searchicon

کپی شد

فرقه بهائیت و ترور مخالفان

بهائیان همواره در عرصه‌های حقوق بشری یکی از سوژه‌های تبلیغاتی دنیای غرب علیه ایران بوده و گویا این جماعت، مظلومان و ساکتان تاریخ بوده‌اند و در حق آن‌ها ظلمی بزرگ رقم خورده است.

سرسپردگی این دین ساختگی و انحرافی جای سؤال و شک ندارد، اما آن‌چه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته، اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور، آدم‌کشی، قتل و کشتار بوده‌است. این گزارش مروری بر چند مورد از اعمال تروریستی این گروه خواهد داشت.

پس از سرکوب فتنه باب توسط مرحوم امیرکبیر، این فرقه ضاله به یک فرقه مخفی تروریستی بدل شدند و نام خود را به‌عنوان «بنیانگذاران تروریسم جدید» در تاریخ ایران ثبت کردند. نقشه ترور ناصرالدین شاه، امیرکبیر و امام جمعه از توطئه‌هایی بود که کشف شد.

مرگ باب باعث دعوای میان دو تن از مدعیان جانشینی او؛ (میرزا حسین‌علی نوری بهاءالله و میرزا یحیی صبح ازل) شد. این اختلاف میان دو برادر به درگیری‌های خونینی انجامید.

علی‌محمد باب طبق وصیتش میرزا یحیی معروف به صبح ازل را جانشین خود قرار داده و وظیفه تکمیل کتاب بیان را به او محوّل کرده‌بود، اما در مدت اقامت حسین‌علی در «ادرنه»[1] اختلافاتی میان دو برادر به‌وجود آمد و آتش کدورت بین آن‌ها شعله‌ور شد و سرچشمه این اختلافات چیزی جز ریاست نبود.

آدم‌کشی، قتل، ترور و قساوت را از اولین روزهای پیدایش بابی‌گری در میان اعضای این فرقه می‌توان دید. به‌نوشته فریدون آدمیت، بابی‌ها در جریان شورش‌های خود در دوران ناصری، با مردم و نیروهای دولتی رفتاری وحشیانه داشته، «اسیران جنگی» را «دست و پا بریده و در آتش می‌سوزانیدند». قساوت و سبعیت فوق‌الذکر را در ماجرای قتل شهید ثالث (حاج ملا محمد تقی برغانی در 17 ذی‌قعده 1263قمری)، به‌روشنی می‌توان مشاهده کرد.

قتل‌های انجام شده توسط بهاییان را می‌توان به‌پنج گروه تقسیم کرد: 1. قتل‌های سیاسی. 2. قتل برخی شخصیت‌های مسلمان که تداوم حیات ایشان برای بهائیت مضر بود.‌ 3. قتل بابیان مخالف دستگاه میرزاحسین‌علی نوری (به‌طور عمده ازلی‌ها). 4.‌ قتل بهائیانی که از برخی اسرار مطلع بودند یا به دلایلی تداوم حیات ایشان مصلحت نبود. 5. قتل‌هایی که بنابه اغراض شخصی سران فرقه بهائی صورت می‌گرفت.

تروریسم سیاسی در تاریخ معاصر ایران از اواسط دهه 1840 میلادی؛ 1260 قمری با بابی‌گری آغاز شد و چنان با آن پیوند خورد که در دوران متأخر قاجار، نام «بابی» ‌و «تروریست» مترادف بود. بابی‌ها ترور امیرکبیر را طراحی کردند و در 28 شوال 1268 ق؛ 15 اوت 1852 م به ترور نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند که به دستگیری گروهی از ایشان انجامید. از آن پس این رویه در ایران تداوم یافت، به‌ویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت.

فعالیت‌های تروریستی دوران انقلاب مشروطه و پس از آن با نام سردار محیی (عبدالحسین خان معزالسلطان)، احسان‌الله خان دوستدار، اسدالله خان ابوالفتح‌زاده، ابراهیم خان منشی‌زاده و محمد نظرخان مشکات‌الممالک در پیوند است.

فعالیت‌های مخفی اسدالله خان ابوالفتح‌زاده (سرتیپ فوج قزاق) و ابراهیم خان منشی‌زاده (سرتیپ فوج قزاق) و محمدنظرخان مشکات‌الممالک از سال 1323 ق و با عضویت در انجمن مخفی معروف به «بین‌الطلوعین» آغاز ‌شد که جلسات آن در خانه ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک)، نخست‌وزیر بعدی دوران پهلوی، برگزار می‌شد و بسیاری از اعضای آن بابی ازلی و تعدادی بهائی بودند.

