searchicon

کپی شد

مجالس عزاداری

مفهوم شناسی مجالس عزاداری

مجالس عزاداری به مجالسی گفته می شود که در آن برای شخصی که از دنیا رفته، سوگواری و عزاداری می نمایند و مردم با شرکت در آن به صاحبان عزا تسلیت گفته، و با آنان اظهار هم دردی می نمایند. در این مجالس، شرکت کنندگان با خواندن سوره فاتحه و تلاوت آیاتی از قرآن مجید و گریه بر مصائب اهل بیت(ع)، از درگاه الاهی برای روح متوفّی، طلب رحمت و مغفرت می نمایند.

مجالس سوم، هفتم ، چهلم و سال

هدف از برگزاری مجالس عزا در سوم روز درگذشت یک مسلمان، یا هفتم و …، تجلیل از کسانی است که روزی در میان ما بوده و اکنون از جمع ما به سرای باقی شتافتند. این گونه مجالس از آن رو برگزار می شود، تا مردم ضمن ابراز همدردی و تسلیت گفتن به صاحبان عزا، با قرائت قرآن، بیان مصائب اهل بیت و معارف و مسائل دینی از سوی سخنرانان و مداحان، هم ثوابی برای روح مردگان نثار شود و هم عبرت و درس آموزی برای دیگران باشد که روزی برای آنان نیز چنین سرنوشتی خواهد بود.

درباره این گونه مجالس، به روایتی كه دلالت بر این موضوع داشته باشد، برخورد نکردیم، لکن برخی از فقیهان از روایاتی كه توصیه به بردن غذا برای نزدیكان میت تا سه روز می كند، استفاده كرده اند كه حدّ عزاداری برای میت تا سه روز می باشد.[1]

در روایتی از امام صادق (ع) آمده است بیشتر از سه روز عزاداری و نشستن در ماتم جایز نیست مگر زوجه كه تا انقضاء عدّه برایش جایز می باشد.[2]

البته درباره مراسم چهلم، آنچه که در فرهنگ دینی ما وارد شده، بزرگداشت چهلم شهادت حضرت سید الشهداء(ع) است که مصادف با بیستم ماه صفر می باشد. امام حسن عسکری (ع) در حدیثی علامت های «مؤمن» را پنج چیز شمرده است: نماز پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن و « بسم الله » را در نماز، آشکارا گفتن.[3] هم چنین مورخان نوشته اند که جابر بن عبدالله انصاری، همراه عطیه عوفی موفق شدند که در همان اولین اربعین پس از عاشورا به زیارت امام حسین (ع) نائل آیند.[4]

لکن این مراسم برای هیچ كدام از ائمه دیگر (ع) سفارش نشده است، بلکه تنها برای حضرت سید الشّهداء (ع) این سنّت و شعار در مكتب تشیع وضع و جعل شده است. و حکمت آن نیز احیای خاطره غم بار عاشورا و تداوم شور عاشورایی در زمان های بعد بوده است.

نکته قابل ذکر آن است که این گونه مجالس، اگرچه جزو سنت پیامبر نیست، امّا لزوماً بدعت هم نمی تواند باشد؛ زیرا اولاً؛ با توجه به معنای بدعت که عبارت است از :وارد کردن چیزی در دین که جزو دین نیست؛ چون این گونه مجالس به شرع نسبت داده نمی شود تحت عنوان بدعت قرار نمی گیرد.

ثانیاً؛ این مسئله گرچه به صراحت در سنّت پیامبر نیامده است، اما تحت عنوان عمومات دینی قرار می گیرد؛ زیرا علاوه بر این که آیات قرآن در این گونه مجالس تلاوت می شود، جنبه های مثبت اجتماعی؛ نظیر صله ارحام، ابراز همدردی با برادران ایمانی و … را نیز به دنبال دارد. اقامه مجالس عزا و مراسم برای اموات، خود موجب گسترش فرهنگ دینی می شود و فرصتی مناسب برای بیان معارف الاهی و توحیدی است، قضایای تاریخ اسلام گوشزد می شود، پرهیز از گناه و رعایت تقوی سفارش می شود، و موجب اعتلای فرهنگ دینی و عمومی مردم می شود؛ بنابر این، برگزاری چنین مجالسی نه تنها مورد نهی شارع نیست، بلکه مطلوب نیز است.

