searchicon

کپی شد

شیطان و مرگ

در باره این موضوع ضروری است چند نکته را بیان نماییم:

1. ابلیس فرزندان[1] و سربازانی دارد[2] که وی را در امر گمراه کردن انسان ها کمک می کنند. در متون دینی از همه اینها به شیطان  تعبیر آورده می شود.[3]

2. در قرآن آمده است که ابلیس بعد از تمرّد سجده نکردن بر آدم و رانده شدن از درگاه الاهی، از خداوند درخواست مهلت کرد: “گفت: پروردگارا تا روز بعث و قیامت به من مهلت بده”[4] و تقاضاى او به اجابت رسيد و خداوند فرمود: “به تو مهلت داده خواهد شد”.[5] گرچه در اين آيات تصريح نشده است كه چه اندازه از تقاضاى شيطان پذيرفته شد، ولى در آيۀ 38 سورۀ حجر مى‏خوانيم كه به او گفته شد: “به تو تا روز معينى مهلت داده خواهد شد”.[6] يعنى تمام تقاضاى او به اجابت نرسيد، بلكه به مقدارى كه خداوند مى‏خواست انجام شد.[7]

3. در بارۀ معناى “تا روز معين” در روایات تفاسیر متعددی بیان شده است.

بعضى آن را پايان اين جهان و بر چيده شدن دوران تكليف مى‏دانند؛ چرا كه در آن روز همه موجودات زنده مى‏ميرند، و تنها ذات پاك خداوند مى‏ماند[8] و به اين ترتيب به قسمتى از خواسته ابليس ترتيب اثر داده شده.

بعضى احتمال داده‏اند منظور از آن روز قيامت است،[9] ولى اين احتمال نه با ظاهر آيات مورد بحث سازگار است كه لحن آن نشان مى‏دهد با تمام خواستۀ او موافقت نشد، و نه با آيات ديگر قرآن كه خبر از مرگ عموم زندگان در پايان اين جهان مى‏دهد.[10]

اين احتمال نيز وجود دارد كه آيۀ فوق اشاره به زمانى باشد كه هيچ كس جز خدا نمى‏داند.[11]

برخی معتقدند: تفسير اوّل از همه مناسب تر است و در روايتى كه در تفسير برهان از امام صادق (ع) نقل شده، آمده است كه ابليس بين نفخه اول و دوم مى‏ميرد.[12]

برای تأیید این عقیده، استدلال شده است که: تا تكليف است مخالفت و معصيت تصور دارد، و قهراً چنين روزى با روز نفخ اوّل تطبيق مى‏گردد، پس “يوم وقت معلوم” كه خدا تا آن روز ابليس را مهلت داده همان روز نفخ اوّل است، و ميان نفخه اول و دوم كه همه را زنده مى‏كند چهار صد و يا چهل سال (به اختلاف روايات) فاصله دارد، و تفاوت ميان آنچه كه ابليس خواسته و آنچه كه خدا اجابت فرموده همين چند سال است.[13]

علامه طباطبائی در این باره می گوید: اين وجه خوبى است، اما عيبى كه دارد اين است كه این ادعا که: “تا تكليف هست مخالفت و معصيت تصور دارد” مقدمه‏اي است كه نه در حد خود روشن است، و نه دليلى بر آن است؛ براى اين كه بيشتر اعتماد مفسران در اين دعوا به آيات و رواياتى است كه هر كفر و فسق موجود در نوع آدمى را مستند به اغواى ابليس و وسوسه او مى‏داند؛ مانند آيۀ 60 سورۀ يس،[14] و آيۀ 22 سورۀ ابراهيم،[15] و آياتى ديگر كه مقتضاى آنها اين است كه تا تكليف باشد ابليس هم هست، و تكليف هم باقى است تا آدمى باقى باشد، و از اين جا نتيجه بالا را گرفته‏اند.

اما در اين كه استناد معصيت آدميان به اغواى شيطان تا اندازه‏اى مستفاد از آيات و روايات است حرفى نيست. چيزى كه هست اين آيات و روايات تنها اقتضا دارند كه تا معصيت و گمراهى در زمين باشد ابليس هم هست، نه اين كه تا تكليف هست ابليس هم باشد؛ چون دليلى نداريم كه ملازمه ميان وجود معصيت و وجود تكليف را اثبات كند.

