searchicon

کپی شد

مذهب کلامی ماتریدیه

مذهب ماتریدیه، دومین مذهب کلامی معروف و مورد قبول در میان اهل سنت (بعد از اشعریه) است که در اوایل قرن چهارم هجری پدید آمد. مؤسس این مذهب کلامی، «ابو منصور ماتریدی (متوفای 333 ق)» است. راه و روش و پایه های فکری ماتریدی، در عقاید، کلام و فقه و مبادی آن، به ارث رسیده از ابوحنیفه (متوفای 150 ق) است.[1]

عقاید ماتریدی:

الف. حسن و قبح عقلی

اصل حسن و قبح عقلی، یکی از مهم ترین اصول کلام عدلیه (معتزله و امامیه) به شمار رفته، شیخ اشعری و اکثر قریب به اتفاق متکلمان اشعری، شدیدا آن را انکار کرده اند، ولی از مطالعه کتاب «التوحید» ماتریدی به روشنی به دست می آید که وی فی الجمله اصل حسن و قبح عقلی را قبول دارد و از این جهت با عدلیه، هماهنگ است.[2] اگر چه در اصطلاح «وجوب علی الله» با آنان موافق نیست، اما مخالفت وی در مسئله وجوب اصلح، دلیل بر مخالفت وی با عدلیه به شمار نمی رود؛ زیرا متکلمان عدلیه نیز در این مسئله اتفاق نظر ندارند.[3]

ب. صفات الهی:

در اصطلاح مشهور، صفات باری تعالی، به صفات ذاتی و صفات فعل تقسیم می شود، صفاتی که در انتزاع آنها از ذات و حمل آنها بر ذات، تنها ملاحظه ذات کافی است، «صفات ذات» نامیده می شوند؛ مانند: صفات حیات، علم و قدرت. صفاتی که در انتزاع و حمل آنها ملاحظه ذات کافی نیست، بلکه باید ذات را در مقام فعل تصور کرد، «صفات فعل» نامیده می شوند؛ مانند: صفات خلق، جود، کرم و رحمت.

ماتریدی، تقسیم مزبور را نپذیرفته و در این مسئله با عدلیه و اشاعره مخالف است و یکی از فصل های کتاب توحید را به نقد نظریه ابوالقاسم کعبی (متوفای 317 ق) درباره تقسیم صفات خدا به صفات ذات و صفات فعل اختصاص داده است.[4] بر این اساس، وی صفات فعل را نیز مانند صفات ذات، ازلی و قدیم می داند.

از نظر ماتریدیه، صفت تکوین، که در حقیقت مبدء صفات فعل است، وصف ویژه ای علاوه بر صفات هفتگانه معروف (حیات، علم، قدرت، سمع، بصر، اراده، کلام) می باشد،[5] ولی این عقیده، مورد قبول دیگر مذاهب کلامی نیست.

ماتریدی درباره عینیت یا زیادت صفات الهی با ذات، نظر صریحی ندارد، ولی مشهور میان پیروان او، قول به زیادت صفات بر ذات است.[6]

ج. کلام الهی:

ماتریدی در این باره که کلام الهی دو مرتبه دارد: یکی مرتبه کلام لفظی که حادث است، و دیگری مرتبه کلام نفسانی که قدیم و ازلی می باشد، با اشعری موافق است. البته این مطلب با این صراحت در آثار ماتریدی یافت نمی شود، ولی پیروان مکتب وی بر آن تصریح نموده اند. چنان که امام ابومعین نسفی، که یکی از بزرگ ترین متکلمان ماتریدی و مروج عقاید پیشوای مکتب ماتریدیه است، در کتاب «تبصرة الادلة» می گوید: «کلام الهی صفت ازلی خدا است و از جنس حروف و صداها نیست، بلکه صفتی است قائم به ذات خدا، و خدا به واسطه آن صفت، تکلم و امر ونهی می نماید، و این عبارات بر آن صفت ذاتی دلالت دارند».[7]

د. رؤیت خداوند متعال:

در این مسئله نیز، ماتریدی با اشعری، نظر موافق دارد، و معتقد است که رؤیت خدا امری ممکن است و در قیامت واقع می شود و مؤمنان خدا را خواهند دید، بدون این که مستلزم جسمانیت خداوند باشد. عبارت ماتریدی در این باره چنین است: «اعتقاد به رؤیت خداوند لازم و حق است، بدون درک حقیقت و یا تفسیر آن».[8]

هـ. خلق اعمال و کسب:

معتزله، افعال اختیاری انسان را فعل و آفریده او دانسته و قائل به تفویض است. اشاعره آنها را فعل و آفریده خدا دانسته و انسان را محل و ظرف تحقق افعال می دانند، و برای دفع اشکال جبر در افعال انسان، نظریه کسب را مطرح می کنند. امامیه با الهام از رهنمودهای ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به «امر بین الامرین» عقیده دارند.

ماتریدی با استناد به دلیل عقلی و نقلی اثبات می کند که افعال انسان، حقیقتا مخلوق و آفریده خدا است؛ زیرا او خالق همه چیز است و از طرفی، انسان حقیقتا فاعل افعال خود و کسب کننده آنها است. مقتضای جمع بین این دو کلام، آن است که وی فعل انسانی را معلول دو قدرت می داند: یکی قدرت خداوند متعال که آفریدگار فعل است و دیگری قدرت انسان که فاعل و کاسب آن است.

در این صورت، اشکال استناد فعل واحد به دو فاعل مطرح می شود و پاسخ این است که این دو قدرت در عرض یکدیگر نیستند، بلکه در طول یکدیگرند؛ زیرا قدرت خداوند سبحان قدرت تامه و مستقل، و قدرت انسان، غیر تام و غیر مستقل است و این همان طریقه امر بین الامرین است که امامیه به آن معتقد است. بیّاضی در «اشارات المرام»، عقیده شیخ خود ماتریدی را به گونه ای بیان می کند که متحد با عقیده امامیه است که قائلند به: «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین؛[9] نه جبر است و نه تفویض، بلکه امری بین این دو امر است»، وی سپس کلام ابوحنیفه را که گفته است: «کسبهم علی الحقیقة و الله خالقها؛ افعال حقیقتا کسب انسان ها است و خدا خالق آنها است»، ناظر به همین نظریه امامیه می داند.[10]

و. حقیقت ایمان:

در تفسیر ایمان، اقوال مختلفی اظهار شده است. بعضی از متکلمان امامیه و اشاعره، حقیقت ایمان را چیزی جز تصدیق قلبی ندانسته اند.[11] مختار ماتریدی نیز همین قول است. وی برای اثبات این مطلب، از طریق عقل و نقل، استدلال کرده است.[12]

[1]. سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج ‏3، ص 13.

[2]. ماتريدى، ابو منصور، التوحيد، تحقيق: ابراهيم، عاصم، ص 11‏.

[3]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص 296.

[4]. التوحيد، تحقيق: ابراهيم، عاصم، ص 41.

[5]. ر.ک: همان، ص 38 و 39.

[6]. ر.ک: درآمدی بر علم کلام، ص 299 – 301.

[7]. همان، ص 301 و 302.

[8]. التوحيد، تحقيق: ابراهيم، عاصم، ص 59.

[9]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر/ آخوندى، محمد، ج ‏1، ص 160، ح 13.

[10]. بحوث في الملل و النحل، ج ‏3، ص 73، به نقل از إشارات المرام، ص 256 و 257.

[11]. فاضل مقداد، إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين‏، تحقيق: رجائى، سيد مهدى، ص 442‏.

[12]. التوحيد، تحقيق: ابراهيم، عاصم، ص 273 و 274.