searchicon

کپی شد

شیخ یوسف بحرانی

چکیده مقاله شیخ یوسف بحرانی

شیخ یوسف بحرانى، فقیه، محدّث، اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم هجری است. وى در سال ۱۱۰۷ قمری در قریه «ماحوز» (واقع در یک فرسخی جنوب غربی منامه، مرکز کنونی بحرین) به‌دنیا آمد. او فرزند شيخ احمد بن إبراهيم بن احمد البحرانی است.

وی در امر تحصیل علم، از شخصیت‌هایی مانند؛ پدرش شیخ احمد بن ابراهیم، و بعد از پدر از شیخ احمد بن عبدالله بلادی بحرانی و شیخ حسین ماحوزی بهره برد. همچنین برای تحصیل علم، مهاجرت‌های متعددی نمود. محقق بحرانی در امر تحقیقات علمی، تألیف، تربیت شاگردان، مناظره‌ها و …، از شخصیت‌های موفق شیعه می‌باشد. او یکی از برجسته‌ترین عالمان و مدافعان نحله فقهی و حدیثی اخباری و نیز آخرین شخصیت درخورِ ذکرِ این نحله علمی است.

او دارای ویژگی‌های ارزشمندی؛ مانند خستگی ناپذیری در کسب علم و دانش، کثرت تتبّع، قدرت حافظه، تقوا، زهد و حق‌پذیری بود.

شیخ یوسف در طول حیاتش هیچ‌گونه تعامل و همکاری با سلاطین زمانه خویش نداشت، اما نظرات سیاسی او که از نوع سیاست‌نامه‌نویسی است، از خلال کتاب «الدرر النجفیة» وی قابل دریافت است.

از وی حدود ۵۰ اثر که عمدتاً در حدیث، کلام و فقه نوشته شده، باقی مانده است. معروف‌ترین اثر او کتاب «الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة» در ۲۵ جلد است.

مرحوم بحرانی سرانجام در سال  ١١٨٦ قمری، در ۷۹ سالگی وفات کرد و در کربلا در حرم امام حسین (علیه‌السلام)، پایین پای شهدای کربلا به‌خاک سپرده شد.

زندگی‌نامه شیخ یوسف بحرانی

شیخ یوسف بحرانی، فرزند مرحوم علامه بزرگ شيخ احمد بن إبراهيم بن احمد بن صالح البحرانی، فقیه، محدّث، اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم هجری است. وى در سال ۱۱۰۷ قمری در قریه «ماحوز» (واقع در یک فرسخی جنوب غربی منامه، مرکز کنونی بحرین) به‌دنیا آمد، ولی وطن اصلی او قریه «دراز» (واقع در دو فرسخ و نیمی در جنوب منامه) بوده است و این قریه غیر از جزیره دراز یا قشم است.[1] شیخ احمد، پدر وى از موطن خود «الدراز»، به‌منظور ادامه دروس عالى به «ماحوز» آمد تا از محضر محقق و استاد، شیخ سلیمان ماحوزى استفاده کند. وى اهل و عیال خویش را نیز همراه آورده و براى ادامه تحصیل رحل اقامت گزید. در مدت اقامتش در ماحوز بود که علامه یوسف بحرانى متولد شد.

شیخ یوسف، خواندن و نوشتن را نزد معلمى که براى او در نظر گرفته شده بود، فرا گرفت. پدرش نیز در تعلیم و تربیت او نقش به‌سزایى ایفا نموده و در این امر، سعى بلیغ مبذول مى‌داشت و علوم ادبى و غیر ادبى را به‌او مى‌آموخت، طورى که شیخ در این علوم متبحر شد. تعلیم و تربیت شیخ نزد پدر همچنان ادامه یافت و به‌خوبى از سرچشمه زلال علم پدر بهره گرفت و به‌راستى برگ و بار و ثمره‌اى شیرین برجاى گذاشت.

