searchicon

کپی شد

مخالفان حضرت نوح (علیه السلام)

بیشتر مخالفان حضرت نوح (علیه السلام)، از طبقات اشراف و سرمایه داران بودند. آنها به جاى اين كه يک لحظه با مسئله دعوت نوح به طور جدى برخورد كنند و حداقل احتمال دهند كه ممكن است اين همه اصرار نوح (علیه السلام) و دعوت‌هاى مكررش، از وحى الهى سرچشمه گرفته و مسئله طوفان و عذاب، حتمى باشد، باز همان‌طور كه عادت غالب افراد مستكبر و مغرور است، به استهزاء و مسخره ادامه داده و هر زمان كه گروهى از قومش از كنار او مى‌‏گذشتند و او و يارانش را سرگرم تلاش براى آماده ساختن چوب‌ها، ميخ‌ها و وسائل كشتى سازى مى‌‏ديدند، ایشان را مسخره ‌‏كرده، مى‌‏خنديدند و مى‌‏گذشتند.[1]،[2]

مى‏‌گويند هر کدام از اشراف قوم نوح، نوعى استهزاء كه مايه خنده و تفريح بود براى خود انتخاب مى‌‏كردند.

يكى مى‏‌گفت: اى نوح مثل اين‌كه دعواى پيامبرى نگرفت آخر سر، نجار شدى! …

ديگرى مى‌‏گفت: كشتى مى‏‌سازى بسيار خوب، دريايش را هم بساز! هيچ آدم عاقل ديده‏‌اى در وسط خشكى، كشتى بسازد؟! …

بعضى ديگر مى‏‌گفتند: كشتى به اين بزرگى براى چه مى‏‌خواهى، لااقل كوچکتر بساز كه اگر بخواهى به سوى دريا بكشى براى تو ممكن باشد! مى‏‌گفتند و می‌خندیدند و مى‏‌گذشتند و اين موضوع در خانه‏‌ها و مركز كارشان به اصطلاح سوژه بحث‌ها بود، و با يكديگر در باره نوح و پيروانش سخن مى‏‌گفتند!: پير مرد را تماشا كن آخر عمرى به چه روزى افتاده است؟ حالا مى‏‌فهميم كه اگر به سخنان او ايمان نياورديم حق با ما بود…![3]

[1]. «وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ»، هود، 38؛ ملاء در اين جمله، به معناى جماعتى است كه مورد اعتناى مردم باشند.

[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 223.

[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏9، ص 90- 92.