searchicon

کپی شد

فتوحات دوران عبدالملک بن مروان

در دوران حکومت عبدالملک بن مروان (65 تا 86 هجری)، چند مورد از فتوحات، گزارش شده که در ادامه به آنها اشاره می شود:

  1. در سال 73 هجری، عبدالملک، برادر خود محمد بن مروان را به ايالت و امارت جزيره و ارمنستان منصوب نمود و او از همان محل به جنگ پرداخت و دشمنان را سخت کوبيد و بسيارى را کشت.[1]
  2. آغاز فتوحات در آفریقا در زمان عبدالملک و در سال 74 ق، با انتخاب «حَسّان بن نعمان غسانی» به حکومت این ناحیه، همراه بود.[2] پیش از این، زهير بن قيس در سال 62 هجری در آفريقا والی بوده و در سال 69 به قتل رسيد. چون خبر کشته شدنش به عبدالملک رسيد، سخت نگران و محزون گرديد، ولى چون مشغول جنگ با ابن زبير بود، ناگزير از کار آن سامان و انتقام گرفتن، باز ماند. چون ابن زبير کشته شد و کار مسلمانان يکسره شد، وی در سال 74 هجری، سپاهی عظيم تشکيل و تجهيز نمود و حسان را به فرماندهى آن و ايالت افريقا برگزيد و آنها را روانه آن دیار کرد که تا آن تاريخ، سپاهى به آن عظمت داخل آفريقا نشده بود. حسان، چون به شهر قيروان وارد شد، از آن‌جا لشکرى تجهيز و آماده کرد و راه قرطاجنه (کرتاژ) را پیش گرفت که امير آن يکى از بزرگ‌ترين پادشاهان آفريقا بود. چون بدان شهر رسيد، آن‌جا را محاصره نموده و بعد از نبرد، فتح نمود. لشکرهایی نیز به اطراف فرستاد. مردم اطراف از شدت بيم، تن به تسليم داده، نزد او رفتند، او فرمان داد که آنها ديوار و حصار شهر را ويران کنند. پس از آن شنيد که عده‌ای در محل «صطفوره» و «نبزرت» که هر دو شهر بزرگ بود، تجمع نموده‌اند. او قصد جنگ با آنها را نمود. آنها سرسختى و پايدارى نشان دادند، مسلمانان نیز بردبارى و ثبات نمودند تا آن که آنان را فراری داده، و بسيارى از آنها را کشتند. تعدادی از گريختگان به شهر باجه رفته و تحصن نمودند، تعدادی نیز در شهر بونه تحصن کردند. حسان هم به شهر قيروان مراجعت کرد؛ زيرا عده مجروحان سپاهش بسيار بود. او ماند تا زخم‌ها بهبود یافت.[3]
  3. وقتی مجروحان بهبود یافتند، حسان به جنگ ملکه بربر رفت که کاهنه بود و غيب گویی و پيش بينى مي کرد. محل اقامت وى کوه اوراس بود و بربريان گرد وى تجمع نموده بودند. جنگى بسيار سخت و هول‏انگيز واقع و مسلمانان شکست خورده و بسيارى از آنها به قتل رسيدند و خود حسان هم گريخت‏. آن‌گاه به عبدالملک خبر واقعه و فرار را داد. عبدالملک به او دستور داد که در محل خود بماند تا دستور او برسد. او در برقه مدت پنج سال ماند و آن محل به نام کاخ هاى حسان معروف شد. بعد از آن عبدالملک سپاه و مال به کمک او (حسان) فرستاد و به وی امر نمود که به آفريقا برود و با آن زن نبرد کند. ملکه بربر وقتی آگاه شد به پیروان خود دستور داد تا