شیخ بیش از پنج سال نداشت که شورش و اضطراب، بحرین را فرا گرفت. دو قبیله «الهوله» و «العتوب» به‌جان هم افتادند. این جنگ و خون‌ریزى سال‌ها ادامه یافت، اما هنوز به‌پایان نرسیده بود که این‌بار هجوم بیگانگان بر بحرین آغاز شد و پس از سه سال نبرد، بالاخره به‌اشغال خارجی‌ها درآمد و قتل و غارت و خون‌ریزى آغاز شد. این امر سبب شد تا بزرگان و علما جهت مصون نگهداشتن جان خویش، طریق هجرت در پیش گیرند. از آن جمله، پدر شیخ یوسف بود که همراه خانواده خود به «قطیف» سفر کرد، اما فرزند بزرگ خود، شیخ یوسف را در بحرین برجاى گذاشت تا شاید وى بتواند اموال به‌یغما رفته‌شان را احیاء کند و از آن مهم‌تر، کتاب‌هاى غارت شده را باز پس گیرد، اما او نیز پس از ناامیدى از این امر به پدرش در قطیف ملحق شد. زندگى در آن‌جا بسیار دشوار و تعداد اعضاى خانواده زیاد بود و فقر، چهره کریه خود را نمایان ساخته بود و از همه مهم‌تر، خبرهاى مأیوس کننده کشورها نیز روح آنان را آزار مى‌داد. وقتى خبر رسید که گروهى از ایرانیان براى نجات بحرین از دست خارجی‌ها اقدام کرده‌اند، نور امیدى در دل آنان تابیدن گرفت، اما پس از چند روز درگیرى، نیروهاى ایرانى نیز شکست خورده و کارى از پیش نبردند. بیگانگان کلیه سربازان ایرانى را کشتند و شهر را به‌‌آتش کشیدند. از جمله چیزهایى که توسط آن‌ها سوزانده شد، خانه پدر شیخ بود. خبر این آتش سوزى تأثیر بسیار منفى بر والد شیخ گذاشت، به‌گونه‌ای  که وی در اثر این واقعه، بیمار و سرانجام در سال ۱۱۳۱ ق دارفانى را وداع گفت.

شیخ یوسف در حالى پدر را از دست داد که ۲۴ سال از عمرش مى‌گذشت و در این شرایط سخت، مسئولیت سنگین خانواده پرجمعیت آن‌ها نیز بر دوش وى افتاد.[2]

نسب و خاندان شیخ یوسف بحرانی

در مقدمه کتاب «اَلْحَدائقُ النّاضِرَة فی اَحْکامِ الْعِترَةِ الطّاهرَة» شیخ یوسف بحرانی، ‌سلسله نسب شیخ، این‌گونه گزارش شده است: شيخ يوسف علامه كبير …، فرزند شيخ احمد بن إبراهيم بن احمد بن صالح بن احمد بن عصفور بن احمد بن عبد الحسين بن عطية بن شيبة الدرازی البحرانی، فقيهی بزرگ و محدثی والامقام است.[3]

پدر و مادر شیخ یوسف بحرانی

نام پدر شیخ یوسف بحرانی، شيخ احمد بن إبراهيم است. وی از علما و دانشمندان بزرگ شیعه و با نام علامه كبير و حجة العَلَم الأوحد از او یاد شده است.[4] احمد بن ابراهیم (زاده ۱۰۸۴ ق و متوفی ۱۱۳۱ ق)، فقیه، متکلم، محقق و نویسنده بود. وی در «شاخوره» به‌دنیا آمد و در همان‌جا علوم مقدماتی را فرا گرفت و آن‌گاه نزد استادان بزرگ آن عصر، مراتب عالی فقه و اصول را به‌پایان رساند و به‌درجۀ اجتهاد نایل آمد. او از برجسته‌ترین شاگردان شیخ سلیمان ماحوزی است که نزد وی فقه و اصول و حکمت را آموخت.[5]

پس از فحص و جست‌وجو در منابع تاریخی و همچنین گزارشاتی که در‌باره خاندان مرحوم شیخ یوسف یحرانی نقل شده، اطلاعی از نام مادر وی به‌دست نیامد.

ولادت شیخ یوسف یحرانی

شیخ یوسف یحرانی در سال ۱۱۰۷ قمری در قریه «ماحوز» واقع در کشور بحرین به‌دنیا آمد.[6]

اسامی و القاب مشهور شیخ یوسف بحرانی

نام ایشان یوسف بن احمد و دارای القابی؛ مانند ماحوزی، درازی، محدث بحرانی، محقق بحرانی، اخباری معتدل و مشهور به صاحب حدائق است.[7]

دلیل ملقب‌شدن مرحوم بحرانی به «ماحوزی» و «درازی» آن است که وی در قریه «ماحوز» (واقع در یک فرسخی جنوب غربی منامه، مرکز کنونی بحرین) به‌دنیا آمد، و قریه «دراز» (واقع در دو فرسخ و نیمی در جنوب منامه)، محل زندگی او بوده است.

