هادی و عسکری (ع) نیز به اقامت در سامراء مجبور شدند.

به هر صورت، با مطالعه سیره و روش پیشوایان معصوم (ع) روشن می شود آن بزرگواران، حتی در سخت ترین فشار های سیاسی نیز در مسجد حاضر می شدند. گرچه رفت و آمد آنان به مسجد، در مرتبه اول، به قصد عبادت و بجای آوردن نماز بود؛ ولی این حضور، آثار سازنده فرهنگی، آموزشی و تربیتی را نیز در پی داشت. آنان در کنار پاسخ­گویی به پرسش­های دینی مسلمانان، در فرصت­های مناسب مردم را راهنمایی می کردند. حضور آنان در مسجد، خود به خود مایه احیای برخی از احکام اسلامی بود و در مواردی باعث پیش­گیری از پیدایش بدعت­های بیشتر در دین بود.[127] آنان همچنین در مواردی با مطالب گمراه کننده و نادرستی که در مسجد و از فراز منبر ها به مردم ناآگاه القا می شد، به مبارزه برمی خاستند.

نقش فرهنگی مسجد در زمان غیبت امام عصر (ع)

در دوران غیبت، شاگردان مکتب پیامبر اسلام (ع)؛ یعنی عالمان متعهّد و خداجوی از سنگر مساجد به تبلیغ معارف اسلامی پرداختند. در سایه همین تلاش­ها که تاکنون نیز ادامه دارد، بخش قابل توجهی از معارف و احکام اسلامی در دل­ها زنده ماند و سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شد. گرچه به لحاظ شدّت و ضعف فشارهای سیاسی حکومت­های ستم پیشه بر مسجد و عوامل دیگر، میزان تلاش­های علمی و فرهنگی در مساجد اسلامی، همواره یکسان نبوده است. شرح درد و رنجی که عالمان دین پرور و مؤمنان خدا جوی در طول تاریخ در این راه پرفراز و نشیب کشیده اند، خود، حدیث مفصّلی است.

ولی باید اعتراف کرد مساجد مسلمانان در زمینه آموزش و گسترش فرهنگ اسلامی کم و کاستی­های فراوان داشته و دارند. دلسوزان فرهنگ اسلامی بایستی تلاش کنند تا مساجد به صورت کانون­های فعّال تبلیغ و تربیت و مرکز نشر فرهنگ اسلامی درآید و در جذب مردم به ویژه نسل جوان فعّالانه عمل نماید، که این خود از وظایف مسلمانان در قبال مسجد در زمان غیبت است. البته با کمال تأسف با نگاهی گذرا به مجموعه مساجد در کشورهای اسلامی این حقیقت تلخ روشن می شود که در حال حاضر بسیاری از مساجد، توان لازم را جهت تقویت بنیه فکری و معنوی مسلمانان ندارند.[128]

نقش مسجد در تعلیم و تربیت

از آغاز اسلام، مسجد به عنوان یک پایگاه آموزشی، کاربردهای گوناگونی داشته است. مسجد، ابزارها و موقعیتی را در اختیار دارد که به کمک آن می توان به آموزش و افزایش شناخت دینی نمازگزاران پرداخت. مسجد مکانی است که مسلمانان برای برپایی فرائض الهی و مجالس مذهبی در آن حاضر می شوند و این فرصت مناسبی است تا معارف و احکام دین نشر پیدا کند. در سال های آغاز بعثت، با وجود جوّ اختناق و شرایط سختی که بر مکه حاکم بود، پیامبر اکرم (ص) در دورانی، یاران خویش را در مسجدالحرام گرد می آورد. برای آنان قرآن می خواند و واجبات و محرمات الهی را به آنان آموزش می داد. چنین جلسه هایی در مسجد، گاه به مناظره و گفت­وگوهای طولانی علمی با سران قریش می انجامید.[129]

پس از هجرت پیامبر به مدینه و ساختن مسجدالنبی، فصل نوینی در فعالیت های آموزشی مسجد آغاز شد. پیامبر اکرم (ص) بیشتر اوقات، پس از نماز صبح و عشا به سخنرانی و گفت­وگوهای علمی می پرداخت.[130] این جلسه ها با حضور مردان و زنان مسلمان برپا می شد،[131] که این از آشکارترین جلوه های آموزشی مسجد در مدینه بود. تفسیر قرآن و سخن گفتن پیرامون معانی آن، بخش درخور توجهی از سخنرانی های پیامبر اکرم (ص) را تشکیل می داد.[132] علاوه بر جلسه های سخنرانی شخص پیامبر، کلاس های آموزشی گوناگونی نیز در مسجد تشکیل می شد.[133] با این توضیحات، اهمیت جنبه های آموزشی مسجد معلوم می شود. رسول گرامی اسلام (ص) می­فرماید: هرگونه توقفی (برای افراد) در مسجد لغو و بیهوده است، مگر برای سه دسته: کسی که پس از نماز به تلاوت قرآن می پردازد، فردی که سرگرم ذکر و یاد خداست و شخصی که به مباحثات علمی اشتغال داشته باشد.[134]

از نگاه این روایت، تشکیل جلسه های علمی در مسجد (که جنبه آموزشی دارد)، نسبت به جلسه های دعا، جایگاه والاتری دارد[135] و در روایات دیگری، پاداش آن، ثواب عمره کامل یا حج کامل و جهاد در راه خدا است[136] که رحمت خدا آنان را فرا می گیرد. در این میان، طرح مباحث دینی در مسجد، فضیلت بیشتری دارد.

پس از پیامبر اکرم (ص) ، ائمه (ع) نیز، برای حفظ جنبه های آموزشی مسجد، تلاش های ارزنده ای انجام دادند. همچنین نقش امام جماعت در این میان بسیار مهم است.

بدون در نظر گرفتن تاریخ بنای مسجدها، محققان و مورخان پذیرفته اند که پیش از پیدایش مدرسه، مسجد یگانه مرکز مهم آموزشی – فرهنگی در جهان اسلام بوده است. هرچند برخی از محققان از جایگاه های آموزشی دیگری همچون مکتب های خانگی و دارالقرّا نیز یاد کرده اند،[137] ولی فعالیت های آموزشی در این مراکز چنان محدود بوده است که امروزه اطلاعات قابل توجهی درباره چگونگی آموزش در این مکان ها در اختیار نیست، حال آن که نام مسجدهای مهم اسلامی که جایگاه فعالیت های آموزشی بوده، در تاریخ ماندگار شده است. حتی نام مدرسان این مسجدها، همراه با اطلاعات قابل توجه دیگری درباره مطالبی که در مسجد تدریس می شده، در اختیار ما است.[138] پس از پیدایش مدرسه نیز تا سال ها، مدرسه در دامان مسجد بنا می شد؛ از همین رو، در بیشتر کتاب هایی که درباره مسجد به نگارش در می آمد، از مدرسه بسیار سخن گفته می شد که این به سبب ارتباط بسیار نزدیک مسجد و مدرسه است.[139]

اینک به چند نکته درباره آثار آموزشی مسجد اشاره می شود:

الف. همان گونه که بیان شد، جنبه های آموزشی مسجد، رسالت اساسی این نهاد در تمامی دوره ها و مکان ها است. مسجد با ویژگی هایی که دارد، برای همیشه آموزش­گاه مبانی دینی و معارف اسلامی است؛ از این رو مسجدی که نقش مؤثر خود را در زمینه های فرهنگی – آموزشی ایفا نکند، در حقیقت در اجرای بخش مهمی از رسالت خویش بازمانده است. بر پایه همین ارزیابی است که امیرالمؤمنین (ع)، مسجدی را که در آن خبری از هدایت، تبلیغ و ترویج دین نباشد، مسجد خراب برشمرده است.[140]

ب. بی تردید شکوفایی علمی مسجد و طرح دانش های گوناگون در آن، کمالی برای مسجد به شمار می آید، ولی پرداختن به این امور، نباید سبب شود تا رسالت اولیه مسجد، که پرداختن به دانش های دینی است، فراموش شود.

از نگاه امیرالمؤمنین (ع)، یکی از رسالت های مهم و اساسی مسجد آن است که به معنای حقیقی کلمه، کانون هدایت مسلمانان باشد.[141]

ج. در میان بحث های علمی خصوصا علوم دینی که در محیط مسجد صورت می گیرد، پرداختن به علوم قرآنی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ زیرا قرآن و مسجد، پیوند ویژه­ای با یک­دیگر دارند. پیامبر اسلام (ص) در این باره می فرماید: مساجد را برای (خواندن و فهمیدن) قرآن بنا کرده اند.[142] و در جای دیگری می فرماید: دوستدار قرآن، مسجد را نیز باید دوست داشته باشد.[143] شواهد تاریخی نشان می دهد که در مسجدالنبی جلسه های قرائت و تفسیر قرآن رونق ویژه ای داشته است. عبادة بن صامت، از سوی پیامبر مأمور بود تا قرآن را به مردم آموزش دهد.[144] گاهی جلساتی مربوط به قرآن و علوم قرآنی حتی شب ها تا دیر هنگام نیز در مسجد النبی برپا بود.[145]

د) مطالعه تاریخی مساجد از آغاز تاکنون نشان می دهد که مسجد و کتاب­خانه، همواره در کنار هم بوده اند. از همان آغاز که قرآن به صورت مکتوب درآمد، مسلمانان قرآن های نوشته شده را به مسجد هدیه و یا وقف می کردند. با افزایش شمار کتاب­ها، کتاب­خانه­های مسجدها نیز، رشد چشم‌گیری یافت. این کتاب­خانه­ها نقشی بزرگ در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی داشته اند.[146] در شرایط کنونی، نمی توان مسجدی را که بدون کتاب خانه باشد، مسجدی نمونه نامید.

مسجد، سنگر روشن نمودن افکار عمومی

بهترین سنگر برای مبارزه با کژی­ها و انحراف­های فکری و اجتماعی که جامعه اسلامی را تهدید می کند، مسجد است. چه این­که، برترین و برگزیده­ترین افراد جامعه، همه روزه در این جایگاه با عظمت گرد­هم می آیند. شیوه عمومی پیامبر اکرم (ص) چنین بود که با مشاهده مشکلات فکری و ناهنجاری های اجتماعی در مسجد حضور می یافتند و با ایراد سخنرانی به روشن نمودن افکار عمومی می پرداختند. این سخنرانی ها معمولاً پس از برگزاری نماز جماعت انجام می گرفت و گاه که حادثه ای مهم رخ می داد، مردم با شنیدن ندای «الصلاة جماعة» در مسجد گرد هم جمع می شدند و پیامبر اعظم (ص) برای آنان سخن می گفتند.

هنگامی که مُسَیلَمَه کذّاب و أسود عنسی، ادّعای پیامبری کردنده بودند و این ماجرا ممکن بود افراد سست ایمان را دچار انحراف و لغزش کند، پیامبر اسلام (ص)، بی درنگ در مسجد حاضر شدند و با ایراد سخنرانی، مسلمانان را نسبت به پوچ بودن ادّعاهای آنان، آگاه نمودند.[147] رسول خدا (ص) همچنین در ماجرای «إفک»[148] که گسترش شایعات بی اساس ممکن بود جامعه اسلامی را دچار تشتّت و نابسامانی کند، در مسجد حاضر شدند و طیّ سخنانی مردم را نسبت به خطرات چنین حرکت­هایی هشدار دادند.[149]

پس از پیامبر اکرم (ص)، مسلمانان نیز در سایه آموزش­های آن حضرت، مسجد را جایگاه روشن نمودن افکار عمومی می دانستند. آنان که از نظر اجتماعی مورد ظلم و ستمی قرار می گرفتند و یا کژی و انحراف را در جامعه مشاهده می کردند، با حضور در مسجد، آنچه را که لازم می دانستند با مردم در میان می گذاشتند.

گرچه بعدها با فشار و اختناقی که از سوی امویان و عبّاسیان بر جامعه حاکم شد، این نقش مسجد رفته رفته، رنگ باخت و مسجد نتوانست سنگری آزاد برای طرح چنین مسائلی، باقی بماند. با این حال، تاریخ، موارد درخور توجّهی را نشان می دهد که مسلمانان مسائلی این گونه را در مسجد مطرح می کردند و گاه مطالبی کاملاً مخالف با والی و حاکم وقت را در مسجد و در حضور مسلمانان بیان می کردند.

بر پایه همین نگرش نسبت به مسجد بود که وقتی ابوبکر، کارگزاران حضرت فاطمه (س)، را از فدک بیرون راند، ابتدا امیر المؤمنین(ع) به مسجد آمد و در حضور مهاجران و انصار پیرامون حقّانیت فاطمه زهرا (س) سخن گفت؛ به گونه ای که همه مردم حاضر در مسجد، گفتار آن حضرت را تصدیق کردند.[150] به دنبال آن نیز فاطمه زهرا (س)، خود در مسجد حضور یافت و خطبه تاریخی «فدک» را ایراد فرمود. او در ضمن این خطبه به بیان ریشه های نفاق و دورویی پرداخت و نسبت به کژی­هایی که پس از پیامبر اسلام (ص) در جامعه اسلامی هویدا شده بود، هشدار داد.[151]

در تاریخ حاکمانِ پس از پیامبر اکرم (ص) به مواردی بر می خوریم که کسانی در مسجد در میان سخنرانی خطیب بپا می خاستند و مطالبی کاملاً مخالف با عقیده و نظر سخنران، مطرح می کردند. ابی بن کعب در نماز جمعه ای که توسط ابوبکر و در زمان خلافت او بر پا شده بود، بپا خاست و سخنان مفصّلی را پیرامون فضایل اهل بیت پیامبر (ع) و سفارش­های رسول خدا (ص) درباره امامت علی (ع) مطرح نمود.[152] وقتی معاویه در سفری به مدینه بر فراز منبر پیامبر اسلام (ص) و در خطبه های نماز جمعه که یادگار تلاش­های پیامبر و علی (ع) بود، به بدگویی از امیر المومنین (ع) پرداخت، فرزند رشیدش امام مجتبی (ع)، شجاعانه به یاوه­گویی های او پاسخ گفت.[153] تاریخ، همچنین خبر می دهد که روزی عمر، خلیفه دوم در مسجد، سخن می گفت؛ امام حسین (ع) در میان سخنان او بپا خاست و از وی درخواست کرد تا از طرح مطالب نادرست بر منبر رسول خدا (ع) خودداری کند و به گفت­وگوی مفصّلی با وی پرداخت.[154]

آن­گاه که به امام سجاد (ع) خبر رسید که افرادی در مسجد پیامبر (ص) درباره امیرالمؤمنین (ع) سخنانی ظالمانه بر زبان جاری می کنند، امام (ع) به مسجد شتافت و آنان را اندرز داد تا از راه زشتی که در پیش گرفته اند بازگردند.[155]

وقتی معاویه در مسجد جامع دمشق از پیروزی خود بر اهل بیت پیامبر (ع) به عنوان پیروزی بر دشمنان خدا یاد کرد، صعصعة بن صوحان برخاست و شجاعانه به یاوه­سرایی­های او پاسخ گفت.[156] تاریخ همچنین حکایت از آن دارد که امام صادق (ع) در میان خطبه های شیبة بن غفّال که فرماندار منصور در مدینه بود، برخاست و به بدگویی های او نسبت به امیر المومنین (ع) پاسخ گفت و او را فاسق نامید. گفتار امام، آن چنان عالمانه و شجاعانه بود که شیبة نتوانست به سخنان خود ادامه دهد و به ناچار مسجد را ترک گفت.[157]

در دوران خلافت امیرالمومنین (ع) گفت­وگوها و پرسش و پاسخ های زیادی در مسجد، میان آن حضرت و کسانی همچون أشعث بن قیس و ابن الکوّاء صورت گرفت.[158]

گرچه بعضی از این رویدادها و برخوردهای با علی (ع)، از یک نگاه، مایه صد اندوه و تأسف است؛ ولی از نگاهی دیگر بیانگر این نکته است که مسجد در میان مسلمانان، به عنوان محیطی آزاد به شمار می آمد و حتی کسانی چون اشعث فرصت می یافتند تا در آن­جا حضور پیدا یابند و سؤالاتی از سر استهزاء و نافهمی، از علی (ع) بپرسند.

بسیا زیبنده است که این نقش مسجد، در جوامع اسلامی مورد شناسایی قرار گیرد؛ زیرا مسجد، خانه خدا و مردم و مکانی مناسب برای طرح مصالح عمومی مسلمانان است. اگر چنین نقشی برای مسجد به رسمیّت شناخته شود و مورد تأکید قرار گیرد، بخشی از فعالیّت­های سیاسی مخرّب و زیانبار، هدایت می شود و به تلاش­های سالم و سازنده مدّل می گردد. پیامد چنین برخوردی با مسجد، آن است که مسلمانان، خانه خدا را پناهگاه خویش به شمار آورند و بدان به چشم خانه ای که روشن­گر حقّ و پشتیبان عدالت است، بنگرند. ضمن این­که طبیعت مسجد و هم ویژگی­های کسانی که در مسجد حضور می یابند، سبب می شود حرکت های اجتماعی مخالف در بستر سالمی حرکت کنند و البتّه مؤمنان حقّ­جو هرگاه بیابند که حرکتی از اساس زیانبار و گمراه کننده است، شیوه های مناسب را برای برخورد با آن بر می گزینند.

جا دارد تأکید شود چنین فعالیّت­هایی در مسجد هرگز نباید خانه خدا را به کانون تفرقه و پراکندگی تبدیل نماید. سخن از طرح عمومی مصالح عمومی مسلمانان در مسجد است و نه ترویج نفاق و آشفتگی. امام خمینی در این زمینه می گوید: «اسلام می خواهد که مردم آگاهانه برای مصالح خودشان، (و) برای مصالح مسلمانان در آن­جا (مساجد) فعالیّت کنند».[159]

نقش مسجد در تزکیه نفس

مسجد، بساط قرب حق تعالی و خانه او است. از این رو شایسته است مؤمن با توجه به این امر نه تنها انگیزه خود در رفت­وآمد به مسجد را الهی کند، بلکه از رفت­وآمد به مسجد به عنوان عاملی برای پرهیز از گناه و اصلاح سایر اعمال خویش بهره برداری نماید؛ زیرا حضور در مسجد با روح آلوده به گناه و بدون تصمیم بر توبه و بازگشت از عصیان نه تنها انسان را محبوب درگاه حق تعالی نخواهد کرد، بلکه موجبات خشم و غضب الهی را نیز فراهم خواهد آورد. در حقیقت اصرار ورزیدن بر گناه و سرکشی همراه با حضور در مسجد، نوعی نفاق و بلکه مسخره کردن فرامین الهی است. رفتار کسی که در بیرون از مسجد به انواع گناهان و معاصی دست می­یازد و با این حال در اوقات نماز نیز بدون تصمیم بر توبه و ترک گناه به سوی مسجد می شتابد، درست همانند رفتار کسی است که به دوست خویش خیانت ورزیده و با این نه به منظور عذر خواهی از وی بلکه به قصد دیدار از او به سوی خانه اش حرکت می کند. پر واضح است که این گونه عملکرد از دید همگان، رفتاری آلوده به نفاق و بلکه مسخره آمیز خواهد بود.

بنابراین شایسته است مؤمن با یادآوری این­که بنا دارد روزانه چندین بار در مسجد و خانه دوست، حاضر شود، سعی کند اعمال و رفتار او در بیرون از مسجد با مسجد رفتن و به حضور دوست شتافتن، متناسب و هماهنگ باشد. در این صورت است که مسجد رفتن نه تنها خود عملی عبادی خواهد بود، بلکه به عنوان عاملی برای مراقبت بر سایر اعمال و رفتار و اصلاح آنها نیز مؤثر خواهد افتاد. در غیر این صورت ممکن است حضور در مسجد، مطرود درگاه الهی واقع شود و خشم و نفرین خداوند را به دنبال داشته باشد. حدیث قدسی ذیل بیانگر همین مطلب می باشد.

از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: «خداوند متعال بر من وحى فرستاد كه اى برادر انبياء و اى برادر بيم دهندگان! قومت را بترسان از اين­كه وارد خانه‏اى از خانه‏هاى من شوند در حالى كه حقّى از بندگان من بر عهده آنان است، چون مادامى كه اين فرد در برابر من نماز مى‏گزارد، به او لعنت مى‏فرستم تا زمانى كه آن حق را برگرداند. پس اگر چنين كند، من گوشش مى‏شوم كه با آن مى‏شنود و چشمش مى‏شوم كه با آن مى‏بيند. او جزء دوستان و برگزيدگان من مى‏گردد و همراه با پيامبران و صدّيقين و شهداء و صالحين در بهشت، همسايه من مى‏شود».[160] از این حدیث شریف به خوبی استفاده می شود کسانی که به مسجد وارد می شوند، زمانی در درگاه ربوبی پذیرفته می شوند که در خارج از مسجد، آلودگی گناه و عصیان را از دامن خویش زدوده باشند وگرنه آنان که با روحی آلوده و عملکردی زشت در مسجد حاضر می شوند، مطرود بارگاه حق تعالی خواهند بود و عبادات قشری و بی روح آنان سرابی فریبنده بیش نیست.