آداب مجالس عزاداری مردگان

مجالس عزاداری اموات و مردگان دارای آدابی است که در ذیل به آنها اشاره می شود:

1.نشان دادن خود به صاحبان عزا در مراسم عزاداری:

یکی از رفتارهای اجتماعی که از طرف اسلام، تأکید فراوانی بر آن شده و به نوعی در زمرۀ عبادات قرار گرفته است، تسلیت گفتن به صاحبان عزا است که یکی از اعضای خانوادۀ خود را از دست داده اند. از پیامبر اسلام (ص) نقل است: “هر که اندوهناکی را تسلیت گوید، خداوند در روز قیامت به او احترام کرده، لباس زیبایی را بر او خواهد پوشاند”.[5] طبیعی است که هر چه تعداد تسلا دهندگان بیشتر باشد و هر چه دوستان و آشنایان بیشتری در مراسم ختم شرکت کنند، آرامش خاطر بیشتری نصیب مصیبت دیدگان خواهد شد؛ به همین دلیل، سزاوار است که انسان تنها به شرکت مخفیانه در مراسم ختم بسنده نکند، بلکه تلاش داشته باشد تا خود را به نحوی به صاحبان عزا نشان دهد و آنها را از همدردی خود آگاه کند. چنین رفتاری به دلیل آن که نوعی عبادت اجتماعی است، هیچ منافاتی با خلوص نیت نداشته و از مصادیق ریاکاری به شمار نمی آید، بلکه در روایات نیز بر آن تأکید شده است.

امام صادق (ع) در این باره می فرماید: “التعزیة الواجبة بعد الدفن و قال کفاک من التعزیة أن یراک صاحب المصیبة”؛[6] تسلیت دادن به خانوادۀ مردگان که واجبی دینی است،[7] باید بعد از دفن مرده انجام شود و کمترین مقدار تسلیت آن است که (در مجلسی حاضر شوی تا) صاحب عزا تو را ببیند.

بر این اساس، می توان نتیجه گرفت که نشان دادن خود به صاحبان عزا را نمی توان خودنمایی منفی ارزیابی کرد.

بر خلاف آنچه برخی تصور می کنند، نیت الاهی و خالص همواره با پنهان داشتن رفتار نیک به دست نمی آید، اگر چه در پاره ای از عبادات فردی و ارتباطات معنوی با خداوند، خلوت کردن با حضرت دوست، آثار بهتری برای بنده دارد، اما در بخشی از عبادات اجتماعی، آشکار کردن عمل، ثواب بیشتری داشته و برخی از اعمال، اساساً نمی توانند به صورت مخفیانه انجام شوندکه شرکت در مراسم عزاداری و تسلیت گویی به صاحبان عزا از این سنخ است.

2. یاد مرگ و قیامت و عبرت گیری:

گذر به قبرستان و شرکت در مراسم عزاداری، باید انسان را به یاد خدا و قیامت انداخته و مایه عبرت شده ،او را از دلبستگی به دنیا بازدارد. به همین دلیل است که توصیه هایی از پیشوایان دینی وجود دارد مبنی بر این که اگر انسان میان شرکت در مراسم ختم و یا یک مهمانی مردد باشد و چاره ای جز حضور در یکی از آن دو را نداشته باشد، بهتر است مورد اول را انتخاب کند؛ زیرا مجلس ختم، یادآور آخرت است، اما مهمانی ها، به جلوه های دنیا می پردازند.[8]

3.هدیه اعمال نیک برای روح متوفی:

از بهترین آداب مجالس عزا هدیه اعمال نیک از قبیل قرائت قرآن، ذکر صلوات، دعا و طلب رحمت و مغفرت و گریستن بر مصائب اهل بیت(ع)، برای روح متوفی است. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید.»[9]

بررسی تشریفات مجالس عزاداری

سنت های نادرستی در حاشیۀ مراسم عزاداری و ختم شکل گرفته است که وظیفۀ افراد با ایمان است در برطرف کردن آنها بکوشند. از آن جمله مرسوم است مردم برای مراسم ختم و هفتم و چهلم تابلو و تاج گل هایی تهیه می کنند و برای صاحبان عزا می آورند. یا آن که صاحبان عزا حتماً باید غذا تهیه نموده و از مهمانان پذیرایی نمایند و… .

توجه به این نکته ضروری است که یکی از حکمت های شرکت در مراسم عزاداری آن است که انسان را به یاد خدا و قیامت انداخته و او را از دلبستگی به دنیا بازدارد، حال اگر مراسم ختم، مانند مهمانی باشکوهی برگزار شود که در آن غذاهای رنگارنگ تهیه شده و در اختیار مهمانانی قرار گیرد که خود را آن چنان آراسته اند که گویا به جشنی پا می گذارند، آیا می توان آن را یادآور آخرت دانست؟ و آیا اساساً سزاوار است که مراسم ختم، به همراه پذیرایی باشد؟!

