Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فرازهای زندگی ابوذر غفاری

زندگی هر فرد، با توجه به مکان و زمانی که در آن زندگی می کند، همواره با درس ها، تجربه ها، سختی ها، راحتی ها، غم ها، شادی ها، شکست ها و پیروزی های زیادی همراه است. راه زندگی همیشه هموار نیست. انسان ها در طول سفر زندگی با چالش ها و دست اندازهای متعددی مواجه می شوند. فردی که از آگاهی لازم برخوردار است، این چالش ها را نه تنها مانع پیشرفت در زندگی نمی پندارد، بلکه موانع را محکی برای جرأت، قدرت، ضعف و ایمان خود می داند.

ابوذر غفاری از زمره افرادی بود که در طول حیات پربرکت خود، مجاهدت های فراوان نموده و زحمت های بسیاری کشید. او برای تقویت اسلام مجاهدت های فراوانی نمود. وی برای این امر مهم؛ چندین مرتبه مجبور به ترک دیار خود شده و به مناطق دور فرستاده شد، که در جای خود به آن پرداخته می شود.

ابوذر غفاری در گذراندن زندگی خود چه در مسائل اقتصادی و چه اجتماعی بسیار اهل پرهیز و قناعت بود. ميزان عطاى ساليانه او چهار هزار درهم بود. هر گاه كه عطاى خود را مى گرفت، خادمش را فرا مى خواند و از ميزان مايحتاج ساليانه مى پرسيد و آنها را مى‏خريد. سپس باقى مانده پول را به پشيز و پول هاى مسين تبديل مى كرد و مى گفت: هر كس سيم و زر بيندوزد، داغ مى‏شود و آتش زنه صاحبش خواهد شد تا هنگامى كه آن را در راه خدا پراكنده سازد.[1]

زمانی که ابو موسى اشعرى پس از اميرى خود به مدينه برگشت، به ديدار ابوذر رفت كه ملازم و همراهش باشد. ابوذر به او گفت: از من فاصله بگير و پى كار خود باش. ابو موسى گفت: آفرين بر برادرم. ابوذر او را از خود دور كرد و گفت: تو برادر من نيستى، من پيش از آنكه تو به اميرى گماشته شوى برادرت بودم.[2]

از ابوذر نقل شده که می گفت: سپيدى موى و باريكى استخوانم مرا از اينكه با عيسى بن مريم (علیهما السلام) سعادت ديدار داشته باشم، نااميد نمى كند. او در سايبانى از موى (چادر مويى) زندگى مى كرده است. از خواهرزاده ابو ذر پرسیدند او چه چيزى از خود به جا گذاشت و ميراث وی چه بود؟ گفت: دو الاغ ماده،یک الاغ نر، چند رأس بز ماده و يكى دو نفر شتر باركش.[3]

[1]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، طبقات الكبرى، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ج 4، ص 208.

[2]. همان، ص 209.

[3]. همان، ص 210.