searchicon

کپی شد

عدل از نگاه معتزله

معتزله بر اين باورند برخى از كارها در واقع عدل و برخى ديگر ظلم به شمار مى آيد، به عنوان مثال پاداش دادن خداوند به افراد نيكوكار و كيفر دادن به افراد گنه كار در حقيقت مساوى با عدل است و محال است كه خداوند خلاف آن عمل نمايد، براى اين كه خداوند عادل بوده و هرگز ظلم نمى كند و ظلم بر خدا قبيح است.

معتزله برای اثبات عدل، توحید افعالی را به چالش کشیده اند. توحید افعالی به این معنا است که فاعل تمام کارها، چه خیر و چه شر، خداوند بوده و غیر از او فاعلی وجود نخواهد داشت و اصولاً تا خداوند اراده ننماید، وقوع هیچ اتفاقی ممکن نخواهد بود.[1] گویا این ابهام برای معتزله به وجود آمده است که اگر فاعل تمام کردارهای خیر و شر، خداوند است، پس ثواب و عقاب و بهشت و جهنم چگونه با عدالت سازگار خواهد بود؟ بنابراین، نباید توحید افعالی را پذیرفت و فعل هر شخصی را تنها باید منتسب به خود او دانست نه به پروردگار، تا بتوان ثواب و عقاب را منطبق بر عدالت ارزیابی نمود.

اين گروه حسن و قبح عقلى و ذاتى را پذيرفته اند.

چنان كه استاد مطهرى در اين باره مى نويسد: «معتقدند كه اصل حسن و قبح اشيا همان گونه كه معيار و مقياس كارهاى بشرى است، مى تواند معيار و مقياس افعال ربوبى قرار گيرد… مى گويند عدل ذاتاً نيك است و ظلم ذاتاً زشت است، خداوند كه عقل غيرمتناهى است بلكه فيض بخش همه عقل ها است، هرگز كارى را كه عقل  نيك مى شناسد ترك نمى كند و كارى را كه عقل زشت مى شمارد انجام نمى دهد».[2]

معتزله معتقدند كه عقل آدمى در تشخيص حسن و قبح اشيا استقلال داشته و با قطع نظر از بيان شارع مى تواند حسن ذاتى بعضى از كارها مانند راستى، امانت، عفت، تقوا و… را و نيز قبح ذاتى برخى از كارها مانند دروغ، خيانت، فحشا و… را تشخيص دهد. بنابراين، افعال در ذات خود پيش از آن كه خداوند درباره آنها حكمى بياورد، داراى حسن ذاتى و يا قبح ذاتى مى باشند. و اين مسئله خود مسايل ديگرى را در پى دارد كه برخى از آنها مربوط به الهيات و پاره اى ديگر مربوط به انسان مى باشد اين كه آيا خلقت و آفرينش اشيا، هدف و غرض دارد يا نه؟

مراد معتزله از عدل در توحيد صفاتى است، نه در توحيد افعالى؛ زيرا آنها اعتقاد به توحيد افعالى را بر ضد عدل مى دانند و نيز توحيد صفاتى معتزله به معناى خالى بودن ذات از هر صفتى است و نتوانستند عينيّت صفات با ذات را اثبات كنند. بر خلاف توحيد صفاتى شيعه كه به معناى عينيّت صفات با ذات است و نيز توحيد افعالى شيعه با توحيد افعالى اشاعره متفاوت است، توحيد افعالى اشاعره بدين معنا است كه هيچ موجودى داراى هيچ اثرى نيست، مگر اين كه تمامى آنها به گونه مستقيم از جانب خداوند باشد، بنابراين خالق مستقيم افعالى بندگان نيز خدا است و بنده خالق و آفريننده عمل خود نيست.

بنابراين، مى توان به جايگاه اصل عدل در ديدگاه معتزله پى برد كه چرا همچون عالمان شيعى، عدل را در شمار اصول ايمانى و اعتقادى به حساب آورده و اصل دوّم از اصول پنج گانه خويش قرار داده اند.

بنابراين، معتزله توحيد افعالى را به تصور خود فداى عدل نموده اند.


[1] . انسان، 30؛ تکویر، 29 و … .

[2] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، ص 54 و 76.