searchicon

کپی شد

مخالفت قرمطیان با مهدویت عبیدالله

در برابر ادعای مهدویت عبیدالله، قرمطیان که معتقد به مهدویت محمد بن اسماعیل بودند، به هیچ وجه مطیع نظر او نشدند و ادعای امامت عبیدالله را رد کردند. با این اعتقادات جدید، نیاز به جرح و تعدیل دیدگاه‌های قبلی درباره طول دور ششم، دور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، تعداد و وظیفه امامان در طی این دور و نیز هویت و سجایای قائم، ضروری بود. بر این اساس، در نقش محمد بن اسماعیل تجدید نظر شد؛ به این نحو که در این دور برخلاف پنج دور پیشین، بیش از هفت امام مجاز شمرده شد. گذشته از این، امامان فاطمی که در دومین سلاله از ائمه هفت گانه، یکی جانشین دیگری می‌شدند، خلفای قائم محمد بن اسماعیل به حساب می‌آمدند که عهده‌دار برخی از نقش‌ها و وظایف او بودند. با ادامه حکومت فاطمیان، انتظارات مربوط به قائم برآورده نشد، سلاله‌های بیشتری از ائمه هفت گانه در دور اسلام که اینک پیوسته بر طول آن افزوده می­شد پذیرفته گردیدند. این امر، باز هم ظهور قائم منتظر را که باید دور آخر تاریخ را آغاز کند، به آینده دورتری موکول می کرد. اسماعیلیان فاطمی تا زمان «المستنصر بالله» تعبیری روحانی از ظهور قائم داشتند، ضمن این که او را شخصی غیر از محمد بن اسماعیل، اما از ذریه او می دانستند؛ زیرا آنها در انتظار ظهور جسمانی محمد بن اسماعیل نبودند.[1] اصلاحات عبیدالله به قدری موفق بود که بسیاری از پیروانش، او و همه ائمه اسماعیلی را معصوم از گناه می‌دانستند. [2]

از بین مورخان اسماعیلی، قاضی نعمان و داعی ادریس، توجه خاصی به مباحث مهدویت؛ مانند ظهور مهدی و نشانه‌های آن، پیروان مهدی و توصیفاتی که از مهدی شده است، داشته و به طور مفصل در این مورد بحث کرده اند، البته منظور آنان از مهدی، عبیدالله؛ اولین خلیفه فاطمی، است. قاضی نعمان، در بحث قیام مهدی، احادیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)  نقل می کند که اگر از قیامت تنها یک روز باقی مانده باشد، آن روز آن قدر طولانی می شود تا این که مردی از اهل بیت من برانگیخته شود و زمین را پر از عدل کند، چنان که پر از ظلم و جور شده است.[3]

وی در حدیثی دیگر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره فضیلت انتظار، می نویسد: کسی که خودش را برای داعی ما وقف کند و منتظر ظهور او باشد، هم‌چون کسی است که در راه خدا به شهادت برسد.[4] قاضی نعمان پس از نقل چند حدیث درباره فضایل مهدی، به پیروان مهدی و کسانی که با او قیام می کنند، می‌پردازد. [5]

روایت در خور توجهی از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این مضمون نقل شده است:

«به طور قطع و یقین، قائم از فرزندان فاطمه از مغرب بین پنج تا هفت قیام می کند و قدرت بدعت گذاران را می شکند و گمراهان را به قتل می رساند». برخی این حدیث را چنین تفسیر کرده اند: عبیدالله با تمام یارانش به مغرب رفتند و ابوعبدالله شیعی؛ صاحب دعوت مغرب در سال 296 هـ به او رسیدند و در افریقیه در سال 297 هـ خلافت و مهدویت عبیدالله اعلام شد. چون سال 296 و 297 بین پنج تا هفت می باشد؛ لذا حدیث فوق را با مهدویت عبیدالله منطبق نموده اند. [6] در احادیث مشابه دیگر، محل رشد مهدی در مشرق و هجرت او به مغرب و قیامش در آن جا ذکر شده است.[7] همچنین احادیث فراوانی درباره چگونگی ظهور مهدی نقل شده است.[8] ویژگی‌های ظاهری مهدی، مثلاً این که چهره او چون ستارهای درخشان است، رنگ او رنگ عربی است و جسمش اسرائیلی می باشد! و نیز سایر مشخصات وی، مورد توجه نویسندگان اسماعیلی قرار گرفته است.[9] علاوه بر این، بحث مفصلی درباب این که مهدی از نسل فاطمه (سلام الله علیها) است و سرانجام قیام خواهد کرد و عدل و داد وعده داده شده الهی را پیاده خواهد نمود، ارائه شده است.[10]

