searchicon

کپی شد

فرقه بابیه و تشیع

میرزا علی‌محمد باب در ابتداء هرگز به عقائد شیعه و احکام آن انتقاد نگرفت و آیین شیعه را آیین صحیح و متین می‌دانست، ولی کم‌کم به سبب عواملی که ذکر شد؛ مانند وضعیت بغرنج دوره قاجار و تسلط کامل مهره‌های کثیف انگلیس و روس، و با کمک نخست وزیر درویش مسلک محمد شاه قاجار‌؛ میرزا آقاسی که فرد مرموز و مشکوکی بود‌، به راهی بی‌بازگشت سوق داده شد‌.[1]

آیتی در این باره می‌نویسد: «باب در ابتداء ابدا عقاید شیعه را تنقید (نقد) نمی‌فرمود، بلکه تمجید می‌نمود و می‌فرمود:‌ عقاید آن حزب صحیح و متین است و حتی وجود موعود غائب را تصدیق نموده، ]ولی[ اخیرا معلوم شد که در این گونه کلمات، حقایق و معانی دیگر را ودیعه نهاده. اساسا شریعت اسلامیه و رسالت نبویه و امامت تمام ائمه (علیهم السلام) را جدا و صمیما معتقد بوده، ولی در غیبت شخص معلوم و حیات بشری او، از باب مماشات و مدارات و حکمت سخن رانده، متدرجا (به تدریج) نفوس مستعده را به خود متوجه و نزدیک همی ساخت و شیئا فشیئا (به تدریج) با کمال ملایمت و مدارات، اشخاص را برای ظهور مقامات آتیه (بابیت، قائمیت، رسالت و الوهیت) تربیت همی نمود».[2]

[1]. تدینی، سید حبیب‌ الله، واکاوی فرقه‌‌گرایی (5)، بابی‌گری گام دوم در شکل‌گیری بهاییت، سایت تحلیلی برهان.

[2]. آیتی (آواره)، عبد الحسین، الکواکب الدریة، ج 1، ص 35.