searchicon

کپی شد

علم فرشتگان

علم فرشتگان فرا زمانی است و تنها محدودیتی که دارد محدودیت رتبی است به این معنا که تنها چیزهایی را می دانند که در حد وجودشان است نه بیشتر. با این توضیح، علم به خون ریز بودن انسان، علم آنها به مرتبه پایین انسان است و مرتبه پایین انسان از مقام ملائکه پایین تر است؛ و ملائکه به مرتبه پایین تر از خود عالم هستند، ولی علم آنها به اسماء الاهی علم به مرتبه عالی تر از ملائکه است که ملائکه از آن برخوردار نیستند و انسان از آن برخوردار است. از این جا می توان نتیجه گرفت که انسان موجودی است که هم مرتبۀ پایین تر از ملائکه را واجد است و هم می تواند مرتبۀ عالی تر از ملائکه را دارا باشد تا جایی که ملائکه از دست یابی به آن مرتبه از کمال، عاجز باشند.

همه موجودات عالم نسبت به مرتبه عالی ناقص تر و نسبت به مرتبه دانی کامل تر هستند و این همان معنای معلوم بودن مقام ملائکه است؛ یعنی تنها تا حد وجودی خویش را واجد هستند و بقیه مراتب بالاتر را فاقد اند؛ بنابراین کمال و نقص در همه موجودات عالم امکان، قابل جمع است و ملائکه نیز از این قاعده مستثنی نیستند پس نمی توان گفت چرا این را می دانستند؟ آن را نمی دانستند؟ چون هر موجود در دایره توانایی خود علم دارد و نمی توان بیش از توانای اش از او توقع داشت.

ملائکه هر کدام تنها در اندازه خود علم دارند و مقامشان معلوم است و بیش از مقام خود توان علم و آگاهی ندارند و این مطلب نه تنها امکان دارد بلکه ملائکه خود اعتراف کردند که علمشان تنها در محدوده افاضه الاهی است نه بیشتر، و اسماء الاهی از علم و آگاهی ملائکه پوشیده است.

از مطالب بالا روشن شد؛ چون ملائکه مقام معلوم دارند، و هرچه دارند به صورت بالفعل است، و از استعداد تهی هستند، امکان تغییر و تحول در آنها وجود ندارد، نه منع الاهی که با جود منافات داشته باشد؛ یعنی داشتن تمام مراتب کمال با حضور در جهان مادی همراه است و راه دیگری ندارد و عدم تعلیم به دلیل نبودن مقتضی است؛ برای ملائکه تحمل چنین مقامی امکان نداشت؛ ولی انسان هر چند از نظر فعلیت محدود است ولی از نظر قابلیت نامحدود است، به این جهت توانایی دریافت علومی را داشت که ملائکه توان تحمل آن علوم را نداشتند.