از ذی‌قعده 1323 ق، این فعالیت با عضویت اسدالله خان ابوالفتح‌زاده و برادرش سیف‌الله خان و ابراهیم خان منشی‌زاده در «انجمن مخفی دوّم» تداوم یافت. در این انجمن سید محمدصادق طباطبایی (پسر آیت‌الله سید محمد طباطبایی)، ناظم‌الاسلام کرمانی و آقا سید قریش (از اعضای بیت سید محمد طباطبایی) و شیخ مهدی (پسر آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری) عضویت داشتند.

در همین زمان گرایش‌های تروریستی برخی از اعضای این انجمن کاملاً مشهود بود. برای مثال، در یکی از جلسات انجمن، مسئله قتل آیت الله سید عبدالله بهبهانی مطرح شد که با مخالفت سید محمد صادق طباطبایی مواجه گردید. اندکی بعد، ارباب جمشید جمشیدیان (دوست صمیمی و محرم اردشیر ریپورتر) به عضویت این انجمن درآمد.

گروه تروریستی فوق سرانجام شکل نهایی خود را یافت و به عملیات آشوب‌گرانه و تفرقه‌افکنانه‌ای؛ مانند ترور نافرجام شیخ فضل‌الله نوری (16 ذیحجه 1326 ق) دست زد. عامل این ترور «کریم دوات‌گر» بود که دستگیر شد. در این رابطه افراد دیگری نیز دستگیر شدند. یکی از ایشان میرزا محمد نجات خراسانی، عضو فرقه بهائی بود که به ارتباط با سفارت انگلیس و به‌عنوان شخصیتی فاسد شهرت داشت. نجات نیز عضو کمیته بین‌الطلوعین بود. به‌گفته تقی‌زاده، «اسمارت»، نماینده سفارت انگلیس، در جلسات بازجویی از محمد نجات شرکت می‌کرد و مواظب بود که «نتوانند به میرزا محمد زور بگویند. طبق گزارش 15 ژانویه «سِر جرج بارکلی» به «سِر ادوارد گری»، وزیر خارجه انگلیس، در جریان این بازجویی‌ها کریم دواتگر تلویحاً حسین‌قلی‌خان نواب، برادر عباس‌قلی خان کارمند سفارت انگلیس، را به‌ترور مربوط کرد. حسین‌قلی‌خان نواب نیز از نزدیکان و محارم اردشیر ریپورتر، رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، بود.

در اوّل جمادی‌الثانی 1327 ق ابوالفتح‌زاده و منشی‌زاده، به‌همراه زین‌العابدین خان مستعان‌الملک، گروه تروریستی جدیدی موسوم به کمیته جهانگیر تشکیل دادند. ابوالفتح‌زاده، مستعان‌الملک و میرزامحمد نجات از جمله اعضای «محکمه انقلابی» بودند که حکم مرگ شیخ فضل‌الله نوری را صادر کردند. دادستان این محکمه شیخ ابراهیم زنجانی بود که تحت‌تأثیر میرزا مهدی خان غفاری کاشی (وزیر همایون)، عضو فرقه بهائی، قرار داشت.

در رجب 1328 ق حادثه قتل آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی رخ داد که عاملین آن وابستگان شبکه تروریستی ابوالفتح‌زاده و منشی‌زاده بودند. یکی از ضاربین بهبهانی فردی به‌نام حسین ل‍له بود که بعدها با ابوالفتح‌زاده، منشی‌زاده و مشکات‌الممالک در کمیته مجازات همکاری کرد. پس از این واقعه، ابوالفتح‌زاده به اروپا گریخت، مدتی بعد به ایران بازگشت و به‌عنوان متصدی گردآوری مالیات منطقه ساوجبلاغ و شهریار منصوب و اندکی بعد معزول شد.

اینک به‌عنوان نمونه به‌برخی موارد از ترورهای این فرقه گمراه پرداخته می‌شود:

  1. در شوال 1268 ق دو تن از بابیان به‌جان ناصر الدین شاه سوءقصد کردند، ولی ناکام ماند و به‌دنبال آن، دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد و تحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزاحسین‌علی نوری (بهاءالله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته؛ لذا برای دستگیری او اقدام شد.

اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند، ولی قرائن بسیاری، مؤید این نقش بوده و منابع بابی از جمله «عزیه خانم نوری» خواهر میرزاحسین‌علی در کتاب «تنبیه النائمین» این نسبت را تأیید کرده است.

وی به‌تفصیل چگونگی برنامه‌ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران و کارگزارانش بیان نموده و از ایده این ترور توسط برادر – به خیال رسیدن به حکومت – و بعد انتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر‌داشته، می‌گوید: میرزا ابتدا کریم‌خان مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده، پنجاه تومان نقد، اسب و شمشیر به همراه پیشدو[2] خود را در اختیار او گذاشته و او را مأمور انجام این کار می‌نماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری هم به او می‌دهد …، اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می‌گریزد.