یکی از پیش بینی‌ها درباره ظهور مهدی، روایتی از علی (علیه السلام)  است: ایشان خطبه‌ای برای مردم خواندند و مشخصات مهدی را چنین بیان کردند: مهدی در مصر منبر گذاشته، دمشق را می گیرد و به جنگ روم می رود.[11]

هم­چنین یکی از احادیثی که درباب مهدی، مورد توجه ویژه اسماعیلیان قرار گرفته و در منابع بسیاری نقل شده، چنین است: «ان الشمس تطلع من مغربها علی رأس ثلاثمائة» اسماعیلیان، خورشید را در این حدیث به ظهور مهدی در سال 297 هـ تعبیر می کنند.[12] و هر جا واژه خورشید مغرب را به کار می‌برند، منظور «عبیدالله» است؛ چنان که در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت شده است: در روز قیامت چشمه آفتاب نخست از مغرب برخواهد آمد و میان آسمان رسد و از آن جا باز گردد و در مغرب فرو شود و از مشرق برآید. این حدیث را این گونه تفسیر نموده‌اند که مولانا (مهدی) از مغرب ظهور کرد و همه جا را گرفت تا حلوان بغداد که میان عالم است به تصرف خویش درآورد و بعد از آن به موجب اقتضای وقت، باز در مغرب مستور شد.[13]  تقویت امت محمد (صلی الله علیه و آله) و یاری دین خدا به دست منصور، پس از مهدی مورد توجه اسماعیلیان قرار گرفت.[14]

قاضی نعمان در قصیده‌ای که دارای هشت بیت است به خلافت و مهدویت عبیدالله اشاره می کند.[15] در سایر منابع اسماعیلی نیز ظهور مهدی توصیف شده است. ابویعقوب سجستانی درباره ویژگی‌های مهدی می نویسد: «مهدی آن است که مردمان را هدایت کند و همه پیغمبران پیش از او مردمان را هدایت می‌کردند، ولی سخن‌های ایشان پوشیده بود؛ زیرا در آن عصر این گونه واجب بود. پس چون کار به نهایت خود رسید، دور کشف آشکار شد، برهان­های روشن و دلیل­های آن آراسته شد، پس آن کس که مردمان را راه نماید، نامش مشتق از «هدی» است و کسی از هدایت او بیرون نباشد، و علوم ملکوت را بر مردم بگشاید تا مردم با حقایق و تأیید یکی گردند، و آسایش و راحتی فراهم آید و همه معاندان به اختیار و رغبت به طاعت در آیند».[16]

هم­چنین سجستانی توصیفاتی از گسترش عدل و داد در جهان به دست مهدی دارد[17] و مردم پس از این دعوت دو گروه می‌شوند: گروهی به او ایمان می‌آورند، منتظر ظهورش می‌شوند و از نور او بهره می گیرند و گروهی او را نمی پذیرند و از نور او می سوزند. [18] با این اعتقاد است که امام و قائم یکی شمرده می‌شود، جز این که قائم به کسی اطلاق می شود که در شریعت تصرف بیشتر کند.[19]

نویسندگان اسماعیلی از آثار شیعیان امامیه بهره بسیاری برده‌اند، چنان که بسیاری از روایت‌هایی که درباره  مهدویت عبیدالله نقل شده، در منابع امامی نیز درباره حضرت­ مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است؛ از جمله از قول امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده است: «انّ الاسلام بدأ غریبا و سیعود غرییا کما بدأ فطوبی للغرباء».[20]

نقل حدیث‌های بسیاری درباب مهدویت که اغلب آنها تلویحاً به مهدویت عبیدالله اشاره دارد، حاکی از تلاش بسیار زیاد نظریه پردازان اسماعیلی برای اثبات و تحکیم مهدویت عبیدالله است. اثبات مهدویت عبیدالله، گذر از مرحله‌ای بسیار مشقت بار بود که به این شکل انجام شد و در بین توده پیروان تبلیغ گردید. عبیدالله، هم‌چنین فرزند خود، «محمد» را نیز مهدی دانست و او را ملقب به «القائم» نمود. این نکته وقتی مشخص‌تر می شود که او را محمد نامید تا هم­نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد؛ همان نامی که در منابع به مهدی موعود نسبت داده شده و بنا به گفته اسماعیلیان، القائم، هم­چون جدش علی (علیه السلام) از پدرش پیامبر (صلی الله علیه و آله) بهره برده است.[21]