“امام صادق (ع) در مجلس گروهی عزادار وارد شده و خطاب به آنان اظهار داشتند: پروردگار، مصیبت وارد شدۀ بر شما را جبران فرموده، به جبران صبر و تحملتان پاداش خوبی به شما داده و شخص متوفی را نیز در سایۀ رحمت خویش قرار دهد. سپس از مجلس خارج شدند.”[10]

این روایت نشانگر آن است که باید مراسم را به سادگی برگزار کرده و آشنایان و دوستان به ابراز همدردی بسنده کرده و اگر به دلایلی چون برگرداندن آرامش روحی آنها، تصمیم به حضور بیشتر در کنار آنان دارند، نباید به خانوادۀ مصیبت دیده این اجازه را بدهند که برای پذیرایی از آنها دچار تکلف و دردسر شوند، بلکه باید تلاش کنند که در این مدت، این خانواده ها حتی دغدغۀ خورد و خوراک خویش را نیز نداشته باشند! امام صادق (ع) می فرماید: “غذا خوردن نزد مصیبت دیدگان از رفتار و کردار زمان جاهلیت است و سنت اسلامی آن است که غذای آنان از سوی دیگران فراهم شود، همان گونه که پیامبر(ص) در مورد جعفر بن ابی طالب، چنین رفتاری را در پیش گرفت”.[11]

اکنون باید قضاوت کنیم که رفتار امروز جامعۀ ما منطبق با سنت های اسلامی است و یا سنت های جاهلیت؟!

ما متأسفانه در بیشتر موارد به این سنت اسلامی عمل نکرده و به جای آن که باری از دوش مصیبت دیدگان برداریم، سربار آنها شده و هزینه های سرسام آوری را بر دوششان تحمیل می کنیم و حتی اگر آنان مشکلی از لحاظ مالی نداشته باشند، دغدغۀ فکری چگونگی پذیرایی از مهمانان خوانده و ناخوانده، آنان را رنج خواهد داد.

در مقابل، خود نیز متحمل هزینه هایی چون خریدن تاج گل های گران قیمت، اعلام تسلیت در قالب تابلوها، اوراق تبلیغاتی و …. می شویم که نه سودی به متوفی خواهد رساند و نه به خانوادۀ آنها، بلکه موجب آزار و شرمندگی افرادی خواهد شد که توانایی مالی انجام چنین هزینه هایی را نداشته و با این وجود، قصد اعلام همدردی با مصیبت دیدگان را دارند!

در بسیاری از موارد، در این رفتارهای تجملاتی بیش از آن که به تسلای خاطر صاحبان مصیبت اندیشیده شود، گویا موقعیتی به دست آمده که برخی افراد، ثروت، هنر، مقام و … خویش را در معرض تماشای آنها و دیگران گذاشته و از آن لذت ببرند. طبیعی است که چنین رفتاری مورد تأیید دین مقدس اسلام نیست.

نتیجه آن که شرکت ما در مراسم ختم، باید دست کم سه نتیجۀ مثبت به دنبال داشته باشد که یکی از آنها آرامش دادن به مصیبت دیدگان و دیگری عبرت گرفتن خویش و دل نبستن به دنیای فانی و سوم هم موجب بالا رفتن درجۀ متوفی است و هر چه که در این راستا نباشد، نمی تواند رفتاری مثبت به شمار آید.

البته تذکر این نکته نیز مفید است که آنچه در مورد لزوم تغییر عرف موجود گفته شد، هدفی آرمانی است که باید به دنبال آن باشیم و گرنه ممکن است در شرایط خاصی و از باب اهم و مهم، رفتار بر اساس سنت های موجود فعلی ایرادی نداشته باشد. به عنوان نمونه، گرچه غذا خوردن نزد مصیبت دیدگان، رفتاری بازمانده از زمان جاهلیت است، اما اگر ترک مجلس، توهینی به صاحبان عزا تلقی شده و یا موجب رنجش خاطری شود که هدف اولیۀ ما از تسلای خاطر به آنان را زیر سؤال می برد، ایرادی نخواهد داشت که در این مورد خاص، رضایت خاطر آنان را جلب کنیم.

