searchicon

کپی شد

غیبت

تعریف و ماهیت غیبت

غیبت، عبارت است از سخن گفتن پشت سر مردم، به نحوی که اگر غیبت شونده آن را بشنود ناراحت شود. اما آنچه از بررسی مجموعه دلایل مرتبط با غیبت به دست می آید، آن است که غیبت در مسائل شخصی آن هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد.

شیخ انصاری (ره) در تعریف غیبت می گوید: از مجموع اخبار و کلمات فقها در تعریف غیبت به دست می آید که غیبت عبارت است از: سخن گفتن پشت سر مردم، به کلامی که غیبت شونده از کلام بدش می آید.[1] غیبت از گناهان کبیره است و در آیات و روایات شدیداً از آن نهی شده است.[2]

بر اساس روایات رسیده از پیشوایان دین، حقیقت غیبت آن است که کسی دربارۀ دیگری چیزی بگوید که اگر بشنود، خوش نمی دارد. خواه در بارۀ نقص و عیب باشد که در خود او، یا در بدن او، و یا در دین یا دنیای او است، و یا در چیزی است که وابسته به او است.

پیامبر اکرم (ص)  به اصحابش فرمود: ” آیا می دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: غیبت این است که درباره برادرت چیزی بگویی که او را خوش نیاید[3]. [4]

حرمت غیبت

همان طور که کارهای نیک و اعمال صالح انسان دارای درجات متفاوتی هستند، گناهان انسان نیز همه در یک درجه و یک سطح نیستند. بعضی گناهان از نظر مردم بسیار بی اهمیت و ارتکاب آن بسیار ساده است در حالی که از نظر خداوند متعال بسیار نا پسند و غیر قابل اغماض است.

یکی از این گناهان غیبت مؤمنین است. در اسلام این عمل (سخن گفتن پشت سر دیگران) بسیار ناپسند شمرده شده و از آن بسیار مذمت شده است. قرآن کریم می فرماید: “از یکدیگر غیبت نکنید آیا دوست دارید که گوشت مرده برادر خود را بخورید؟ البته از آن نفرت و کراهت دارید.”[5]

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: “کسی که قدم در راهی بردارد که از برادر مسلمانش غیبت کند یا عیوب و اسرار او را فاش نماید، اولین قدمی را که برمی دارد در جهنّم می نهد و خدا عیوب و اسرار او را در بین خلائق فاش می کند[6].” [7]

شرائط تحقق غیبت

در امر غیبت شرایطی معتبر دانسته شده است که با حصول مجموع آنها عنوان غیبت تحقق پیدا می کند؛ مثلا:

1. فردی که از او غیبت می شود در جمع حاضر نباشد.

2. آن سخن عیب و نقص محسوب شود.

3. این عیب از عیوب پنهان باشد.

4. فرد از شنیدن آنچه در موردش گفته می شود کراهت داشته باشد.

5. گوینده قصد مذمت و تنقیص داشته باشد.[8]

دربارۀ این شرط باید گفت که در بسیاری موارد از اعلام عیب فرد (غیبت) قصد مذمت و تنقیص نیست، بلکه این عمل برای کسب یک اجماع کلی برای هدایت فرد به مسیر خیر و صلاح است؛ مانند شورای پزشکی که در مورد بیماری یا عیوب مخفی یک فرد گفت و گو می کنند،[9] تا بتوانند راهی جهت بهبود وضعیت جسمانی بیمار بیابند، در نتیجه با وجود چنین شرطی ما مجوز برای غیبت در احکام شرعی داریم. لکن آنچه مهم است، این است که در این حالت حتماً شرایط امر به معروف و نهی از منکر لحاظ شده و طبق آن عمل شود.[10]

استثنائات غیبت

نکتۀ قابل ذکر آن است که گرچه غیبت از گناهان بزرگ اخلاقی و اجتماعی بوده و مفاسد و بی سامانی های خطرناکی بر آن مترتب است، در موارد ویژه ای که پای مصلحت و خیر انسان ها در میان است و هدفی مشروع و عقلایی دارد که مفاسد آن را جبران می کند، یا این که مفسده ای ندارد، به لحاظ شرعی جایز شمره شده است.