نظر به این‌که او از محدثان و محققان بزرگ شیعه است؛ از این‌رو به ایشان «محدث و محقق بحرانی» گفته شده است. لقب دیگر شیخ، «اخباری معتدل» است. علت اعطای این لقب به‌وی، برخورد معتدلانه وی با اصولی‌ها به ویژه مرحوم بهبهانی (شخصیت اصولی بزرگ) بود که بدون هیچ‌گونه تعصبی، از ایشان استقبال و کرسی درس خود را در اختیار او گذاشت.

اما دلیل شهرت شیخ یوسف بحرانی، به «صاحب حدائق»، آن است که معروف‌ترین نوشته و اثر علمی ایشان، کتاب ‌«الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة» در فقه است.[8]

خانواده شیخ یوسف بحرانی

یکی از ارزش‌های مورد تأکید اسلام، ازدواج و تشکیل خانواده است. خداوند سبحان، مسئله ازدواج را از آیات و نشانه‌های خود برشمرده است.[9] شیخ یوسف بحرانی نیز از این موهبت الهی بهره‌مند بوده که در ادامه به آن اشاره می‌شود.

همسران شیخ یوسف بحرانی

مرحوم شیخ یوسف بحرانی دارای همسرانی بوده، ولی در منابع و گزارشات، درباره نام آن‌ها مطلبی ذکر نشده است. بحرانی خود در کتاب «لؤلؤه البحرین» می‌گوید: چهارده سال در شیراز بودم و در کنار تدریس و تبلیغ به کشاورزی نیز مشغول بودم. تا این‌که اوضاع منطقه به‌هم ریخت و جنگ و درگیری باعث شد افراد زیادی اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ از دم تیغ بگذرند؛ لذا به‌ناچار خانواده را به‌بحرین باز گرداندم و خودم به «فسا» رفتم. هشت سال در فسا ماندم و در آن‌جا ازدواج مجدد نموده و به‌تدریس و کشاورزی پرداختم.[10]

فرزندان شیخ یوسف بحرانی

پس از فحص و جست‌وجو در منابع متعدد مربوط به زندگی مرحوم بحرانی و همچنین مطالعه زندگی‌نامه وی که به قلم خویش در کتاب «لؤلؤة البحرين في الإجازات و تراجم رجال الحديث» نوشته است، هیچ گزارشی در مورد فرزندان احتمالی او یافت  نشد.

تحصیلات شیخ یوسف بحرانی

شیخ یوسف بحرانی در دوران کودکی تحت تربیت جدش شیخ ابراهیم که به تجارت مروارید اشتغال داشت، قرار گرفت و او معلمی را برای تعلیم قرآن و کتابت به شیخ یوسف استخدام نمود.[11] پدر شیخ یوسف نیز که مجتهدی آگاه به‌علوم عقلی، ریاضی و حدیث بود و به تألیف و تدریس عالی‌ترین سطح فقه و اصول اشتغال داشت، فرزند را با علوم اسلامی آشنا ساخت. یوسف با تمام توان به یادگیری علوم حوزوی پرداخت و سرمایه گران‌بهای نوجوانی و جوانی را در این راه به‌کار بست.