تهیۀ تاج گل و تابلو نیز از همین موارد است و نمی توان به صورت کلی آن را تأیید کرد، به ویژه اگر ناشی از فخر فروشی، تکبر و …باشد، اما در برخی شرایط خاص که می توان  آن را تشخیص داد، ممکن است اشکال  شرعی نداشته و هزینه ای را که احیاناً به سازمانی خیریه و به نیت متوفی پرداخت می شود، حکم صدقه داشته و روحش از آن بهره مند شود، اما باید هدف گیری کلی ما به سمتی باشد که این سنت نادرست را از جامعۀ اسلامی خود محو نموده و سنت های مناسب تری را جایگزین نماییم.

تأثیر اعمال نیک برای مردگان

 پس از مرگ انسان، بر اطرافیان و دیگر مؤمنان اعمالی واجب است؛ مانند غسل، کفن، نماز و دفن و واجباتی که از میّت قضاء شده است که باید هرچه زودتر انجام پذیرد.[12] اما انجام برخی اعمال برای اموات مستحب است، که از جمله آنها صدقه دادن، دعا کردن، خواندن قرآن، نماز و به طور کلی کارهای نیک است که در آرامش و شادى روح میّت تأثیر فراوان دارد. در اینجا توضیح مختصری پیرامون هر یک از این موارد داده می شود:

1. صدقه دادن: يكى از افراد بنى ساعده که مادرش از دنيا رفته بود، به رسول اكرم (ص) عرض كرد: در غياب من، مادرم از دنيا رفته اگر من براى او چيزى صدقه بدهم نفعش عايد وى مى‏شود. آن حضرت فرمود: بلى.[13]

2.دعاکردن: حضرت امام صادق (ع) می فرمایند: «مرده به خاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او می شود شادمان می گردد، همان گونه که زنده به وسیله هدیه ای که به او می دهند، خوشحال می گردد».[14]

3.خواندن قرآن: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هر كس به قبرستان گذر كند و يازده مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» [سوره توحید] را بخواند و ثواب آن را به مرده‏ها ببخشد، به تعداد اموات به او اجر مى‏دهند».[15]

حضرت امام رضا (ع) فرمودند: «هر که قبر مؤمنی را زیارت کند و در کنار آن هفت مرتبه إنّا انزلناه بخواند، خداوند او را با صاحب قبر می آمرزد».[16]

4. خواندن نماز: مستحبّ است در شب اول قبر، دو ركعت نماز وحشت (نماز هدیۀ میّت در شب دفن[17]) براى ميّت بخوانند و دستورش در رساله های عملیه مراجع تقلید بیان شده است.[18] و همچنین سایر نمازهای مستحبی نیز مطلوب است.

5. انجام کارهای نیک: امام صادق (ع) فرمود: «…صدقه، دعا و نيكى به ميّت مى‏رسد و اجرش را به كننده اين كارها و ميت می دهند».[19] «هر مسلمانى به نيابت از اموات عمل خیری انجام دهد، خداى تعالى پاداش وى را چند برابر نمايد و مردگان را از آن بهره‏مند سازد».[20]

از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید».[21]

شیوه عزاداری در فرهنگ شیعه

روايات پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) در باره شیوه عزاداری و نحوه اظهار شيون و اندوه، مختلف است که گاه بین آنها تناقض مشاهده می شود که به بررسی آنها می پردازیم:

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «و مژده بده به بردباران آن کسانی که هنگامی که بلایی به آنان می رسد، می گویند ما از آن خداییم و به وی باز می گردیم آنان (همان بردباران با ایمانی هستند که) الطاف رحمت و احسان و مغفرت خدایشان شامل حال آنان می گردد و مسلماً ایشان از راه یافتگان هستند».[22] و می فرماید: «و آنان که در برابر فقر و بیماری (و زیان و ضررها) و به هنگام نبرد شکیبا هستند».[23]

در نهج البلاغه آمده است:«علی(ع) بعد از وفات پیامبر (ص) خطاب به پیامبر گفت: اگر از بی قراری و بی تابی نهی نمی کردی و به بردباری فرمان نمی دادی، چنان برایت اشک می ریختیم که اشک چشمانمان تمام می شد».[24]  ولى در جاى ديگر آمده است كه به هنگام دفن پيامبر (ص)، در سوگ او فرمود: همانا شكيبايى نيكو است جز در غم از دست دادن تو، و بى تابى مكروه است، جز در اندوه مرگ تو، مصيبت تو بزرگ است و مصيبت‏هاى پيش و پس از تو ناچيزند.[25]

همچنین در نهج البلاغه آمده است که علی (ع) فرمود: « هر کس به هنگام مصیبت و بلایی دستش را بر رانش بزند و تأسف بخورد، عمل او نابود گردیده است».[26]

