searchicon

کپی شد

مجسمه سازی و نقاشی از نظر قرآن

قبل از طرح مسئله توجه به این نکته ضروری است که قرآن، در بیشتر موارد به ارائۀ دستورات و معیارهای کلی بسنده نموده و تبیین آن بر عهدۀ پیامبر (ص) و دیگر معصومان (ع) بوده و در همین راستا؛ به عنوان نمونه اصل وجوب نماز را در قرآن می توان یافت، اما تعداد رکعات آن را، تنها با سنت می توان به دست آورد. بر همین اساس، تأکید بر پاسخی که تنها مبتنی بر قرآن باشد را منطبق با اصول بررسی آموزه های دینی، ارزیابی ننموده؛ از این رو علاوه بر قرآن با کمک رهنمود های پیامبر (ص) و معصومان (ع) این موضوع را بررسی می نماییم:

در این زمینه، قبل از هر چیز باید به کاربردهای مختلفی که از صنعت مجسمه سازی می توان در نظر گرفت، اشاره نموده و همزمان، به موضع گیری اسلام در این موارد توجه نماییم و سپس نتیجۀ نهایی را از مباحث مطروحه، به دست آوریم. در این ارتباط، مجسمه سازی را از دیدگاه ارزشی، به سه محور کلی تقسیم می نماییم:

1. مجسمه سازی در جهت منفی: به این معنا که هدف از مجسمه سازی، اموری باشد که به هیچ وجه، مورد تأیید دین اسلام و سایر مکاتب الاهی نیست که به عنوان نمونه، می توانیم به موارد ذیل اشاره نماییم:

الف. این که شخص به ظاهر هنرمندی، مجسمه ای ساخته و آن را به عنوان خدا و یا شریک او معرفی نموده و مردم را به پرستش او دعوت نماید. خداوند مردمی که بر اثر جهالت خود، فریفتۀ چنین مکاتبی می شوند را سرزنش نموده و خطاب به آنان می فرماید: “آیا آن چه خود آن را تراشیده اید، می پرستید”؟![1] البته ممکن است، شخصی مانند سامری، در ساخت این مجسمه ها از تردستی هایی کمک گیرد که برای مردم عادی که بر اثر گناهان خود، از خداوند فاصله گرفته اند، غلط انداز بوده و آنان را گمراه نماید.[2] بدیهی است امروزه، صنعت مجسمه سازی را به منظور چنین هدفی، جز در میان قبایل دور افتاده نمی توان مشاهده نمود.

ب. در تاریخ، به افرادی برخورد می نماییم که از صنایع و هنرهای مختلفی؛ از جمله مجسمه سازی و سحر و تردستی و …، برای اثبات قدرتشان و همطراز دانستن خود با خدای یگانه، بهره می گرفتند که برخی از فراعنه مصر را می توان از این زمره به شمار آورد. آنان با ساختن اهرام و مجسمه هایی مانند ابوالهول و نیز به کار گرفتن ساحران و جادوگران، کار را به جایی رساندند که انسانی عادی؛ مانند فرعون زمان موسی؛ ادعای خدایی نمود![3] به عبارتی، آنان چنین ابراز می داشتند که اگر خداوند، خلق انسان و سایر موجودات را به عنوان نشانه ای از قدرت خود معرفی نموده، ما نیز می توانیم، همانند او، پیکره های بسیار زیبا و اعجاب انگیزی به وجود آوریم، پس تفاوتمان با خداوند چیست؟!

به نظر می رسد، گروهی از روایاتی که ممنوعیت مجسمه سازی، از آن استفاده شده، ناظر به مجسمه سازانی از این گروه باشد. به عنوان نمونه، زمانی که پیامبر (ص) می فرماید: “هر که مجسمه ای بسازد، در روز قیامت، خداوند از او می خواهد که در مجسمه اش، روح بدمد و او از این کار، ناتوان و عاجز خواهد ماند”،[4] و یا اگر روایت شده باشد که هر شخصی که مجسمه سازی می نماید، گویا با خداوند به مبارزه برخاسته است،[5] مخاطبشان، افرادی بوده اند که گویا خود را رقیب خداوند دانسته و تلاش می نمودند که با این گونه اعمال، خلقت خداوند را تحت الشعاع  هنرنمایی های خود قرار دهند!

خوشبختانه، اکنون با پیشرفت علم و شناخت برخی دقایق و ظرایف خلقت، بشر به حدی از دانش رسیده که حتی پیشرفته ترین پیکره های متحرک (روبات ها) را نیز با خلقت خداوند، همسان و هم طراز نداند، تا چه رسد به مجسمه های بی جان و بی حرکت. بنابراین، در زمان حاضر نمی توان صنعت مجسمه سازی را به عنوان تلاشی جهت رویارویی با خلقت خداوند ارزیابی نمود.

