searchicon

کپی شد

كيفيت صله رحم

مرجع و معيارِ در چگونگی ابراز محبت و احسان، عرف است؛ زيرا به حسب عادات و رسومِ افراد و نزديك و دور بودنِ آنها فرق مى‏كند.[1] نوع اين ارتباط به نياز افراد نيز بستگی دارد آنچنان که ممكن است بعضى نياز مادّى داشته باشند و بعضى نياز مادى نداشته ولى به كمك ديگرى نيازمند باشند؛ مانند پيرمرد و پيرزن افتاده‏اى كه بايد آنان را رسيدگی نمود، و بعضى ممكن است كمكِ فكرى بخواهند. و بعضى هيچ نيازی ندارند و فقط بايد از آنان احوال‏ پرسى كرد.

به هر حال صله رحم درجاتی دارد که با توجه به توان فرد، عرف اجتماع، نیاز افراد و برخورد و جواب دهی آنان متفاوت و قابل تغییر است و به هر حال تا هر درجه ای که ممکن است باید به این برنامه دینی عمل کرد.

پس نسبت به حدود صلۀ رحم می توان گفت که: مقدار و حدود صلۀ رحم نسبی است؛ یعنی نسبت به افراد و محیطی که در آن زندگی می کنند متفاوت است؛ مهم آن است که شخص در عرف خودشان قاطع رحم محسوب نشود.

از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: لقمان به پسرش گفت: پسر جان! … با همۀ مردم خوش خلق باش.

پسرم اگر مال دنيايى نداشتى كه با آن صله رحم كنى، و بر برادران تفضل نمايى، حسن خلق و روى خوش داشته باش، چون كسى كه حسن خلق دارد خوبان او را دوست مى‏دارند، و بدکاران از او دورى مى‏نمايند.[2]

باز آن حضرت می فرماید:

“پيوند خويشاوندى خويش را حتى با جرعه‏اى از آب محكم كن و بهترين راه براى خدمت به آنان اين است كه (دست کم) از تو آزار و مزاحمتى نبينند”![3]

سخن آخر این که: صله‏اى كه خدا به آن امر فرموده از معروف ترين مصاديق آن صلۀ رحم است، كه به آن تأكيد نموده و فرموده: از خدايى بپرهيزيد كه (همگى به عظمت او معترف هستيد و) هنگامى كه چيزى از يك ديگر مى‏خواهيد، نام او را مى‏بريد! (و نيز) (از قطع رابطه با) خويشاوندان خود، پرهيز كنيد! زيرا خداوند، مراقب شما است. و نيز در تأكيد آن در ذيل آيه مورد بحث فرموده:” وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ” و اين اشاره به آن است كه ترك صله رحم مخالفت امر خدا است، پس جا دارد مردم از خدا بترسند و آن را ترك نكنند كه ترك آن؛ عمل زشتى است، و در نامۀ اعمال آدمى ضبط می شود.[4]



[1]. محقق كركى، اطائب الكلم فى بيان صلة ‏الرحم، ص 30. (استفاده شده از سايت حوزه).

[2]. طباطبایی، محمد حسین ، الميزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏16، ص 337.

[3]. همان.

[4]. همان، ج ‏11، ص 468.