و امام حسین (ع) در کربلا چنان که صاحب منتهی الآمال نقل کرده به خواهرش زینب فرمود: «خواهرم تو را به خدا سوگند می دهم که وقتی من کشته شدم گریبانت را پاره مکن، و چهره ات را با ناخن هایت خونین مکن، و به خاطر شهادت من فریاد واویلا سر مده».[27]

ابو جعفر قمی نقل می کند که امیر المؤمنین به یارانش فرمود: « لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ»؛لباس سیاه نپوشید؛ زیرا لباس سیاه لباس فرعون است.[28] و در تفسیر الصافی آمده است که پیامبر با زنان بیعت کرد مبنی بر این که ( به هنگام مصیبت ) سیاه نپوشند و گریبانشان را پاره نکنند و فریاد واویلا سر ندهند. ولی در حديث ديگرى امام صادق (ع) می فرماید: رسول خدا (ص) سياه را مكروه مى‏دانست جز در سه چيز: در عمامه، كفش و كساء.[29]

در فروع کافی نیز آمده است که پیامبر (ص) فاطمه را وصیّت نمود و به او فرمود: «وقتی من مردم چهره ات را خونین مکن، موهایت را ژولیده و آویزان مکن، و فریاد واویلا سر مده، و زن نوحه سرایی را برای نوحه سرایی برای من مقرر مکن».[30]شیخ شیعه محمد بن حسین بن بابویه قمی (صدوق) می گوید: از جمله گفتارهای پیامبر (ص) که پیش از او کسی آن را نفرموده این است: «نوحه سرایی از اعمال جاهلیت است».[31] همچنین علمای شیعه مجلسی و نوری و بروجردی از پیامبر خدا حدیثی را نقل کرده اند که فرموده است: «دو صدا نفرین شده هستند که خداوند آنها را دوست ندارد: شیون و فریاد به هنگام مصیبت، و صدای آهنگ و ترانه؛ یعنی نوحه سرایی و موسیقی».[32]

بعد از طرح این روایات، سوال این جاست که کدام یک از این روایات صحیح و قابل تمسک است؟و شیوه صحیح عزاداری و سوگواری در فرهنگ شیعه چیست؟

براى رسيدن به پاسخ ابتدا مناسب است چند نكته را به عنوان مقدمه بررسی کنیم:

1. اعتماد بر روايات بر اساس ارزيابى آنها از نظر سند و دلالت مى‏باشد، اين مهم به عهده كار شناسان مسائل اسلامى است كه از آنان به عنوان “فقيه” يا “مجتهد” ياد مى‏شود. يادآورى اين مطلب به جا است كه بدانيم بر فرض صحيح بودن يك حديث، در صورتی که حديث ديگرى با آن در تعارض باشد، نياز به يك كارِ كارشناسى دارد که فقیه و مجتهد در نهايت در یک جمع بندى منضبط، نتيجه آن را اعلام می نماید.

در حقيقت بهره بردارى از قرآن و حديث، همانند استفاده از رايانه در زمان ما است؛ يعنى گاهى در صفحه كليد، يك كليد به تنهايى عملى را انجام مى‏دهد، و گاهى دو يا چند كليد با هم، مثلاً براى اجراى يك برنامه تنها كليد اينتر را مى‏زنيم، ولى براى بعضى از كارها بايد كنترل را با اينتر بگيريم تا عمل كند. در آيات و روايات نيز گاهى يك مطلب از آيه‏اى يا روايتى به خوبى و به تنهايى قابل استفاده است، ولى گاهى دو آيه يا چند آيه و روايت را بايد با هم در نظر گرفت و سپس اظهار نظر نهایی نمود.

2. نقش “عنصر زمان و مكان” و يا “عنوان ثانوى و تغيير شرايط”، در احكام شرعى قابل دقت است. اين مطلب را بعضى از فقهاى بزرگ، مانند امام خمینی بيان نموده‏اند و در زمان رسول گرامى اسلام نيز سابقه دارد. نمونه آن را درباره زيارت قبور مى‏بينيم، آن جا كه بزرگان اهل تسنن نقل كرده‏اند كه رسول خدا (ص) فرمود: من پيش از اين شما را از زيارت قبور نهى مى‏كردم، ولى اكنون به زيارت آنها برويد؛ زيرا زيارت قبور سبب زهد در دنيا و يادآورى آخرت است.[33] ناگفته نماند كه دليل بر زيارت قبور از كتاب و سنت متعدد است، كه اكنون مورد بحث ما نيست.

