searchicon

کپی شد

فقه شیعه در دوران امام باقر (علیه السلام)

با این که آغاز امامت امام باقر (علیه السلام) با خلافت «ولید بن عبدالملک» همراه بود و شرایط اجتماعی نامساعد بود، اما آن حضرت توانست نهضتی علمی را پایه گذاری کند که تا آن زمان در اسلام بی سابقه بود. در آن دورانی که معارف پر ارج اسلام به دلیل «ممنوعیت نشر احادیث»[1] می رفت کم کم به دست فراموشی سپرده شود،[2] امام باقر (علیه السلام) با دوراندیشی و تحمل مشکلات بسیار و با جنبش علمی دامنه‌داری که پدید آورد، توانست مقدمات تأسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را پی‌ریزی نماید و معارف والای اسلام را به سراسر جامعه اسلامی برساند.

علاوه بر کتب شیعه، کتب و تألیفات دانشمندان و مورّخان اهل تسنّن؛ مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، و کتبی؛ مانند: موطّأ مالک، سنن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر نقاش،‌ تفسیر زمخشری و ده‌ها کتاب دیگر که از مهم‌ترین کتب جهان تسنّن است، پر از سخنان پر مغز پیشوای پنجم شیعیان است و همه جا جملۀ «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» به چشم می‌خورد.[3]

اهمّ فعالیت های علمی و فقهی امام باقر (علیه السلام) را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

1. تشویق به فراگیری علوم، به خصوص فقه:

پایه و اساس هر عمل و فعالیت و کاری، اندیشه سازی و سالم سازی فکر است. اگر بنا باشد علم در جامعه، رواج پیدا کند، در گام اول باید درباره اهمیت فراگیری دانش، ارزش و عظمت عالم، هدف از فراگیری علم، و آفات آن و… اندیشه سازی شود. حضرت باقر (علیه السلام) این گام اول را با بیان احادیث به خوبی برداشته و سخنان گهربار و نورانی فراوانی در این زمینه بیان کرده است.

در مورد تشویق به فراگیری علم فرمود: «تمام کمال در فهمیدن دین، بردباری بر سختی ها و اندازه گیری در معیشت است».[4] از آن حضرت روایت شده است: «اگر جوان شیعه‏اى را نزد من بیاورند که تفقّه در دین نمی کند او را به مجازات دردناکى کیفر خواهم کرد».[5]

هر چند در این روایات، عنوان «تفقه در دین» آمده که مجموعه معارف دین را شامل می شود، ولی روشن است که فقه اصطلاحی را نیز به عنوان جزیی از دین شامل می شود.

2. تربیت شاگردان فقیه:

امام باقر (علیه‌السّلام) شاگردان برجسته‌ای در زمینه‌های فقه و حدیث و تفسیر و دیگر علوم اسلامی تربیت کرد. شخصیت‌ های بزرگی؛ مانند: محمد بن مسلم، ابو بصیر، بُرید بن معاویه عجلی، زرارة بن أعین، حمران بن أعین، جابر بن یزید، هشام بن سالم، سُدیر صیرَفی و أعمش، از تربیت یافتگان مکتب آن حضرت­ هستند.[6]

سلیمان بن خالد در این زمینه می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «كسى ياد ما و حديث‏هاى پدرم را زنده نكرد مگر زراره و ابو بصير مرادى و محمّد بن مسلم و بريد بن معاويه، اگر اين چند نفر نبودند كسى راه هدايت را نمى‏يافت. اينها نگهبان دين و اشخاص مورد اعتماد پدرم در حلال و حرام بودند و اينها در دنيا و آخرت به جانب ما سبقت گرفته‏اند».[7]

«محمد بن مسلم» از شاگردان برجسته حضرت باقر (علیه السلام) در فقه و حدیث است. او اهل کوفه بود و طی چهار سال اقامت در شهر مدینه پیوسته به محضر امام باقر (علیه السلام) و بعد از او خدمت فرزندش حضرت صادق (علیه السلام) شرفیاب می شد و از محضر آن دو امام همام بهره می برد. او گفته است: «هر موضوعی که به نظرم می رسید، از امام باقر (علیه السلام) می پرسیدم و جواب می شنیدم؛ به طوری که سی هزار حدیث از امام پنجم و شانزده هزار حدیث از امام ششم فرا گرفتم».[8]