برخی از موارد غیبت های مجاز عبارت اند از:

در این که چه کسانی غیبتشان حرام است؛ آیا همۀ مؤمنان مسلمانی که خدا و رستاخیر را باور دارند و به اسلام پای بندند، یا …؟، بسیاری از علما و فقها، در پاسخ به این پرسش با استناد به آیات و روایاتی که دربارۀ غیبت آمده است، می گویند: اساس و مناط در حرام بودن غیبت و بدگویی پشت سر دیگران، احترامی است که انسان ها از جانب دین، به دست آورده اند. از این رو کسانی که مؤمن نیستند، از آن جا که خود به خواست خویش وارد حریم ایمان نشده اند، احترامی ندارند. بنابراین، غیبت اینان روا دانسته شده است.[11]

1.دادخواهی (کسی که مورد ظلم وستم قرار گرفته است می تواند ظلم ظالم را به گوش دیگران برساند.)

2. نهی از منکر (برای جلوگیری از گناه و انحراف فرد گناه کار می توان گناه او را برای افراد مسئول یا برای نزدیکان او بازگو کرد.)

3. پرسش و استفتاء (در تحقیقاتی که در موارد ازدواج یا سپردن مسؤلیت به افراد  باید حقیقت را گفت و عیب و انحراف فرد  را به اطلاع آنان رسانید.)

4. دانشمند نمایان (کسانی که با ادعاهای بی جا قصد سوء استفاده از دیگران را دارند.)

5. متجاهر به فسق (کسی که علناً کار حرام انجام می دهد.)

طبق دیدگاه فقهای شیعه دربارۀ متجاهر به فسق باید گفت: در همان گناهی که به آن تجاهر می کنند (آشکار انجام می دهند) غیبتشان جایز است، نه گناه های مستور و پوشیده. [12] و گر نه همۀ مردم از آن جهت که معصوم نیستند گناهانی انجام می دهند و اگر قرار باشد غیبت کسی که گناهی مرتکب شد جایز باشد، در جامعه آبرویی برای کسی باقی نمی ماند.[13]

غیبت افراد بی نماز

در مورد شخصی که نماز نمی خواند، ممکن است دو حالت وجود داشته باشد:

الف. فردی که نماز نمی خواند، نسبت به این موضوع هیچ نگرانی ندارد و هر از گاهی به دیگران نیز راه نماز نخواندن را توصیه می کند و به اصطلاح فقهی متجاهر به فسق است و در بین مردم خود را به این صفت معرفی می نماید.

از پیامبر اکرم (ص) آمده است: “من اتقی جلباب الحیاء فی وجهه فلاغیبة له”؛ کسی که پردۀ حیا و شرم را از روی خود کنار زند غیبتش حرام نیست.[14] از مفهوم این روایت می توان بهره برد که اگر فردی به زشتی ها افتخار می کند و هیچ حیایی قایل نمی شود، حرمت و شخصیت خود را از بین برده و این رفتار او موجب تجویز بدگویی (غیبت) شده است.

ب. اما گاهی افراد نماز نمی خوانند، ولی خودشان در باطن امر از این کار شرمنده و خجل اند، و نمی خواهند آبرویشان برود و در صدد هستند در آینده جبران کرده و نماز را بجای آورند، در این صورت غیبت این فرد جایز نیست و حتی ممکن است غیبت چنین افرادی -به خاطر لجبازی و غرور این افراد- آنها را مجبور به ترک نماز نماید.[15]

غیبت از مسئولین

با تعریف و بیان ماهیت غیبت روشن شد که غیبت تا حد زیادی به نیت فرد غیبت کننده بستگی دارد، بر این اساس هر فرد می تواند تشخیص دهد که آیا کلام وی غیبت است یا خیر؟

در همین راستا می توان گفت که غیبت در مسائل شخصی آن هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد، که در آن صورت حرام است. اما اگر عیب ها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نه تنها جنبه غیبت نخواهد داشت، بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هر گونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و بر طرف شدن نواقص کارها و برنامه هایشان می شود.

لازم به ذکر است که اگر در حوزه کاری، یکی از همکاران و یا مسئولان دارای نقایصی به لحاظ کاری و اجتماعی است -که دیگران از آن مطلع نیستند-، ابتداء لازم است این نواقص به نحوی صحیح به اطلاع خود آن شخص برسد تا نسبت به رفع آن اقدام کند، آنگاه در صورت عدم اصلاح موارد مزبور -از سوی آن شخص- بیان آنها تنها به نیت اصلاح و نقد و تحلیل منصفانه آن هم به مسئول مرتبط، جایز است.

در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امر به معروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین، جرح و تعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و … وجود دارند که با کمی دقت در آنها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیل هایی که شاید برخی از آنها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکان پذیر نخواهد بود.