مسجد، بازار آخرت و برترین مکان­ها در زمین

در برخی از روایات، با تعبیری لطیف از مسجد، به عنوان «بازار آخرت»، یاد شده است. به این معنا که همان گونه که بازار، محل خرید و فروش و مبادله کالا و متاع های دنیوی است، مسجد نیز محل کسب امور معنوی و اسبابی است که در سرای آخرت دارای کاربرد و تأثیر می باشد. در سخنی از رسول گرامی اسلام (ص) آمده است: «مسجدها بازارى از بازارهاى آخرت هستند. از کسانی که به آن وارد می شوند با مغفرت و آمرزش پذیرائی می کنند و تحفه و هدیه آنها بهشت است».[161] از سوی دیگر که بیشترین  اهتمام انسان مؤمن متوجه تهیه و تأمین اسبابی است که­در سرای آخرت بدان نیاز دارد، شوق و انس وی به بازار آخرت (مسجد) به مراتب بیش از علاقه او به بازارهای دنیا است و در جانب مقابل، آنان که دنیا، و حرص و آز بر متاع آن را وجهه همت خویش قرار داده اند، معمولا با بازار و سوداگری و سودجویی انس بیشتری دارند. بنابراین طبیعی است که مؤمنان در هنگام رفتن به مساجد، سعی کنند بر دیگران پیشی گیرند و به هنگام خروج، دیرتر از همه مسجد را ترک کنند و بالعکس اهل دنیا پیش از همه به بازار رفته و پس از همه خارج شوند. روایت ذیل بیانگر همین مطلب است: «امام باقر (ع) از پدران خویش (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت از جبرئیل (ع) سؤال کرد: کدام­یک از مکان­ها نزد خداوند، محبوب تر است؟ جبرئیل (ع) عرض کرد: مساجد، و دوست داشتنی ترین اهل مسجد نیز کسی است که، پیش از همه به مسجد داخل و پس از همه از مسجد خارج می شود. پیامبر اکرم (ص) فرمود: کدام مناطق نزد خداوند از همه مبغوض تر است؟ جبرئیل (ع) عرض کرد: بازارها و مبغوض ترین اهل آن نزد خداوند کسی است که قبل از همه به بازار وارد و پس از همه از آن خارج می شود».[162]

لازم به ذکر است که منظور از اولین کسی که به بازار وارد می شود، کسبه بازار نیستند، بلکه منظور کسی است که برای خرید و احیانا پرسه زدن و دیدن جلوه ها و مظاهر دنیایی موجود در بازار وارد آن­جا می شود.

در برخی از روایات از آنان که در رفتن به مسجد شتاب کرده و گوی سبقت را از دیگران می ربایند، به عنوان پرچمدار بهشتیان که در روز قیامت، پیش از دیگران به بهشت وارد می شوند، یاد شده است. پیامبر اکرم (ص) خطاب به ابوذر (ره) می فرماید: «ای ابوذر! خوشا به حال پرچمداران روز قیامت که پرچم­ها را به دوش بر گرفته و پبش از دیگران به بهشت وارد می شوند. آنان همان کسانی هستند که در سحرگاهان و دیگر اوقات در رفتن به مساجد بر دیگران پیشی می گیرند».[163]

مسجد و قرآن

یکی از جلوه های یاد خدا در مسجد، تلاوت آیه های جانفزای کتاب الهی است. مطالعه در رفتار مسلمانان صدر اسلام نشان می دهد که آنان نسبت به تلاوت قرآن در مسجد اهتمامی ویژه داشته اند.

از کتاب­های سیره پیامبر (ص) چنین بر می آید که مسلمانان علاوه بر تلاوت قرآن، به صورت شخصی، شب­ها نیز پس از نماز، به شکل گروهی در مسجد حاضر می شدند و به تلاوت قرآن کریم می پرداختند. گروه­های تلاوت قرآن، معمولاً از جوانان پرشور تشکیل می یافت. این جلسات علاوه بر مسجد النّبیّ در دیگر نقاط شهر مدینه، نیز بر پا می شد. واقدی در «مغازی» پیرامون وقایع چاه معونه که طیّ آن نزدیک به چهل یا هفتاد نفر از مبلّغان و قاریان قرآن به شهادت رسیدند، می گوید: «میان انصار، هفتاد مرد جوان بودند که آنها را قاریان قرآن می نامیدند. آنها شب­ها در گوشه ای از شهر مدینه جمع می شدند؛ نماز می گزاردند و درس می خواندند و تا هنگام صبح بیدار بودند. صبح­گاه برای خانه های پیامبر (ص) آب شیرین و هیزمی که جمع کرده بودند می آوردند. خانواده هایشان گمان می کردند که در مسجدند و اهل مسجد تصور می کردند که در خانه هایشان هستند».[164]

با دقّت در این نقل تاریخی روشن می شود که بعضی از مسلمانان، همواره در مسجد به قرائت و آموزش قرآن اشتغال داشته اند؛ از همین رو هرگاه جوانی از این گروه شب هنگام به خانه نمی رفت، خانواده اش چنین می پنداشت که او در مسجد است. در مسجد نیز همواره کسانی حضور داشته اند که این گروه را غایب قلمداد می کرده اند. شواهد به روشنی نشان می دهد که علاوه بر اصحاب صفّه که حضور چشمگیری در مسجد داشتند و بخشی از اوقات خود را به تلاوت و آموزش قرآن اختصاص می دادند،[165] دیگر مسلمانان نیز در این جلسات شبانه شرکت می کرده اند.[166]

در طبقات ابن سعد آمده است که: «قاریان قرآن در زمان رسول خدا (ص) علاوه بر قرآن خواندن، شب­ها با یک­دیگر جلسات آموزشی برگزار می کردند و به هیزم جمع کردن می پرداختند و با پول آن برای اصحاب صفّه و فقیران طعام می خریدند.[167]

در صحیح مسلم نیز به نقل از أنس آمده است که: «گروهی به حضور پیامبر اسلام (ص) آمدند  و از آن حضرت تقاضا کردند جمعی را برای آموزش دادن قرآن و سنّت به سوی آنان اعزام کند. پیامبر (ص)، هفتاد مرد از انصار را که قاریان قرآن لقب داشتند، مأمور آموزش آنان نمود. اینان قرآن می خواندند و آن را به یک­دیگر آموزش می دادند. شب­ها نیز به کار آموزش و فراگیری مشغول بودند؛ روزها برای مسجد آب تهیه می کردند و به جمع آوری هیزم می پرداختند و با پول حاصل از فروش آن، برای اصحاب صفّه و فقیران غذا تهیه می کردند! پیامبر خدا (ص) این گروه را برای آموزش قرآن و سنّت به سوی آنان فرستاد، ولی آنها تمامی افراد این گروه را به شهادت رساندند.[168]

واقدی نیز در مغازی به هنگام بحث از ورود هیئت نمایندگان ثقیف به مدینه می نویسد: «پیامبر (ص) دستور فرمود: سه سایبان از شاخ و برگ خرما در مسجد برای آنها ساخته شود. ایشان در آن سایبان­ها، شب­ها تلاوت قرآنِ اصحاب پیامبر (ص) را می شنیدند و شاهد عبادت شبانه آنها بودند».[169]

از این گونه شواهد تاریخی به روشنی فهمیده می شود که شب­ها گروهی از یاران پیامبر (ص) در مسجد گرد می آمدند و به تلاوت و آموزش قرآن می پرداخته اند. بی­گمان، آنها این شیوه را با توجه به راهنمایی ها و تأکید های پیامبر (ص) پیشه خود ساخته بودند.

امیدواریم با همت و تلاش همه مسلمانان و به ویژه جوانان با ایمان، این سنت نیکو در زمان ما نیز در جوامع اسلامی احیا شود و مؤمنان و همه کسانی که به گونه ای در ارتباط با امر مسجد تلاش می کنند، در رونق بخشیدن به مجالس تلاوت قرآن مجید در مسجد اهتمام بیشتری بورزند.

به هر رو انتظار می رود با تلاش و صرف امکانات لازم، جلسات قرائت و آموزش قرآن مجید در مساجد مسلمانان، شکل گیرد؛ دامنه آن از نظر کمّی و کیفی روز به روز گسترش و بهبود یابد و بوستان مسجد، گل­هایی معطّر از عطر دل انگیز آوای قرآن و همچنین فهم و درک این کتاب آسمانی، بپرورد و از این رهگذر، ارتباط دیرینه و پیوند ناگسستنی میان مسجد و قرآن بیش از پیش استحکام یابد.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «دوستدار قرآن، دوستدار مساجد نیز هست».[170] حسن ختام این گفتار، سخنی از پیامبر اسلام (ص)، که تأکیدی خاصّ بر آموزش قرآن و گفت­وگو بین پیروان علوم قرآنی در مسجد است در آن­جا که آمده است: «ابن عبّاس می­گوید: مردی از رسول خدا (ص) پرسید: کدام عمل برتر است؟ پیامبر (ص) فرمود: به یاد خدا بودن و این پاسخ را سه بار تکرار نمود؛ آن­گاه فرمود: هر گروهی که در خانه ای از خانه های خدا گِرد آیند تا کتاب خدا را فرا گیرند و درباره دانش­های قرآنی با یک­دیگر به بحث و گفت­وگو بپردازند، تا هنگامی که به این کار مشغولند، میهمانان خدا به شمار می آیند و فرشتگان با بال­های خود، بر چنین گروهی سایه رحمت می افکنند».[171]

جایگاه سیاسی اجتماعی مسجد در جامعه اسلامی

نقش مسجد تنها به جنبه های عبادی، فرهنگی و نظامی آن محدود نمی شود. مسجد، به عنوان یک نهاد سیاسی پرتحرک در جامعه اسلامی نیز مطرح است. مایه­های سیاسی با مسجد آمیخته است، آن گونه که احکام و مقررات دینی با آمیزه های سیاسی همراه و همزاد است. نگرش به مسجد، به عنوان یک نهاد سیاسی، حتی در میان مردم قبل از اسلام نیز رایج بود. پیش از پیدایش اسلام، مسجدالحرام یک مرکز سیاسی در جامعه آن روز به شمار می رفت. از همین روی قبایل و گروه های سیاسی مکه، پیوسته برای به دست آوردن منصب اداره کعبه و مسجدالحرام، درگیری داشتند. بی تردید نباید همه این نزاع ها را در جامعه جاهلی آن روز به حساب پیشی گرفتن در ثواب خدمت به خانه خدا (مسجدالحرام) و حاجیان گذاشت. شواهد تاریخی به خوبی گویای آن است که بسیاری از طرف­های درگیر در این زمینه، انگیزه ای جز رسیدن به قدرت و اهداف سیاسی نداشتند.[172] نزاع­های ریشه داری که در این باره میان قبیله جُرهم، خزاعه و قریش رخ می داد و گاه به تبعید طرف مغلوب از محل سکونت خویش می انجامید، به روشنی، یک کشمکش سیاسی به شمار می رفت.

مسجد و وحدت اجتماعی

وحدت اجتماعی، عنصری اساسی برای سلامت و بقای اصل و اساس هر جامعه است. مسجد در تحکیم این عنصر اساسی، نقشی بس بزرگ ایفا می کند. افراد گوناگون، زن و مرد، بزرگ و کوچک، صاحبان افکار و سلیقه های مختلف، همه در یک جا گرد هم می آیند. همدل، همسو و دوش به دوش یک­دیگر می ایستند.

بر پایه چنین ترسیمی از مسجد است که خداوند متعال، پیامبر خویش را از نمازگزاردن و حتّی حضور در مسجدی که وحدت جامعه اسلامی را دچار آسیب کند، نهی می نماید.[173] آن حضرت نیز نه تنها در چنین مسجدی حضور نیافتند، بلکه جمعی را فرمان دادند تا آن را به آتش کشند. حتّی بنابر نقلی، زمین آن مسجد به مزبله دان تبدیل شد.[174]

شواهدی نشان می دهد که پاره ای از مقرّرات نماز جماعت همچون تأکید بر منظّم بودن صف­ها و اتّصال شانه های نمازگزاران، نهی از این که نمازگزار تنها به صورت منفرد در یک صفّ بایستد و یا موقع اذان از مسجد، خارج شود[175] و …، بدین منظور تشریع شده است، تا هم وحدت و هماهنگی مسلمانان بیشتر شود و هم بهتر به نمایش گذاشته شود؛ از این رو می توان گفت: مسجد هر قدر وحدت و یکپارچگی مسلمانان را پایدارتر کند و قشرهای بیشتری از جامعه را در برگیرد، به مسجد نمونه نزدیک­تر است. حضور پیروان مذاهب گوناگون در یک مسجد نیز نشان­گر آن است که اختلاف­های عقیدتی و مذهبی نتوانسته صف واحد مسلمانان را دچار تفرقه و پراکندگی کند.

از نظر امام صادق (ع) کسی که در صف اول نماز جماعت برادران اهل سنّت حضور یابد و در صف اوّل بایستد، همچون کسی است که شمشیر خویش را از نیام برکشیده و آماده نبرد در راه خداست.[176]

راز این سخن امام (ع) روشن است. در حقیقت نمایش وحدت و همدلی مسلمانان، همان آرمان رسول خداست و ارزش آن کمتر از جنگیدن با دشمنان دین خدا نیست. پس مسجد نمونه در زمینه وحدت، مسجدی است که اتّحاد و یکپارچگی جامعه اسلامی را استوار نماید. نمازگزاران آن، به راستی همدل و با صفا بوده، از کینه ها و کدورت­ها به دور باشند و همدلی و اتّحاد خود را به دشمنان آشکار و نهان جامعه اسلامی نشان دهند.

مسجد و تعاون اجتماعی

گفت­وگو پیرامون مشکلات اجتماعی و چاره اندیشی برای رفع آنها، هنگامی به نتیجه نهایی می رسد که اقداماتی عملی را نیز در پی داشته باشد. مسجد، پایگاه عمومی مسلمانان و محلّ حضور قشرهای گوناگون است. از این رو جایگاه مناسبی برای تعاون اجتماعی مسلمانان و مشارکت آنان در راستای رفع نارسایی های اجتماعی است.

امام رضا (ع) در گفتاری نورانی یکی از فواید و آثار سازنده نماز جماعت را (که معمولاً در مسجد برپا می شود)، همیاری و تعاون مسلمانان بر«بِرّ و تقوا» بر شمرده است.[177] این سخن امام (ع)، باب علمی است که صدها باب علم دیگر از آن به روی انسان گشوده می شود. کارهایی مانند جمع آوری کمک برای نیازمندان، پرداخت وام، اعطای خدمات درمانی، اقدامات برای تسهیل ازدواج زوج­های جوان، برنامه ریزی برای عیادت و سرکشی از بیماران و اموری از این دست، همگی از مصادیق تعاون بر«بِرّ و تقوا» است. در سایه برنامه ریزی صحیح می توان این گونه کارهای خیر را به خوبی در مسجد انجام داد. البتّه پرداختن بدین امور باید به گونه ای باشد که به شأن و آبرو، کرامت و عزّت افراد آسیبی وارد نکند.

نقش مسجد در شکل گیری انقلاب های اسلامی

مطالعه سیر تحولات و تاریخچه جنبش­های سیاسی، اجتماعی و حرکت­های مردمی و انقلابی در ادوار گذشته، به­ویژه تاریخ معاصر جهان که با هدف ایجاد اصلاحات و یا دگرگونی در ساختار نظام های حاکم بر جوامع بشری صورت گرفته، نشانگر آن است که  این جنبش ها همواره از خاستگاه و پایگاه ویژه ای برخوردار بوده اند؛ به عنوان نمونه می توان از انقلاب کبیر فرانسه که در سال 1789 میلادی به وقوع پیوست نام برد که خاستگاه و خیزشگاه آن ،زندان باستیل در شهر پاریس بوده است. در انقلاب اکتبر 1917 میلادی روسیه نیز محیط های کارگری، کارخانجات و جوامع دهقانی، نقش زمینه سازی و گسترش جنبش مارکسیستی را برعهده داشتند. در میان مسلمانان نیز مساجد به عنوان مراکز آغازین شکل گیری انقلاب ها و حرکت­های مردمی در مبارزه علیه ظلم و ستم به­ویژه در دوران معاصر، نقش تعیین کننده ای داشته اند.

اگر به تاریخ بنای نخستین مسجد توسط نبی مکرم اسلام (ص) توجه شود، روشن می شود که بنای این مسجد در مقطعی از زمان رسالت آن حضرت شکل یافت که ایشان در حال مبارزه برعلیه مشرکان و در راستای تداوم این مبارزه تاریخی بوده و در بدو ورود به مدینه به بنای مکانی مقدس، جهت استمرار بخشی به مبارزه با مشرکان اقدام نمودند. بنابر این ساختار و شالوده مسجد در دوران مبارزاتی پیامبر اسلام (ص) شکل گرفته و به مرکزی برای قیام و جهاد علیه کفار تبدیل شده بود. به همین دلیل و با توجه به شأن و جایگاه این مکان مقدس در میان مسلمانان، می توان گفت که این مساجد هستند که می توانند بیشترین نقش را در جریان امور مادی و معنوی مردم داشته باشند. تاریخ مسلمانان نیز این موضوع را تأیید می نماید. با نگاهی به حوادث و رویدادهای مهم تاریخی مسلمانان می توان به وضوح، درستی این مطلب را مشاهده نمود؛ به عنوان مثال: «مسجد، تریبون تبلیغات سیاسی حرکت اخوان المسلمین در مصر بود. پس از کشته شدن حسن البنّاء، رهبر و مرشد عام اخوان المسلمین، در نتیجه سخت گیری های زیاد و سنگ اندازی های حکومت، مرکز اجتماع اخوان المسلمین، جایی جز مسجد نبود. یکی از این مساجد، مسجد جامع قاهره بود که اخوان قاهره، برای برپایی نماز جمعه در آن­جا گرد می آمدند. آنها از امکانات مسجد برای تبلیغات و اشاعه افکار خود استفاده می کردند. حسن البنّاء در اولین مقاله خود در مجله «الشبان الحسین»، در نوامبر 1925 میلادی اعلام کرد: «مسجد از مهم­ترین وسایل تعلیم و تربیت، تعلّم و نیز تهذیب نفس است».[178]

مطالعه تاریخ معاصر ایران نشان می دهد که مساجد به عنوان مرکز و پایگاه دینی و فرهنگی، نقش بسیار حساس و خطیری در ایجاد هسته های اولیه نهضت ها و جهت دهی به حرکت­ها و جریانات مردمی را داشته است. در این­جا به نمونه های برجسته ای از این خاستگاه ها (مساجد) و نقش زمینه سازی آنها در شکل گیری و سازماندهی جنبش ها در تاریخ معاصر اشاره می شود.

