searchicon

کپی شد

عدالت در قرار دادن مسیر سعادت

بدیهی است که امکان ندارد دو ایده و تفکر متفاوت و گاهی کاملاً متضاد بتوانند هر دو ارائه دهندۀ کامل حقیقت واحد باشند و عقیده به این موضوع همانند آن است که بگوییم دو جاده و مسیر غیر هم جهت، در نهایت به یک مقصد خواهند رسید!. البته باید بدانیم که ممکن است برخی آموزه های هر مکتبی؛ حتی مکاتب غیر الاهی؛ مطابق با بخشی از حقیقت باشد.

بر این اساس، اگر خداوند بیان نماید که هیچ مذهبی بر مذهب دیگر برتری نداشته و یا این که هر شخصی می تواند بدون جست و جو و تحقیق، پیرو هر مکتبی شود و صرف نظر از حق و باطل بودن این مکتب، سعادت کاملش نیز با آن تضمین شود، چنین بیانی می تواند با عدالت خداوند ناسازگار باشد؛ چون در این صورت، افرادی که با تلاش خود، راه حق را دنبال می نمایند، با اشخاصی که آگاهانه در مسیری خلاف حق قدم بر می دارند، از ارزش و اعتباری یکسان برخوردار خواهند شد و چنین موضوعی، خلاف انصاف و عدالت است.

به همین دلیل، اگر ما اعتقاد به حقانیت کامل مکتبمان که آن را کامل تر از سایر عقاید می دانیم، داشته­ باشیم، سخنی بر خلاف عدالت خداوند بر زبان نیاورده ایم، و تکلیف آنانی که به این حقیقت دست نیافته اند، موضوعی جدا می باشد.

هر چند معتقدیم که مذهب شیعه، کامل ترین مکتب بوده و انتخاب آگاهانه به همراه عمل به دستورات آن، می تواند زمینۀ سعادت کامل انسان ها را فراهم نماید، اما با بررسی تعالیم سایر مکاتب نیز در می یابیم که برخی از این تعالیم، با آموزه های شیعه منافاتی نداشته، بلکه مواردی وجود دارند که تقریباً تمام مکاتب موجود، آن را پذیرفته اند. به عبارت دیگر؛ چون این موضوعات در فطرت تمام بشر وجود دارند، هیچ مکتبی نمی تواند آنها را انکار نماید. اعتقاد به لزوم وفای به عهد و یا نیکی به پدر و مادر، زشتی ظلم و ستم و سرقت و موارد مشابه دیگری را می توان از این دسته تعالیم در نظر گرفت. بیان این نکته نیز لازم است که امامان شیعه (ع)، به ما چنین آموخته اند که خداوند برای تنظیم رفتار انسان ها، دو معیار اساسی مشخص نموده که یکی از آنها به نام عقل در درون هر انسانی قرار دارد، و معیار دیگر نیز که جنبۀ بیرونی دارد، تعالیم پیامبران و امامان می­باشد،[1] و هر چه عقل انسان بیشتر باشد، تمایل به پیروی از انبیا نیز در او بیشتر خواهد شد و می توان گفت یافته های عقلی که جدا از پیش داوری ها باشد با تعالیم دینی در یک راستا می باشند[2] و طبیعتاً انسان ها با قدرت خداداد عقل می توانند -حتی بر فرض این که دینی وجود نداشته باشد-ند خوبی درت خداداد عقل می خواهد شد و میبه نام عقل در درون هر انسانی قرار داشته ا اشخاصی که در مسیری خلاف حق قدم برمی بسیاری از خوبی ها و زشتی ها را تشخیص داده و به مقتضای آن رفتار نمایند و به بخشی از سعادت دست یابند.

به عبارت دیگر، ما شیعه را کامل ترین مکتب می دانیم، اما معتقد نیستیم که اگر کسی به این مکتب دست نیافت نمی تواند به هیچ مرحله ای از سعادت مندی برسد؛ چون یکی از اعتقادات ما این است که عقل انسان ها به تنهایی می تواند تشخیص دهندۀ بسیاری از مسائل بوده و نیز در تعالیمی که به صورت ناقص و گاه تحریف شده، از پیامبران گذشته باقی مانده، مواردی وجود دارد که غیر شیعیان نیز می توانند با کمک آنها، تا حدودی به مسیر حق نزدیک شوند. خداوند در قرآن کریم، برخی مسیحیان را ستایش نموده، به دلیل آن که آنان از صفات نیکی؛ همانند تواضع برخوردار بوده اند[3] و همین ویژگی مثبت به آنها اجازه می داد که در صورت روشن شدن حقانیت اسلام، از آن پیروی نمایند.

نتیجۀ نهایی این بخش، آن است که نمی توانیم افرادی را که با وجود آگاهی از حقانیت شیعه، با آن مخالفت می نمایند، در هیچ مرحله ای از سعادت بپنداریم، اما به نظر ما، اشخاصی وجود دارند که پیروی ننمودن آنها از این مکتب، به دلیل لجاجت و عناد و تکبر نبوده، بلکه به دلایلی نتوانسته اند به چند و چون این مذهب آگاهی یابند. این افراد، در صورت عمل به اصول فطری بشری و نیز تلاش برای رسیدن به حق، می توانند دارای سرانجام نیکی باشند و به تعبیر امام پنجم (ع)، معیار در حسابرسی افراد در روز قیامت، مقدار عقل و دانشی است که در دنیا به آنان عطا شده[4] و این معیاری عادلانه در سعادت مندتر بودن افراد است و خدا بیش از آن، چیزی از بشر نخواهد خواست.


[1]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 15، ص 206، روایت 20291، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 هـ ق.

[2]. همان، ص 204، روایت 20287.

[3]. مائده، 82.

[4]. وسائل الشیعه، ج 1، ص 40، روایت 64.