سپس میرزا، جوان بابی پرشوری به‌نام محمد صادق تبریزی را به‌این کار می‌گمارد و به‌قول عزیه به‌قربانگاه می‌فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور، حدود هشتاد تن از بابیه کشته و تعداد کثیری بی‌خانمان و فراری می‌گردند و بعد هم، حسین‌علی منکر اصل کار توسط خود می‌شود. عزیه در نتیجه‌گیری از این موضوع، خطاب به عبدالبهاء می‌گوید: «این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد، حاشا کرده به‌گردن دیگران گذاشتند».

  1. یکی از اولین قتل‌های سران بهائیت قتل میرزا اسدالله دیان است. میرزا اسدالله دیان کاتب بیان و سایر مکتوبات علی‌محمد باب و از بابیان «حروف حی» بود و بسیاری از اسرار پیدایش بابی‌گری را می‌دانست. او به‌دستور میرزا حسین‌علی بهاء‌ به قتل رسید. میرزا آقاخان کرمانی (بابی ازلی و داماد میرزا یحیی صبح‌ازل) می‌نویسد:‌ میرزاحسین‌علی چون میرزا اسدالله دیان را « مخل خود یافت،‌ میرزا محمد مازندرانی پیش‌خدمت خود را فرستاده او را مقتول ساخت.»
  2. ادوارد براون، استاد دانشگاه کمبریج، به فردی به‌نام نصیر بغدادی معروف به مشهدی عباس (ساکن بیروت) اشاره می‌کند که آدمکش حرفه‌ای و مزدور میرزاحسین‌علی بهاء و عباس افندی بود و به‌دستور ایشان چند نفر؛ از جمله ملارجب‌علی قهیر، برادرزن علی‌محمد باب را که از برخی اسرار پیدایش بابی‌گری مطلع بود را کشت.
  3. براون، همچنین، به فعالیت‌های تبلیغی سه بابی ازلی در عکا اشاره می‌کند و می‌نویسد: بهائیان عکا تصمیم گرفتند ایشان را از میان بردارند. آنان ابتدا خواستند این مأموریت را به نصیر بغدادی محول کنند، ولی بعد منصرف شدند؛ زیرا احضار نصیر از بیروت ممکن بود راز قتل را آِشکار کند؛ لذا، در 12 ذیقعده 1288 ق هفت نفر از بهائیان به خانه افراد فوق در عکا ریختند و سید محمد اصفهانی و آقاجان کج‌کلاه و میرزا رضاقلی تفرشی را کشتند. حکومت عکا بهاء و پسرانش، عباس و محمدعلی افندی و میرزا محمدقلی، برادر بهاء و تمامی بهائیان عکا، از جمله قاتلین را دستگیر کرد. بهاء و پسران و خویشانش شش روز زندانی بودند، سپس قاتلین شناخته شده و در دادگاه به حبس‌های طولانی (7 و 15 سال) محکوم شدند.

حاج شیخ زکریا انصاری دارابی، ملقب به نصیرالاسلام، از نوادگان صحابه معروف پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)؛ یعنی جابر بن عبدالله انصاری است.

ایشان از سران مجاهدینی بود که به فتوای حاج سید عبدالحسین مجتهد لاری به جهاد علیه استعمار انگلیس و عوامل داخلی ایشان از جمله فرقه گمراه بهائیت دست زد و آخوند خراسانی «یک حلقه انگشتری فیروزه و اجازه مجاهده در راه آزادی برای او فرستاده و او را در اجازه‌نامه نصیرالاسلام خواند».

همین مبارزات موجب شد بهائی‌ها وی را به شهادت برسانند. رکن‌زاده آدمیت درباره شهادت این شیخ می‌نویسد: «این است که نصیرالاسلام با گروهی از تفنگ‌چیان مجاهد در راه تعقیب و تنکیل ستم‌پیشگان بی‌آزرم و فرقه بهائی، که در شهر نی‌ریز جمعیت و نفوسی داشتند، بیش از پیش کوشید و آن‌ها هم در پی انتهاز فرصت بودند تا او را از میان بردارند و همین که فرصت به‌دست آمد، دو نفر از تفنگ‌چیان او را، که یوسف و جعفرقلی نام داشتند، به‌وسیله تطمیع و تحمیق وادار به قتل او کردند. او را در ماه رجب سال 1331 ق پس از فراغت از غسل روز جمعه، هنگام خروج از گرمابه، به‌وسیله شلیک سه تیر تفنگ شهیدش کردند که در آن وقت، 52 سال داشت».

[1]. ادرنه شهری تاریخی در غرب ترکیه است.

[2]. پیشدو به‌معنای خدمتکار، پادو، وردستی وفرمان‌بر است.

[3] ر ک: سایت پرسمان.