پس از هجوم وحشیانه خوارج به‌شیعیان بحرین و کشتار آنان، که بسیاری از مردم را به‌هجرت مجبور کرد، شیخ احمد (پدر شیخ یوسف) نیز به‌ناچار به «قطیف» کوچ کرد. پس از آن یوسف در قریه «شاخور» قطیف که نزدیک بحرین بود، به تحصیل ادامه داد. یوسف 24 بهار بیش ندیده بود، که با مرگ پدر رو‌به‌رو شد و  بار سنگین سرپرستی خانواده  بر عهده او نهاده شد. نخلستان کوچک‌شان در بحرین، تنها سرمایه آن‌ها بود. یوسف با کار در نخلستان خرج خانواده را تهیه می‌کرد و در کنار آن به‌تحصیل ادامه می‌داد. وی در بحرین، به مدت شش سال در درس شیخ احمد بن عبدالله بلادی شرکت کرد و از خرمن دانش استاد خوشه‌ها چید. او کار و درس را با هم عجین ساخت. عرق می‌ریخت و خرج خانه را تهیه می‌کرد. با تن رنجور و خسته با کتاب انس می‌گرفت. پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج تصمیم گرفت به‌قطیف برگردد تا در درس شیخ حسین ماحوزی شرکت کند. دو سال در قطیف ماند و «تهذیب» شیخ طوسی را نزد استاد فراگرفت، اما باز هم سایه غم بر آسمان اندیشه‌اش پدیدار شد. فقر او را به‌بحرین کوچانید.

اینک برادرانش بزرگ شده بودند و می‌توانستند خانواده را سرپرستی نمایند؛ بنابراین دل از مهر خانواده کند و آهنگ سفر نمود. شوق یادگیری او را به‌شیراز کشاند. او در شیراز، در کنار تحصیل مراحل عالی دروس حوزوی، درس‌های پایین‌تر را به دانش‌پژوهان می‌آموخت. یک سال نیز در حوزه علمیه کرمان به‌تدریس پرداخت و سپس به‌شیراز برگشت.[12]

اساتید شیخ یوسف بحرانی

اولین استاد بحرانی، آموزگاری بود که جدش شیخ ابراهیم، وی را برای تعلیم قرآن و نوشتن به شیخ یوسف، استخدام کرده بود. پس از او پدرش که مجتهدی آگاه به‌علوم عقلی، ریاضی و حدیث بود و به تألیف و تدریس عالی‌ترین سطح فقه و اصول اشتغال داشت، فرزند را با علوم اسلامی آشنا ساخت. یکی دیگر از اساتیدی که وی شش سال در بحرین در درس او شرکت کرد، شیخ احمد بن عبدالله بلادی بحرانی بود. از دیگر اساتید او شیخ حسین ماحوزی است که در قطیف در درس وی شرکت کرد و طی مدت دو سال، «تهذیب» شیخ طوسی را نزد او فراگرفت.[13]

فرازهای زندگی شیخ یوسف بحرانی

زندگی آحاد انسانی همواره با درس‌ها، تجربه‌ها، سختی‌ها، راحتی‌ها، غم‌ها، شادی‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها همراه بوده است. انسان‌ها در طی مسیرِ زندگی خویش با چالش‌ها و دست‌اندازهای متعددی مواجه می‌شوند. این موانع انسان‌ها را محک زده و موهبت‌هایی هستند که به‌شکل مانع، نمایان می‌شوند. در این مسیر، افرادی که از آگاهی لازم برخوردار هستند، از موانع احتمالی بیشترین منفعت را برای محک زدن جرأت، قدرت، ضعف و ایمان خود اختصاص می‌دهند.

مرحوم شیخ یوسف بحرانی در طول زندگی پربرکت خود، تلاش‌های فراوانی نموده و زحمت‌های بسیاری کشیده است. او برای تحصیل و کسب علم و آموزش معارف دینی متحمل سختی‌های فراوان شده و در امر تبلیغ و خدمت به دین از همه گردنه‌ها گذشت و خدمات بسیاری به اسلام و مسلمانان نمود. در مباحث آینده به بعضی از فرازهای زندگی ایشان اشاره خواهد شد.

مهاجرت‌های شیخ یوسف بحرانی

دوران زندگی شیخ یوسف بحرانی با حوادث زیادی همراه بود که موجب شد او از شهری به شهر دیگر روانه شود. در آغاز کودکی، در بحرین شاهد جنگ‌های قبیله‌ای بین دو قبیله الهولة و اَلْعَتوب بود. سپس بر اثر هجوم پی‌درپی سلطانِ عمان به‌بحرین، به‌قطیف عربستان مهاجرت کرد و با مرگ پدر، سرپرستی خانواده را بر عهده گرفت. وی دو سال در قطیف ماند.