به هر حال، خلفای فاطمی پس از عبیدالله به تبلیغ امامت و مهدویت خود می پرداختند. در حقیقت، وظیفه مهدی؛ یعنی اصلاح جهان، به تمام افراد سلسله فاطمی به توالی نسبت داده شد،[22] و در واقع، وجود امام را قائم زمان خود و مایه فیض الهی آن عصر دانستند. این اعتقادات تا زمان «المعز»؛ خلیفه چهارم فاطمی، پابرجا بود، اما در این زمان، اصلاحاتی در آن به وجود آمد.

[1]. دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: بدره‌ای، فریدون، ص 269.

[2]. ابراهیم حسن، حسن و طه احمد شرف، عبیدالله المهدی امام الشیعة الاسماعیلیة و مؤسس الدولة الفاطمیة فی بلاد مغرب، ص 283.

[3]. قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، تصحیح: حسینی جلالی، سید محمد، ج 3، ص 355 و 356.

[4]. همان، ص 357.

[5]. همان، ص 359 ـ 361.

[6]. همان، ص 363 و 364؛ ادریس، عمادالدین، عیون الأخبار و فنون الآثار، تصحیح: غالب، مصطفی، ج 5، ص 12.

[7]. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، همان، ص 364 ـ 366؛ عیون الأخبار و فنون الآثار، همان، ص 15 و 16.

[8]. ر.ک: شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، همان، ص 371؛ یمانی، طاهر بن ابراهیم، خمس رسائل اسماعیلیة (رساله ذهبیه)، گرد‌آوری و تصحیح: تامر، عارف، ص 80؛ عیون الأخبار و فنون الآثار، همان، ص 11؛ سجستانی، ابویعقوب، کشف المحجوب، تصحیح: هانری کربن، ص 81؛ سجستانی، ابویعقوب، الینابیع، تصحیح: غالب، مصطفی، ص 159.

[9]. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، همان، ص 378 ـ 380؛ عیون الأخبار و فنون الآثار، همان، ص 13 و 14.

[10]. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، همان، ص 394 ـ 400؛ عیون الأخبار و فنون الآثار، همان، ص 15.

[11]. کوهستانی، ابواسحاق، هفت باب، چاپ شده در کتاب فرقه اسماعیلیه هاجسن، ص 385.

[12]. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، همان، ص 354 و 418؛ عیون الأخبار و فنون الآثار، همان، ص 16؛ فدائی خراسانی، محمد بن زین العابدین، تاریخ الاسماعیلیة یا هدایت المؤمنین الطالبین، تصحیح: الکساندر سیمونوف، ص 57؛ همدانی، رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ص 27.

[13]. هفت باب، چاپ شده در کتاب فرقه اسماعیلیه هاجسن، ص 385.

[14]. قاضی نعمان، رسالة افتتاح الدعوة، تصحیح: القاضی، وداد، ص 33.

[15]. قاضی نعمان، الأرجوزة المختارة، تصحیح: بقاعی، یوسف، ص 119.

[16]. کشف المحجوب، همان، ص 81.

[17]. همان، ص 82.

[18]. الینابیع، همان، ص 159.

[19]. طوسی، نصیرالدین، تصورات یا روضة التسلیم، تصحیح: ایوانف، ولادیمیر، ص 114.

[20]. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، همان، ص 372؛ عیون الأخبار و فنون الآثار، همان، ص12؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح: غفاری، علی اکبر، ص 66؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)؛ محقق: جمعى از محققان، ج 52، ص 366؛ اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تصحیح: مشکور، محمد جواد، ص 84 و 85.

[21]. عبیدالله المهدی امام الشیعة الاسماعیلیة و مؤسس الدولة الفاطمیة فی بلاد مغرب، ص 327، به نقل از: ادریس، داعی، زهرالمعانی، ص 65ـ 67.

[22]. هفت باب، ص 388، به نقل از طلوع فاطمیان، تألیف ایوانف.