searchicon

کپی شد

طبقه سوم‏ فیلسوفان مسلمان

در اين طبقه پنج نفر قابل ذكر هستند:

  1. ابوبكر محمد بن زكرياى رازى (251 – 313 ق):

رازی را شاگرد بلخى شمرده اند و احتمالًا بلخى، همان ابوزيد بلخى شاگرد كندى است. رازى شاگرد شاگرد كندى است، استاد ديگر رازى، ابوالعباس ايرانشهرى است.

رازى عقايد فلسفى خاصی دارد: نسبت به فلسفه ارسطويى زمان خويش تسليم نبوده، در باب تركيب جسم قائل به «اجزاء ذره‏اى» است و در باب «قدماى خمسه» نظر ویژه ای داشته است. عقايد فلسفى رازى در باب «قدماى خمسه» را فارابى، ابوالحسين شهيد بلخى، على بن رضوان مصرى و ابن الهيثم بصرى رد كرده‏اند. رازى سخت پایبند به توحيد، معاد، اصالت و بقاء روح است.[1]

از میان آثار فلسفی رازی که بر جا مانده می توان به «الطب الروحانی»، «السیرة الفلسفیة»، «الشکوک علی جالینوس الحکیم» و دو مقاله «فی ما بعد الطبیعة» و «فی امارات الاقبال و الدولة» -که در انتساب این دو به او تردیدهایی وجود دارد- اشاره نمود، اما کتاب هایی؛ مانند «العلم الالهی الصغیر علی رأی سقراط، العلم الالهی الکبیر، سمع الکیان، الهیولی الصغیر، الهیولی الکبیر، فی الزمان و المکان، فی اللذة، النفس الصغیر و النفس الکبیر»، که آراء فلسفی اصلی رازی در آنها آمده، در دسترس نیست و این امر مانع آگاهی تفصیلی از آراء رازی شده است.[2]

رازى به «جالينوس العرب» اشتهار يافته و بيشتر شهرت و همچنین تخصص وى در طب است.[3]

  1. ابوالحسين شهيد بن الحسين البلخى (م 325 ق):

او حكيم و شاعر بود. به عربى و فارسى شعر مى‏سروده و از قديمی ترين شاعران زبان فارسى به شمار مى‏آيد. شهيد، نظريه «رازى» را، هم در مسئله «لذت» -كه در كتب فلسفه؛ مثل اسفار و غيره مطرح است- و هم در باب «قدماى خمسه»، رد كرده است.[4]

  1. ابواحمد حسين بن ابوالحسين اسحاق بن ابراهيم بن یزيد بن كاتب‏، معروف به ابن كرنيب (م 300 ق[5]):

فيلسوف‌، پزشک‌ و‌ از فضلاى متكلّمان اسلامى و از حكماى طبيعى (در مقابل حكماى رياضى) بود.[6]

  1. ابوبشر، متى بن يونس (يونان) نصرانى منطقى بغدادى‏ (م 328 ق):

ابوبشر، هم مترجم بود و هم فيلسوف، ولى در حقيقت منطقى بوده نه فيلسوف به اصطلاح عصر ما. كتب منطقى او و شروح او بر كتب منطقى ارسطو، مدار تدريس و تعليم و تعلم محصلان بوده است‏.[7]

  1. ابونصر محمد بن محمد بن محمد بن طرخان فارابى (257 – 339 ق):

او را «معلّم ثانى» و «فيلسوف المسلمين من غير مدافع» لقب داده‏اند. اهل تركستان بود، ايرانى نژاد يا ترک نژاد بودنش معلوم نيست. او هم زبان تركى و هم زبان فارسى مى‏دانست، ولى تا آخر عمرش در جامه و زىّ تركان مى‏زيسته است. مردى فوق العاده قانع و آزادمنش بوده است. غالباً كنار نهرها و جويبارها و يا گلزارها و باغستان ها سكنى مى‏گزيد و شاگردان همان جا از محضرش استفاده مى‏كردند.

فارابی نواقص كار «كندى» را در منطق تكميل كرد. گويند: او «فن تحليل» و «انحاء تعليميه» منطق را كه تا آن وقت در اختيار كسى نبود و يا ترجمه نشده بود، به ابتكار خود افزود، و همچنين «صناعات خمس» و موارد استفاده از هر صنعت را مشخص ساخت. فارابى از افرادى است كه عظمتش از او شخصيتى افسانه‏اى ساخته است تا آن جا كه ادعا كرده‏اند او هفتاد زبان مى‏دانسته. فارابی از افراد خود ساخته بود.

فارابی استاد قابل توجهى نديده است. او منطق را نزد يوحنا بن حيلان آموخته است. متأخران عموماً مى‏نويسند: او نخست در بغداد نزد ابوبشر متى تحصيل كرد و سپس به حران رفت و نزد يوحنا بن حيلان به تحصيل منطق پرداخت، ولى از گفته ابن القفطى و ابن ابى اصيبعه روشن مى‏شود كه فارابى معاصر ابوبشر بوده و شخصيتى مافوق او در زمان خود او داشته است.

فارابى فيلسوفى مشائى است و در عين حال چنان كه كتاب فصوص الحكم او حكايت مى‏كند، خالى از مشرب اشراقى نيست. او در عين حال يک رياضى دان و موسيقى دان درجه اول است. آراء سياسى و نظريات خاص درباره مدينه فاضله‏ دارد كه معروف است. فارابى فلاسفه قبل از خود را تحت الشعاع قرار داده و تالى تلو ارسطو شمرده شده است.[8]

[1]. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 468.

[2]. ر.ک: جمعی از نویسندگان زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 186.

[3]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 467.

[4]. همان، ص 470 و 471.

[5]. جمشيدنژاد، غلامرضا، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، مقاله 1679.

[6]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 471.

[7]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 472.

[8]. همان، ص 472 – 474.