پس از مصالحه دولت ایران و سلطان عمان و آزادی بحرین، به‌وطن بازگشت و چند سال نزد عالمان آن‌جا درس خواند. پس از بازگشت از سفر حج و توقف در قطیف برای فراگیری حدیث از ماحوزی، به‌علت فشارهای مالی و آشفتگی اوضاع داخلی بحرین، در سال ۱۱۴۰ ق به‌ایران مهاجرت کرد. بحرانی، پس از مدت کوتاهی اقامت در کرمان، به‌شیراز رفت و چند سال با آرامش به‌تدریس، تألیف و ادای وظایف دینی پرداخت.

پس از گذشت چند سال بر اثر آشفتگی اوضاع داخلی شیراز و شیوع وبا، در سال ۱۱۵۷ ق به‌فسا رفت و حاکم آن شهر از او تجلیل کرد. مدتی در این شهر به‌تألیف و تحقیق پرداخت. در سال ۱۱۶۵ ق، حاکم فسا به‌قتل رسید و شهر غارت شد. کتاب‌ها و اموال شیخ یوسف بحرانی هم از بین رفت. او ناچار به‌اصطهبانات رفت[14] و پس از آن‌جا (به‌احتمال قوی قبل از سال ۱۱۶۹ ق) راهی کربلا شده و تا پایان عمر در آن‌جا ماند.[15]

وفات شیخ یوسف بحرانی

سرانجام شیخ یوسف بحرانی، بعد از ظهر روز شنبه، ٤ ربيع الأوّل سال ١١٨٦ قمری، در ۷۹ سالگی در حالی که سال‌ها از وطن خویش جدا مانده و در کشاکش روزگار بارها از مکانی به مکان دیگر هجرت کرده بود، پس از مجاهدت های فراوان و خستگی ناپذیر در راه ترویج علوم آل محمّد (صلّی الله علیه و آله)، در جوار مرقد نورانی سیّد جوانان اهل بهشت، حضرت امام حسین (علیه السّلام)، در کربلای معلّی، دیده از جهان فرو بست و جان به جان‌آفرین تسلیم نمود. دو تن از شاگردانش او را غسل دادند و بنابر وصیت خودش، علّامه وحید بهبهانی بر بدن او نماز گزارد و با آن‌که در آن روزگار جمعیّت زیادی بر اثر بیماری طاعون از دنیا رفته بودند، بسیاری از مردم در نماز او شرکت کردند. آن‌گاه بدن پاک او را در حرم مطهر امام حسین (علیه السّلام)، پایین پای شهدای کربلا به خاک سپردند.[16]

ویژگی‌‌های شخصیتی شیخ یوسف بحرانی

مرحوم بحرانی دارای ویژگی‌های مثبت و برجسته زیادی بود. برخی از آنها عبارتند از:

1. خستگی ناپذیری در کسب علم و دانش: او در راه کسب علم بسیار تلاش‌گر و خستگی‌ناپذیر بود، تا آن‌جا که در اوج مشکلات مادی زندگی و آوارگی‌هایی که بر اثر درگیری‌‌های قومی و سیاسی سرزمینش متحمل شد و همچنین قتل و کشتارهایی که یک زندگی آرام و بی‌دغدغه را از انسان سلب می‌کرد، هیچ‌کدام مانع پیشرفت علمی وی نشد.

2. کثرت تتبّع: بحرانی از جمله دانشمندان و علمای پرکار و محقق شیعه است.

3. قدرت حافظه: یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته شخصیتی شیخ یوسف، قدرت حافظه فوق العاده ایشان بوده است.[17]

4. حق‌پذیری: به‌طور قطع و یقین می‌توان گفت: برجسته‌ترین ویژگی‌ مرحوم بحرانی، حق‌پذیری آن بزرگ‌مرد است. هنگامی که آیةالله وحید بهبهانی در سال 1159 ق وارد کربلا شد و به‌مبارزه علمی با اخباری‌گری پرداخت. چند روزی در درس صاحب حدائق حاضر شد. روزی در صحن مطهر ایستاد و در جمع عالمان اظهار داشت: من حجت خدا بر شما هستم. طلاب و فضلاء گرد وی جمع شدند و گفتند: چه می‌گویی شیخ؟ او پاسخ داد: اگر شیخ یوسف بحرانی چند روزی کرسی درس خود را در اختیار من قرار دهد، حجتم را بیان خواهم داشت. وقتی این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، (با کمال تواضع) پیشنهاد وحید بهبهانی را پذیرفت. بهبهانی سه روز به درس ادامه داد. نتیجه آن سه روز این شد که دو سوم شاگردان شیخ یوسف بحرانی از اخباری‌گری روی‌گردان شده، به شیوه اجتهاد و اصول روی آوردند. این مطلب به‌خوبی بیان‌گر اوج حق‌پذیری و تواضع مرحوم بحرانی است.[18]