علاوه بر حفظ حدیث، محمد بن مسلم کتابی دارد به نام «اربعمأة مسئلة» (چهار صد مسئله) که مجموع پاسخ هایی را که درباره چهار صد پرسش از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) فرا گرفته است، در آن گرد آورده است.[9]

3. تشویق و ترغیب به اجتهاد‌:

ائمّۀ اهل بیت (علیهم السلام) برخى از شاگردان برجسته خود را که از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در این فن و استخراج احکام دینى تشویق مى‌کردند. امام باقر (علیه السلام) به ابان بن تغلب فرمود: « در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوا بده! زیرا من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان دیده شود».[10]

4. احیای فقه اهل بیت (علیهم السلام):

سال­هاى 94 تا 114 هجری قمری، زمان پیدایش مشرب­هاى فقهى و اوج‏گیرى نقل حدیث درباره تفسیر مى‏باشد. از علماى اهل سنت کسانى مانند ابن شهاب زهرى، مکحول، قتاده، هشام بن عروه و … در زمینه نقل حدیث و ارائه فتوا فعالیت مى‏کردند. وابستگى عالمانى؛ مانند زهرى، ابراهیم نخعى، ابو الزناد، رجاء بن حیاة به دستگاه حاکمیت اموى، ضرورت احیاى سنت واقعى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) را به دور از شائبه‏هاى تحریف عمدى خلفا و علماى وابسته به آنان مطرح مى‏کرد. امام باقر (علیه السّلام) ضمن نامه‏اى به سعد الخیر، از دانشمندان سوء شکایت فراوان کرده و مى‏فرماید: «نظایر احبار و رهبان را ببین، احبارى که کتاب خدا را از مردم، کتمان و تحریف کرده و با تمام این احوال، از کارشان سودى نکرده و راه به جایى نبردند. اکنون مانند آنها در این امت‏ اند، کسانى که الفاظ قرآن را حفظ کرده و حدود آن را تحریف مى‏کنند. آنها با اشراف و بزرگان هستند. زمانى که رهبران هواپرست متفرق شوند، آنها با کسانى هستند که دنیاى بیشترى دارند. فهم آنها در همین حد است».[11]

با نگاهى به فراوانى روایات نقل شده در این دوران و شهرت علم فقه در میان محدثان این زمان، مى‏توان گفت که علم فقه نزد اهل سنت از این دوره به بعد وارد مرحله تدوین خود شده است. فروکش کردن تنش­هاى سیاسى پس از حادثه کربلا و شکست خوردن و از میان رفتن ابن زبیر و یکپارچه شدن حاکمیت مروانیان، به ناچار بسیارى از علما را از صحنه سیاست دور کرد و به حوزه درس و حدیث سوق داد و آنها را واداشت تا به شکلى، اختلاف روایات را حل کنند و براى مردم فتواى فقهى ارائه دهند. اولین بار در سال 100 هجرى عمر بن عبد العزیز فرمان تدوین احادیث را خطاب به ابو بکر بن حزم صادر کرد.[12] این خود بهترین شاهد است بر شروع تکاپوى فرهنگى اهل سنت در آغاز قرن دوم، مقارن با دوران امامت امام باقر (علیه السّلام)؛ از این رو امام (علیه السّلام) احساس کرد که مى‏بایست با ابراز و اشاعه نظرات فقهى اهل بیت در برابر انحرافاتى که به دلایل مختلفى در احادیث اهل سنت رسوخ کرده بود، موضع‌گیرى نماید. نقطه نظرات فقه شیعه گرچه تا آن زمان به طور محدود و در حد اذان، تقیه، نماز میت و … روشن شده بود، اما با ظهور امام باقر (علیه السّلام) قدم مهمى در این راستا برداشته شد و یک جنبش فرهنگى تحسین برانگیزى در میان شیعه به وجود آمد. در این عصر بود که شیعه تدوین فرهنگ خود – فقه و تفسیر و اخلاق و …- را آغاز کرد. پیش از آن در جامعه اسلامى، فقه و احادیث فقهى در حد گسترده و به طور کامل مورد بى‏اعتنایى قرار گرفته بود. درگیری­هاى سیاسى و اندیشه‏هاى مادی‌گرایانه شدیدى که دامنگیر دستگاه حکومت شده بود، باعث غفلت از اصل دین و به خصوص فقه در میان مردم گشته بود. جلوگیرى از تدوین حدیث که به دستور خلیفه اوّل و دوم انجام گرفت، از عوامل عمده انزواى فقه بود، فقهى که حد اقل 80 درصد آن متکى به احادیث روایت شده از پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) بود.