ج. هم چنین، می توان گروهی دیگر را تصور نمود که به این نتیجه رسیده اند که نمی توان از دو شیوۀ قبلی برای مبارزۀ با دینداری استفاده نمود، اما با برجسته سازی و تبلیغ گستردۀ اموری؛ مانند داستان سرایی، مجسمه سازی و …، قصد سرگرم نمودن مردم و جهت دادن به گرایش های آنان را داشته، تا بتوانند با از بین بردن فرصت ها، عملاً آنان را وادار نمایند تا از ارتباط با خداوند و تقویت بعد معنوی خود، دست برداشته و به اموری سرگرم شوند که حتی در صورت حرام نبودن، فایدۀ چندانی را نیز برای آنان در بر نخواهد داشت. در زمان پیامبر (ص) و هنگامی که عموم مردم، توجه خود را به قرآن و مفاهیم ارزشمند آن متمرکز نموده بودند، داستان سرایانی، قصۀ رستم و اسفندیار را برای مردم، با آب و تاب تعریف نموده و قصد داشتند اذهان مردم را از قرآن منحرف سازند. خداوند این رفتار آنان را با نزول آیه ای نکوهش نمود، به این بیان که: “از میان مردم، اشخاصی را می یابی که با گفتار بیهوده و بی  فایده، قصد گمراه نمودن مردم را از راه خدا دارند …”.[6]

د. و در نهایت، گاهی نیز مجسمه ای ساخته می شود تا نمادی از عقیده ای خرافی و یا موضوعی که حقیقتاً وجود نداشته است، باشد!

پیامبر (ص) بعد از فتح مکه، مجسمه ای از حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) را در خانۀ کعبه مشاهده نمودند که در دست هایشان کاسه هایی بود که مردم زمان جاهلیت، اعتقادی خرافی نسبت به آن داشتند! (نام این کاسه ها، ازلام بوده و در آیۀ 3 سورۀ مائده به آن اشاره شده است). ایشان بعد از مشاهدۀ چنین صحنه ای، با ناراحتی فرمودند: “خداوند، طراحان این مجسمه ها را به هلاکت برساند! قسم به خدا، آنان نیز می دانند که این دو پیامبر الاهی، هرگز به چنین کاری اقدام نکرده اند”[7]! شایان توجه است: پیامبر (ص)، قبل از این که به اصل مجسمه سازی و یا قرار دادن آن در خانۀ خدا، ایرادی وارد نمایند، لبۀ تیز اعتراض خود را متوجه آن موضوع انحرافی نمودند که طراحان مجسمه، قصد ترویج آن را داشته اند. مشابه چنین موردی را می توان امروزه نیز در طراحی مجسمه هایی که قصد اثبات وقایع تاریخی اثبات نشده ای مانند هولوکاست و … را دارند، مشاهده نمود.

بدیهی است که دین مقدس اسلام، هرگونه هنری را که در جهت مقاصد فوق و یا موارد مشابه آن باشد، به هیچ وجه، تأیید نخواهد نمود.

2. مجسمه­سازی در جهت مثبت:

با وجود این که بیشتر موارد مجسمه سازی در راستای اهداف غیر توحیدی بوده، اما مواردی را نیز می توان تصور نمود که این هنر، در خدمت اهداف دینی قرار گیرد که به دو مورد آن اشاره می نماییم:

الف. اگر این هنر با اجازه و دستور مستقیم خداوند بوده و وسیله ای برای مقابله با مشرکان قرار گیرد. همان گونه که می دانیم، در زمان عیسای مسیح (ع)، صنعت مجسمه سازی از رونق فراوانی برخوردار بوده و پیکره های زیبایی که توسط هنرمندان آن روزگار ساخته می شده، شگفتی مردم را به دنبال می آورد. این پیامبر الاهی، برای اثبات توحید و این که خداوند، منشأ تمام مخلوقات است، با استفاده از گل، پیکره هایی از پرندگان را می ساخته و سپس با اجازۀ خداوند در آنها می دمیده و این پرندگان به صورت موجوداتی زنده در آسمان به پرواز در می آمدند![8] و با زبان حال می گفت که اگر شما مجسمۀ بی جان می سازید، من آن را تبدیل به موجودی جاندار هم می نمایم، ولی این نشانه قدرت پروردگارم می باشد، نه آن که همانند دیگران بخواهم هنر خود را از خود دانسته و در برابر خلقت خداوند، عرض اندام نمایم! می دانیم که عیسی (ع) مجسمه ساز نبود، بلکه پیامبری بوده که با اجازۀ مستقیم خداوند، اقدام به چنین کاری نموده و نمی توان رفتار او را مجوزی برای مجسمه سازی به صورت کلی قرار دهیم، مگر آن که پیامبر یا امامی دیگر بخواهد با اجازه پروردگار، این معجزه را تکرار نماید و به گفته حافظ شیرازی:

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید                               دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می کرد

ب. هم چنین می توان نوعی از مجسمه سازی مثبت را در نظر گرفت که هدف آن، احترام به بزرگان دینی و ترویج آرمان های پذیرفته شدۀ الاهی باشد.