برای عدم دستیابی مسلمانان به غنائم، سراسر ایالت آفریقا را ویران نمایند و اين ويرانى نخستين آفريقا بود. جنگ سختی میان مسلمانان و بربریان درگرفت و در نهایت مسلمانان پیروز شده و آن زن جادوگر نیز کشته شد. بعد از آن اسلام ميان بربريان منتشر شد و آنان مسلمان شدند. حسان هم به محل خود در قيروان برگشت. او بدون مخالف و مدعى (با قدرت) زيست نمود، تا عبدالملک زندگانى را بدرود گفت.[4]
  4. در سال 75 هجری، عبدالملک، «سند»[5] را به سعيد بن اسلم بن زرعه سپرد. معاويه و محمد كه هر دو فرزند حارث علافى بودند بر او شوريدند و او را كشتند و بلاد را تملک نمودند. حجاج هم «مجاعة بن سعر تميمى» را به سند فرستاد او بر آن بلاد غلبه كرد و جنگ نمود و چند محل از اماكن قندابيل را گشود و پس از يک سال زندگانى را بدرود گفت.[6]
  5. چون عبيد الله بن ابى بكره از طرف حجاج[7] به ايالت سيستان منصوب شد، مدت يک سال از جنگ خوددارى كرد؛ زيرا در آن هنگام رتبيل (پادشاه ترک) در حال صلح بود و همواره باج و خراج را مى‏پرداخت، ولى گاهى هم تعلل و از پرداخت آن خود دارى مي كرد. حجاج به عبيدالله بن ابى بكره نوشت كه براى جنگ او لشكر بكشد و باز نگردد، مگر پس از فتح بلاد و پس از فتح، تمام قلعه‌ها و سنگرها را ويران و مردان جنگجو را به بند كشد. عبيدالله هم لشكرى از اهل بصره و كوفه فراهم کرد. فرمانده كوفيان؛ شريح بن هانى، بود كه از ياران و شيعيان امام على (علیه السلام) بود. عبيد الله رفت تا به كشور رتبيل داخل گرديد، يكى از ممالک را فتح نمود، غنايم بسيار به دست آورد و هر چه خواست برد و ربود و قلعه ها را ويران كرد. ترک هاى تابع رتبيل هم، سرزمین‌ها را يكى بعد از ديگرى تخليه و به او واگذار مى‏كردند تا آن كه به شهر بزرگ نزديک شدند و فاصله ميان آنها و پايتخت، فقط هيجده فرسنگ مانده بود كه ناگاه دشمن تمام راه‌ها را به روى مسلمانان بست و دره‏ها را گرفت، به حدی که مسلمانان يقين كردند هلاک خواهند شد. عبيدالله ناگزير تن به صلح داد و مبلغ هفتصد هزار درهم به رتبيل باج داد كه راه را به روى او باز كند تا به سلامت بر گردد. شریح نیز در این جنگ با عده ای به شهادت رسید.[8]
  6. در سال 80 ق، «مهلب بن أبی صفره» با گذر از رود بَلخ، در کنار کَشّ، اردو زد. پس از آن به سوی ختّل حرکت کرد تا این شهر را فتح نماید، اما پادشاه ختّل از درِ دوستی با مهلب وارد شد و با او صلح کرد و مهلب صلح او را پذیرفت. مهلب پس از صلح با ختّل، فرزند خود حبیب را به منظور فتح بخارا راهی این منطقه نمود. حبیب به سوی بخارا حرکت کرد، اما در طی راه و در روستایی، با نیروهای بخارا که بالغ بر چهار هزار نفر بودند، درگیر شد و پس از شکست نیروهای بخارا، روستا را به آتش کشید و به سوی پدرش بازگشت.[9]