در اواخر ماه رمضان سال 1284هـ .ش گران شدن قند، شعله های اعتراض را در بین مردم بر افروخت. عین الدوله (شاهزاده عبدالمجید میرزای قاجار، معروف به “عین الدوله”، صدراعظم زمان مظفرالدین شاه قاجار) این موضوع را بهانه کرد تا در بین مردم، ایجاد رعب و وحشت نماید. به اشاره او، علاءالدوله حاکم تهران، بازرگانانی را که در ماجرای «نوز بلژیکی»، به حرم حضرت عبدالعظیم (ع) پناهنده شده بودند، احضار کرد و برخی از آنها را به فلک بست. به همین سبب شهر به هم ریخت، بازارها بسته شد و مردم در مسجد شاه گردآمدند. در پی این تجمع، مردم نیرو گرفتند و کشمکش بین طرفداران استبداد و عدالت­خواهان شدّت گرفت و دولت به وحشت افتاد.[179] سپس در فردای آن روز نیز در مسجد شاه، مجلس بزرگی بر پا شد. این تجمع با توطئه عوامل شاه به تشنج کشیده شد و مأموران با چوب و چماق به جان مردم افتادند. در پی این حادثه، اجتماع های بزرگی در منازل علما بر پا شد».[180]

در دوران قاجار و در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، در جریان مهاجرت صغرا (کوچک و مختصر) مردم، جهت اعتراض به اقدام حکومت در سرکوب ها و اختناق حاکم توسط عین الدوله، بازار تهران تعطیل گردید. مردم برای شنیدن سخنرانی یکی از روحانیون «جمال واعظ» در مسجد گرد آمدند و در جریان دستگیری و تبعید شیخ محمد واعظ، بین مردم و سربازان درگیری پیش آمد و در نتیجه چند نفر مجروح شدند و طلبه ای به نام سید عبدالحمید، به شهادت رسید. این حادثه خشم مردم را برانگیخت و آنان جنازه سید را به مسجدی در مرکز شهر رساندند».[181]

همچنین در دوره دوم مشروطه و پس از شهادت شیخ فضل الله نوری و با شدت گرفتن درگیری­های سیاسی، به تدریج، جو وحشت و ترور بر جامعه حاکم گردید. نخست سید عبدالله بهبهانی که نقش مهمی در رهبری آن نهضت داشت، توسط دمکرات­ها ترور شد. با شهادت او، بازار تهران اعتصاب کرد. جمعیتی انبوه در مسجد بازار گرد آمدند و خواستار دستگیری و مجازات قاتلان وی شدند».[182]

پس از تصویب قانون اجباری متحد الشکل کردن لباس در ایران در دی ماه 1307 هـ .ش و به دنبال آن، فرمان اجباری کشف حجاب، با مقاومت مردم و عالمان دینی شهرهای مختلف ایران رو به رو شد. در شهر مقدس مشهد، مردم به نشانه اعتراض، در مسجد گوهر شاد اجتماع کردند. به دستور مستقیم رضا شاه، مأموران، مسجد را به محاصره در آورده و با پتک درب مسجد را شکستند و وارد صحن شدند و با مسلسل های سنگین، از اطراف و بام های حرم که مشرف به صحن مسجد گوهرشاد بود، آنجا را به گلوله بستند».[183]

اما در مورد نقش مسجد در انقلاب اسلامی ایران باید گفت: در جریان انقلاب اسلامی ایران، می توان اذعان نمود که اولین جرقه های انقلاب در سال 1340 و 1341 هـ .ش، با سخنرانی امام خمینی (ره) از دریچه اطلاع رسانی؛ یعنی مسجد (مسجد اعظم) و مدرسه فیضیه قم، بستر اصلی  این حرکت، زده شد».[184]

درجریان انقلاب اسلامی ایران، مساجد به عنوان یکی از عوامل مؤثر و مهم در ایجاد و شکل گیری نهضت اسلامی و زمینه ساز گسترش، تعمیق و تثبیت این جریانات و تحولات انسانی بوده است. مسجد در شکل دهی مبارزه علیه ظلم و استبداد نظام شاهنشاهی و همچنین در طول هشت سال جنگ تحمیلی نقش مهمی را ایفاء نموده است.[185]

مساجد نه تنها در ایجاد حرکت و جنبش و نیز آگاه سازی مردم مسلمان ایران از ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی نقش تأثیرگزار و عمیقی ایفاء نمود، بلکه در کنار آن، هسته های اولیه مبارزات مسلحانه را نیز شکل دهی و سازماندهی کرد. از جمله می توان به عمده ترین تشکل و گروه مذهبی، سیاسی و نظامی که در یکی از مساجد جنوب تهران شکل گرفت، اشاره نمود. تشکیل هیات های مؤتلفه اسلامی به­وسیله برخی از متدینین و متعهدین مذهبی، جمعیت سری اصلاح حوزه، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، المنصورون و ده­ها تشکل سیاسی، مذهبی و نظامی، نتیجه آگاه سازی، اطلاع رسانی و هدایت صحیحی بود که از طریق مساجد و جلسات مذهبی و نهادهای دینی به مردم ارائه می شد. همچنین برخی بنیادهای رفاهی اقتصادی، چون بنیاد رفاه و تعاون اسلامی را می توان نام برد که از مساجد نشأت گرفتند.[186]

مساجد در کنار بستر سازی جهت ایجاد حرکت­های انقلابی، در دیگر زمینه ها نیز بسیار فعال ظاهر شده و افراد با بسیج امکانات و نیروهای مردمی، سعی در رفع نیازها و کمک رسانی در مواقع مورد نیاز به نیازمندان و آسیب دیدگان کرده اند. از جمله می توان در محور دگریاری (کمک کردن به دیگران)، از وقوع زلزله ها و حوادث ناگهانی که رخ می دهد؛ نظیر زلزله بوئین زهرا و زلزله سال 1347هـ .ش جنوب خراسان و سال 1357 طبس نام برد که، مردم با همکاری امامان جماعت و متولیان مساجد، به سرعت به کمک آسیب دیدگان شتافتند.

مساجد این امکان را برای انقلابیون فراهم می آوردند که تحت هر شرایطی و در هر موقعیتی، مسائل مربوط به حرکت اسلامی را زنده نگه داشته و تداوم ببخشند. یکی از فرصت­ها، بهره گیری از مراسم بزرگداشت و ترحیمی بود که معمولاً در مساجد برگزار می شد. به عنوان نمونه، مجلس بزرگداشتی که در مسجد جامع تهران، «به مناسبت در گذشت آیت الله حکیم، مرجع تقلید شیعیان، در سال 1349 هـ . ش، برگزار شد. در آن مجلس که عده ای از مبارزین، روحانیون و آزادیخواهان حضور داشتند، حجت الاسلام مروارید در خصوص شرایط مجتهد و مرجع تقلید سخنرانی کرد و ضمن خواندن اعلامیه علمای قم، راجع به گزینش آیت الله خمینی (ره) به عنوان مرجع تقلید و اعلم، از مسایل روز و ضرورت آشنایی مرجع تقلید با آن مسایل نکاتی را بیان کرد».[187]

علاوه بر این، «رژیم شاه، نسبت به برگزاری مجالس بزرگداشت در ماه­های محرم و صفر، در برخی مساجد و حسینیه ها، حساسیت زیادی نشان می داد؛ زیرا حرکت های مردمی از همان مراکز شروع می شد و به گوش دیگران می رسید. پس طبیعی بود که نظارت، کنترل و مراقبت خویش را به روی این­گونه مجالس حتی در روستاها افزایش دهد».[188]

علی رغم تمام سخت گیری هایی که توسط رژیم پهلوی برای به زیر سلطه درآوردن امور مسجد، به انزوا کشیدن آن، ایجاد محافل و مجالس موازی و دستگیری روحانیون، مسدود ساختن درب­های مساجد، شکستن حرمت آن و قتل و خونریزی و به آتش کشیدن این مکان مقدس، صورت داد، نتوانست نقش و کارکرد سیاسی مسجد را از بین ببرد و مانع تداوم و استمرار جنبش و حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران شود. بلکه با رشد بینش سیاسی و مذهبی مردم  و اوج نهضت، مسجد جایگاه ویژه مبارزاتی خود را بازیافت».[189]

بنابر این باید اذعان نمود که یکی از مهم­ترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حرکت بسیار منسجم و تأثیرگزاری بود که به صورت پیوسته و سلسله­وار در مساجد شهرهای مختلف در قالب مراسم مختلف برگزار می شد.

به همین دلیل بود که رژیم شاه، مهم­ترین راه کنترل قیام مردمی را در تحت کنترل درآوردن مساجد می دید و خطری را که از ناحیه مساجد برای حکومت به­وجود می آمد، احساس می کرد. تعیین امام جماعت و نمازهای جماعت در مساجد، خارج از کنترل رژیم  بود و این ضعف، برای رژیم، گران تمام می شد. ایجاد سازمان اوقاف و دخالت آن در امور مساجد به این منظور بود که این سازمان، وظیفه داشت ضمن تعیین امام جماعت به کنترل جلسات مذهبی در مساجد نیز بپردازد.»[190] اما با توجه به گستردگی مساجد و نیز جایگاه والای آن در میان مردم خداجوی و مسلمان و با استقبال چشمگیر و با شکوهی که از برنامه ها و مراسم انقلابی در مساجد به عمل می آمد، ضمن تقویت و تحکیم این پایگاه مذهبی، سیاسی و اجتماعی، ترفند رژیم شاه را خنثی نموده و موجبات تسریع پیروزی انقلاب اسلامی بیش از پیش فراهم گردید. با نگاهی به روند روبه رشد نهضت اسلامی ایران از نقطه آغاز آن؛ یعنی خرداد سال 1342 هـ .ش تا 22 بهمن 1357 هـ .ش؛ سال پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)، به روشنی مشخص می شود که مساجد به عنوان کانون­های اصلی و هسته های اولیه این حرکت الهی و حیات بخش، در تاریخ معاصر ایران، تمام مراحل شکل گیری نهضت، اعمّ از سازماندهی، تشکیل جلسات مخفی شبانه و هدایت مردم به سوی پیشبرد اهداف انقلابی را موجب شده و همواره به عنوان جایگاه و خاستگاه تشکیل اجتماعات مردمی و راهپیمایی های میلیونی مطرح بوده است .

نتیجه این­که مسجد، عمده ترین اثر را در پیروزی انقلاب اسلامی به­جای گذاشت و با انسجام بخشیدن مبارزین و تقویت انگیزه آنان، از کاهش روحیه انقلابی جلوگیری کرد و این وظیفه را تا زمان پیروزی انقلاب حفظ نمود».[191]

جایگاه مسجد در امور نظامی

جامعه اسلامی، یک جامعه پویا و در حال حرکت به سوی تحقق ارزش­های الهی است. از همین رو پیوسته در نبرد با مظاهر کفر و شرک و نفاق به سر می برد. این ستیزه و مبارزه تنها در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نمایان نمی شود؛ بلکه گاه در شکل درگیری­های نظامی نیز جلوه می کند. پیامبر اسلام (ص) در طول 23 سال رسالت خویش، پیوسته در حال مبارزه و جنگ­های کوچک و بزرگ با دشمنان داخلی و خارجی بود. این مبارزات مقدّس، که اسلام در سایه آن به عنوان مکتب نجات بخش بشریّت زنده ماند، پس از هجرت آن حضرت به مدینه و پی ریزی حکومت اسلامی صورت گرفت. به گونه ای که مسلمانان در طول دوران ده ساله حضور پیامبر (ص) در مدینه، بیش از هفتاد جنگ و درگیری نظامی داشتند.[192] مسجد به عنوان عضوی حسّاس و پرتلاش در پیکره جامعه اسلامی با این مبارزات مقدّس بیگانه نبود؛ بلکه در این زمینه در شکل­های گوناگونی نقش مؤثر و ارزنده ای را ایفا می نمود.

از نظر شواهد تاریخی، نقش مسجد در مسائل نظامی مسلمانان آن چنان روشن است که از نگاه شرق شناسان غربی نیز دور نمانده است. یکی از نویسندگان معاصر آورده است: «… مسجد در زمان صلح یا جنگ در خدمت جامعه بوده است. نویسنده دیگری می گوید: چون جنگ یکی از لازمه های ناگسستنی اوایل اسلام بود، مسجد نیز صحنه رویدادهای جنگ شده بود. ارتباط مسجد با امور نظامی تا اندازه ای متنوّع بود که گفته می شود: موقعی که جنگ احد پایان یافت، فرماندهان لشکر مسلمانان شب را در مدینه در مسجد پیامبر اعظم (ص) به صبح رساندند. بعد از جنگ جمل، علی بن ابی طالب (ع)، غنایم جنگی را به مسجد بصره فرستاد تا در آن­جا حفظ و نگهداری شود. پیدرسن با استفاده از اطلاعات مورّخین اولیه اسلام می نویسد: نتیجه جنگ­ها و برخوردهای نظامی معمولاً در مساجد اعلام می شد و مشاوران جنگی در مسجد حضور داشتند. دستورها و فرامینی که در رابطه با جنگ صادر می شد، از طرف فرمانده نظامی یا حاکم اعلام می شد».[193]

در دوران پیامبر اکرم (ص) مسجد از نقطه نظر نظامی نقش­های مهّم و گوناگونی را ایفا می نمود. این بنیان مقدّس، جایگاه تشکّل سپاهیان اسلام و اعزام آنان به سوی جبهه های جنگ بود. گفت­وگوها و مشورت­های نظامی تا آن­جا که مصالح امنیتی ایجاب می نمود، در مسجد صورت می گرفت. به هنگام احساس خطر از دشمنان داخلی و خارجی، سپاهیان اسلام در مسجد گرد هم جمع می­شدند و از آن­جا عملیات پاسداری و حفاظت از شهر را سامان دهی می کردند. همچنین نقش مسجد را در حمایت­های معنوی از جبهه ها و گسترش فرهنگ جهاد و شهادت نباید از یاد برد؛ زیرا این امر تأثیری بسزا در پیروزی­های نظامی سپاهیان اسلام داشت. در ذیل گوشه هایی از نقش مسجد در این گونه زمینه ها مورد بررسی قرار خواهد گرفت:

جنگ­ها و درگیری های نظامی به ویژه زمانی که پیاپی رخ دهند، بدون داشتن پایگاهی برای تشکّل و انسجام نیروهای رزمنده، ناممکن و یا کم نتیجه است. در زمان رسول خدا (ص) این پایگاه، جایی جز مسجد (خانه خدا)، نبود. مسلمانان از همان مرکزی که در آن، خدای را پرستش می کردند، شیرینی ذکر و یاد او را در آن­جا می چشیدند و از همان جایگاهی که اندیشه و جان آنان از فروغ آیات قرآنی و معارف آسمانی روشنی می یافت، سامان می یافتند و برای رویارویی با دشمنان خدا بسیج می شدند.

آثار سازنده گردآمدن در چنین مکانی به هنگام حرکت به سوی دشمن، روشن و آشکار است. سربازی که با وارد شدن به مسجد به یاد می آورد اکنون عازم جهاد در راه خداوندی است که همه روزه در گوشه و کنار همین مسجد، او را پرستش کرده و با او نجواها گفته؛ چگونه می تواند در مبارزه و جهاد، سستی و ناتوانی به خود راه دهد؟ رزمنده ای که مدّت­ها احکام دین و لزوم پاسداری از فرامین خداوند را در مسجد آموخته و تفسیر آیه های قرآن و سخنان پیامبر (ص) و پیشوایان دین (ع) را فرا گرفته است؛ بی شک با عزمی مصمّم و اراده ای استوار و پولادین به سوی جهاد در راه حاکمیّت دستور های الهی و اندیشه های قرآنی گام بر می دارد؛ از این رو، نباید گردهمایی مسلمانان در مسجد و اعزام به جبهه ها از این مکان مقدّس را به حساب کمبود جا و مکان گذاشت. بلکه بهره گیری از قداست و معنویت خانه خدا و دیگر ویژگی هایی که در مسجد نهفته است، باعث می شد لشکریان اسلام با ارشاد و راهنمایی های پیامبر اسلام (ص)، مسجد را محلّ تجمّع و نقطه حرکت سپاه اسلام به سوی جبهه ها قرار دهند. افزون بر آنچه گذشت، مسجد در یک جامعه اسلامی، پایگاه حضور همه روزه مسلمانان برای بپا داشتن بزرگ­ترین فریضه دینی؛ یعنی«نماز» است. این ویژگی سبب می شود مسجد، خود به خود به صورت جایگاهی برای گردهمایی مؤمنان واقعی و دینداران دلسوز درآید. برادران ایمانی که امیر المؤمنین (ع) در گفتار خویش از آنها به عنوان «أخ فی الله»[194] (برادر دینی) تعبیر نموده است،  همگی در مسجد حاضر می شوند. اینان در زمان بروز خطر بپا می خیزند و از کیان اسلام و جامعه اسلامی دفاع می کنند.

حمایت معنوی مسجد از رزمندگان در جبهه ها

رزمندگان مسلمان در جبهه های نبرد، علاوه بر پشتیبانی های مادی مردم به حمایت های معنوی آنان نیز نیازمندند. یکی از جلوه های این حمایت معنوی، دعا برای رزم آوران است. دعای خیر نمازگزاران مسجد پشتوانه بزرگ رزمندگان جبهه ها است. بی شک، این دعاهای خالصانه، تأثیری بسزا در پیروزی جهادگران مسلمان دارد. پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در بازگشت از جنگ سخت و طاقت فرسای تبوک فرمودند: «در مدینه، کسانی باقی ماندند که  ما به هر کجا سیر می کردیم و در نقطه ای که فرود می آمدیم، آنان در واقع با ما بودند؛ ولی بیماری مانع شرکت آنان در جنگ شد».[195] وقتی عایشه از این گفتار پیامبر خدا (ص) دچار شگفتی شد، رسول خدا (ص) به او فرمود: «سوگند به کسی که جان من در دست اوست، دعای آنها در نابودی دشمن از سلاح ما مؤثرتر بود».[196] از سوی دیگر، دعای نمازگزاران مسجد برای جنگجویان جبهه، در بالا رفتن روحیه و توان معنوی ایثارگران، تأثیری بسزا دارد. دعا در مسجد برای رزمندگان، نشان آن است که مسجد هیچگاه از مسائلی که با سرنوشت جامعه اسلامی ارتباط دارد، جدا نیست و جنبه های عبادی و اجتماعی در اسلام از یک­دیگر جدایی ناپذیرند.

در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «رسول خدا (ص) در قنوت نماز بر علیه گروهی دعا کرد و آنان را با نام و نشان خودشان و پدران و خویشان آنها مشخص کرد».[197]

پس دعا در مسجد و نمازهای جماعت برای نصرت و یاری جهادگران مسلمان و حتی در صورت وجود مقتضی، ذکر نام آنان که در راه جهاد و مبارزه اسیر شده یا دچار سختی شده اند، هم حمایت معنوی از ایشان و هم، نوعی ارج­گذاری به فداکاری های ایثارگران است.

مسجد در میدان نبرد

اهتمام خاص پیامبر اکرم (ص) و یاران آن حضرت نسبت به مسجد، تا بدانجا بود که مسلمانان در میدان های جنگ هم خود را از مسجد بی نیاز نمی دانستند. سپاهیان اسلام در اردوگاه های خود، به ساختن مسجد می پرداختند و بدین سان از فضیلت نمازگزاردن در مسجد بهره­مند می شدند. کثرت مساجدی که پیامبر اسلام (ص) و یاران آن حضرت در جنگ­های مختلف بنا نموده اند، در حقیقت هم گویای اهتمام سپاهیان اسلام به امر نماز و هم بیانگر اهمیت و موقعیت مسجد در باور مسلمانان صدر اسلام است. آنان در جنگ­ها در کنار تلاش و کوشش برای پیروزی نه تنها هرگز خود را از نماز و مسجد بی نیاز نمی­دیدند؛ بلکه در این گونه موارد، توجه بیشتری را نسبت به ارتباط با خداوند جهانیان مبذول می داشتند. این مساجد، افزون بر تقویت بنیه معنوی سپاه، زمانی که در کنار خیمه فرماندهی بنا می شد، نقش مؤثری را در ایجاد ارتباط میان بخش­های مختلف سپاه با فرماندهی ایفا می نمود.

واقدی در شرح حوادث جنگ بنی نضیر آورده است: «… همراه با آن حضرت (پیامبر اکرم (ص)) خیمه ای از چرم دباغی شده حمل می کردند … آن خیمه متشکل از چند چوب بود که بر آن، پارچه های مویین انداخته بودند و آن را سعد بن عباده فرستاده بود. پیامبر اکرم (ص) به بلال دستور فرمود که آن خیمه را در کنار مسجد کوچکی که در میدان «بنی خطمه» بود، نصب کند. سپس پیامبر خدا (ص) وارد آن خیمه شد».[198]

مساجد هفت گانه در شمال غربی مدینه که تا امروز به جای مانده، نشان جایگاه هایی است که پیامبر اکرم (ص) و یاران فداکار آن حضرت، در جنگ خندق به منظور دعا و نیایش بنا نهادند و در آن­جا با حال تضرّع، دعا کردند و پیروزی لشکریان اسلام را از خداوند متعال درخواست نمودند.

مداوای مجروهان جنگی در مسجد

پیوند مسجد این کانون فعال و پرتحرک، با رویدادهای مربوط به جبهه های جنگ تا بدانجا بود که در پاره ای از جنگ­ها مجروهان جنگ را در مسجد مداوا می کردند. پبرامون رخدادهای جنگ احد که طی آن شمار زیادی از مسلمانان مجروح شدند، چنین آمده است: «مردم در مسجد، چراغ و آتش برافروخته بودند و مجروهان را زخم بندی و مداوا می کردند».[199]

مسئله مداوای مجروهان در مسجد، در دیگر کتاب های سیره نیز ذکر شده است. ابن هشام هنگام بحث از ماجرای حکمیت سعد بن معاذ در مورد یهودیان بنی قریظه می گوید: «رسول خدا (ص) سعد بن معاذ را در خیمه ای در مسجد جا داده بودند. در این خیمه، زنی (به نام رفیده) از قبیله بنی اسلم، مجروهان را مداوا می نمود. این زن، خودش را وقف خدمت به مسلمانان آسیب دیده، کرده بود. رسول خدا (ص) پس از آن­که سعد بن معاذ در جنگ خندق مجروح شده بود، به قوم او دستور دادند تا سعد را در خیمه رفیده بستری کنند تا آن حضرت زود به زود به عیادت او بروند».[200]

البته می توان گفت: انجام کار زخم بندی در مسجد، در زمان پیامبر اکرم (ص) به دلیل نداشتن جا و مکان مناسب تری برای این کار بوده است؛ زیرا طبیعت این کار که معمولا همراه با خون ریزی است؛ با مسجد سازگاری ندارد. به علاوه در پاره ای از موارد مانند بستری شدن سعد بن معاذ در مسجد، دلایل ویژه ای نیز وجود داشته است. به عنوان مثال از سخن پیشین ابن هشام چنین بر می آید که علت بستری شدن سعد در مسجد این بود که پیامبر اسلام بتواند به آسانی از وی عیادت نماید. گرچه بر پایه شواهدی که جای ذکر آن نیست، به نظر می رسد که پیامبر اعظم (ص)، سعد را از آن جهت در مسجد بستری نمودند تا همراه با عیادت از وی، در باره مسائل نظامی نیز با او به مشورت و گفت­وگو بپردازند؛ زیرا او از سرداران بنام سپاه اسلام و سالار اوسیان (قبیله اوس) بود و یک چهره بزرگ نظامی به شمار می آمد.