در نگاه اول، شاید به این نتیجه برسیم که نباید مجسمه سازی هایی با این هدف، هیچ عیب و ایرادی داشته باشد، اما متأسفانه، با مراجعه به تاریخ درمی یابیم که مجسمه هایی از این نوع نیز، هر چند در آغاز با اهداف مثبتی ساخته شده بودند، اما در نهایت به گونه ای با آنان برخورد شد که با اهداف اولیه، هیچ سازگاری نداشت و به تحلیل یکی از مفسران: “احترام فوق العاده به انبیا و نیکان گاهی سبب می شد که تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام قرار دهند و با گذشت زمان این تمثال ها جنبۀ استقلالی پیدا کرده و احترام نیز تبدیل به پرستش می شد”.[9]

چنین تحلیلی، برگرفته از روایات متعددی است که در این زمینه وارد شده است.[10] بر همین اساس است که بسیاری از دانشمندان، مجسمه سازی را، حتی با اهداف مثبت مجاز نمی دانند، مگر آن که همانند عیسای مسیح (ع)، دستور مستقیمی از جانب خداوند داشته باشند.

3. مجسمه سازی بدون هدف ارزشی: گاهی هنرها را بدون توجه به هیچ هدف ارزشی؛ چه مثبت و چه منفی رشد و گسترش می دهند. به عبارتی دیگر، هنر را برای هنر می خواهند و بس، همان گونه که در رشته های دیگر نیز می توان چنین موضوعی را تصور نمود. به عنوان نمونه، ورزش را می توان در اهداف مثبت و منفی به کار گرفت و گاهی نیز “ورزش برای ورزش” مورد توجه قرار می گیرد.

اصولاً، چون اسلام دینی ارزش گرا و هدفمند است، رفتار بی هدف را، اگر چه حرام هم نداند، تأیید و ترویج نمی نماید و ارزش افراد با ایمان را بسیار فراتر از آن می داند که عمر خود را با چنین رفتار بی هدفی ضایع نمایند. به دو روایت ذیل توجه فرمایید:

اول: امام صادق (ع) در پاسخ به فردی که نظر ایشان را در ارتباط با شکار تفریحی و … جویا می شود، می فرمایند که تنها افرادی که برای کسب معاش به شکار روی می آورند، مجاز به انجام چنین کاری بوده و دیگر افراد نباید خود را به این امور مشغول نمایند، چون جستجوی ثواب های اخروی، افراد با ایمان را از پرداختن به چنین کارهای بی فایده ای باز می دارد.[11]

دوم: شخصی به نام بکیر، نظر امام ششم (ع) را در مورد بازی شطرنج جویا می شود، امام در پاسخ می فرمایند که فرد با ایمان به اندازه ای کار (دنیوی و اخروی) دارد که به دنبال فعالیت های بیهوده نرود[12]!

با کمی دقت در این روایات، به این نکته می رسیم که ارزش زندگی افراد با ایمان، بیشتر از آن است که رفتار و کردارشان بی هدف باشد، اگر چه دلیل شرعی نیز بر حرمت آن کار وجود نداشته باشد!

بدیهی است قرآن نیز که شاخصۀ افراد مؤمن را “همیشه به یاد خدا بودن” می داند[13]، هرگونه رفتار بی هدفی که نتیجۀ طبیعی آن، دوری از یاد خدا است، را نمی پسندد.


[1] صافات، 95، “أ تعبدون ما تنحتون”.

[2] اعراف، 148؛ طه، 88؛ بقره، 93.

[3] نازعات، 24؛ زخرف، 51.

[4] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 17، ص 297، ح 22574، مؤسسة، آل البیت، قم، 1409، هـ ق.

[5] نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 454، ح 3976، مؤسسة آل البیت، قم، 1408، هـ ق.

[6] طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 490،ذیل آیه 6 سوره لقمان،(و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل ….) انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ سوم.

[7] ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 479.

[8] آل عمران، 49؛ مائده، 110.

[9] مكارم شيرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 367، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ش.

[10] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 3، ص 248، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404، هـ ق.

[11] نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 6، ص 523-522، ح 7441.

[12] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 76، ص 230، ح 2.

[13] آل عمران، 191.