بلكه دليل عقلى و نقلى قائم است بر اين كه بشر به سوى سعادت سير نموده و اين نوع به زودى به كمال سعادت خود مى‏رسد و مجتمع انسانى از گناه و شر رهايى يافته، به خير و صلاح خالص مى‏رسد، به طورى كه در روى زمين جز خدا كسى پرستش نمى‏شود و بساط كفر و فسوق برچيده مى‏گردد، و زندگى نيكو گشته مرض‏هاى درونى و وساوس قلبى از ميان مى‏رود.[16]

پس وقت معلوم نه روز قیامت است و نه پایان دنیا و زمانی که تکلیف برچیده می شود، بلکه زمانی است که هنوز دنیا پابرجا است و انسان ها دارای تکلیف اند. مؤید این نظر روایاتی است که در باب رجعت وارد شده است.[17]

در تفسير قمى به سند خود از محمد بن يونس از مردى از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه: “فَأَنْظِرْنِي… إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ” فرمود: در روز وقت معلوم رسول خدا (ص) او را بر روى سنگ بيت المقدس ذبح مى‏كند.[18]

روایات در این باب بسیار است.[19]

4. ممکن است این پرسش مطرح گردد که اگر این طور باشد، دیگر نباید بعد از آن، خرابکاری در جهان پیدا شود، که در جواب می گوییم:

کار شیطان تزیین و بزرگ جلوه دادن دنیا است.[20] لذا ممکن است حتی بعد از هلاک شیطان هم کسانی که شیطان بذر اعمال زشت را در وجودشان کاشته، همچنان مرتکب معصیت شوند.[21]


[1]. کهف،50.

[2]. نمایه: شیطان و نسل او، سوال 565 (سایت اسلام کوئست: 618).

[3]. نک: نمايه های: شيطان، فرشته يا جن؟، سؤال 100 (سایت اسلام کوئست: 857) و سجده نكردن ابليس، حقيقت يا تمثيل، سؤال 137 (سایت اسلام کوئست: 891) و توانايى شيطان و جن، سؤال 138 (سایت اسلام کوئست: 883).

[4]. “قالَ رب أَنْظِرْني‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون”، اعراف، 14.

.[5]  “قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ”.

[6]. “فانک من المنظرین،الی یوم الوقت المعلوم”، حجر، 37 – 38. منظور از وقت معلوم یا ظهور حضرت حجت (ع) است و یا ابتدای قیامت.

[7]. تفسير نمونه، ج ‏6، ص 109.

[8]. چنان كه در آيه 88 سوره قصص مى‏خوانيم: “كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ”.

[9]. زیرا ابلیس مى‏خواست تا آن روز زنده بماند تا از حيات جاويدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گرديد، به خصوص اين كه تعبير به يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ در آيه 50 سورۀ واقعه دربارۀ روز قيامت نيز آمده است.

[10]. نک: ترجمه تفسير الميزان، ج ‏12، ص 235.

[11]. زیرا اگر خداوند آن وقت را آشكار مى‏ساخت ابليس تشويق به گناه و سركشى بيشتری می شد؛ مجمع البيان، ج 6، ص 337، به نقل از بلخى. برای رد آن. نک: ترجمه تفسير الميزان، ج ‏12، ص 236.

[12]. “تفسير برهان، ج 2، ص 342؛ نور الثقلين، ج 3، ص 13، ح 45؛ تفسير نمونه، ج ‏19، ص 344 و ج ‏11، ص 72.

[13]. نک: ترجمه تفسير الميزان، ج ‏12، ص 237.

[14]. “أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ”؛  اى بنى آدم آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را نپرستيد كه او شما را دشمنى آشكار است؟

[15]. “وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ …”؛ و چون حكم به پايان رسد در آن حال شيطان گويد خدا به شما به حق و راستى وعده داد و من به خلاف حقيقت.

[16] . ترجمه تفسير الميزان، ج ‏12، ص 237 ؛ همچنین نک: مباحث نبوت، در جلد دوم اين كتاب و نيز قصص نوح، در جلد دهم.

.[17] مرحوم علامه طباطبائی در جمع بین روایات وارده می گویند: در روايات وارده از طرق امامان اهل بيت (ع) غالب آيات مربوط به قيامت گاهى به روز ظهور مهدى (ع) و گاهى به روز رجعت و گاهى به روز قيامت تفسير شده و اين بدان جهت است كه هر سه روز در اين كه روز بروز حقايق اند، مشترك اند، هر چند كه بروز حقايق در آنها مختلف و داراى شدت و ضعف است. بنابراين، حكم قيامت بر آن دو روز ديگر هم جارى است. دقت فرماييد. ترجمه تفسير الميزان، ج ‏12، ص 258.

.[18] تفسير قمى، ج 1، ص 349. در تفسير عياشى از وهب بن جميع و در تفسير برهان از شرف الدين نجفى با حذف سند از وهب نقل كرده كه گفت: از امام صادق (ع) از ابليس پرسش نمودم، و اين كه منظور از” يوم وقت معلوم” در آيه: “رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ” چيست؟ فرمود اى وهب آيا گمان كرده‏اى همان‏ روز بعث است كه مردم در آن زنده مى‏شوند؟ نه، بلكه خداى عز و جل او را مهلت داد تا روزى كه قائم ما ظهور كند كه در آن روز، موى پیشانی ابليس را گرفته گردنش را مى‏زند، روز وقت معلوم آن روز است. البرهان، ج 2، ص 343، ح 7؛ عياشى، ج 2، ص 242، ح 14.

.[19] نک: در محضر علامه طباطبائی، س 75 ص 46.

[20] . حجر، 39.

[21] . نک: در محضر علامه طباطبائی، س 76 ص 47.