گفتنی است که ذکر این گونه شواهد تاریخی برای این است که هم ارتباط تنگاتنگ مسجد با امور اجتماعی و مسائل مربوط به جنگ نشان داده شود و هم این­که گستره فعالیت ها و برکات مسجد نشان داده شود.

نقش مسجد در احیای ارزش­ها

مسجد در جایگاه اصیل خود یک الگوی ارزش­گذاری است. ارزش­های فراموش شده در مسجد مطرح می شود. در آن جا نیازمند و ثروتمند، رئیس جمهور، وزیر، فرمانده و سرباز، امتیازهای مادّی و ظاهری را در کنار می نهند و همه در کنار یک­دیگر و دوش به دوش هم می ایستند.

در مسجد، تنها ارزش­های حقیقی همچون تقوا و جهاد مطرح است. بر پایه فقه اسلامی شایسته است آنان که از فضیلت­هایی همچون علم، تقوا، ایثار و جهاد برخوردارند، در صف اوّل نماز جماعت بایستند.[201] این امر خود نوعی ارزش­گذاری و ترویج ارزش­های اصیل است.

در مسجد پیامبر (ص) گاه کسانی یافت می شدند که نه تنها از جهاد و ایثار بویی نبرده بودند؛ بلکه از راه­های گوناگون، نفاق و دو دستگی را در جامعه ترویج می نمودند و عملاً با پیامبر اکرم (ص) به رویارویی می پرداختند. آنان با این حال انتظار داشتند در مسجد جایگاهی والا داشته باشند.

مسلمانان این گونه افراد را از مسجد طرد می کردند؛ زیرا آنان با الهام از رهنمودهای رسول خدا (ص) جاهای حسّاس مسجد را از آن مسلمانان مؤمن، متعهد و ایثارگر می دانستند. آری مسجد، خانه دفاع از ارزش­ها و مسجدیان، نگاهبان ارزش­های اسلامی است. به هر حال، یکی از شاخص­هایی که در شناخت مسجد نمونه باید مورد ارزیابی قرار گیرد، میزان نقشی است که مسجد در احیای ارزش­های اسلامی و پاسداری از آنها ایفا می کند.

مسجد و پاسداری از عدالت

از دیگر جنبه هایی که به کارکرد مسجد در زمینه های اجتماعی ـ سیاسی مربوط می شود، نقشی است که این نهاد مقدّس در گسترش عدالت در ابعاد گوناگون آن و مبارزه با ظلم و بی عدالتی ایفا می کند. از هنگامی که پیامبر اعظم (ص) مسجد را بنا نهاد، همواره آنان که مورد تعدّی و ستم قرار می گرفتند، به مسجد پناه می آوردند. داد مظلومان از ظالمان در مسجد گرفته می شد.

قضاوت­های امیرالمؤمنین (ع) در «دکة القضا»ی مسجد کوفه، امتداد بخشیدن به همین نقش مسجد بود. دادگستر جهان، امام مهدی (ع) قیام مقدّس خویش را برای حاکمیّت عدالت در زمین، از مسجد الحرام آغاز می کند.[202] بر پایه نقلی، پایگاه آن حضرت و کسانی که پس از وی عهده دار بپا داشتن قسط و عدالتند، یکی از مساجد کوفه به نام مسجد سهله است.[203] از دیدگاه فقه اسلامِ ناب، امام جماعت مسجد که اصلی ترین عنصر گرداننده مسجد است، باید به زیور «عدالت» آراسته باشد.[204] به طور طبیعی، این امر سبب خواهد شد تا فضای مسجد به عطر دل انگیز عدالت معطّر شود؛ از این رو اگر مسجد را «خانه عدالت» نام نهاده شود، سخن گزافی نیست.

بی گمان، هرگاه مردم مسجد را هم عبادت­گاه، هم دادگاه و محلّ دفاع از مظلومان و مبارزه با تبعیض و بی عدالتی ببینند، آن را خانه امید خود می دانند و با دیده قدس و احترام بیشتری بدان می نگرند. چنانکه مسجد، در جایگاه اصیل خویش این­گونه بوده است. در بُعد عدالت اجتماعی نیز، مسجد همواره کانون مبارزه با ستم و بی عدالتی بوده است؛ به عنوان نمونه می توان به خطبه آتشین فاطمه زهرا (س) که در دفاع از مقام ولایت و مبارزه با ستم بر اهل بیت پیامبر (ع) در مسجد النبیّ ایراد شد، اشاره کرد.

شرح مبارزات گسترده، ریشه دار و اصیل مساجد، با دستگاه­های ظلم و ستم در گذر زمان، خود موضوع نوشتاری جداگانه است و در این مختصر نمی گنجد. در دوران انقلاب اسلامی مردم ایران بر علیه نظام ستمشاهی، جلوه هایی از نقش مسجد در بعد ستم ستیزی، آشکارا مشاهده شد. تا آن جا که می توان انقلاب اسلامی ایران را فرزند مسجد برشمرد.

بر پایه همین ارزیابی از مسجد، امام صادق (ع) خطاب به یکی از یاران خویش به نام یونس بن یعقوب می فرماید: «ستمگران را حتی در ساختن مسجد نیز یاری مکن»!؛[205] زیرا هر گاه آنان بخواهند از خانه عدالت، پوششی برای بیدادگری خویش بسازند، کمک کردن به آنان کمک به بنای مسجد نیست؛ که گامی در راستای هدم و ویرانی مسجد است. پس یکی از ویژگی های مسجد آن است که در گسترش عدالت فردی و اجتماعی در جامعه دارای نقشی سازنده و مثبت باشد.

مساجد مبارک

در مقابل مساجدی که با اهداف و انگیزه های ناسالم و نامشروع (ملعونه) ممکن است بنا شود، داشتن انگیزه های سالم و الهی، از جمله اسباب هر چه با برکت تر شدن مسجد می باشد. امام باقر (ع) در مقام بیان علل مبارک بودن مسجد «غنی» در کوفه یکی از اسباب آن را مؤمن بودن بانی آن ذکر می کنند. همچنین، مظهر احقاق یک حق تاریخی و یا یک واقعه مبارک بودن یک مسجد، می تواند در قداست و مبارک بودن آن مسجد مؤثر باشد. به عنوان نمونه امام صادق (ع) در مورد «مسجد غدیر» می فرماید: « نماز در مسجد غدير مستحب است؛ زيرا پيامبر اکرم (ص)، در آن مسجد امير المؤمنين (ع) را به جانشینی خویش منصوب فرمود و آن، موضعى است كه خدای عز و جل، حق را در آن­جا آشکار و اظهار فرمود».[206] پس، از این گونه روایات و نظایر آن چنین نتیجه گیری می شود که اگر چه هر محلی که توسط مسلمانی همراه با شرایط لازم به عنوان مسجد تعیین شود، آن مکان برای همیشه مسجد خواهد بود و احکام مسجد نیز بر آن جاری است؛ ولی انگیزه و هدف بانیان مسجد، مطلبی اساسی است که در مبارک بودن و یا نامبارک بودن آن مسجد تأثیر بسزا دارد و بایستی مورد توجه و دقت بانیان مسجد قرار گیرد. از طرف دیگر با ملاحظه روایاتی که از ائمه معصومین (ع) در نهی از نمازگزاردن در مساجدی که با هدف تضعیف دین بنا شده اند و با توجه به این­که خداوند متعال، رسول گرامی اسلام (ص) را از نمازگزاردن در مسجد ضرار نهی نموده و آن حضرت را به نمازگزاردن در مسجدی که از ابتدا بر بنیان تقوا پی ریزی شده ، فرمان می دهد؛ روشن می شود که نمازگزار نیز بایستی از نماز گزاردن در مسجدی که بنیان آن بر تقوا نبوده است، خودداری کند. البته این امر باید به دور از وسوسه های شیطانی و دقت­های نابجا صورت پذیرد، تا نماز خواندن او در برخی مساجد به گونه ای رونق بخشیدن به جمع دشمنان دین نباشد.

برترین مساجد عالم

در متون اسلامی، در بین همه مساجد عالم، چهار مسجد به عنوان برترین مساجد معرفی شده است:

1. مسجدالحرام:‌ این مسجد در شهر مكه دور خانه كعبه، جایی كه مسلمانان در آن­جا عبادت می‌كنند، واقع شده است. مسجدالحرام مقدس‌ترین نقطه كره ‌زمین، برای مسلمانان محسوب می‌شود. ساختار كنونی این مسجد مساحتی بیش از 400 هزار و 800 متر مربع را پوشش می‌دهد كه شامل فضاهای داخلی و بیرونی عبادت­گاه می‌شود كه در زمان برگزاری مراسم حج، بیش از چهار میلیون نفر در آن جای می‌گیرند.

2. مسجد النبی: این مسجد دومین مسجد مقدس در اسلام و دومین مسجد بزرگ جهان بعد از مسجدالحرام محسوب می‌شود. یكی از مهم­ترین مكان‌های این مسجد كه در مركز آن واقع شده، گنبد سبز نام دارد. جایی كه مرقد مطهر و شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن واقع شده است.

3. مسجد کوفه: این مسجد یکی از قدیمی­ترین و مهم­ترین آثار زیارتی شهر کوفه، به شمار می آید. نخستین کسی که مسجد کوفه را طرح ریزی و با وسعت زیادی آن را بنیان گذاشت، حضرت آدم (علیه السلام) بود. بعدها حضرت نوح (علیه السلام) پس از طوفان نوح آن را تجدید بنا کرد. علمای شیعه و سنی در فضیلت مسجد کوفه بر دیگر مساجد (به جز مسجدالحرام و مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله)، به تفصیل سخن گفته اند.

اصبغ بن نباته نقل کرده است که امام علی (علیه السلام) فرمود: «ای مردم کوفه، خداوند متعال چیزی به شما عطا کرد که به هیچ کس نداده است؛ مسجد و عبادت­گاه شما را برتری داد که در آن خانه آدم و نوح و ادریس (علیهم السلام) و مصلای حضرت ابراهیم و برادرم خضر (علیهما السلام) و مصلای من است و یکی از چهار مسجد با فضیلت است که روز قیامت این مسجد شبیه شخص مُحْرِمی که لباس پوشیده، آورده می شود و برای اهل خود و نمازگزارش شفاعت می کند و زمانی خواهد آمد که این مسجد، مصّلای حضرت مهدی (علیه السلام) و هر مؤمنی خواهد شد و هیچ مؤمنی باقی نخواهد ماند، مگر این که در این مسجد نماز می خواند یا در آرزوی آن است. اگر مردم برکت آن را می دانستند از چهارگوشه جهان حتی با کشیدن خود بر روی برف و یخ به این مسجد می آمدند».[207]

4. مسجدالاقصی: این مسجد در شهر باستانی بیت‌المقدس (اورشلیم) واقع شده است. این مسجد جزئی از حرم شریف محسوب می‌شود كه در آن قبة ‌الصخرة نیز واقع شده است. بر اساس آموزه­های اسلامی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) مسیر بین مسجدالحرام و مسجدالاقصی را در یک شب طی كرد. همچنین این مسجد، اولین قبله‌گاه مسلمانان بود كه در روز نیمه رجب سال دوم هجرت بنا بر فرمان الهی در بین نماز به پیامبر وحی شد به سوی کعبه در مکه برگردد و از این پس کعبه را قبله قرار دهد و مسلمانان رو به سوی کعبه نماز بگزارند و آن­جا را قبله قرار دهند. برخی از یهودیان افراطی ساکن بیت ‌المقدس اعتقاد دارند که بقایای معبد هیکل در زیر مسجدالاقصی قرار دارد و برای تخریب این مسجد و احیای آن معبد تلاش می‌کنند. مسلمانان به شدت به این اقدام یهودیان افراطی و صهیونیست‌ها واكنش منفی نشان داده‌اند.

مسجد نمونه و ویژگی های آن

مسجد، جایگاه نزول برکات و خیرات آسمانى است. تجلى بهشت خدا در زمین و محل همنشینی فرشتگان با اهل آن است. در تاریخ اسلام مساجد همواره مجری و عهده­دار نقش های مهم عبادی، سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی بوده است. در این میان مساجدی که نقش­های خود را خوب ایفا کرده اند، به عنوان مسجد نمونه شناخته شده و می شوند. در این گفتار مختصر و کوتاه، اشاره ای فهرست وار به ویژگی های مسجد نمونه می شود.

1. ویژگی عبادی.

2. ویژگی تربیتی.

3. ویژگی فرهنگی، علمی و آموزشی.

4. ویژگی مشورتی.

5. ویژگی نظامی.

6. امر به معروف و نهی از منکر.

7. پاسداری از عدالت.

8. پاسداری از وحدت اجتماعی.

9. احیای ارزش­های تعاون اجتماعی.

10. پرورش نیروهای متعهّد برای اداره امور جامعه اسلامی.

و … .

ویژگی های عبادی مسجد نمونه

مسجد نمونه دارای ویژگی های خاصی است که در این گفتار کوتاه به صورت مختصر به جنبه عبادی آن پرداخته می شود:

در فرهنگ دینی، نام مسجد یادآور بندگی و کرنش در پیشگاه خداوند متعال است. مسجد؛ یعنی جایگاه سجده و سجده اوج عبادت و بندگی انسان برای خدا است؛ همان طور که در روایت آمده است: «سُجود (سجده) غایت و نهایت عبادت بنی آدم است».[208] در حقیقت در آیین پاک محمّدی (ص) با آن که همه گستره خاک، مسجد است،- همان طور که پیامبر اکرم فرمود: «به من پنج چیز عطا شده که به احدی قبل از من داده نشده است، اول این که همه زمین برای من مسجد قرار داده شده است، …»،[209]– ولی برترین و اصیل ترین محفل برای عبادت و تقرّب جستن به خداوند متعال مسجد است؛ از این رو، در قرآن کریم بر جنبه های عبادی مسجد بیش از هر بُعد دیگر آن تأکید شده است. عبادت، پرورش دهنده روح و روان آدمی و پاسخ گفتن به یک نیاز طبیعی و مهمّ او است. کسی که نیازهای جسمی و روانی خود را به طور منطقی پاسخ گوید، شخصیّتی متعادل می یابد. برعکس، عدم پاسخ منطقی به نیازهای واقعی و فطری، شخصیّت انسان را دچار تباهی و یا دست کم، نقصان و کمبود می کند. عبادت و راز و نیاز با خداوند، نیاز واقعی و فطری هر انسان و مکمّل، بلکه مقوّم شخصیّت او است. گرچه عبادت در هر مکانی این نیاز روحی را به طور نسبی تأمین می کند؛ ولی این نیاز در مسجد و عبادتگاه بهتر و کاملتر تأمین می شود.

بر پایه حدیثی قدسی که از قول پیامبر اکرم (ص) نقل شده، خداوند مسجد را زیارتگاه خویش برشمرده است، در آن­جا که فرمود: «خوشا به حال بنده ای که در خانه خویش وضو بگیرد، آنگاه مرا در خانه ام زیارت کند».[210]

این زیارت و اُنس و قُرب در سایه عبادت خالصانه مؤمنان در مسجد فراهم می آید. انوار تابناک این پرستش پاک و بی آلایش، برای عرش نشینان پرتو افکنی می کند؛ همان گونه که ستارگان آسمان برای ما خاک نشینان نور افشانی می کنند، همان گونه که پیامبر بزرگ اسلا م از قول خدای تعالی نقل می کند که فرمود: «بدان که مساجد خانه های من در زمین هستند که برای اهل آسمان­ها نور افشانی می کنند، همان گونه که ستارگان برای اهل زمین پرتو افکنی می کنند».[211] حضور در مساجد و عبادت در خانه خدا، افزون بر آن که خود توفیقی بزرگ و کمالی ارزشمند است، کمالات روحی دیگری را نیز در پی دارد. رحمت خاصّ خداوند، آمرزش الهی، بهشت برین، همنشینی و همدمی با فرشتگان الهی از آنها جمله است.

کوتاه سخن آن که، یکی از نقش­های اساسی مسجد آن است که زمینه را برای عبادت پرحضور و خالصانه فراهم نماید؛ تا مؤمنان در آن­جا با پرداختن به نماز و ذکر و دعا، زنگار غفلت از دل و جان بشویند و با خداوند متعال به معنای واقعی کلمه اُنس بگیرند. پس هر اندازه مسجد در ایفای این نقش حیاتی موفّق­تر و کار آمدتر باشد، به مسجدی که قرآن و سنّت آن را ترسیم نموده؛ یعنی همان «مسجد نمونه» نزدیک­تر است.

ویژگی های تربیتی مسجد نمونه

امامان معصوم (ع) به مسلمانان سفارش می کنند که به هنگام رویارویی با مشکلات و اندوه های دنیوی، به نماز و مسجد پناه ببرند. راز این امر روشن است. آن گاه که مؤمن به مسجد وارد می شود، در فضایی آکنده از قُدس و طهارت، و خانه ای ساده و عاری از پیرایه های مادّی امّا انباشته از جلوه های معنوی و الهی قرار می گیرد.

با آن که گناه در همه جا نکوهیده و زشت است، اما در مسجد قباحتی دو چندان می یابد؛ پس مؤمن باید تلاش و کوشش بیشتری کند تا در آن مکان مقدّس به گناه آلوده نشود، سخنان ظالمانه بر زبان نیاورد، به آبروی دیگران تجاوز نکند، غیبت و سخنان لغو و بی فایده را کنار نهد و از گفت­وگوهایی که بوی دنیاپرستی و دنیاخواهی می دهد، پرهیز کند. در حقیقت، مواظبت بر به کار بستن این­گونه امور، خود نوعی تمرین بر کارهای خیر و دوری از بدیها است. همان گونه که حاجی با احرام بستن، دوری از دنیا و گناه را تمرین می کند، نمازگزار آن گاه که تکبیرة الاحرام می گوید، در آزمون بریدن از خلق و پیوستن به خالق شرکت می کند. آثار سازنده و تربیتی حضور در مسجد رفته رفته به دیگر اعمال مؤمن نیز سرایت می کند؛ زیرا حضور در مسجد، حضور در خانه خدا است به طور طبیعی کسی که با خانه خدا اُنس دارد، تلاش می کند تا در خارج از مسجد نیز عملکردی متناسب و همگون با حضور در مسجد داشته باشد. این نقش تربیتی، آن­گاه مؤثّرتر خواهد بود که مؤمن به یاد آورد که هنگام حضور در مسجد باید علاوه بر زینت­های مادّی، زینت­های معنوی خویش؛ همچون صدق و صفا و خلوص را نیز با خود برگیرد و فرمان: «اى فرزندان آدم! چون به قصد عبادت به مسجد مى‏رويد، زينت خود را به هنگام رفتن، با خود برداشته، با لباس آراسته باشید».[212] را با عمل پاسخ گوید وگرنه پروردگار، او را به خانه خود راه نمی دهد؛ و اولیای بزرگ خدا نیز دست ردّ به سینه اش خواهند زد.[213]

از جنبه های دیگری که در حقیقت به ابعاد تربیتی مسجد برمی گردد، نقش مؤثّری است که این کانون مقدّس در پیوند دادن دلدادگان خود با انسان­های صالح و برگزیده ایفا می کند. امروزه از نظر آگاهان مسائل تربیتی، نقش دوست خوب در سعادت انسان، نقشی ممتاز به شمار می آید. مسجد با ایجاد آشنایی و پیوند میان مؤمنان و صالحان جامعه، بستری مناسب برای پرورش و تربیت روحی انسان فراهم می کند. کسی که با خوبان پیوند خورد، حتّی اگر به آن درجه از تکامل نرسد که به سبب ترس از خداوند به گناه دست نیازد، دست کم از سر حیا و شرم از برادران دینی خود، راه انحراف را در پیش نمی گیرد. در مکتب تربیتی اسلام و بسیاری دیگر از مکتب­های تربیتی، «انزوا طلبی» و«جمع گُریزی» یک بیماری روحی شناخته می شود؛ در حالی که اجتماعی بودن و جمع گرایی ـ در حد معقول آن ـ نشان سلامت روح و روان انسان و تعادل فکری او به حساب می آید. مسجد با فراخوانی پیوسته مسلمانان به جمع، روح جمع گرایی، انعطاف و نظم پذیری را در آنان تقویت می کند و درون گرایی افراطی و بیگانگی از جمع را از آنان می زداید. افزون بر آنچه گذشت، مسجد معمولاً جایگاه طرح مشکلات و نارسایی های اجتماعی است. به طور طبیعی، حضور در چنین مکانی، روح تعهّد و دردمندی را در فرد می دمد. پرورش این خوی پسندیده در اشخاص، خود نوعی مبارزه با روح بی تعهّدی و بی تفاوتی است؛ روحیه ای که هر گاه در افراد جامعه ای ـ به ویژه نسل جوان آن ـ پیدا شود، آسیب­های اساسی بر پیکر آن اجتماع وارد خواهد شد.