کسوت و پیشه شیخ یوسف بحرانی

مرحوم بحرانی در عین حال که یک شخصیت علمی بزرگ بوده، برای امرار معاش زندگی به کار کشاورزی مشغول بوده است، البته ایشان کار کشاورزی را تا فبل از آمدن به کربلا انجام می‌داده و بعد از ورود به کربلا و اشتغال شدید به تدریس، تحقیق، پژوهش و بهبود وضع مالی، تنها به امور علمی مشغول و اشتغال دیگری نداشته است.[19]

اخلاق و صفات شیخ یوسف بحرانی

مرحوم بحرانی دارای اخلاق و صفات پسندیده بسیاری بود که برخی از آن‌ها عبارتند از:

1. آزاداندیشی: علمای شیعه هماره در طول تاریخ آزاداندیش بودند. هرگز ذهن‌ها را در حصار تكبر محبوس نكردند و به دنبال یافتن بهترین روش فهم دین بودند. آن‌گاه كه به اشتباه خود پی می‌بردند، بی‌مهابا به خطای خود اعتراف می‌كردند. صاحب حدایق نیز در زمره این آزاداندیشان است كه در مقدمه حدایق می‌نویسد: من قبلاً از روش اخباری دفاع می‌كردم، اما بعد از تأمل زیاد و بحث‌های فراوان با بعضی مجتهدان اصولی، به نقصان آن پی بردم و دیگر از آن دفاع نمی‌كنم. وظیفه همه است كه در یک صف، در خدمت اسلام قرار بگیریم و اختلافات جزئی را كه به اسلام ضربه می‌زند، كنار بگذاریم.[20]

2. فروتنی و ایثار: یکی از  ویژگی‌های شخصیتی برجسته شیخ یوسف بحرانی، فروتنی و ایثار ایشان است. او در جریان برخوردش با مرحوم آیةالله وحید بهبهانی که از او خواسته بود چند روزی کرسی درسش را به او واگذار کند، با کمال ایثار و از خود‌گذشتگی و با تواضع و فروتنی وافر، این کار را انجام داد و با این عمل خود جلوه‌ای زیبا از مکارم اخلاق عالمان شیعی  را به‌منصه ظهور گذاشت.[21]

آثار و اقدامات شیخ یوسف بحرانی

مرحوم شیخ یوسف بحرانی، مانند سایر انسان‌های آگاه به زمان و مکان خود، دارای آثار و اقداماتی در طول حیات پربرکت خود بوده است. وی با تحقیق، تألیف، تربیت شاگردان، مناظره و …، دست به خلق آثار پرباری زده است. مهم‌ترین اقدام وی این‌ بود که برای احیاء مشرب اصولی حوزه علمیه و تثبیت جایگاه اجتهاد در مذهب شیعه، همراهی فراوانی با آیة‌الله وحید بهبهانی نمود و با این کار مَشرب اصولی را كه دو قرن به‌حال انفعال بود، جان تازه‌ای بخشید و اخباری‌های تندرو را منزوی و در حاشیه قرار داد.[22]

اندیشه و مکتب شیخ یوسف بحرانی

مرحوم بحرانی یکی از برجسته‌ترین عالمان و مدافعان نحله فقهی و حدیثی اخباری و نیز آخرین شخصیت در خورِ ذکرِ این نحله علمی است که با علامه «وحید بهبهانی»؛ مجتهد ضداخباری معاصر خود، در کربلا مناظرات طولانی داشته است. گفته شده این مناظرات در تغییر دیدگاه او و احتمالا از رونق افتادن مسلک اخباری و رواج مکتب اصولی مؤثر افتاده است.[23]