در همین سال و پس از مرگ عبید الله بن أبی بکره (حاکم سجستان)، حجاج بن یوسف از عبد الملک، جنگ با «رتبیل»؛ حاکم سیستان را درخواست نمود و عبدالملک با این درخواست او موافقت نمود. بر همین اساس، حجاج، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث‏ را به فرماندهی سپاهی مجهز به سوی سیستان روانه کرد. عبدالرحمن حرکت خود را آغاز کرد و به سیستان وارد شد و از مردم آن دیار برای جنگ با رتبیل درخواست یاری کرد و به همراه اهل سیستان به منظور سرکوب وی، مناطقی را به تصرف خود درآورد، اما از پیشروی بیشتر در سرزمین رتبیل خودداری نمود.[10]

  1. فتوحات در جبهۀ روم در دوران حکومت عبدالملک بن مروان با فتح قَيسارِيّه در سال 71 ق آغاز شد.[11] پس از این فتح و بین سال های 73 تا 84 ق، یک رشته درگیری هایی میان حکومت امویان و حکومت روم در جریان بود و مسلمانان در طی این سال‌ها به مناطقی از روم هجوم بردند. در سال 73 ق، محمد بن مروان در جریان حمله به رومیان، آنها را شکست داد. هم‌چنین عثمان بن ولید با سپاهی چهار هزار نفره به جنگ سپاهی از رومیان به استعداد شصت هزار نفر در ناحیۀ ارمنستان رفت و توانست آنان را شکست دهد.[12] در سال 74، محمد بن مروان، روم صائفه (ييلاق‏نشينان روم) را قصد و با آنان نبرد كرد تا به محل اندوليه رسيد.[13] در سال 75 نیز در نبرد با آنان از محل عنيق تا مرعش لشكر كشيد.[14] در سال 76 نیز ناحيه ملطيه روم را جنگ و غارت نمود.[15] در سال 77 ق، ولید بن عبدالملک به نواحی مَلَطْيَه حمله کرد.[16] پس از آن، فرزند ولید؛ عبیدالله بن عبدالملک در سال 81 ق به قالیقلا در ارمنستان هجوم برد.[17] در سال 84 ق نیز عبدالله بن عبدالملک به سوی روم روان شد و قلعۀ مَصِّيصَه را به تصرف خود درآورد.[18] هم‌چنین در این سال، یزید بن مهلب قلعۀ نیزک را فتح کرد.[19]

[1]. ابن اثير جزری، عزالدین، الكامل في التاريخ، ج 4، ص 361.

[2]. همان، ص 369؛ حموى بغدادى، ياقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج 4، ص 223؛ سایت حوزه نت.

[3]. الكامل في التاريخ، ج 4، ص 369 و 370.

[4]. همان، ص 370 – 372.

[5]. سرزمین‌هایی بين بلاد هند و كرمان و سجستان. قصبه سند: شهری است که به آن منصوره گفته می شود و از شهرهای آن ديبل است، و بر ساحل دریا است که در ایام حجاج بن يوسف‏ فتح شده است. ر.ک: معجم البلدان، ج ‏3، ص 267. ‏

[6]. الكامل في التاريخ، ج 4، ص 380.

[7]. عبد الملک بن مروان در سال 75، حكومت عراق را به حجاج بن يوسف داد و خراسان و سيستان را (كه هر دو تابع عراق بودند) از آن امارت مستثنا نمود. در سال 78 هجری، عبد الملک، امية بن عبدالله بن خالد را از ايالت و امارت خراسان و سيستان عزل و هر دو را به امارت حجاج بن يوسف ضمیمه نمود. ر.ک: همان، ص 374 و 448.

[8]. همان، ص 450 و 451.

[9]. همان، ص 453؛ طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقيق: ابراهيم، محمد أبوالفضل، ج ‏6، ص 325 و 326؛ المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوک، تحقيق: عبد القادر عطا، محمد و عبد القادر عطا، مصطفى، ج 6، ص 211.

[10]. تاريخ طبری، ج 6، ص 326 – 329؛ بلاذرى، أحمد بن يحيى، أنساب الأشراف، تحقيق: زكار، سهيل و زركلى، رياض، ج 7، ص 308؛ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 454 و 455.

[11]. تاريخ طبری، ج 6، ص 167؛ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 341؛ ذهبى، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق: تدمری، عمر عبد السلام، ج 5، ص 301.

[12]. تاريخ طبری، ج ‏6، ص 194؛ المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوک، ج 6، ص 130؛ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 363.

[13]. الكامل في التاريخ، ج 4، ص 373.

[14]. همان، ص 391.

[15]. همان، ص 418.

[16]. همان، ص 447؛ ابن خياط، خليفه، تاريخ خليفة بن خياط، تحقيق: فواز، ص 173؛ یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 281.

[17]. تاريخ‏ طبری، ج ‏6، ص 331؛ المنتظم، ج 6، ص 224؛ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 457.

[18]. تاريخ خليفة بن خياط، تحقيق: فواز، ص 184؛ تاريخ طبری، ج ‏6، ص 385؛ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 500.

[19]. تاريخ‏ طبری، ج 6، ص 386؛ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 498؛ سایت حوزه نت.