مساجد نامبارک و ملعون

اهمیت انگیزه های الهی و اغراض صحیح در ساختن مسجد تا بدان جا است که در برخی از روایات، مساجدی که از روی انگیزه های ناسالم بنا شده، مورد نکوهش قرار گرفته است؛ به عنوان مثال امام باقر (ع) در مورد برخی از مساجد کوفه می فرماید: «به انگیزه اظهار خوشحالی از کشته شدن امام حسین (ع) چهار مسجد در کوفه تجدید بنا شد: مسجد اشعث، مسجد جریر، مسجد سمّاک، مسجد شبث بن ربعی»[214] و در روایت دیگری از همین مساجد که نه تنها تجدید بنای آن با انگیزه ای ناسالم صورت گرفته، بلکه اساسا بنیان اولیه آن، با هدف تضعیف دین، پی ریزی شده است، به «مساجد ملعونه»، تعبیر شده و ائمه معصومین (ع) از نمازگزاردن در آن نهی نموده اند. امام صادق (ع) در این مورد می فرماید: «امیر المؤمنین (ع) در کوفه از نمازگزاردن در پنج مسجد نهی فرمود: مسجد اشعث بن قیس، مسجد جریر بن عبدالله بجلی، مسجد سماک بن محرمه (خرشه)، مسجد شبث ابن ربعی و مسجد الیتم (هیثم)».[215] برخی از روایات، گویای این است که هر مسجدی با انگیزه و هدف ناسالم بنا شود، نامبارک و ملعون است. البته مساجد ملعونه در کوفه، امروزه به کلی نابود و هیچ اثر و نشانه ای از آنها باقی نمانده است.[216]

مسجد ضرار

مسجد در اسلام، تجلّی گاه وحدت مسلمانان و میعاد همبستگی آنها است. از این رو طبیعی است با مسجدی که به منظور ایجاد تفرقه در جامعه اسلامی بنا شده، به طور جدّی مبارزه شود. ماجرای مسجد ضرار که در قرآن مجید، ذکری از آن به میان آمده، در حقیقت، تأکیدی بر لزوم برخورداری مسجد از نقش وحدت آفرینی است. این ماجرا، همچنین گویای درس­ها و نکات مهمّی در ارتباط با جنبه های اجتماعی ـ سیاسی مسجد است.

خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: «برخی از منافقان برای زیان رساندن به مسلمانان و ایجاد کفر و تفرقه در میان مؤمنان و به منظور ایجاد پایگاه برای کسی که از پیش با خدا و رسولش ستیز کرده، مسجدی را بنا نموده؛ سوگند یاد می کنند که قصدی جز نیکی نداریم. حال آن­که خداوند گواهی می دهد آنان دروغ­گو هستند. هرگز در این مسجد نماز بجا نیاور؛ سزاوار است نماز را در مسجدی که از آغاز برپایه تقوا و پارسایی بنا شده به پای داری. در آن مسجد «پایه گذاشته شده بر تقوا و پارسایی»، مردانی حضور می یابند که دوست دارند پاکیزه و پاکیزه خو باشند و خداوند پاکیزگان را دوست می دارد».[217]

در تفسیر مجمع البیان درباره شأن نزول این آیات آمده است: «مفسّران نقل کرده اند که بنی عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، از رسول خدا (ص) درخواست کردند تا آن حضرت در آن نماز بگزارد سپس پیامبر (ص) آن مسجد را افتتاح نمودند. جمعی از منافقان از طایفه بنی غنم بن عوف بر این گروه حسد بردند. اینان با خود گفتند: ما نیز مسجدی می سازیم و در آن نماز می گزاریم و دیگر به جماعت محمد (ص) حاضر نمی شویم. آنها دوازده نفر بودند و بعضی گفته اند پانزده نفر بودند. این گروه مسجدی را در کنار مسجد قبا ساختند. پس از پایان یافتن بنای آن در حالی که پیامبر (ص) آماده حرکت به جنگ تبوک بودند، نزد آن حضرت آمده؛ گفتند: ای رسول خدا! ما برای افراد بیمار و کسانی که کارشان زیاد است و نمی توانند راه دوری را بپیمایند تا به مسجد شما بیایند و نیز برای شب­های بارانی و شب­های زمستان، مسجدی ساخته ایم و میل داریم شما بدانجا تشریف آورده؛ در آن نماز بگزارید و برای ما از خداوند درخواست برکت فرمایید. پیامبر (ص) فرمود: من اکنون عازم سفرم. اگر به خواست خداوند متعال برگشتم، به محلّه شما می آیم و در مسجد شما نماز می گزارم. پس از بازگشت رسول خدا (ص) از تبوک این آیات در مورد آن مسجد نازل شد.[218] پیامبر (ص) عاصم بن عوف عجلانی و مالک بن دخشم را که از قبیله بنی عمرو بن عوف بودند فرستاد و به ایشان فرمود: «بروید و این مسجدی که مردمی ظالم آن را ساخته اند؛ پس از ویران نمودن، آن را آتش بزنید».

در روایت دیگری آمده است که پیامبر (ص) عمّار یاسر و وحشی را فرستادند و آن دو، مسجد را آتش زدند. آنگاه دستور فرمودند: تا جای آن مسجد را خاکروبه دان کنند و کثافتهای محلّ را در آنجا بریزند.[219] جمله «ارصاداً لمن حارب الله و رسوله»، در مورد ابوعامر راهب است. او در دوران جاهلیّت به رهبانیّت درآمده بود و لباس خشن می پوشید. وقتی در مدینه خدمت رسول خدا (ص) رسید، نسبت به آن حضرت حسد برد و به تحریک مردم بر علیه پیامبر (ص) و جمع آوری نیرو پرداخت. ابو عامر پس از فتح مکّه به سوی طایف گریخت. سپس از آن­جا به روم رفت و به آیین نصرانیّت درآمد. این مرد پدر حنظله غسیل الملائکه است! حنظله در جنگ اُحد با حالت جنابت در رکاب رسول خدا (ص) شهید شد و ملائکه او را غسل دادند. رسول خدا (ص) ابوعامر را فاسق نامید. او از شام برای منافقان پیغام فرستاده بود تا خود را آماده کنند و مسجدی بسازند که من نزد قیصر می روم و از او لشکری گرفته به سوی شما خواهم آمد و محمد (ص) را از مدینه بیرون خواهم کرد! از همین رو این گروهی از منافقان، منتظر آمدن ابوعامر بودند. ولی ابو عامر پیش از رفتن نزد قیصر مُرد».[220]

نکته قابل ذکر این است که عمر مسجد ضرار، چندان طولانی نبود. این مسجد تنها در فاصله زمانی که مسلمانان به همراه پیامبر (ص) به جنگ تبوک رفته و برگشتند، برپا بود[221] و منافقان در آن، نماز می گزاردند. فرمان تخریب مسجد از سوی پیامبر (ص) در بازگشت از تبوک و قبل از ورود ایشان به مدینه صادر شد.[222]

همسایگی مسجد

در زبان عربی جار به معنای همسایه است. همچنین جار به معنای پناه نیز آمده است. کلمه جار چه زیبا برای همسایه انتخاب و به کار برده شده است. پناه بخشی همسایه، تا بدان حد برای انسان به عنوان یک نیاز ضروری تلقی می گردد که خداوند خود را همسایه و پناه کسانی نامیده که از این نعمت محرومند و با این نامگذاری، بندگان بی پناه خود را دلداری داده است. گویی خداوند می فرماید: ای بندگان من! اگر در وضعیت های دشوار قرار گرفته اید و همسایه ای نیست تا بدان دلگرم باشید! غصه نخورید و بر خود نلرزید! در چنین اوضاعی من خودم همسایه پناه بخش شمایم، «ای همسایه و پناهِ پناه جویان!».[223]

همسایه در دین اسلام از جایگاه خاصی برخوردار است و در میان همه همسایگان، کدام همسایه قدر و منزلت مسجد را دارا است؟ فرامینی که از جانب حق تعالی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت طاهرین ایشان (علیهم السلام)، مبنی بر ادای حق مسجد وارد شده است، بیانگر اهمیت و جایگاه والای مسجد و مسئولیت خطیر و مهم همسایگان آن است. ‏

همسایه مسجد کیست؟

آنچه که از برخی از روایات در مورد این­که چه کسانی همسایه مسجد محسوب می شوند بر می آید، این است که همسایه مسجد را تا چهل خانه ذکر نموده اند. در  روایتی از امیر المؤمنین علی (ع) آمده است که: «حریم مسجد چهل ذراع و همسایه های آن چهل خانه از چهار طرف است».[224]

در حدیث دیگری از آن حضرت در باره کسانی که صدای اذان مسجد را می شنوند و به عنوان همسایه مسجد معرفی شده اند، نقل شده است که فرموده است: «همسایه مسجد چنانچه عذر یا بیماری نداشته باشد، نمازش بجز در مسجد مقبول درگاه الاهی نخواهد بود. از آن حضرت سؤال شد: همسایه مسجد چه کسانی هستند؟ فرمود: کسی که صدای اذان را بشنود».[225]

وظیفه همسایه مسجد در برابر آن

هر چند تأکید ها و تشویق هایی که در زمینه رفت و آمد به مسجد صورت گرفته، عمومی و همگانی است، اما در مورد همسایه مسجد، تأکید بیشتری به عمل آمده و روایات فراوانی در این زمینه از طریق شیعه و سنی وارد شده است. فقهاء با استناد به همین تأکیدات خاصّ است که نماز خواندن در مسجد را برای همسایه مسجد، مستحب مؤکد شمرده اند و ترک نماز در مسجد توسط همسایه مسجد را مکروه شمرده اند. مرحوم سید محمد کاظم یزدی در کتاب عروه الوثقی می گوید: «برای همسایه مسجد مکروه است که بدون عذری مانند؛ باران، نماز را در غیر از مسجد بجا آورد».[226] در رساله عملیه آمده است: «مستحب است نمازهای واجب خصوصا نمازهای یومیه را به جماعت بخوانند و در نماز صبح، مغرب و عشا خصوصا برای همسایه مسجد و کسی که صدای اذان مسجد را می شنود، بیشتر سفارش شده است».[227]

رسول خدا (ص) در مقام تأکید بر این می فرماید: «همسایه مسجد نمازش مقبول نیست، مگر در مسجد».[228] علی (ع) نیز بارها این جمله را بیان می فرمودند: «همسایه مسجد اگر مانعی برایش نباشد و سالم هم باشد، ولی با این حال برای نماز واجب در مسجد حاضر نشود، نمازش مقبول درگاه الهی نخواهد بود».[229]

مسجد و حقوق همسایگان

همان گونه که مسجد دارای حقوقی نسبت به همسایگان خویش است، متولیان و گردانندگان مساجد نیز متقابلا بایستی نکاتی را نسبت به همسایگان مسجد مورد توجه قرار دهند. یکی از مطالبی که در زمینه حقوق همسایگان مسجد به صورت قابل توجه و مهم جلوه گر است، بحث پخش اذان، قرآن و سایر مراسم مذهبی از بلندگوهای مساجد است. آنچه در این مورد می توان گفت این است که پخش اذان از مسجد در پنج نوبت، یک سنت اسلامی است که از زمان پیامبر اسلام (ص) تا به حال در میان سرزمینهای اسلامی با مختصر اختلافاتی در این زمینه رایج و متداول بوده و هست. اذان، شعار یک جامعه اسلامی و علامت مسلمانی است و مخالفت با آنان و یا ابراز انزجار از صدای آن در صبحگاهان و غیر آن برای انسان مسلمان جایز نیست. البته عدم استفاده از بلندگوهای بسیار قوی و رعایت حال همسایگان مسجد اولی و ارجح است.

اما در مورد پخش سایر مراسم و امور مذهبی از قبیل دعا، سوگواری و مانند آن، لازم است که متولیان مساجد، سعی لازم را در رعایت حال همسایگان بنمایند و بلندگوهای مسجد را به گونه ای تنظیم کنند که برای افراد حاضر در مسجد قابل استفاده باشد. در این رابطه، به عنوان نمونه، دو استفتائیه و پاسخ آن از دو نفر از مراجع عظام ذکر می شود:

سؤال: صبحها که مردم خواب هستند، اذان گفتن با بلندگو چه صورتی دارد، آیا مردم آزاری هست یا نه؟

جواب: اذان گفتن هر چند موجب بیدار شدن دیگران شود، جایز است، مگر این­که یقین کند که موجب مرض یا شدّت مرض در کسی شود.[230]

سؤال: آیا بلند کردن صدای اذان از مسجد مخصوصا اذان صبح، در صورتی که همسایگان مسجد اعتراض می کنند و اظهار می کنند صدای اذان موجب اذیت و آزار آنها می شود، جایز است یا نه؟

جواب: اذان شعار اسلام است و ملازمه غالبی دارد با بیدار شدن همسایگان مسجد؛ (یعنی غالبا موجب بیدار شدن همسایگان می شود)، ولی در صورت استلزام ضرر؛ (یعنی در صورتی که لزوما ایجاد ضرر می کند)، احوط آن است که صدای آن را طوری تنظیم کنند که حتی الامکان موجب ضرر رساندن به همسایگان نشود.[231]

ویژگی های اهل مسجد

در روایات معصومان (ع) یکی از خصوصیات اهل مسجد، جوانمرد و با مروت بودن آنان ذکر شده است. همچنین حضور یافتن در مساجد، به عنوان یکی از لوازم مروت و جوانمردی به شمار رفته است.پیامبر اکرم (ص) در این مورد می فرماید: «شش چیز از نشانه های جوانمردى است که سه تای آنها مربوط به حضور و اقامت در وطن و سه تای ديگر مربوط به حالت سفر است. اما آنچه مربوط به اقامت در وطن است، عبارت است از: خواندن قرآن خدا و آباد كردن مساجد خدا و بدست آوردن برادرانى در راه خدای عز و جل، که انسان را در راه خدا یاری کنند و امّا آنچه مربوط به سفر است، عبارتند از: بخشيدن توشه راه به دیگران، حسن خلق و خوش‌ خویى و سوم شوخى کردن به گونه ای که موجب گناه و معصیت نباشد».[232]

یکی دیگر از ویژگی های اهل مسجد این است که، علاوه بر این­که انسان­هایی فرخنده و مبارک هستند، افرادی هستند که مانع نزول عذاب الهی و مایه رفع بلا و تأخیر در نزول خشم و غضب الهی بر جامعه می شوند. در حدیثی از رسول خدا (ص) آمده است که: «آن هنگام که خداوند تبارک و تعالى می بيند مردم يک آبادى راه اسراف در گناهان و معاصی را در پیش گرفته اند و در میان آنها سه نفر مؤمن (سه طایف از مؤمنین) یافت می شوند، به آنها ندا می كند که: اى اهل گناه و سرکشی! اگر نبود در ميان شما گروهی از مؤمنانى كه به خاطر عظمت و جلال من به یک­دیگر محبت می ورزند، و گروه دیگری که زمين و مسجدهای مرا با نماز خود آباد می سازند و گروه سومی که به سبب خوف از من، در سحرها به استغفار می پردازند، عذاب خویش را بر شما فرو مى‏فرستادم».[233] البته نظیر این روایت، روایات دیگری نیز موجود است که به دلیل اختصار در کلام از نقل آنها خودداری می شود.

مؤمنین و عشق به مسجد

با ملاحظه روایات باب مسجد به خوبی روشن می شود پیامبر گرامی اسلام (ص) و اهل بیت بزرگوار او (ع) تنها بر رفتن به مسجد توصیه نفرموده اند، بلکه از این بالاتر ما را به محبت ورزیدن و انس و علاقه قلبی داشتن به مسجد تشویق نموده اند و این امر ناشی از آن است که مسجد، متعلق به حق تعالی و محبوب انسان مسلمان است و مؤمن، همان گونه که به ذات مقدس حضرت حق تعالی شدیدترین علاقه را دارد: «و آنان كه ايمان آورده‏اند، محبت و عشقشان به خدا بيشتر و قوى‏تر است»[234]، به مسجد هم که خانه او است، عشق می ورزد. همچنان که وقتی فردی برای انسان فوق العاده دوست داشتنی شد، متعلقات او از قبیل خانه و ابزار و فرزندان او هم همین حالت را پیدا می کنند. از همین روی پیامبر گرامی اسلام (ص) که حلاوت عشق به حق تعالی و آنچه را که به ذات پاک او مربوط می شود با تمام وجود چشیده است، می فرماید: «هفت طایفه هستند كه خداوند در روزى كه سايه‏اى جز سايه او نيست، مورد لطف و عنایت خویش قرارشان می دهد … ، طایفه سوم کسانی هستند که از مسجد باز می گردند، قلب های آنان همچنان دلبسته و علاقه مند به مسجد است تا آنگاه که مجددا به مسجد باز گردند … ».[235] همان گونه که در این حدیث شریف مشاهده می شود، سخن از آمد و شد تنها به مسجد نیست؛ بلکه سخن از عشق ورزیدن به خانه خدا و دل بستن به آن است. امام سجاد (ع) در همین زمینه می فرماید: « موسى بن عمران (ع) عرض کرد: بار خدايا چه کسانی در روز قيامت زیر سايه عرش تو قرار مى‏گيرند در آن روزى كه سايبانى جز سايبان رحمت تو نيست؟ خداوند متعال فرمود: كسانى كه دلشان پاک باشد، آنها كه فقير و ضعيف هستند و مورد توجه نيستند، كسانى كه هر گاه ياد خدا می كنند، او را به عظمت ذكر مى‏كنند، آنهائى كه به طاعت بسنده مى‏نمايند، آنان که همانند كودکان به (بازی با خشت و گل مشغول می شوند) و به شير مادر بسنده مى‏كنند. آنان کسانی هستند كه به مسجدها مى‏روند و در آن­جا پناه مى‏گيرند، همان گونه كه عقاب‏ها به آشيانه‏هاى خود پناه مى‏برند، آنهائى كه در هنگام ديدن محرمات به خشم مى‏آيند. و در آن هنگام كه مشاهده مى‏كنند مردم آنها را حلال كرده‏اند؛ مانند پلنگ خشمگين مى‏شوند».[236]

اما دلیل عشق مؤمن به مسجد را می شود از حدیث ذیل، که گوشه ای از اسرار لزوم عشق مؤمنان موحّد را بیان می کند، یافت. رسول اکرم (ص) می فرماید: «کسی که خداوند متعال را دوست بدارد، بایستی مرا نیز دوست بدارد. هر که به من محبت بورزد می بایست نسبت به خاندانم نیز محبت ورزد. من در میان شما دو چیز گرانقدر؛ یعنی کتاب خدا و خاندانم را بجای گذاشته ام. هر کس که عترتم را دوست داشته باشد، بایستی قرآن را نیز دوست داشته باشد و دوستدار قرآن بایستی دوستدار مساجد هم باشد. چرا که مساجد، محضر و خانه های خداوند هستند که خود فرمان به برپایی آنها داده[237] و آنها را مبارک گردانیده است. مساجد، فرخنده و اهل آن نیز فرخنده اند. مساجد و اهل آن هر دو آراسته و محفوظند. اهل مسجد هنوز در حال نماز هستند که خداوند حوایج آنها را رفع می نماید. آنان در مسجد هستند و خداوند پشتیبان و یاور آنها است».[238]

می توان گفت در این حدیث شریف علت لزوم دوستی و محبت ورزیدن به مسجد، بیان شده است. یکی از علت ها تعلق و ارتباطی است که مساجد با ذات مقدس حق تعالی دارند و خانه خدا محسوب می شوند. دیگر آنکه خداوند  متعال خود، مؤمنان را به ساختن و بنا کردن مسجد فرمان داده است. سوم آن­که آن را خانه ای با برکت قرار داده که از ابعاد مختلف برای آحاد مسلمانان و نیز جامعه اسلامی دارای برکات و آثار سازنده فراوانی است. علت چهارم آنکه نه تنها خود مسجد مکانی آراسته و فرخنده و محفوظ است، بلکه اهل مسجد نیز انسان هایی آراسته به زیور کمالات و فرخنده و محفوظ از انحرافات و معاصی هستند و شکی نیست که قدر و منزلت هر خانه تا حدودی نیز بستگی به وضعیت کسانی دارد که در آن رفت و آمد می کنند و مسجد از این نظر نیز با فضیلت ترین مکان­ها است؛ چرا که پناه گاه و جایگاه انسان های تقوا پیشه و مجالس پیامبران بزرگ الهی[239] و محل اجتماع برگزیدگان و نیکان هر جامعه است. مجموعه این خصوصیات سبب می شود آنان که بر فطرت توحیدی خویش باقی مانده اند، با تمام وجود به مسجد عشق بورزند. افزون بر این، صدر حدیث نیز گویای رابطه ای استوار و پیوندی ناگسستنی میان مجموعه ای از چند عشق مقدس است که از یک­دیگر قابل تفکیک و جدایی نیستند: عشق به الله تعالی، عشق به رسول خدا (ص) و خاندان گرامی اش (ع)، و همچنین عشق به قرآن و مساجد است.