بر این اساس، چنین نقدها و تحلیل هایی، اگر تنها جهت شناخت وضعیت حاکم بر جامعه و تلاش برای بهبود آن باشد، ایرادی نخواهد داشت، اما اگر افرادی بخواهند در ضمن تحلیل و نقد، عقده ها و کینه های شخصی و گروهی خود را برآورده ساخته و علاوه بر سخنان لازم در یک نقد سالم، گفتاری را در ارتباط با طرف مقابل بر زبان آورند که بود و نبود آن در تحلیل انجام شده مساوی است، در برابر پروردگار مسئول خواهند بود و از آن جایی که هر فرد به درون خود آگاهی کامل دارد، شناسایی مرز بین تحلیل و غیبت در این موارد که تا حد زیادی وابسته به انگیزۀ افراد است، چندان دشوار نخواهد بود.[16]


[1] شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1، ص 276.

[2] حجرات،12؛ همزه،1.

[3] . شبّر، سید عبدالله، اخلاق، ترجمه جباران، محمدرضا، ص 234 مؤسسه انتشارات هجرت، چاپخانه سرور، چاپ دوازدهم، 1386 شمسی..

[4] اقتباس ازسوال 9478. 714.

[5] . حجرات، 12.

[6] . شبّر، سید عبدالله، اخلاق، با ترجمه جباران، محمدرضا، ص 234.

[7] اقتباس ازسوال 4166 (سایت اسلام کوئست: 5088).

[8] نک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 293 ؛ شهید ثانی، جامع المقاصد، چاپ آل البیت، ج 4، ص 27.

شیخ انصاری در کتاب مکاسب می گوید: از مجموع آنچه در بحث غیبت (در تحقق عنوان غیبت) مطرح است، اعم از روایات و اقوال فقها، این جمع بندی را می شود کرد؛ الف: اگر چیزی که پشت سر دیگری گفته می شود نقص نباشد، در این صورت غیبت نیست، اگر چه غیبت شونده به خیال خود معتقد باشد غیبت است. ب: و اگر _ چیزی که پشت سر غیبت شونده گفته می شود _ به حسب حال او شرعا یا عرفا نقص باشد، در صورتی که برای شنونده مخفی باشد ، به طوری که غیبت شونده از برملا شدن پیش دیگران استنکاف داشته باشد،  و به علاوه غیبت کننده هم اراده کند که او را ناقص نشان دهد، این گونه سخن گفتن قدر متیقن در زمره ی غیبت به شمار می آید. ج: و اگر غیبت کننده – در مورد مذکور – تنقیص طرف را اراده نکرده باشد، در این جا هم ظاهرا حرام است؛ زیرا در واقع کاشف عیب مؤمن است. علی ای حال از حیث عقل و نقل، در این که آشکار نمودن آنچه موجب خواری و مهانت مؤمن می شود، اجمالاً حرام است، اشکالی وجود ندارد. د: اگر سخنی که پشت سر دیگری گفته می شود، نقصی باشد که برای شنونده روشن باشد، در این صورت چنانچه غیبت کننده قصد مذمت نکند، و ضمناً آن وصف هم از اوصافی که اشعار به نکوهش دارند نباشد، ظاهراً غیبت به حساب نمی آید؛ زیرا غیبت شونده نه از جهت اظهار، و نه از حیث مذمت متکلم، و نه از حیث اشعار، اکراهی ندارد. و اگر از اوصافی باشد که اشعار به مذمت دارند، یا متکلم قصد سرزنش طرف را داشته باشد، در این صورت بی شک حرام است. و حتی صورت قبلی اش هم به خاطر حرمت اذیت و شماتت و …مؤمن حرام است. در هر صورت از نظر شیخ انصاری قصد تنقیص در مفهمو م غیبت دخالت ندارد یعنی حتی اگر غیبت کننده قصد تنقیص ندشته باشد غیبت صدق می کند (شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1،ص 278- 286). اما در نظر امام خمینی ره قصد تنقیص در مفهوم غیبت دخالت دارد بنابراین اگر کسی قصدش از بیان عیب دیگری تنقیص وی نباشد غیبت صدق نمی کند و موضوعا از غیبت خارج است. (امام خمینی، مکاسب المحرمة، ج1، ص 402 409 ، نرم افزاز جامع الفقه).

[9] جامع السعادات، ج 2، ص 321.

[10].  اقتباس ازسوال 714 (سایت اسلام کوئست: 756).

[11]. خلجی، محمد تقی، غیبت، ص 128.

[12]. نک: بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج ‏2، ص 404.

[13]. اقتباس ازسوال 714 (سایت اسلام کوئست: 756).

[14]. جامع السعادات، ج 2، ص 322.

[15] . اقتباس ازسوال 714 (سایت اسلام کوئست: 756).

[16]. اقتباس ازسوال 9478 (سایت اسلام کوئست: 9436).