ذهبى از ابو بکر نقل مى‏کند که گفت: «از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) چیزى نقل نکنید و در جواب کسانى که از شما درباره حکم مسئله‏اى پرس‏وجو مى‏کنند بگویید: کتاب خدا (قرآن) میان ما و شما است، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید».[13]

دکتر على حسن مى‏نویسد: «در دوران بنى امیه که به امور دینى توجه چندانى نمى‏شد، مردم نسبت به فقه و مسائل دینى آگاهى نداشتند و چیزى از آن نمى‏فهمیدند و تنها اهل مدینه بودند که از این گونه مسائل آگاهى داشتند».[14] در منابع دیگر نیز آمده: «در طول نیمه دوم قرن اول هجرى، مردم حتى کیفیت اقامه نماز و گزاردن حج را نیز نمى‏دانستند».[15]

انس بن مالک با نگاهى به روزگار خویش مى‏گفت: «از آن چه که در زمان رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) معمول بود، چیزى نمى‏بینم.! گفتند: نماز! گفت: چه تحریف­هایى که در این نماز انجام ندادید!».[16]

همه اینها دلیل بر فراموش شدن فقه در میان عامه است که به درستى یکى از مهم‌ترین دلائل پرداختن امام باقر (و بعد از آن حضرت، امام صادق علیهما السّلام) به فقه، احیاى آن در میان مردم و جلوگیرى از تحریفى بود که به یقین در تدوین و بازنویسى فقه روى مى‏داد.[17]



[1]. ر.ک: پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 322 – 333.

[2]. قیومی اصفهانی، جواد، صحیفه امام باقر (علیه السلام)، ص 10.

[3]. ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 194 و 195.

[4]. كلينى، محمد بن یعقوب، كافی‏، ج 1، ص 32، ‏«اَلْکَمالُ کُلُّ الْکَمالِ، التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّائِبَةِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَةِ».

[5]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 1، ص 214، «قال ابو جعفر (علیه السّلام): لَوْ أُتِيتُ بِشَابٍّ مِنْ شَبَابِ الشِّيعَةِ لَا يَتَفَقَّهُ فِي الدِّينِ لَأَوْجَعْتُه‏».

[6]. سیره پیشوایان، ص 309.

[7]. بحار الأنوار، ج ‏47، ص 390، «مَا أَحَدٌ أَحْيَا ذِكْرَنَا وَ أَحَادِيثَ أَبِي إِلَّا زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِيرٍ الْمُرَادِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هُدًى هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ- وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ».

[8]. سیره پیشوایان، ص 332 و 333.

[9]. همان، ص 309.

[10]. نجاشى، احمد بن على‌، رجال النجاشي (فهرست أسماء مصنفي الشيعة)‌، محقق: شبيرى زنجانى‌، سيد موسى، ص 10‌، شرح حال شماره 7، «اجلس فى مسجد المدینة و افت النّاس، فإنّی احبّ ان یرى فی شیعتی مثلک‌».

[11]. جعفريان‏، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه‏، ص 293.

[12]. همان، به نقل از المصنف، ج 9، ص 337؛ سنن الدارمى، ج 1، ص 126؛ تقييد العلم، ص 106 و 105.

[13]. همان، به نقل از تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 2.

[14]. همان، ص 295، به نقل از  نظرة عامة فى تاريخ الفقه الإسلامى، ص 110.

[15]. همان، به نقل از كشف القناع فى حجية الإجماع، ص 56.

[16]. همان، به نقل از ضحى الإسلام، ج 1، ص 386.

[17]. همان، ص 294 و 295.