پس عشق ورزیدن به مسجد، در حقیقت مظهر و جلوه ای از عشق به تمامی خوبی ها و پاکی ها است که در رأس سلسله آن، عشق به ذات پاک حق تعالی قرار دارد. در حدیث شریف معراج نیز بخشی از مفاد این حدیث مورد تأکید قرار گرفته و انس با مسجد، نشان و جلوه ای از محبت به خداوند متعال به شمار رفته است. خدای بزرگ در فرازی از این حدیث، خطاب به پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: «اى احمد! چنين نيست كه هر كس بگويد من خدا را دوست دارم، مرا دوست داشته است مگر اينكه، … مسجد را خانۀ خود بگيرد، …».

البته در این­جا خانه قرار دادن مسجد، کنایه از انس شدید و عشق و علاقه قلبی داشتن به مسجد است.

مسجد و غبطه مردگان به اهل آن

مسجد، بساط گسترده و خوان نعمت الهی است. افرادی که در این مرحله از حیات، دارای دیدگان حقیقت­بین باشند به قدر و منزلت انسان­های اهل مسجد که خالصانه برای عبادت و بندگی خدا و اظهار تسلیم و فرمانبری از او به سوی مساجد می شتابند، غبطه می خورند. آنان که از منزل فانی دنیا به سرای باقی شتافته اند نیز به سبب درک فضیلت و منزلت انسان­های مسجدی به مقام و مرتبه آنان غبطه می خورند. در حدیثی از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده است که می فرماید: «در هر روز فرشته ای در قبرستان به مردگان خطاب می کند: به چه کسانی غبطه می خورید؟! آنها پاسخ می دهند: ما نسبت به اهل مساجد غبطه می خوریم؛ چون ایشان نماز می گزارند و روزه می گیرند و ما توان انجام آن را نداریم».[240]

مسجد و فضائل و آثار رفت و آمد به آن

مسجد به عنوان پایگاه عبادت خداوند متعال و پایگاه جهاد فکری و تعلیم و تعلم معارف اسلامی می باشد در آن پایگاه وحدت مسلمانان و نمایش روح وحدت و یکپارچگی به دشمنان پیدا و پنهان جامعه اسلامی می باشد. در شرع مقدس اسلام بسیار سفارش شده است که نماز را در مسجد بخوانید و بهتر از همه مسجدها، مسجدالحرام می باشد و بعد از مسجدالحرام، مسجدالنبی (ص) و بعد مسجد کوفه و بعد از آن مسجد بیت المقدس و بعد از آن مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محله مسجد بازار می باشد.[241] زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی که نمازگزار ندارد مستحب است و همسایه مسجد اگر عذری نداشته باشد مکروه است در غیر مسجد نماز بخواند. همچنین مستحب است انسان با کسی در مسجد حاضر نمی شود غذا نخورد و در کارها با او مشورت نکند و همسایه او نشود و از او زن نگیرد و به او زن ندهد.[242]

پیشوایان دین ضمن بیان آثار و فواید رفت و آمد به مسجد، مسلمانان را به رفت و آمد به مسجد مخصوصا جهت بر پایی نمازهای واجب روزانه، ترغیب و تشویق کرده اند که به صورت فهرست وار به بعضی از آنها، اشاره می شود:

1. مسجد، زیارتگاه موحدان و یکتا پرستان است.

2. سکونت در جوار عرش، پاداش اهل مسجد است.

3. فرشتگان با اهل مسجد دیدار می کنند.

4. زمین برای اهل مسجد تسبیح می گوید.

همچنین فواید و بهره های علمی، اجتماعی و اخلاقی فراوانی نصیب اهل مسجد می شود، که همه از فضایل مسجد بشمار می رود و در جای خود، مورد بحث قرار می گیرد.

پاداش اهل مسجد

یکی از فواید و آثار رفت و آمد به مسجد، سکونت در جوار عرش الهی در فردای قیامت و مغفرت گناهان است. این مطلب در حدیثی از امیر المؤمنین (ع) نقل شده است. امام (ع) در این حدیث شریف می فرماید: مردی که طهارت را نیکو بجای می آورد آن­گاه به سوی خانه ای از خانه های خداوند گام بر می دارد تا نماز واجبی بجای آورد، در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه عرش نیست، در زیر سایه عرش الهی است. با این کار گناهان او آمرزیده می شود و همین طور است، شخصی که در دل شب در حالی که مردم به خواب رفته اند، طهارت خویش را نیک بجای می آورد و به سوی خانه ای از خانه های خداوند حرکت می کند.[243]

یکی دیگر از فواید و آثار رفت و آمد به مسجد، دیدار فرشتگان از اهل مسجد است. امام صادق(ع) در یک حدیث نورانی به آن اشاره نموده می فرماید: «آگاه باشید كه هر كه به مسجدى به قصد شرکت در نماز جماعت گام بردارد، خداوند متعال در مقابل هر گامى که بر می دارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش می دهد و به همین میزان هم درجه‏اش بالا خواهد رفت و اگر در چنین حالی بميرد، خداوند بلند مرتبه هفتاد هزار فرشته را می گمارد تا در قبرش به دیدار او رفته به او بشارت دهند و در تنهائى با او همدم شوند و تا روز قیامت برايش آمرزش خواهند تا زنده و مبعوث شود». گفتنی است که در خصوص کسانی که در راه مسجد دچار مرگ می شوند نیز، خداوند متعال پاداش بهشت را برای آنان ضمانت نموده است. در این مورد مرحوم قطب راوندی حدیثی را از حضرت رسول اکرم (ص) نقل کرده است که آن حضرت می فرماید: «شش حالت است که هر کس در هر یک از آن حالات بمیرد، خداوند عز و جل ضمانت نموده که او را در بهشت داخل نماید. یکی از آن موارد شخصی است که وضوی خویش را نیکو بجای آورد، آن­گاه به سوی مسجد و نماز حرکت کند، چنین کسی چنانچه در راه دچار مرگ شود؛ خداوند بهشت را برای او ضمانت نموده است».[244]

محبت فرشتگان به اهل مسجد

در سایه رفت و آمد به مسجد، رابطه دوستی و محبت میان انسان های مسجدی و فرشتگان الهی برقرار می شود و آنان دوست و یاور مؤمنانی خواهند بود که بر آمد و شد به مسجد، مداومت می نمایند. نبی اکرم اسلام (ص) می فرماید: «در مساجد انسان های ثابت قدمی همچون میخ وجود دارند که فرشتگان الهی با آنان همنشین و مأنوس هستند. هنگامی که از مسجد غایب می شوند، فرشتگان سراغشان را می گیرند، در هنگام بیماری از آنان عیادت می کنند و وقتی در کارها به کمک احتیاج داشته باشند، آنان را یاری می دهند».[245] سید رضی (ره) در کتاب «المجازات النبویة» در شرح این حدیث شریف فرموده اند: مراد از میخ در کلام مکرم اسلام (ص)، کنایه از انسان هایی است که در اثر کثرت رفت و آمد به مسجد و ملازم بودن با خانه خدا، گویا چون میخی به مسجد کوبیده شده اند و این کلام از تمثیلات جالبی است که بسیار پسندیده است. در لغت عرب به کسی که اقامت او در مسجد زیاد باشد و کمتر از مسجد خارج می شود، «میخ مسجد» و «کبوتر مسجد» گفته می شود وتشبیه به میخ، بلیغ تر است چون کبوتر رفت و آمد دارد، ولی میخ همواره ثابت است.[246]

پناهگاه بودن مسجد

در مورد پناه گاه بودن مسجد در بروز حوادث و گرفتاری ها باید گفت: هر انسانی در گیر و دار مسائل زندگی، طبعا با بعضی از ناراحتی ها و مشکلات مواجه خواهد شد.گاهی این ناراحتی ها به قدری شدید است که به صورت غم و اندوهی جانکاه ظاهر می شود و گلوی انسان را به قصد از پای درآوردن، می فشارد. پناه بردن به مسجد و نماز و دعا در چنین اوقاتی، یکی از راه های التیام و رفع این گونه ناراحتی ها است. امام صادق (ع) در سخنی می فرماید: « چه چيز شما را مانع مى‏شود كه هر گاه اندوهى از اندوه­هاى دنيا بر كسى از شما وارد شود از اينكه وضو بسازد، سپس داخل مسجد شود و دو ركعت نماز بجاى آورد و در آن نماز خداوند را بخواند، آيا نشنيده‏اى كه خداى متعال می فرمايد: (طلب يارى نمائيد به واسطه صبر و نماز، در سختی­ها و گرفتاری­ها)[247]».[248]

همچنین در روایات مسجد به عنوان پناه گاهی برای اوقات بروز حوادث و وقایع هولناک طبیعی ذکر شده است. امام باقر (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که آن حضرت در مورد وقوع خسوف و کسوف فرمودند: « همانا خورشيد و ماه دو نشانه از نشانه‏هاى خداوند متعال هستند، كه با تقدير الهی حركت مى‏كنند و فرمانبردار و مطيع امر خداى متعال هستند و به سبب مردن و زندگى يا زنده شدن كسى منكسف نمى‏شوند و نمی گيرند، پس هر گاه يكى از آن دو (خورشيد و ماه) گرفت، در اين صورت وقت را از دست ندهيد و (براى خواندن نماز) در رفتن به مساجد خود، پيش دستى كنيد (بشتابید)».[249]

به همین دلیل فقها با استناد به این گونه روایات، یکی از مستحبات نماز آیات را بجای آوردن آن، در مساجد ذکر کرده اند.[250]

مسجد بهترین مکان برای دعا

یکی از جلوه های یاد خدا و خواندن نام نیکوی او، دعا در مسجد است. از برخی روایات چنین بر می آید که دعا در مسجد دارای فضیلتی ویژه است

امام صادق (ع) شیعیان خود را فرمان می داد تا در گرفتاری و سختی­ها در مسجد حضور یابند و پس از نماز برای برطرف شدن مشکلات دعا کنند. پیشوایان دین، خود نیز در عمل برای دعا در مسجد، اهمیتی فراوان قائل بودند. معاویة بن عمّار می گوید: «امام صادق (ع) فرمود: پدرم امام محمد باقر (ع) حاجت­های خود را هنگام ظهر از خداوند درخواست می نمود. او هرگاه حاجتی داشت، ابتدا چیزی در راه خدا صدقه می داد، بوی خوش به کار می برد، آن­گاه به سوی مسجد می شتافت و حاجت خود را در آن­جا از خداوند می طلبید».[251] داود بین فرقد نیز می گوید:« امام صادق(ع) فرمود: همواره هرگاه حاجتی از خداوند دارم، هنگام ظهر برای دعا به مسجد می روم».[252] آن حضرت در شبی از شب­های قدر با آن­که به سختی بیمار بود، دستور داد وی را با همان حال بیماری به مسجد ببرند تا در خانه خدا به دعا و عبادت بپردازد.[253] وقتی فشار سیاسی امویان بر پیروان امام سجاد(ع) شدت یافت، آن حضرت، فرزند گرامی اش، امام باقر(ع) را فرمان داد تا به مسجد برود و برای رفع گرفتاری های شیعیان دعا کند. امام باقر (ع) به مسجد رفت؛ دو رکعت نمازگزارد؛ گونه خود را بر خاک نهاد و برای رفع گرفتاری ها دعا کرد و دعای او تأثیر کرد.[254] از شواهدی استفاده می شود که مسلمانان صدر اسلام، بر این باور بودند که به هنگام بروز حوادث سخت باید در مسجد حاضر شوند و دعا کنند.[255] آنان، مسجد را محضر خاص حق تعالی و جایگاه فرود آمدن رحمت گسترده او می دانستند. ماجرای پناه آوردن ابولبابه به مسجد پیامبر (ص) به خوبی، این باور مسلمانان را روشن می کند. ابولبابه همان کسی است که در جنگ بنی قریظه دچار لغزش شد  و از سر بی دقتی طرح پیامبر (ص) را درباره یهودیان بنی قریظه را افشا نمود. او پس از آگاهی نسبت به خطای خویش، بی درنگ به مسجد آمد و هفت یا پانزده شبانه روز خود را به یکی از ستون های مسجد بست؛ تا این­که خداوند توبه او را پذیرفت.[256]

از آنچه گذشت روشن می شود که در صدر اسلام مسلمانانی که دچار خطا و لغزش می شدند و خود را نیازمند به لطف و احسان ویژه خداوند می دانستند، به مسجد پناه می آوردند؛ زیرا این جایگاه مقدّس را جلوه گاه رحمت خاصّ خداوند مهربان می دانستند. این باور مسلمانان مورد تأیید پیامبر (ص) نیز قرار گرفته بود. پیامبر اکرم (ص)، خود خبر پذیرش توبه ابولبابه را به امّ سلمه داد. هنگامی که او این خبر را از کنار مسجد به ابو لبابه داد، مردم هجوم آوردند که ریسمان از دست های ابولبابه بگشایند. ابولبابه گفت: نه! باید رسول خدا (ص) بیایند و ایشان ریسمان را بگشایند. پیامبر (ع) هنگامی که برای نماز صبح به مسجد رفتند، ریسمان ابولبابه را باز کردند.[257] به علاوه، ابولبابه گفته است: آنگاه که پیامبر (ص) از ماجرای به مسجد رفتن من آگاه شد، فرمود: «رهایش کنید تا خداوند هر چه می خواهد درباره او حکم فرماید».[258]

یکی از مطالبی که در زمینه دعا در مسجد، ممکن است مورد بحث قرار گیرد، این است که دعا در مسجد می تواند به صورت فردی یا جمعی برگزار شود. بر پایه روایاتی که از پیشوایان دین در دست است، برگزار نمودن جلسات دعا به صورت دسته جمعی، چنانچه آسیبی به اخلاص نرساند، مطلوب و پسندیده است.[259] پس تشکیل مجالس دعا در مسجد و خدا را در خانه او خواندن عبادتی بزرگ به شمار می آید. بی گمان چنین دعایی در معرض اجابت پروردگار قرار دارد.

برگزاری این گونه مجالس در مسجد به طور منظّم و متناسب با حال نمازگزاران مسجد از جنبه های تربیتی خوبی نیز برخوردار است. این مجالس پرفیض زمینه آشنایی و انس مؤمنان با فرهنگ پربار دعا را فراهم می آورد. جذابیت بخشیدن به این برنامه ها و به ویژه سودمند و کوتاه برگزار نمودن آن، می تواند باعث جلب شمار بیشتری به دعا باشد. اشکالی که گاه در مورد مجالس دعا در مسجد مشاهده می شود، طولانی برگزار نمودن آن است. این امر می تواند به گرمی و رونق مجالس دعا آسیب برساند. همچنین جا دارد در مجالس دعا از دعاهای گوناگونی که از پیامبر (ص) و اهل بیت او (ع) به یادگار مانده، استفاده شود. انتخاب دعاهای متعدّد، مجالس دعا در مسجد را از حالت یکنواختی بیرون می آورد و باعث می شود مردم با بخشی از گنجینه های ارزشمندی که متأسفانه مهجور مانده، آشنا شوند.

در ارتباط با مجالس دعا در مسجد، این نکته نیز شایان توجّه است که زمان برگزاری این مجالس را باید به گونه ای تنظیم نمود، تا آنان که تنها فرصت حضور در مسجد برای انجام نماز جماعت را دارند، با مشکلی رو به رو نشوند؛ به عنوان مثال: هر گاه این گونه مجالس در فاصله میان نماز مغرب و عشاء برگزار شود، طبیعی است آنان که مایل به شرکت در آن نباشند، از حضور  در نماز جماعت نیز خودداری خواهند کرد. از این رو شایسته است تنظیم این برنامه ها به گونه ای باشد تا به شکوه صف­های نماز جماعت آسیبی وارد نیاید.

مسجد زیارت­گاه موحدان و تسبیح زمین برای اهل مسجد

یکی از فضایل و فواید مسجد برای اهل آن این است که، آنها در مسجد زائر خداوند تبارک و تعالی محسوب می شوند. این مطلب را پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث قدسی از قول خداوند بزرگ این گونه بیان می دارد: «آگاه باشيد كه خانه‏هاى من در روى زمين مساجد هستند، كه براى اهل آسمان­ها روشنايى مى‏دهند، همان طورى كه ستارگان براى اهل زمين مى‏درخشند. پس خوشا به حال كسى كه در خانه خود، خود را پاک كند، آن وقت مرا در خانه‏ام (مسجد) زيارت نمايد. اى محمد، مژده بده به كسانى كه در تاريكى شب به مسجد مى‏روند، آنها در روز قيامت با نور درخشنده حركت خواهند نمود».[260]

همان گونه که ملاحظه می شود در این حدیث قدسی، از انسان مسجدی به «زائر خداوند» تعبیر شده که حق تعالی را در خانه او زیارت  می کند. بنابراین مسجد، محل زیارت خداوند متعال؛ یعنی مکانی است که انسان با انجام عبادت خالصانه خویش در آن، در اوج تقرب به حق تعالی قرار می گیرد و ملکوت این عبادت و حضور خالصانه در مسجد، به صورت نوری درخشان در تاریکی های عالم قیامت، برای او جلوه گر خواهد شد. تشبیه مساجد به ستاره های درخشان آسمان نیز گویا اشاره به همین معنا است. البته ممکن است این تشبیه اشاره به این معنا داشته باشد که، همان گونه که ستاره ها در دل تاریکی شب، مایه زینت آسمان و وسیله ای برای راه یابی و هدایت کسانی است که در دریاها و یا بیابان­ها راه خویش را گم کرده اند، مساجد نیز مایه زینت عالم خاک و انوار هدایتی هستند که انسان های خداجو بایستی مسیر هدایت و راه سعادت خود را از این مراکز مبارک بیابند و شاید نبی اکرم اسلام (ص) نیز از همین معنا خبر داده، در آن­جا که فرموده است: «مساجد انوار الهی است».[261]

یکی دیگر از فضایل و فواید مسجد برای اهل آن این است که، زمین برای اهل مسجد تسبیح می کند. امام صادق (ع) در حدیثی می فرماید: «کسی که به سوی مسجد گام بر می دارد، بر هیچ خشک و تری پا نمی گذارد، مگر این­که از زمین اول تا هفتم برای او تسبیح می کنند».[262] از این حدیث روشن می شود که تسبیح زمین و آسمان و سایر موجودات، تنها برای ذات مقدس حق تعالی نیست؛ بلکه بندگانی را که به قصد تعظیم شعائر الهی و یا هر انگیزه الهی دیگری به سوی مسجد می شتابند، نیز شناخته و مورد ستایش و تسبیح خویش قرار می دهند. گفتنی است که این احتمال وجود دارد که منظور از تسبیح زمین برای انسان­های مسجدی این باشد که زمین، خداوند متعال را تسبیح می گوید ولی ثواب آن نصیب انسان مسجدی می گردد.

مسجد و حضور زنان

یکی از مسائلی که از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده و گاه چالشی فکری و اجتماعی محسوب می شده، مسئله حضور زنان در مسجد و عرصه های اجتماعی است. برخی مانع حضور زنان در عرصه های اجتماعی و از جمله حضور در مساجد می شدند و بعضی دیگر آن را تجویز می کردند و در این مورد برای زنان نیز شأنی مساوی با مردان در نظر می گرفتند. آنچه امروز می تواند برای زنان مؤمن و متعهد ما الگوی حقیقی و راهگشای فکری و عملی باشد، سیره و سخن پیامبر اکرم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) است. مسئله حضور زنان در صحنه های اجتماعی و از جمله حضور درمسجد از مسائل مورد ابتلا در عصر معصومین (ع) بوده و آن انسانهای الهی رهنمودهای ویژه ای در این مورد داشته اند.

جامعه نبوی از آغاز ظهور، شاهد حضور بانوان در عرصه های گوناگون زندگی بوده است و زنان آن روزگار در صحنه هایی، حضورشان موثر می افتاده و همپای مردان به تلاش و کوشش مشغول بوده اند. حضور حضرت خدیجه (س) درمسجد الحرام، پس از تشرف به اسلام، نمونه ای از این حضور است.

