searchicon

کپی شد

صفات و عادات ناپسند یهود در قرآن

قوم بنی اسرائیل و یهود در میان امّت ها و ملّت های دیگر از چنان لجاجت، خباثت، قساوت، غرور، استکبار و … برخوردارند که این خصایص و ویژگی ها در تاریخ، آنان را از دیگر مردمان متمایز کرده است. این خصایص منحصر به فرد آنان سبب شد، تا قرآن کریم اهتمام ویژه ای به بیان تاریخ، اخلاق، و صفات آنان داشته باشد و ویژگی های آنان را به صورت مفصل در قرآن کریم بیان کند. به گونه ای که تاریخ هیچ یک از دیگر ادیان الاهی، این گونه در قرآن توصیف نشده است، از این رو قرآن کریم به مجموعه ای از صفات زشت و ناپسند و عادت های بد یهود اشاره می کند که عبارت اند از:

1. تحریف کتاب آسمانی (تورات)

خدای متعال در قرآن به این صفت اشاره می کند و می فرماید: “بعضى از يهود، سخنان را از جاى خود، تحريف مى‏كنند و (به جاى اينكه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم»)، مى‏گويند: «شنيديم و مخالفت كرديم! و (نيز مى‏گويند:) بشنو! كه هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مى‏گويند:) راعنا [ما را تحميق كن!]» تا با زبان خود، حقايق را بگردانند و در آيين خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى اين همه لجاجت) مى‏گفتند: «شنيديم و اطاعت كرديم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقايق را درك كنيم)»، براى آنان بهتر، و با واقعيت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته است از اين رو جز عدّه كمى ايمان نمى‏آورند».[1]

یکی از اعمالی که قوم یهود انجام می دادند، تحریف حقایق و تغییر حقیقت اوامر الاهی بود: “بعضى از يهودان كلمات خدا را به معنا دگرگون مى‏كنند”؛ یعنی قوم یهود آیات و کلمات الاهی را تحریف می کردند. این تحریف گاهی تحریف لفظی و گاهی تحریف معنوی و عملی بود. جملات ادامۀ آیه بیانگر این است که منظور از تحریف در این جا تحریف لفظی و تغییر در عبارت است؛ چراکه خدای متعال می فرماید: “و مى‏گويند: شنيديم و عصيان مى‏ورزيم”؛ یعنی به جای این که بگویند “شنیدیم و اطاعت کردیم، می گویند: “شنیدیم و سرپیچی کردیم”. این کلام دقیقاً مانند سخن کسی است که با تمسخر می گوید: “از شما دستور از ما نشنیدن”. این عبارت و جملات دیگر در این آیه، بهترین شاهد بر این مطلب است.

قرآن کریم سپس به قسمت دیگری از حرف های دشمنانۀ همراه تحدی این گروه اشاره می کند که از این طریق سلطۀ خود را بر عده ای از مردم عوام و جاهل حفظ می کنند. قوم یهود علاوه بر سلاح تحریف حقایق و خیانت در ابلاغ کتاب های آسمانی که وسیله ای برای نجات این گروه و دارو دستۀ آنها از ظلم و ستم فرعونی بود، به سلاح استهزا و تمسخر که تنها حربۀ مخالفان و دشمنان مغرور است، متوسل می شدند.[2]

در طول تاریخ، هرگز کسی، قومی لجوج تر و دشمنی سرسخت تر از یهود در مقابل خود ندیده است.[3] هر سخنی که با انگیزها و مقاصد شوم آنان سازگار نبود آن را تحریف می کردند، حتی اگر تعقل می کردند و علم پیدا می کردند که این سخن از جانب خدا است!

آنان تورات را پیشاپیش تحریف کردند و به جای آیات عدالت و رحمت، امر غصب و تجاوز را جای گزین نمودند.[4]

2. پیمان شکنی، انکار آیات الاهی، تهمت و کشتن پیامبران

خداوند متعال در دو آیه از قرآن کریم به چهار صفت از صفات قوم یهود؛ یعنی پیمان شکنی، انکار آیات الاهی، تهمت و کشتن پیامبران اشاره کرده و می فرماید: ” پس به سبب پيمان شكستن و كافر شدنشان به آيات خدا و به ناحق كشتن پيامبران و اين كه گفتند: “دل هاى ما فرو بسته است، خدا بر دل هايشان مهر نهاده است و جز اندكى ايمان نمى‏آورند * و نيز به سبب كفرشان و آن تهمت بزرگ كه به مريم زدند”.[5]

خدای متعال سه مرتبه نسبت کفر را به یهود تکرار کرده است:

1. آن جا که در بیان جحد و انکار یهود نسبت به آیات الاهی و کشتن انبیا به دست آنها بود؛ 2. به مناسبت بیان قول آنها که گفتند: “قلوبنا غلف” (دل هاى ما فرو بسته است)؛ 3. در جایی که از قول آنها منکری را به حضرت مریم نسبت داده بودند؛ منکری را که هیچ کس به جز یهود نگفته است.[6]

زمانی که خداوند شکار را در روز شنبه بر آنها حرام کرد و از آنها پیمان محکم گرفت، اما آنها به تعالیم الاهی ملتزم نشدند و نه تنها به پیمان خود وفا دار نماندند، بلکه با نقض، تمرّد و سر پیچی از تمام مفاد تعهد، به طغیان و سرکشی خود ادامه دادند. در نتیجه به آیات روشن الاهی که از طریق پیامبران (ع) برای آنها تبیین گشته بود کافر شدند، و بدون کوچک ترین حقی که برای انسان قابل تصور باشد، پیامبران را به شهادت رساندند! پیامبرانی که خداوند آنها را مایۀ رحمت برای جهانیان فرستاد. قوم یهود هر دعوت خیری را به تمسخر گرفتند! و به دعوت کنندگان به سوی خدا گفتند: دل هاى ما فرو بسته است و چیزی از سخن حق در آن راه پیدا نمی کند، اما خداوند این ادعای آنها را رد می کند و می فرماید: قلوب آنها مانند دیگر مردم برای هدایت باز است، منتها آنها خود با افکار تاریکشان قلب هایشان را به روی هدایت الاهی بستند. خداوند نیز به سبب این کار آنها قلوبشان را تاریک نمود. در نتیجه ایمان نمی آورند، مگر تعداد اندکی از آنها؛ چرا که آنها خود قلوبشان را به روی درهای ایمان و معرفت باز نمی گذارند.[7]

3. ایمان بر اساس خواسته های نفسانی

یکی از خصایص اخلاقی یهود آن است که ایمان نمی آورند، مگر آنچه را که طبق میل و خواستۀ آنها باشد، بدین سبب است که از خواسته های به حق پیامبران – که از سوی پروردگار برای هدایت و سعادت آنها آورده بودند – سرپیچی می کردند، و در مقابل بعضی از پیامبران استکبار می ورزیدند و بعضی از آنها را به شهادت می رساندند.[8]

خدای متعال در این باره می فرماید: “به تحقيق موسى را كتاب داديم و از پى او پيامبران فرستاديم. و به عيسى بن مريم دليل هاى روشن عنايت كرديم و او را به روح القدس تأييد نموديم. و هر گاه پيامبرى آمد و چيزهايى آورد كه مورد پسند نفس شما نبود سركشى كرديد، و گروهى را دروغ گو خوانديد و گروهى را كشتيد * گفتند: دل هاى ما در حجاب است. نه، خدا آنان را به سبب كفرى كه مى ورزند مطرود ساخته و چه اندك ايمان مى‏آورند * و چون ايشان را از جانب خدا كتابى آمد، و او را شناختند، هر چند كتابشان را هم تصديق كرده بود، و با آن كه زان پيش خواستار پيروزى بر كافران بودند، به او ايمان نياوردند، كه لعنت خدا بر كافران باد”.[9]

4.  انکار حق

از جمله ویژگی های قوم یهود و نصارا، این است که هر یک از این دو گروه هر آنچه را که از مسائل حق و حقیقت نزد آنها است انکار می کنند و این صفت بسیار زشت و ناپسند است.[10] پروردگار عالمیان چنین می فرماید: “با آن كه كتاب خدا را مى‏خوانند، يهودان گفتند كه ترسايان بر حق نيند و ترسايان گفتند كه يهودان بر حق نيند. هم چنين آنها كه ناآگاهند سخنى چون سخن آنان گويند. خدا در روز قيامت درباره آن چه در آن اختلاف مى‏كنند، ميانشان حكم خواهد كرد”.[11]

منظور از جملۀ “لیست علی شیء” در این آیه آن است که قوم یهود و نصارا هیچ جایگاه و منزلتی نزد خداوند ندارند، یا این که دین آنان هیچ ارزشی پیش پروردگار ندارد. در قسمت بعد آیه که می فرماید: “و هم یتلون الکتاب”؛ یعنی خداوند برای هدایت آنان کتاب فرستاد که نزد آنها است؛ کتابی که می توانند از نور معرفتش در این مسائل بهره گیرند، اما متأسفانه در احکام خود از تعصب، لجاجت و عناد پیروی می کنند. سپس در ادامه می فرماید: “همچنين آنها كه ناآگاهند سخنى چون سخن آنان گويند”. این آیۀ کریمه سخن این گروه را تشبیه به کلام متعصبان از جاهلان وثنیین کرد.[12]