درباره موضوع مورد بحث نيز، به عنوان نمونه در باره لباس سیاه بعضى از صاحب نظران مى‏گويند: پوشيدن لباس سياه بر فرض اين كه از نظر حكم اوّليه كراهت داشته باشد، اكنون كه به عنوان شعار و احترام به اوليا و بزرگان دينى مطرح است، حكم ثانوى پيدا نموده، به طورى كه مخالفت با آن خالى از اشكال نيست.

3. مى‏دانيم كه در ميان احكام پنج گانه شرعى، دو بخش آن حساسيت ويژه‏اى دارد. يكى واجبات كه بايد انجام شود و ديگرى محرمات كه بايد ترك شود (بايدها و نبايدهاى شرعى و دينى)، ولى ساير احكام الزامى نسبت به انجام يا ترك آنها نيست و موضوع مورد بحث نيز همه موارد آنها يك حكم ندارد، بلكه متفاوت است؛ به عنوان مثال، گریه و شیون به خودی خود دارای الزام نیست، لکن مطلوب بودن آن از دیدگاه عقل و علم و از منظر شرع قابل بررسی است که به آن اشاره می نماییم:

أ. گريه از ديدگاه عقل و علم :

در زندگى انسان با توجه به شرايط گوناگون حالات مختلفى به او دست مى‏دهد كه طبيعى و فطرى است، همان طور كه گاهى مى‏خندد و شادمان است، گاهى نيز اندوهگين و غم زده و گريان است. گريه در حقيقت يكى از نيازهاى بشر است كه اگر در جاى خود ظهور و بروز كند ارزش مند و سازنده است. گريه در شرايط سخت به يارى انسان مى‏شتابد و او را از عقده‏ها و گرفتگى درونى رهايى مى‏بخشد. گريه گاهى دل را از زنگارها شست و شو مى‏دهد و زمينه توبه را فراهم مى‏آورد و قساوت قلب را از بين برده، به دل صفا مى‏بخشد. گريه بر مظلوم نوعى پيوند عاطفى با او و پرخاش و تعارض با ستم گر است. گريه هم سود بهداشتى دارد و هم سود روحى و هم نفع سياسى كه در جاى خود بايد بحث شود.

اما نسبت به اموات و درگذشتگان، انسان وقتى كه عزيزى را از دست مى‏دهد به طور طبيعى و فطرى محزون و اندوهگين مى‏شود، و بى اختيار اشك از گونه هايش جارى مى‏گردد. اين يك موضوع روشن و انكار ناپذير در زندگى مردم است. اسلام نيز به عنوان يك دين فطرى، با آن مخالفتى ننموده است.

ب. گريه از ديدگاه شرع:

1. گریه از دیدگاه قرآن:در آيات سورۀ يوسف، مى‏خوانيم، يعقوب آن قدر گريه كرد و غصه خورد كه چشمانش را از دست داد. [34]

البته اين منافات با صبر جميل ندارد؛ چون قلب مردان خدا كانون عواطف است، جاى تعجب نيست كه در فراق فرزند، اشك هايشان همچون سيلاب جارى شود. اين يك امر عاطفى است. مهم آن است كه كنترل خويشتن را از دست ندهند؛ يعنى سخن و حركتى بر خلاف رضاى خدا نگويند و نكنند.

2. گریه در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع): سيره پيامبر اعظم (ص) و اهل بيت (‏ع) و مسلمانان، در باره گريه بر مردگان و شهيدان، جاى بحث فراوانى دارد، و در يك بررسى تاريخى –  بر خلاف آنچه وهابيان مى‏گويند كه گريه بر مردگان حرام است – به اين نتيجه مى‏رسيم كه رسول گرامى اسلام و يارانش، بر اساس همين خواست فطرى عمل نموده و رفتار كرده‏اند. اينک برخى از شواهد تاريخى را در اين زمينه مطرح مى‏كنيم:

پيامبر اكرم (ص) بر مرگ فرزندش ابراهيم اشك مى‏ريخت، وقتی برخی به ایشان اعتراض كردند، پيامبر در جواب فرمود: چشم مى‏گريد و قلب اندوهناك مى‏شود، ولى چيزى كه خدا را به خشم آورد نمى‏گويم.[35] و در جاى ديگر مى‏خوانيم كه فرمود: اين گريه بى تابى نيست، اين (گريه عاطفى) رحمت است.