ابویحیی بن عفیف مى‏گويد: «در زمان جاهليت به مكه آمدم و ميهمان عباس بن عبد المطلب شدم. چون خورشيد بر آمد و در آسمان بالا آمد، من در حالى كه به كعبه مى‏نگريستم، جوانى را ديدم كه پيش آمد و به آسمان چشم دوخت و سپس به طرف قبله ايستاد. چيزى نگذشت كه نوجوانى آمد و در سمت راست او ايستاد، باز چيزى نگذشت كه زنى آمد و پشت سر آن دو ايستاد. پس آن جوان (نماز گزارد و) به ركوع رفت و آن نوجوان و زن نيز به ركوع رفتند. جوان سر از ركوع برداشت، آنان نيز سر از ركوع برداشتند. جوان به سجده رفت، آنان نيز با او به سجده رفتند. (با شگفتى‏) به عباس گفتم: رخدادى بزرگ است؟! رو به من كرد و گفت: (آرى‏) رخدادى بزرگ است! گفت: آيا اين جوان را مى‏شناسى؟ گفتم: نه. گفت: اين محمّد فرزند عبد اللَّه فرزند عبد المطلب، برادرزاده من است. آيا آن نوجوان را مى‏شناسى؟ گفتم: نه. گفت: او نيز على فرزند ابى طالب فرزند عبد المطلب، برادرزاده من است. آيا آن زنى كه پشت سر آنان ايستاده، مى‏شناسى؟ گفتم: نه. گفت: اين خديجه دختر خويلد همسر برادرزاده من است…».[263]

این روند بعداز شکل گیری جامعه مسلمین در مدینه نیز دنبال شد و بانوان همواره برای اقامه نماز در مساجد حاضر می شدند. امیرمؤمنان علی (ع) می فرماید: «زنان با پیامبر (ص) نماز را بجا می آوردند…».[264]

حضور زنان در مسجد به مرور گسترده تر شد تا جایی که مسئله اختلاط زن و مرد و … پیش آمد و پیامبر اکرم (ص) دری را مخصوص ورود و خروج آنان قرار داد.

در دوران ده ساله مدینه، موضوع حضور زنان در مساجد شکل گرفته و جایگاه مطلوب خود را یافت. روایات و گزارشهایی را که درباره دیدگاه پیامبر نسبت به حضور زنان در مساجد در این دوره ثبت شده است. به عنوان مثال، آن حضرت علاوه بر تأیید حضور بانوان، پس از نماز، با آنان سخن می گفتند و در جلسات عمومی به پرسشهای آنان پاسخ می دادند. نقل شده است، زنان می گفتند: «شما را مردان احاطه کرده اند. روزی را هم برای ما اختصاص بدهید و رسول خدا چنین کردند».[265] یا اینکه به مردان می فرمودند: «هرگاه همسر یکی از شما برای رفتن به مسجد اجازه خواست، مانع او نشوید».[266]

نکته گفتنی در اینجا این است که در مقابل روایاتی که در بالا ذکر شد، روایات دیگری وجود دارد که دلالت بر نهی از رفتن بانوان به مسجد دارد، به عنوان مثال: از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: «بهترین مسجد زنان خانه است و نماز در خانه برتر از نماز او در ایوان است و نماز او در ایوان برتر از نمازش در حیاط خانه اش است و نماز او در حیاط خانه برتر از نمازش برپشت بام خانه است».[267] همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمودند: «نماز زن در اطاق عقبی (پستو) برتر از نماز او در اطاق جلویی است و نماز او در اطاق نشیمن برتر از نمازش در خانه اش است».[268]

در مورد این روایات باید گفت: آنچه ميان فقهاء مشهور شده است كه، مسجدِ زن خانه او است[269] و آنچه امام خمینی (ره) نیز در تحرير الوسيله بیان می کند: «برای زنان، نماز در خانه‏هايشان با فضيلت‏تر است و با فضيلت‏تر نماز در پستوی خانه است»؛[270] این است که: اين فتوا بر اساس حديثی كه شيخ طوسی در تهذيب از يونس بن ظبيان از امام صادق (ع) نقل كرده که فرمودند: «بهترین مسجد برای زنان شما خانه است»،[271] و همچنين روایاتی که از شيخ صدوق در من لايحضره فقيه از هشام بن سالم در بالا نقل شد، مستند است.

اما روايت يونس بن ظبيان قابل پذيرش نمی‏نمايد؛ زيرا نجاشی و شيخ طوسی او را ضعيف شمرده‏اند[272] و روايت دوم در صدد بيان اين مطلب است كه زن نبايد در تيررس ديد نامحرم باشد. پس اگر زن، در رفتن به مسجد، حريم و حدود الهی را حفظ کند و به مسجد برود و نیز در مسجد پرده‏ای زن را از ديد نامحرمان حفظ نماید، می تواند برای ادای عبادت به مسجد برود و همسر او هم سزاوار است که از او ممانعت نکند. بنابراين، نماز زن، با حفظ حريم و حدود الهی، در مسجد می تواند أفضل باشد.

پس ناگفته پیدا است، حضور زنان در مساجد نیز همانند سایر موضوعاتی که مدّ نظر اسلام بوده، دارای آداب و مقرّرات ویژه ای است که پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) بر آنها تاکید کرده اند، که به بعضی از آن موارد اشاره می شود:

1. مسئله حجاب: لزوم پوشش برای زنان، دربرابر مردان بیگانه، مورد تاکید اسلام است و قرآن کریم نیز به این موضوع صراحت دارد: در قرآن، آیات متعددی وجود دارد که مسئله حجاب را مطرح کرده اند، به عنوان نمونه: «ای پیامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمن بگو که چادرها (یا مقنعه های) خود را فراگیر بپوشند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند، مناسب تر است و خدا آمرزنده ومهربان است»[273]

در ذیل آیه شریفه، آمده است: سبب نزول این آیه آن بود که زنان به مسجد حاضر می شدند و نماز را به امامت رسول الله (ص) به جای می آوردند، ولی شب هنگام که به نماز مغرب و عشا می رفتند، برخی از جوانان بر سر راه آنان می نشستند و آنان را مورد آزار و تعرّض قرار می دادند. آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود.[274] پس از نزول این آیه، زنان برای خروج از خانه، لباس سیاه و بلند می پوشیدند.

2. پرهیز ازا ختلاط: حضور زنان در مسجد، توفیقی الهی برای آنان و بهره بردن از حقی است که دین اسلام برای این طیف در نظر گرفته است. با این حال، زن به مقتضای طبیعت خود، آنگاه که در جامعه ظاهر می شود، مورد توجه قرار می گیرد. لذا پیامبر اکرم (ص) می فرمودند: «مردان از وسط و زنان از کنار کوچه بروند».[275]

3. پرهیز از جلب توجه: زنان باید از اموری که موجب جلب توجه نامحرمان می شود پرهیز کنند. در حقیقت این در پی همان اصل کلی حفظ کرامت و شخصیت زن است که اسلام به عنوان گوهری گرانبها به آن اهمیت می دهد. چنانچه پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «هرزنی که خود را بیاراید و خوشبو کند و از منزل خارج شود؛ درحالی که شوهرش به این کار راضی باشد، هر قدمی (که زن برمی دارد)، برای شوهرش خانه ای در دوزخ بنا خواهد شد».[276]

4. چشم پوشی از محرمات: برپایه فرهنگ قرآنی ، همانگونه که مردا ن باید در مقابل نامحرم چشم فروبندند، زنان نیز باید در موارد لازم، چشم فروبسته و از نگاه کردن به آنچه حرام است، بپرهیزند. امیرمومنان علی (ع) می فرمود: «زنان نماز را با پیامبر (ص) به جای می آوردند و چون لباس مردان کوتاه بود، به زنان دستور داده شده بود که قبل از مردان سر از سجده برندارند». این مشکل ،با ایجاد پرده و پوشش بین زنان و مردان (در نماز ها) رفع شد، ولی چیزی که مدّ نظرشرع بوده، این است که بانوان در وقت حضور در مسجد، باید از هر رفتاری که موجب خدشه به حیا، عفت و روحیّه پاک آنان شود، پرهیز کنند.[277]

کتابنامه مسجد

  1. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله‏، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، محقق و مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، چاپ اول، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم، 1404 ق.‏
  2. ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين‏، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، محقق و مصحح: عراقى، مجتبى‏، ناشر: دار سيد الشهداء للنشر، چاپ اول، قم، 1405 ق.‏
  3. ابن اخوه، محمدبن محمد، معالم القریه فی احکام القریه، به کوشش محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، قاهره، 1976م.
  4. ابن الجوزی، الوفاء باحوال المصطفی، دار الکتب الحدیثه، چاپ مصر، 1386هـ ق.
  5. ابن خلدون حَضرَمی، ابوزید عبدالرحمن بن محمد، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه، پروین گنابادی، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1336.
  6. ابن طاووس، على بن موسى‏، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف‏، محقق و مصحح: عاشور، على‏ ناشر: خيام، چاپ اول، ايران، قم، 1400 ق.‏
  7. ابن فهد حلى، احمد بن محمد، محقق و مصحح: موحدى قمى، احمد، عدة الداعي و نجاح الساعي، ‏ناشر: دار الكتب الإسلامي‏، چاپ اول، 1407 هـ .ق.‏
  8. ابن منظور، جمال الدين محمد بن مكرم، لسان العرب، دار احياء التراث العربي، بيروت.
  9. ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، نشر دارالکتاب العربی.
  10. اراکی، شیخ محمد علی، توضیح المسائل.
  11. اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن.
  12. آلوسی بغدادی، سیّد محمد، تفسیر روح المعانی، چاپ چهارم، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، 1405، هـ .ش.
  13. بخاری، محمداسماعیل، صحیح بخاری.
  14. برومند اعلم، عباس، درآمدى بر جايگاه مسجد در تمدن اسلامى، ناشر ستاد اقامه نماز، 1380.
  15. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد بن عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق، مقدمه محقق.
  16. تاج العروس من جواهر القاموس‌، محقق و مصحح: شیری، ناشر: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، چاپ اول، بيروت، لبنان،‌ 1414 ه‍ ق‌.
  17. تبریزی، محمد زمان، فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد، تصحیح و تحقیق: جعفریان، رسول، تهران، احیای کتاب و دفتر نشر میراث مکتوب، 1373.
  18. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد‏، دعائم الإسلام‏، محقق و مصحح: فيضى، آصف، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم‏، چاپ دوم، 1385 هـ .ق.
  19. الجبوری، کامل سلیمان، مساجد الکوفه، انتشارات النعمان، 1397 هـ .ق.
  20. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر.
  21. حر عاملى، محمد بن حسن، الجواهر السنية (كليات حديث قدسى)، ترجمه كاظمى خلخالى، زین العابدین، ناشر: انتشارات دهقان.‏
  22. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعة، محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، ایران، 1409 ق.
  23. حسكاني، عبيد الله بن عبدالله، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل‏، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، ناشر: التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1411 ق.‏
  24. حسينى دشتى، سيد مصطفى، معارف و معاريف، نشر صدر، 1376 ش.
  25. حلبی، علیّ بن برهان الدین، السیرة الحلّبیة.
  26. حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ناشر:   مكتبه الصدر، تهران، 1370.
  27. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، تهران.
  28. ديلمى، حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب‏، ناشر: شريف رضى، چاپ اول، قم، 1412 ق.
  29. زرکشی، محمدبن عبدالله، اعلام الساجد بأحکام المساجد، ناشر: وزاره الاوقاف، المجلس الاعلی للشئون الاسلامیه لجنه احیاء التراث الاسلامی، ‏قاهره، مصر، 1992 م،1370 ش.
  30. زرین کوب،عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، امیرکبیر.
  31. سمهودی، نورالدین علی بن احمد، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ناشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، 1984 م.
  32. سید ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال، ناشر: دار الكتب الإسلاميه‏، چاپ دوم، تهران‏، 1409 ق.‏
  33. سید رضی، المجازات النبویه، ح 330.
  34. سيوطى، جلال الدین، الاتقان فى علوم القرآن، ناشر: دار الکتاب العربی، چاپ دوم، بیروت، 1421 ق 2001 م.
  35. شبلی، احمد، آموزش در اسلام (تاریخ)، ترجمه: ساکت، محمدحسین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1363 هـ.ش.
  36. شریف، پور رضا، مسجد و انقلاب اسلامی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383 ش.
  37. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار( للشعيري).
  38. صدوق‏ قمی، علی بن بابویه، علل الشرائع، ناشر: داورى‏، چاپ اول‏، قم.
  39. صدوق‏ قمی، علی بن بابویه، من لا يحضره الفقيه‏، چاپ دوم‏، ناشر: جامعه مدرسين، قم،‏ 1404 هـ .ق.‏
  40. صدوق، ابن بابويه، محمد بن على‏، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، چاپ اول، قم، 1362ش‏.‏
  41. صدوق‏، علی بن بابویه، الخصال، ناشر: جامعه مدرسين، چاپ اول، قم‏، 1362 ش‏. ‏
  42. صدوق، علی بن بابویه، ‏من لا يحضره الفقيه، ‏ناشر: جامعه مدرسين، چاپ دوم، قم، 1404 هـ .ق.‏
  43. صدوق، محمد بن على بن بابویه،الأمالي، ناشر: اعلمى، بيروت، چاپ پنجم‏، لبنان، 1400 هـ .ق، 1362 ش.
  44. صدوق، محمد بن على‏، من لا يحضره الفقيه،‏ محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ دوم، قم، 1413 ق.‏
  45. صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، ناشر: جامعه مدرسين، قم‏، چاپ دوم، 1404 هـ .ق.‏
  46. طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروه الوثقی، فی مستحبّات الجماعه، نشر وجدانی، قم، 1400 هـ .ق.
  47. طباطبايى‌ یزدی، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى مع تعاليق الإمام الخميني، ‌شارح: موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، ناشر: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره،‌ چاپ اول، تهران، ايران، 1422 ه‍ ق.
  48. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه، چاپ پنجم، قم، 1417 ق.
  49. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ترجمه مترجمان، تحقيق، رضا ستوده، ناشر: انتشارات فراهانى، چاپ اول، تهران، 1360 ش.
  50. طبرسى،‏ احمد بن على، ‏الإحتجاج على أهل اللجاج‏، ناشر: مرتضى‏، چاپ اول، مشهد، 1403 ق.
  51. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرّجال، با تصحیح: حسن مصطفوی، انتشارات دانشگاه مشهد.
  52. طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، محقق و مصحح: خرسان، حسن الموسوى،‏ ناشر: دار الكتب الإسلاميه‏، چاپ چهارم، تهران، 1407 ق.
  53. طهولى، المساجد فى الاسلام.
  54. عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی، رسالة فی صلاة الجمعة،‌ ناشر: كتابفروشى بصيرتى، چاپ اول،‌ قم، ايران.‌
  55. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النّبیّ الاعظم (ص).
  56. عاملى (شهيد ثانى)، زين الدين بن على‌، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشّٰى كلانتر)، ناشر: كتاب فروشى داورى‌، چاپ اول، قم، ايران، 1410 ه‍ ق.
  57. عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1372 ش.
  58. فرای، ریچارد، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه رجب نیا، مسعود، تهران، سروش.
  59. فهری، سید احمد، پرواز در ملکوت، مشتمل بر آداب الصلوه امام خمینی، انتشارات نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359.
  60. فيروزآبادی، محمد بن يعقوب؛ قاموس المحيط، ناشر:   موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع).
  61. قاضی فرّا، ابویعلی محمّد بن حسین، الاحکام السلطانیة، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوّم، قم.
  62. قرائتی ، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ سوم، 1381 ش.
  63. الکتّانی، عبدالحیّ، نظام الحکومة النبویّة المسمی التراتيب الاداريه، ناشر: داراحياء التراث العربی، بيروت، لبنان.
  64. كلينى، محمد بن یعقوب، كافی، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: اسلاميه، چاپ دوم، تهران، 1362 هـ .ش.
  65. ماوردی، ابو الحسن علیّ بن محمّد، الاحکام السلطانیّة، انتشارات: مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوّم، قم.
  66. مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي، بيروت‏، لبنان، 1403 هـ .ق.‏
  67. مجلسى، محمدتقى بن مقصود على،‏ روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، محقق و مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى، على پناه، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانپور، قم، 1406 ق.
  68. مدرسی، سید محمد تقی، تفسیر هدایت، ترجمه: آرام، احمد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377 ش.
  69. معين، محمد، فرهنگ فارسى، انتشارات اميركبير، 1406 ق.
  70. مکّی السّباعی، محمد، نقش کتابخانه های مساجد در فرهنگ و تمدّن اسلامی، ترجمه: شکویی، علی، انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، 1373.
  71. موسوی خمینی، سید روح الله، صحيفه امام، ناشر: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى( ره)، تهران، 1386 ه ش.‏
  72. موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، تحرير الوسيلة‌، ناشر: مؤسسه مطبوعات دار العلم‌، چاپ اول، قم، ايران.
  73. موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، توضيح المسائل‌، چاپ اول، 1426 ه‍ ق.
  74. موسوی گلپایگانی، سید محمد رضا، مجمع المسائل، محقق و مصحح: كريمى جهرمى، على / ثابتى همدانى، على / نيرى همدانى، على،‌ ناشر: دار القرآن الكريم‌، چاپ دوم،‌ قم، ايران،‌ 1409 ه‍ ق.
  75. میزبانی، مهناز، نقش مساجد و دانشگاهها در پیروزی انقلاب اسلامی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383 ش.
  76. نجاشى، ابو الحسن احمد بن على‌، رجال النجاشي (فهرست أسماء مصنفي الشيعة)، محقق و مصحح: شبيرى زنجانى‌، سيد موسى، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم،‌ قم، ايران،‌ 1407 ه‍ ق.
  77. نجفی، شیخ محمّد حسن، جواهر الکلام،‌ محقق و مصحح: قوچانی، عباس / آخوندى، علی‌، ناشر: دار إحياء التراث العربي،‌ چاپ هفتم،‌ بيروت، لبنان‌.
  78. نسائى، احمد بن شعيب، مترجم، نجارزادگان، فتح الله، خصائص امير المؤمنين (ويژگى‏هاى على بن ابى طالب علیه السلام)، ناشر: بوستان كتاب، چاپ اول، قم، 1382 ش؛‏
  79. نکته قابل ذکر اینکه: بیش از 90 درصد از مطالب این مدخل، برگرفته از این کتاب؛ نوبهار، رحیم، سیمای مسجد، چاپ اول، انتشارات مؤلف (ناشر مؤلف)، قم، 1373 هـ .ش، می باشد.
  80. نمیری، عمر بن شبه،تحقیق شلتوت، فهیم محمد، تاريخ المدينة المنوره، ناشر :دار الفکر، بیروت، لبنان.
  81. نوذری، عزت الله، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، نشر خجسته.
  82. نورى، حسین، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، 1408 هـ .ق.
  83. نهج البلاغه، تنظیم: صبحی صالح، ناشر: مرکز البحوث الاسلامیة، ایران، 1359، افست از چاپ بیروت، 1387 هـ. ق.
  84. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ناشر نشر دانش اسلامی، 2404 هـ . ق.
  85. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، مرکز نشر دانشگاهی تهران، ، چاپ دوم، 1369.
  86. ولایتی، علی اکبر، تاریخ معاصر ایران، انتشارات وزارت آموزش وپرورش، تهران.
  87. الولی، طه، المساجد فى الاسلام، بیروت، لبنان، 1409 ق، 1988 .
  88. یعقوبی،ابن واضح، تاریخ یعقوبی، آیتی، محمد ابراهیم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.

[1]. واسطى، زبيدى، حنفى، محب الدين، سيد محمد مرتضى حسينى‌، تاج العروس من جواهر القاموس‌، محقق و مصحح: شیری، على، ج 5، ص 7‌.

[2]. حسينى دشتى، سيد مصطفى، معارف و معاريف، ج 9، ص 351.

[3]. سيوطى، جلال الدین، الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 432.

[4]. الولی، طه، المساجد فى الاسلام، ص 138.

[5]. معين، محمد، فرهنگ فارسى، ج 3، ص 1406.

[6]. الولی، طه، المساجد فى الاسلام، ص 136.

[7]. بقره، 58.

[8]. فيروز آبادى، القاموس المحيط، ج 1، ص 579.

[9]. نحل، 48.

[10]. ابن منظور، لسان العرب ج 3، ص 204.

[11]. راغب، اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن ص 397.

[12]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 3، ص 349، محقق، مصحح و ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام.

[13]. نور، 24 و 36.

[14]. آل عمران، 96؛ نوبهار، رحیم، سیمای مسجد، ج 2، ص 30.

[15]. ر ک: الواقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج 2، ص 1021 و 1022.

[16]. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 3، ص 350، محقق، مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام. ‏

[17]. فهری، سید احمد، پرواز در ملکوت، مشتمل بر آداب الصلوه امام خمینی، ج 1، ص 238 و 239.

[18]. نور، 36.

[19]. حج، 40.

[20]. بقره، 114.

[21] . حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 5، ص 269.