5. حسادت نسبت به مسلمانان

خدای تعالی در قرآن کریم به این صفت یهود اشاره کرده و می فرماید: “از ميان اهل كتاب آنان كه كافر شدند، و نيز مشركان، دوست نمى دارند كه از جانب پروردگار به شما خيرى برسد. و حال آنكه خدا هر كس را كه بخواهد به بخشايش خويش مخصوص مى‏دارد. خدا صاحب فضلى بزرگ است”.[13]

دور از ذهن و عجیب نیست اگر مشرکان، یهود، نصارا و منافقان، از نزول قرآن بر پیامبر اسلام (ص) خشنود نشدند و از این که خداوند وی را برگزید و کسانی که با او بودند هدایت و برتری بخشید، خوشحال نشدند و استقبال نکردند، بلکه اگر استقبال می کردند عجیب به نظر می آمد!

در تفسیر الکاشف در ذیل این آیه روایتی از امام علی (ع) نقل شده است که منظور از رحمت در آیۀ “و الله یختصّ برحمته من یشاء”، نبوت است.[14]

حسادت به گونه ای در ذات آنان رسوخ پیدا کرده بود که خداوند به پیامبرش امر نموده که به آنان بگوید:[15] “قل موتوا بغیظکم”؛ در عصبانیت خود بمیرید.

آنان (مشرکان، یهود و…) نبوت و رسالت را خیر و خوبی می دانستند و از آن رو که خداوند غیر آنها را برتری داده و به رسالت برگزیده، نزدیک بود که از کینه و عصبانیت منفجر شوند در حالی که ” الله اعلم حیث یجعل رسالته”. رسالت مانند دیگر رحمت ها است که خداوند طبق خواست خود و به هرکسی که خود اراده فرموده عطا می کند، نه بر طبق خواست مردم. ” و الله ذوالفضل العظیم”. ممکن است فضل الاهی نصیب تمام مردم بشود، اگر حسادت نورزند، و اعمال خود را در حال خلوص برای خدا انجام دهند. ممکن است انسان مشرک یا یهودی با یک نظر لطف الاهی مسلمان واقعی شود، و بر بسیاری از مؤمنان پیشی بگیرد؛ چراکه این فرصت برای همه فراهم است و رحمت واسعۀ الاهی شامل همۀ مردم می شود.[16]

6. آرزوی بازگشت و روی گردانی مسلمانان از اسلام

قرآن کریم در این باره می فرماید: “بسيارى از اهل كتاب با آنكه حقيقت بر آنها آشكار شده، از روى حسد، دوست دارند پس از ايمان آوردنتان شما را به كفر بازگردانند. عفو كنيد و گذشت كنيد، تا خدا فرمانش را بياورد، كه او بر هر كارى تواناست”.[17] همۀ مردم دوست دارند که انسان ها بر دین خود باقی باشند. یکی از فلاسفه در این باره می گوید: مبارک ترین روز نزد من روزی است که شاهد باشم مردم مثل من فکر می کنند. اما قوم یهود تلاش وسیع و گسترده ای می کنند تا میان مسلمانان فتنه ایجاد کنند، تا آنان را به دوران جاهلیت برگردانند. اینان در این کار انگیزه ای جز حسادت ندارند، با علم به این که آنان نیز مانند دیگران می توانند مسلمان شوند، ولی در عین حال به جهت ترس از کسادی بازار و درآمدهایی که از راه های نامشروع دارند، این کار را نمی کردند.

جماعت یهود بعد از جنگ احد از فرصت پیش آمده استفاده کرده و به دسیسه و نیرنگ می پرداختند. در اخبار و روایات آمده است، بعد از واقعۀ احُد یهودی ها جوانان مسلمان را به خانه های خود دعوت می کردند و با شراب و دختران خود آنها را فریب می دادند،- چنان که امروز نیز چنین می کنند – و در باره قرآن و رسالت پیامبر اسلام (ص) ایجاد شبه می کردند. وقتی که پیامبر اسلام (ص) متوجه این دسیسه و نیرنگ آنان شد، مسلمانان را از شرکت در مجالس لهو و بی بندباری نهی کرد و مجازات شدیدی برای زنا، شراب خواری، قمار بازی و خوردن گوشت خوک قرار داد. از آن پس وقتی که مسلمانان نیز متوجه این ترفند شوم آنان شدند، از رفتن به مجالس آنها خودداری نمودند.