اشاره به اين كه در سينه انسان قلب است نه سنگ، و طبيعى است كه در برابر مسائل عاطفى واكنش نشان مى‏دهد و ساده‏ترين واكنش آن جريان اشك از چشم است. اين عيب نيست. اين حسن است. عيب آن است كه انسان سخنى بگويد كه خدا را به غضب آورد.[36]

شاهد ديگر از زندگى پيامبر گرامى در باره عموى بزرگوارش حمزه است كه گفته‏اند: وقتى در جنگ احد حمزه به شهادت رسيد، خواهرش صفيّه آمد و در جست و جوى پيامبر(ص) بود، وقتى آن حضرت را يافت، پيامبر بين او و انصار فاصله شد و فرمود: او را به حال خودش بگذاريد. صفيّه نزد پيامبر (ص) يا جنازه حمزه نشست و گريست. هر گاه صداى او به گريه بلند مى‏شد، صداى گريه پيامبر نيز بلند می شد و هر گاه آهسته مى‏گريست، پيامبر هم آهسته مى‏گريست. فاطمه (ع) دختر رسول خدا (ص) نيز گريه مى‏كرد و پيامبر همراه او مى‏گريست و مى‏فرمود: هر گز كسى مانند تو مصيبت زده نخواهد شد.[37]

نيز در بعضى از نقل‏ها آمده است: پس از جنگ احد وقتى كه رسول خدا (ص) ديدند از خانه‏هاى انصار براى شهيدانشان صداى گريه بلند است، فرمودند: اما حمزه گريه كننده‏اى ندارد. سعد بن معاذ كه اين سخن را شنيد به سوى زنان طايفه “بنى عبد الاشهل” رفت و آنان را به گريستن بر حمزه فرا خواند، از آن پس هيچ زنى از انصار بر مرده‏اى نگريست جز اين كه ابتدا بر حمزه گريه كرد، و سپس بر مرده خود.[38]

از اين جريان مى‏توان فهميد كه نه تنها خود آن حضرت بر حمزه مى‏گريست، بلكه گويا به زنان انصار مى‏فرمود كه بر وى گريه كنند.

وقتى پيامبر به زيارت قبر مادر خود رفت، به شدّت گريست و از گريه آن حضرت اطرافيان نيز به گريه آمدند.[39]

در زندگى دخت گرامى پيامبر، نيز آورده‏اند: حضرت زهرا (ع) پس از رحلت رسول خدا (ص) مى‏گريست و مى‏فرمود: اى پدر، تو به پروردگارت نزديك شدى و دعوتش را اجابت نمودى. پدر جان اينک، بهشت فردوس مأواى تو است.[40]

درباره گريه رسول خدا (ص) و اهل بيت (‏ع) و اصحاب بر مردگان و شهيدان، شواهد ديگرى نيز وجود دارد كه به جهت رعايت اختصار از آوردن آنها خوددارى مى‏كنيم.

ج. نظر فقيهان و كارشناسان مسائل دينى: نظر فقیهان آن است كه براى سوگوارى عزيزان يا مصيبت‏ها و سختى‏ها و رخدادهاى تلخ روزگار، هر كارى جايز نیست؛ به عنوان نمونه نظر حضرت امام خمینی پيرامون سوگوارى این است:

 گريه بر ميّت جايز است، بلكه گاهى به هنگام اندوه زياد، مستحب است، ولى بايد سخنى كه موجب خشم پروردگار است بر زبان جارى نگردد. نيز نوحه خوانى با شعر يا غير شعر اگر محتواى آن باطل مثل دروغ و كار حرام ديگر نباشد جايز است، بلكه به احتياط واجب بايد مشتمل بر “واويلا و واى واى” كردن هم نباشد، و بنا بر احتياط واجب به صورت زدن و خراش دادن پوست و چيدن و كندن مو و داد و فريادى که از حد متعارف بيشتر است، جايز نيست… بلكه در بعضى از امورى كه گفته شد كفّاره هم واجب مى‏شود.[41]

بنابر اين، نظر فقيهان بزرگوار شيعه، همان چيزى است كه در روايات و سيره اولياى دين آمده است.

ناگفته نماند كه فقيهان و بزرگان دينى به پيروى از رهنمودهاى آموزه های اسلامى، واژه صبر را از واژه‏هاى بسيار با ارزش دانسته و در تمام سختى‏ها و مصيبت‏ها و در فراق عزيزان، بر آن سفارش زيادى نموده‏اند، تا انسان بر اثر صبر جميل از اجر فراوان برخوردار شود.