[22] . به نقل از: عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النّبیّ الاعظم (ص)، ج 2، ص 56؛ حلبی، علیّ بن برهان الدین، السیرة الحلّبیة، ج 2، ص 236.

[23] . كلينى، محمد بن یعقوب، كافی، ج 4، ص 560.

[24] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ترجمه مترجمان، تحقيق، رضا ستوده، ج 2، ص 2.

[25] . رک: ابن هشام، السیرة النبویّة، ج2،ص 77.

[26] . همان.

[27] . رک: واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص 609.

[28] . رک: سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج1، ص325 و ص 323.

[29] . رک: ابن هشام، السیرة النبویّة، ج2،ص 140 و 141؛ وفاء الوفا، ج1، ص 322.

[30] . رک: ابن هشام، السیرة النبویّة، ج2،ص 139.

[31] . رک: مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار، ج 19، ص 1.8.‏

[32] . همان، ص 115.

[33] . برای ملاحظه مباحثی در این زمینه رک: آلوسی بغدادی، سیّد محمد، تفسیر روح المعانی، ج 28، ص 100.

[34]. مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 80، ص 370.

[35]. توبه، 18.

[36]. نورى، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 362.

[37]. آل عمران، 96؛ نوبهار، رحیم، سیمای مسجد، ج 1، ص 135.

[38]. مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 73، ص 369.

[39]. صدوق، علی بن بابویه، ‏من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 235.‏

[40]. كلينى، محمد بن یعقوب، اصول كافی،‏ ج 3، ص 368.

[41]. توبه، 17 و 18.

[42]. توبه، 18.

[43]. معنای «خشیت» همان خوف؛ یعنی ترسیدن است، طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 9، ص 202.

[44]. همان.

[45]. نوبهار، رحیم، سیمای مسجد، ج 1، ص 147.

[46]. مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 70، ص 382.

[47]. موسوی گلپايگانى، سيد محمد رضا، مجمع المسائل، محقق و مصحح: كريمى جهرمى، على و ثابتى همدانى، على و نيرى همدانى، على، ج 1، ص 153، س 99.‌

[48]. موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، تحرير الوسيلة‌، ج 2، ص 84.

[49]. طبرسی، امین الاسلام، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق: رضا ستوده، ترجمه: مترجمان، ج 11، ص 39 و 40.

[50] . موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، ج 1، ص 152، مسئله 19.

[51] . همان.

[52] . نمیری، عمر بن شبه،تحقیق شلتوت، فهیم محمد، تاريخ المدينة المنوره، ج 1، ص 45.

[53] . عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی، رسالة فی صلاة الجمعة،  ص 66.‌

[54] . در مورد نماز جمعه هم، برخی از فقیهان برآنند که هر فرد واجد شرایطی می‏تواند به عنوان امام آن را اقامه کند و نیازی به نصب او از سوی حاکم نیست (ر.ک: به رسالة فی صلاة الجمعه، شهید ثانی، ص 66).

[55] . تاريخ المدينة المنوره، ج 1، ص 45.

[56] . همان.

[57]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج ۳، ص ۵۱۷.

[58]. صدوق، علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص 77.

[59]. ترمذی، دعوات، ج ۳، ص 8.

[60]. آل عمران، 43.

[61]. نوری، مستدرک الوسائل، ص 213 و 359.

[62]. حج، 40.

[63]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ترجمه: مترجمان، ج 2، ص 1.

[64]. همان.

[65]. عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم.

[66]. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 7.

[67]. مدرسی، سیدمحمدتقی، تفسیر هدایت، ترجمه: احمد آرام، ج 1.

[68]. مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار، ج 81، ص 4.‏

[69]. توبه، 18.

[70]. محدث نوری، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏3، ص 362.

[71]. صدوق‏ قمی، علی بن بابویه، علل الشرائع، ج 2، ص 318.

[72]. همان.

[73]. نورى، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 362.

[74]. همان، ص 363.

[75]. اعراف، 29.

[76]. ر ک: طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 73 و 74.

[77]. صدوق، محمد بن على،الأمالي، ص 359.

[78]. لازم به ذکر است که اگر در متن روایت لفظ حرقونی باشد، معنای آن سوزاندن می شود و اگر حرفونی باشد، معنای آن تحریف کردن است.

[79]. صدوق‏، علی بن بابویه، الخصال، ج 1، ص 175‏. ‏

[80] . راغب اصفهانی، المفردات في غريب القرآن، ص 579، ماده عکف.

[81] . كلينى، محمد بن یعقوب، كافی، ج 4، ص 175.

[82]. زرین­کوب،عبدالحسین، کارنامه اسلام، ص 146.

[83]. فرای، ریچارد، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه رجب نیا، مسعود، ص 200.

[84]. یعقوبی،ابن واضح، تاریخ یعقوبی، آیتی، محمد ابراهیم، ج 2، ص 238.

[85]. برومند اعلم، عباس، در آمدی بر جایگاه مسجد در تمدن اسلامی، ص 128.

[86]. اسراء، 1.

[87]. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 4، ص 136.

[88]. همان، ص 138.

[89]. بقره، 142- 144.

[90]. السیرة النبویة، ج 4، ص، 54.

[91]. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 254.

[92]. نوذری، عزت الله، تاریخ اجتماعی ایران، ص 247.

[93]. www.izhamburg.com، سایت مرکز بزرگ اسلامی هامبورگ.

[94]. ارقم در شمار مسلمانانی بود که خیلی زود به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد. برخی او را یازدهمین نفری که به اسلام و پیامبر (ص) ایمان آورده است، ذکر کرده اند. رک: ابن هشام، السرة النبویَة، ج 1، ص 270.

[95]. واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 242.

[96]. دوران دعوت سری پیامبر اکرم (ص) را سه یا پنج سال نیز ذکر کرده اند. رک: عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)، ج 1، ص 259.

[97]. رک: ابن الجوزی، الوفاء باحوال المصطفی، ج 1، ص 182، باب 14، و ص 215، باب 31.

[98]. رک: ابن هشام، السیرة النبویَة، ج 2، ص 22.

[99]. رک: طبرسی، احمد بن علیّ، الإحتجاج على أهل اللجاج‏، ‏ ج 1، ص 29.

[100]. همان، ص 29 – 38.

[101]. رک: ابن هشام، السرة النبویَة، ج 2، ص 32.

[102] . رک: ابن هشام، السیرة النبویّة، ج 2، ص 71.

[103] . همان، ص 77ـ 79.

[104] . الکنّانی، عبدالحیّ، نظام الحکومة النبویُة (التراتیب الاداریّة)، ج 1، ص 67.

[105] . رک: مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار، ج 44، ص 123.‏

[106] . ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله‏، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، محقق و مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 18.‏

[107] . رک: طبرسى،‏ احمد بن على، ‏الإحتجاج على أهل اللجاج‏، ج1، ص80.

[108] . رک: همان، ص 205 – 207.

[109] . برای ملاحظه تفصیلی این ماجرا رک: همان، ص 226 و 227.

[110] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج43، ص 359 و ج 44، ص 66.

[111] . همان، ج 44، ص 123.

[112] . همان، ج 44، ص 90.

[113] . همان، ج 44، ص90 و 91.

[114] . همان، ج 44، ص210 و 211.

[115] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 5، ص 216 و 217.

[116] . رک: مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 46، ص 357.

[117] . رک: همان، ص 341، و 356 و 357.

[118] . رک: همان، ص 351 و 353 و 354 و 358.

[119] . حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 446.

[120] . رک: همان، ج 3، ص 57.

[121] . مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 2، ص 122.‏

[122] . مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح، موسوی کرمانی، حسین و اشتهاردی، علی پناه، ج 1، ص 87.

[123] . طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرّجال، با تصحیح: مصطفوی، حسن، ص 449، ش 844.

[124] . مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 49، ص 100.

[125] . رک: همان، ج 50، ص 59.

[126] . رک: همان، ص 108.

[127] . به عنوان نمونه رک: همان، ج 48، ص 171؛ راجع به مناظره ابوحنیفه با امام باقر و صادق (ع) در مورد شیوه نماز امام باقر (ع).

[128]. نوبهار، رحیم، سیمای مسجد، ج 2، ص 159.

[129]. طبرسی، احمد بن علی بن ابوطالب، الاحتجاج، ص 29- 38.

[130]. الکتّانی، عبدالحیّ، التراتیب الاداریّه، ج 2، ص 233.

[131]. بخاری، محمداسماعیل، صحیح بخاری، ج 1، کتاب العلم، باب 75، ش 96.

[132]. التراتیب الاداریّه، ج 2، ص 222.

[133]. همان، ج 2، ص 233.

[134]. ديلمى، شيخ حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب‏، ج 1، ص 78.

[135]. همان.

[136]. زرکشی، محمد بن عبدالله، اعلام المساجد باحکام المساجد، ص 328.

[137]. شبلی، احمد، آموزش در اسلام (تاریخ)، ترجمه: ساکت، محمدحسین؛ نقدی بر کتاب تاریخ آموزش در اسلام، جواد، مصطفی، ص 40.

[138]. همان، ص 89 به بعد.

[139]. نک: همان و نیز: تبریزی، محمد زمان ، فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد، تصحیح و تحقیق: رسول جعفریان.

[140]. نهج البلاغه، تنظیم: صبحی صالح، ص 540، حکمت شماره 369.

[141]. همان.

[142]. عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 3، ص 493، باب 14 از ابواب احکام المساجد، روایت 1.

[143]. نوری، میرزا حسن، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 355، باب یک از ابواب احکام المساجد، روایت 2.

[144]. عبدالحی الکتانی، التراتیب الاداریّة، ج 1، ص 48.

[145]. همان، ص 477- 478 و نیز، واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص 255.

[146]. نک: محمد مکلی السباعی، نقش کتاب خانه های مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامی، ترجمه علی شکویی.

[147] رک: ابن هشام، السّیرة النبویّة، ج 4، ص 246.

[148]. یكی از داستان‎هایی كه در قرآن در آیات 11 تا 16 سوره نور آمده، داستان پر ماجرای اِفْك (تهمت زدن به عایشه) است، كه قرآن به شدت این تهمت را رد كرده، و عایشه را در این جهت پاك و منزّه شمرده است.

[149] . رک: مغازی، محمد بن عمر، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص 321.

[150] . طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 1، ص 92.‏

[151] . همان، ص 98.

[152] . همان، ص 113.

[153] . رک: مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 44، ص 121.

[154] . رک:الاحتجاج، همان، ص292 و 293.

[155] . رک: بحارالانوار، همان، ج 46، ص 143.

[156] . رک: همان، ج 44، ص 132.

[157] . رک: همان، ج 47، ص 165.

[158] . برای ملاحظه برخی از این گفت­وگوها، رک: الا حتجاج، همان، ص 259-261.

[159]. خمینی، سید روح الله، صحيفه امام‏، ج 18، ص 53.‏

[160]. ابن فهد حلى، احمد بن محمد، محقق و مصحح: موحدى قمى، احمد، عدة الداعي و نجاح الساعي، ص 141.‏ ‏

[161]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 81، ص 4.

[162]. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعة، ج 5، ص 294، مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏.‏

[163]. بحار الأنوار، همان، ج 74، ص 80.

[164] . واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص 255.

[165] . رک: الکتّانی، عبدالحیّ، نظام الحکومة النبویّة (التراتیب الأداریّة)، ج1، ص476.

[166] . رک: همان، ج2، ص476.

[167] . به نقل از همان، ج1،ص476.

[168] . همان، ص 477.

[169] . رک: مغازی، همان، ص734.

[170] . نورى، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 355.

[171] . همان، ص363، باب3 از ابواب احکام المساجد، روایت21.

[172]. ر ک: طباطبایی، سید محمد حسین، الميزان فى تفسير القرآن، ج 3، ص 362؛ ابن هشام، السیرة النبویَة، ج 1، ص 116 – 123.

[173]. توبه، 108.

[174]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 110.

[175]. ر.ک: عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج3، ص513، باب 35 از ابواب احکام المساجد، روایات 1 و 3 و ج 5، ص 460 و 471، باب 58 و 70 از ابواب صلاه الجماعه.

[176]. همان، ج 5، ص 382، باب 5 از ابواب صلاه الجماعه، روایت 7.

[177]. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 8، ص 287.‏

[178]. شریف، پور رضا، مسجد و انقلاب اسلامی، ص 83.

[179]. ولایتی، علی اکبر، تاریخ معاصر ایران، ص 28.

[180]. همان، ص 29.

[181]. همان، ص 30.

[182]. همان، ص 44 .

[183]. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران ، ج2، ص 161.

[184]. خمینی، سید روح الله، صحيفه امام‏، ج 20، ص 318 و 319.‏

[185]. مسجد و انقلاب اسلامی، ص 83.

[186]. همان، ص 160.

[187]. همان، ص 105.

[188]. همان، ص 106.

[189]. میزبانی، مهناز، نقش مساجد و دانشگاه­ها در پیروزی انقلاب اسلامی، ص 65.

[190]. همان، ص 42.

[191]. مسجد و انقلاب اسلامی، ص 31.

[192]. رک: واقدی، محمد بن عمر ، مغازی،  ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، ص 5.

[193]. مکّی السّباعی، محمد، نقش کتابخانه های مساجد در فرهنگ و تمدّن اسلامی، ترجمه: شکویی، علی، ص 36 و 37.

[194]. مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 64، ص 314.

[195]. واقدی، محمد بن عمر ،مغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص 804 و 805.

[196]. همان.

[197]. مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار، ج 81، ص 287.‏

[198]. واقدی، محمد بن عمر، مغازی،ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، ص 275؛ همچنین در این زمینه رک: همان، ص 489، در باره مسجد پیامبر در جنگ خندق.

[199]. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، ص 368.

[200]. ابن هشام، السیرة النبویّة، ج 3، ص 250.

[201]. طباطبایی یزدی،سید محمّد کاظم، العروه الوثقی، ص 300، فی مستحبّات الجماعه.

[202]. مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 53، ص 9 و 10.

[203]. عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج3، ص524، باب 44 از ابواب احکام المساجد، حدیث 10.

[204]. طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروه الوثقی، ص 298، فی مستحبّات الجماعه.

[205]. وسائل الشیعه، ج12، ص129 ـ 130، باب 42 از ابواب ما یکتسب به، حدیث 8؛ نوبهار، رحیم، مسجد نمونه، ص10.

[206]. صدوق، علی بن بابویه، ‏من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 559.‏

[207]. صدوق، محمد بن على‏، من لا يحضره الفقيه،‏ محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 231.‏

[208]. مجلسی، محمد باقر،  بحارالانوار، ج 82، ص 164.

[209]. صدوق، محمد بن على ابن بابويه، الخصال، مصحح: غفارى، على اكبر، ، ج ‏1، ج 292.

[210]. حر عاملى، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 1، ص 381، باب 10 از ابواب وضو.

[211]. همان.

[212]. اعراف 31.

[213]. ر.ک: حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 6، ص 12، باب 3 از ابواب ما تحب فیه الزکاة و ما تستحبّ فیه، روایت 7.

[214]. كلينى، محمد بن یعقوب، كافی،‏ چاپ دوم‏، ج 3، ص 491.

[215]. همان، ج 3، ص 490.

[216]. ر ک: الجبوری، کامل سلیمان، مساجد الکوفه.

[217] . توبه، 107 و 108.

[218] . طبرسی، امین الاسلام، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق: رضا ستوده، ترجمه: مترجمان، ج 11، ص 211.

[219] . همان، ص 213.

[220] . همان، ص 211 و 213؛ ر ک: مغازی، واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص796.

[221]. از عبارات ابن هشام در السیرة النبویة، ج 4، ص 170، چنین بر می آید که مدت اقامت پیامبر (ص) در تبوک بیش از سیزده تا بیست روز نبوده است؛ واقدی هم در مغازی ص 733 گفته است که مدت اقامت پیامبر (ص) در تبوک بیست شب بوده است. اگر به این مدت، مقدار زمانی را هم که صرف طی راه از مدینه به تبوک و بازگشت از آن­جا به مدینه شده، اضافه نماییم؛ مدتی که پیامبر (ص) در این جنگ حضور داشته اند، روشن می شود؛ با توجه به اینکه سرزمین تبوک در شمال غربی عربستان امروز قرار گرفته و در قدیم آن را ابتدای سرزمین شام می دانستند. بر پایه روایتی که در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) از موسی بن جعفر (ع) نقل شده، مدت غیبت پیامبر (ص) در غزوه تبوک، هشتاد شبانه روز بوده است.

[222]. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص 796.

[223]. ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال، ج 1، ص 28.‏

[224]. صدوق، محمد بن على‏، الخصال‏، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ص 544‏.‏

[225]. مغربى‏، نعمان بن محمد (ابن حيون)، دعائم الإسلام‏، محقق و مصحح: فيضى، آصف، ج 1، ص 148.

[226]. یزدی طباطبايى‌، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى مع تعاليق الإمام الخميني، ‌شارح: موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، ص 318.

[227]. موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، توضيح المسائل‌، ص 303، م 1332.‌ ‌

[228]. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعة، ج 5، ص 194، مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام.

[229]. همان، ج 5، ص 195.

[230]. گلپایگانی، سید محمد رضا، مجمع المسائل، محقق و مصحح: كريمى جهرمى، على و ثابتى همدانى، على و نيرى همدانى، على، ج 1، ص 162.

[231]. اراکی، شیخ محمد علی، توضیح المسائل، ، ص 62، بخش سؤالات.

[232]. مجلسى،‏ محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‏71، ص 275.

[233]. همان، ص 390.

[234]. بقره، 165.

[235]. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 5، ص 199.

[236]. مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‏66، ص 291.

[237]. نور، 36.

[238]. محدث نورى، میرزا حسین، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 355.

[239]. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «مسجدها مجالس و جایگاه پیامبران (ع) است»، همان، ج 3، ص 363.

[240]. نورى، حسین، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 363.

[241]. موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، توضيح المسائل‌، ص 198، م 874.

[242]. همان، م 878 و 879.

[243]. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 1، ص 154.

[244]. مجلسى‏، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 72، ص 262.‏

[245]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 80، ص 373.

[246]. ر ک: سید رضی، المجازات النبویة، ص 408، ح 330.

[247]. بقره، 45.

[248]. مجلسى،‏ محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‏66، ص 342.

[249]. صدوق‏، من لا يحضره الفقيه‏، ج 2، ص 256.‏

[250]. نجفى، محمد حسن،‌ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‌، محقق و مصحح: قوچانى، عباس، آخوندى، علی، ‌ج 11، ص 457، ناشر: دار إحياء التراث العربي،‌ چاپ هفتم، بيروت، لبنان.‌

[251]. كلينى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 477.

[252] . مجلسى، محمد باقر،‏ بحار الأنوار، ج 47، ص 347.‏

[253] . همان، ج 47 ص53.

[254] . همان، ج46، ص260.

[255] . همان، ج 46، ص 278.

[256] . برای ملاحظه تفصیلی این ماجرا، رک: واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص 383 و 384.

[257] . همان منبع، ص384.

[258] . همان منبع، ص383.

[259] . رک: حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 4، ص 1143، باب 38 از ابواب الدعاء، روایات 1- 4.

[260]. حر عاملى، محمد بن حسن، کاظمی خلخالی، زين العابدين، الجواهر السنية (كليات حديث قدسى)، ج 298.‏

[261].نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 447، باب 54، از ابواب احکام المساجد، روایت 20، به نقل از قطب راوندی در لب اللّباب.

[262]. صدوق‏، من لا يحضره الفقيه‏، ج 1، ص 233.

[263]. نسائى، احمد بن شعيب، مترجم، نجارزادگان، فتح الله، خصائص امير المؤمنين (ويژگى‏هاى على بن ابى طالب علیه السلام)، ص 24؛‏ حسكاني، عبيد الله بن عبدالله، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل‏، ج 1، ص 112.‏

[264]. صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 396.

[265]. ابن طاووس، على بن موسى‏، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف‏، محقق و مصحح: عاشور، على‏، ج 1، ص 219.‏

[266]. ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين‏، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، محقق و مصحح: عراقى، مجتبى‏، ج 1، ص 136.‏

[267]. صدوق، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 374.

[268]. همان، ج 1، ص 397.

[269]. عاملى (شهيد ثانى)، زين الدين بن على‌، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشّٰى كلانتر)، ج 1، ص 538.

[270]. موسوی خمينى، سيد روح اللّٰه، تحرير الوسيلة‌، ج 1، ص 152.

[271]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، ج 3، ص 252.

[272]. نجاشى، ابو الحسن احمد بن على‌، رجال النجاشي (فهرست أسماء مصنفي الشيعة)، ص 44‌.

[273]. احزاب، 59.

[274]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 16، ص 344.

[275]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، الكافي، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 5، ص 518.

[276]. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار( للشعيري)، ص 158.

[277]. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 396، همان.