شاید مراد خداوند تبارک و تعالی در جملۀ “من بعد ما تبیّن لهم الحقَّ” این باشد که یهود با علم به این که اسلام دین حق است، و شرک و انکار رسالت پیامبر اسلام (ص) باطل است، اما در عین حال مسلمانان را به کفر و انحراف دعوت می کردند. البته این اختصاص به یهودی ها ندارد، بلکه اکثر مردم این چنین اند که در تلاش اند تا حق را انکار کنند، این نیست، مگر به جهت این که حق با خواسته های نفسانی آنها مخالف است؛ چراکه انسان پیرو احساسات و عواطف خویش است، نه پیرو دین و عقلش.[18] امام علی (ع) می فرماید: “اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع”؛ بیشتر جاهایی که عقل آدمیان بر زمین می افتد به خاطر شمشیرهای طمع است.[19]

7. اصرار بر انکار نبوت پیامبر اسلام (ص)

از دیگر صفات قوم یهود دشمنی آنها با مسلمانان و انکار نبوت پیامبر اسلام است، با علم به این که رسالت آن حضرت با صفات و ویژگی ها، در کتاب آسمانی آنها آمده و به آنها بشارت داده شده است، ولی آنها همچنان بر این انکار خود پا فشاری می کردند: ” آنان كه از اين رسول، اين پيامبر امى كه نامش را در تورات و انجيل خود نوشته مى‏يابند، پيروى مى‏كنند …”.[20]

8. سازش کاری در دین

خدای متعال می فرماید: “آيا كسانى را كه نصيبى از كتاب داده شده‏اند نديده اى كه به جبت و طاغوت ايمان مى‏آورند و در باره كافران مى‏گويند كه راه اينان از راه مؤمنان به هدايت نزديك‏تر است * اينان آن كسانیند كه خدا لعنتشان كرده است و هر كس را كه خدا لعنت كند براى او هيچ ياورى نيابى.[21]

اولین آیه از این دو آیه، یکی دیگر از خصوصیات ناپسند یهود را بیان می کند، و آن این که قوم یهود برای رسیدن به اهداف خود، هر قوم و ملتی را به سازش کاری در دین دعوت می کردند، تا جایی که برای قانع کردن و راضی نمودن مشرکان برای تعظیم و سجده در برابر بت ها، عقیدۀ مشرکان را با همۀ خرافات و بدی هایش، بر دین اسلام ترجیح می دادند، با آن که یهود اهل کتاب بودند و همۀ آنچه را که در باره عظمت اسلام و صفات پیامبرش در کتاب های خود خوانده بودند، می دانستند که مشترکات بین ما و آنها به مراتب بیشتر از مشترکات آنها با یهود است، ولی در عین حال همۀ اینها را نادیده می گرفتند و برای دشمنی و ضربه زدن به اسلام مشرکان را بر مسلمانان ترجیح می دادند.[22]

اینها برخی از خصایص و صفات بارز قوم یهود بود که در این جا به صورت خلاصه و از باب نمونه بیان شد، البته این قوم دارای صفات فراوانی است که قرآن کریم آنها را بیان کرده است. نفاق، غرور، قساوت قلب، تکبر و استکبار، اهانت نسبت به مقام ربوبی، نسبت سحر به حضرت سلیمان، استهزا و تمسخر پیامبر خود و …، از دیگر ویژگی های قوم یهود است.


[1] نساء 46.

[2] تفسیر نمونه، ج 3، ص 404.

[3] تفسیر الکاشف، ج 2، ص 338.

[4] همان.

[5] نساء، 155- 156.

[6] تفسیر الکاشف، ج 2، ص 485.

[7] تفسیر من وحی القرآن، ج 7، ص 533.

[8] موجز الادیان فی القرآن الکریم، ص 53.

[9] بقره، 87- 89.

[10] موجز الادیان فی القرآن الکریم، ص 53.

[11] بقره، 113.

[12] تفسیر نمونه، ج 1، ص 408.

[13] بقره، 105.

[14] تفسیر الکاشف، ج 1، ص 168.

[15] همان.

[16] من هدی القرآن، ج 1، ص 230.

[17] بقره، 109.

[18] تفسیر الکاشف، ج 1، ص 174.

[19] غررالحکم، ص 298.

[20] اعراف، 157.

[21] نساء، 51- 52.

[22] تفسیر نمونه، ج 3، ص 416.