بنابر اين، گام نخست و اساسى براى يك مسلمان به هنگام مصيبت و گرفتارى‏ها صبر و شكيبايى است، و گريه و مانند آن نيز مانعى ندارد، ولى آنچه بعضى از مردم انجام مى‏دهند، از قبيل خراشيدن سر و صورت و داد و فريادهاى آزار دهنده و كندن موى بدن و مانند آن مورد تأييد روايات اسلامى و نيز بزرگان دينى نبوده و نيست.


[1]. محقق بحرانی، الحدائق الناضرة، ج 4، ص157و158. در روایتی نقل شده كه “پیامبر اكرم (ص) بعد از مرگ جعفر بن ابی طالب به فاطمه زهرا (س) فرمود كه با عده ای از زنان به خانه اسماء بنت عمیس برود و تا سه روز برای آنها غذا ببرند”.

[2] . وسائل الشيعه، ج 3، ص 271،باب 82 از ابواب دفن.

.[3]  بحار الا نوار ، ج 98 ، ص 329، بیروت، « عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : صَلاةُ اِحدی وَ خَمسین وَزِیارَةُ الا ربَعین … ».

.[4]  طبري ،محمد بن علي، بشارة المصطفي، ص 126، قم، مؤسسه النشر  الاسلامي ،چاپ اول، 1420.

[5]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 3، ص 213، ح 3435، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق.

[6]. همان، ج 3، ص 216، ح 3448.

[7]. مراد از واجب در این حدیث، مستحب مؤکد است.

[8]. وسائل الشیعة، ج 2، ص 451، ح 2620.

[9]. یزدی، شیخ حسن بن علی، انوار الهدایة، ص 115، چاپخانه نعمان، نجف.

[10]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة،  ج 3، ص 218، ح 3451، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق.

[11].همان، ص 237، ح 3504.

[13]. ملاحويش آل غازى، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 1، ص 203، مطبعة الترقى‏، دمشق، چاپ اول، 1382ق؛ قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن‏، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش.

[14]. محجة البیضاء، ج 8، ص 292.

[15]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 10، ص 368، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.

[16]. همان، ج 79، ص 169.

[17]. عاملی (کفعمی)، ابراهیم بن علی، المصباح، ص 411، نشر دارالرضی، قم، چاپ دوم، 1405ق؛ عاملی،شیخ حر، وسائل الشیعة، ج 8، ص 168.

[18]. موسوی خمینی، سید روح الله، توضیح المسائل (محشی)، ج 1، ص 348، محقق/ مصحح: بنى هاشمى خمينى‌، سيد محمد حسين، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق.

[19]. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعة، ج 8، ص 279، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409ق.

[20]. حلّی، ابن فهد، عدة الداعی، ص 146، دارالکتاب الاسلامی، قم، 1407ق.

[21]. یزدی، شیخ حسن بن علی، انوار الهدایة، ص 115، چاپخانه نعمان، نجف.

[22].بقره، 156.

[23].همان،177.

[24]. نهج البلاغه، ص 567؛ نک: نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 445.

[25]. نهج البلاغه، حكمت 292.

[26]. نک: صدوق، خصال، ص 621؛ ،حرعاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشعیة، ج 3، ص 270.

[27]. وسائل الشعیة، ج 1، ص 248.

[28]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 232؛ وسائل الشیعة، ج 2، ص 916 آن را روایت کرده است و وسائل‏الشيعة ج، 4 ص، 384-5465، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فِيمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ.

[29]. همان.

[30]. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج 5، ص 527.

[31]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 271 – 272؛ وسائل الشیعة، ج 2، ص 915؛ یوسف البحرانی، الحدائق الناضرة، ج 4، ص 149؛ بروجردی، حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج 3، ص 488؛ محمد باقر، مجلسی با عبارت «نوحه سرایی از اعمال جاهلیت است» در بحار الانوار ج 82، ص 103 روایت کرده است.

[32]. بحار الانوار، 82، ص 103؛ مستدرک الوسائل 1، ص 143 – 144؛ جامع الاحادیث الشیعة 3، ص 488؛ من لا یحضره الفقیه 2، ص 271.

[33]. ابن ماجه، سنن، ج 1، ص 114.

[34]. یوسف، 84.

[35]. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج 3، 262.

[36]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 9، ص 352.

[37]. مقريزى، الاسماع، ص 154.

[38]. ابن سعد، طبقات، ج 3، ص 11؛ مسند احمد، ج 2، ص 129.

[39]. سبحانى، جعفر، راهنماى حقيقت، ص 231.

[40]. همان، ص 232.

[41]. امام خمينى، روح الله، تحرير الوسيلة، ج 1، ص 93.