searchicon

کپی شد

طبقات نهم، دهم و یازدهم فیلسوفان مسلمان

طبقه نهم[1]

1. شرف الدين محمد ايلاقى: وی شاگرد ابوالعباس لوكرى و عمرخيام بوده است. او فيلسوف و پزشک بود. گفته شده در جنگ قطوان در سال 536 ق كشته شد. وى استاد قاضى زين الدين عمر بن سهلان ساوجى صاحب كتاب البصائر النصيرية است.

2. ابوالبركات، هبة اللَّه بن على (يا يعلى) ملكاى بغدادى: وی نخست يهودى بود، سپس مسلمان شد. او شاگرد سعيد بن هبة اللَّه بود. كتاب المعتبر از تألیفات اوست که از كتب معتبر فلسفه بشمار می‌رود. سلسله اساتيد وی مستقيماً به فارابى مى‏رسد.[2]

3. محمد بن ابى طاهر طبسى مروزى: وی شاگرد لوكرى بوده است، وی در سال 539 ق پس از بيمارى فلج شد و در سرخس درگذشت.

 4. افضل الدين غيلانى عمر بن غيلان: او از شاگردان لوكرى است و رساله‏اى در حدوث عالم نوشت، وی در سال 523 ق در نظاميه مرو به تحصيل اشتغال داشته است.

5. ابوبكر محمد بن يحيى بن الصائغ اندلسى، معروف به «ابن باجه»: وی از اعاظم فلاسفه به شمار می‌رود. او در سال 533 ق درگذشت. وى استاد ابن رشد، فيلسوف معروف اندلسى بوده است.[3]

 6. ابوالحكم مغربى اندلسى: وی حكيم، شاعر و طبيب بود. از مغرب به بلاد مشرق آمد و در حدود مصر و شام می‌زيست و در سال 549 ق درگذشت.

طبقه دهم‏

1. صدرالدين ابوعلى محمد بن على بن الحارثان السرخسى: وى شاگرد افضل الدين غيلانى و استاد فريدالدين داماد و استاد استاد خواجه نصيرالدين طوسى بوده است. در سال 545 ق فوت كرد.

 2. ابوبكر محمد بن عبد الملک بن طفيل اندلسى: از حكماى معروف اندلس است. وى عمر طولانی داشت و در سال 581 ق درگذشت.

3. قاضى ابوالوليد محمد بن احمد بن محمد بن رشد اندلسى: وی فيلسوف، پزشک و فقيه بود؛ او در همه رشته‏های مذکور كتاب‌های متعدّد دارد. يكى از كتب معروف او تهافت التهافت است كه تهافت الفلاسفه غزالى را ردّ كرده است. وى در سال 595 ق درگذشت.[4]

4. مجدالدين جيلى: دربارهٔ او اطلاع زيادى وجود ندارد. وی در مراغه تدريس مى‏كرده و امام فخر رازى و همچنين شیخ شهاب الدين سهروردى نزد او تحصيل كرده اند.

 5. قاضى زين الدين عمر بن سهلان ساوجى: معروف به ابن سهلان است. در ساوه به دنيا آمده و در نيشابور مى‏زيسته و از راه استنساخ (نسخه برداری) كتب زندگى مى‏كرده است. تاريخ وفاتش معلوم نیست، امّا برخی بدون ذکر منبع خاصی سال وفاتش را 540 ق گفته‌اند.[5]

6. ابوالفتوح، نجم الدين احمد بن محمد السرى، معروف به ابن الصلاح: بعضى گفته‏اند همدانى الاصل بود، و بعضى گفته‏اند عراقى بوده است. به بغداد مهاجرت كرده و نزد ابوالحكم مغربى تحصيل كرده و در سال 548 ق درگذشت.

7. محمد بن عبد السلام انصارى ماردى (ماردينى): وی در زمان خود در علوم عقلى يگانه و علامه وقت به شمار مى‏آمده است. زادگاهش منطقه قدس است. استاد فلسفه او ابن الصلاح بود. در سال 594 ق در سن 82 سالگى درگذشت.

طبقه يازدهم‏

1. فخرالدين محمد بن عمرو بن الحسين الرازى، معروف به امام فخررازى: فقيه، متكلم، مفسر، فيلسوف، پزشک و خطيب بود. در عين اين كه به افكار فلاسفه مسلّط بود، و تأليفاتى گران‌بها در فلسفه داشت، طرز تفكرش تفكر كلامى بود نه فلسفى، او سخت بر فلاسفه مى‏تاخت و در مسلّمات فلسفه تشكيک مى‏نمود.

مهم‌ترين كتاب فلسفى او المباحث المشرقيه است. شهرت بيشتر وی به واسطه تفسير مفاتيح الغيب است. براى او در فلسفه استادى جز مجدالدين جيلى ذکر نشده، ولى شاگردان زيادى داشته است كه بعضى از آنها مبرز بوده‏اند از قبيل: شمس الدين خسروشاهى، قطب الدين مصرى، زين الدين كشى، شمس الدين خويى، شهاب الدين نيشابورى. فخر رازى در سال 534 ق متولد شده و در سال 606 ق درگذشت.

 2. شيخ شهاب الدين يحيى بن حبش بن ميرک سهروردى زنجانى، معروف به شيخ اشراق: او ذهنى فوق العاده جوّال، نوجو و مبتكر داشت. تمايل اشراقى در فلسفه، پيش از او در فارابى و بوعلى وجود داشته است، اما كسى كه مكتبى به نام «مكتب اشراق» تأسيس كرد و در بسيارى از مسائل، راه آن مكتب را از راه مكتب مشاء جدا كرد، شیخ اشراق بود. تقريباً همهٔ مسائلى كه اكنون به عنوان نظريات اشراقيون در مقابل مشائين شناخته مى‏شود و برخى مى‏پندارند آن مسائل مابه الاختلاف افلاطون و ارسطو است، نتيجهٔ فكر سهروردى است، كه در مقابل افكار مشائيان و بالخصوص مشائيان اسلامى آورده است. وى نزد مجدالدين جيلى (در مراغه) و ظهيرالدين قارى (ظاهراً در اصفهان) و فخرالدين ماردينى (در عراق) تحصيل كرد، و مدتى ملازم ماردينى بوده است. گويند البصائر النصيرية ابن سهلان را نزد ظهيرالدين قارى خواند.

سهروردى در ساير علوم و از آن جمله فقه نيز سرآمد بود. به شام و حلب رفت و در جلسه درس فقه استاد مدرسه حلاويه حلب به نام شيخ افتخارالدين شركت كرد؛ آوازه شهرتش او را مورد علاقه الملک الظاهر پسر صلاح الدين ايوبى قرار داد و در حضور او بى‏محابا با فقها و متكلمان مناظره مى‏كرد و آنها را مغلوب مى‏ساخت. همين كار سبب حسادت ديگران شد که با توطئه باعث شدند كه صلاح الدين ايوبى فرزندش را وادار به قتل او کند. وی در سال 586 ق در سن 36 سالگى و يا در سال 587 ق در سن 38 سالگى كشته شد.

3. افضل الدين محمد بن حسن مرقى كاشانى: وی معروف به باباافضل است. حكيم‌، عارف‌ و شاعر ايرانى‌ نيمهٔ دوم‌ سدهٔ 6 و نيمهٔ نخست‌ سدهٔ 7ق‌ بود. وی‌ به‌ويژه‌ به‌ سبب‌ داشتن‌ آثار فلسفى‌ به‌ زبان‌ فارسى‌ و نيز سروده‌هايش‌، در ايران‌ آوازه‌ای‌ بلند دارد، با اين‌همه‌، شرح‌ زندگانى‌ وی‌ چندان‌ آشكار نيست‌. از اصحاب خواجه نبوده است بلكه در طبقه استادان استادان خواجه بوده است. وی احتمالا در حدود 606 ق يا 610 ق وفات نموده است.[6]



[1]. مطالب طبقه نهم، دهم و یازدهم، از مأخذ زیر:‌ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 488 – 496، می باشد، در مواردی که به مأخذی غیر از آن چه ذکر شد، دست یافتیم در ذیل مطلب به صورت پاورقی آمده است.

[2]. موحد، صمد، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، مقاله 1966.

[3]. خراسانى‌، شرف‌الدين، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، مقاله 930.‌

[4]. همان، مقاله 1238.

[5]. موحد، صمد، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، مقاله 1347.

[6]. ر.ک: قرایی گرکانی، مرتضی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، مقاله 4235.