عنوان «اخبارى» يا «اخباريان» در کتاب‌هاى فقهى متأخّر، بر گروهى از فقهاى شيعه اطلاق مى‌گردد که خط مشى عملى آنان در دستيابى به احکام شرعى و تکاليف الهى، پيروى از اخبار و احاديث است، نه روش‌هاى اجتهادى و اصولى. در مقابل آنان، فقهایى که معتقد به خط مشى اجتهادى هستند، با عنوان «اصولى» شناخته مى‌شوند. تقابل اين دو گونه نگرش به سده‌هاى نخستين حيات فقه شيعه بازمى‌گردد. با پايان يافتن عصر حضور امامان (عليهم السلام) و آغاز عصر غيبت صغرى در سال 260 ق، در چگونگى دستيابى به احکام شرعى، دو نوع نگرش پديد آمد. يک نگرش-‌که امتداد خط مشى عصر حضور بود و بيشتر ياران أئمّه (علیهم السلام) بر آن بودند- بسنده کردن به احاديث و عدم تجاوز از آن در دستيابى به احکام شرعى بود. چهره‌هاى برجستۀ اين نگرش در اين دوره عبارتند از: محمد بن يعقوب کلينى (م 328 يا 329 ق)، على بن بابويه قمى (م 328 ق) و محمد بن على بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق (م 381 ق) که در گردآورى کهن‌ترين آثار و مجموعه‌هاى فقهى، حديثى، نقش اساسى داشتند.

نگرش ديگر، اجتهاد و استخراج و استنباط فروع از اصول؛ يعنى قواعد عمومى و کلّى. از برجستگان اين مکتب مى‌توان از شيخ مفيد (م 413 ه‍. ق)، سيد مرتضى (م 436 ه‍. ق) و شيخ طوسى (م 460 ه‍. ق) نام برد که با نگارش و بر جاى‌گذاشتن آثارى در اصول فقه، پايه‌گذار حرکتى نوين و بنيادى در فقه شيعى به شمار مى‌روند. در اين ميان، شيخ طوسى بيشترين سهم را داشت. نگرش اصولى به فقه، به تدريج رونق يافت و بر نگرش نخست چيره شد و تا قرن‌ها گرايش فقها به استنباط و اجتهاد را بر حديث‌گرايى صرف برترى داد و کم‌فروغى و بى‌رونقى مکتب فقيهان اهل حديث را در اواخر سدۀ چهارم و نيمۀ نخست سدۀ پنجم هجرى در پى داشت.

مکتب اهل حديث در اوائل قرن يازدهم هجرى، بار ديگر به وسيلۀ محمدامين استرآبادى (م 1033 يا 1036 ق) در قالبى نو مطرح و احيا شد. وى در اين مرحله با سامان دادن مکتب اهل حديث، بر مکتب اصول‌گرايى سخت حمله کرد و بدين ترتيب، دورۀ نوينى از تقابل دو مکتب ياد شده در حوزۀ فقاهت شيعى پديد آمد و در حقيقت، رواج و اطلاق عنوان «اخبارى» بر گروهى از فقها با مفهوم و اصطلاح خاص و امروزى، از همين دوران و با ظهور استرآبادى آغاز شده است. از بارزترين عالمان دينى پيرو مکتب استرآبادى مى‌توان از محمد تقى مجلسى (م 1070 ق)، محمد باقر مجلسى، صاحب بحار الانوار (م 1111 ق)، محمد بن مرتضى معروف به ملا محسن فيض کاشانى (م 1091 ق)، محمد بن حسن حرّ عاملى، مؤلف وسائل الشيعة (م 1104 ق)، سيد نعمت اللّه جزائرى (م 1112 ق) و شيخ يوسف بحرانى، صاحب حدائق (م 1186 ق) نام برد.[24]

در میان این گروه، محقق بحرانی، به عنوان اخباری معتدل، تلاش بسیاری برای نزدیک کردن اخباری‌ها و اصولی‌ها انجام داد. وی در کتاب خود «الدرر النجفیّة»، مسائل مختلفی از علم اصول را به‌طور مبسوط با رویکرد اخباری‌ها بحث و بررسی می‌کند. این کتاب البته کشکولی از مباحث علم کلام، فقه، تاریخ، اخلاق، تفسیر و رجال است که همگی این مسائل با رویکردی اخباری بررسی شده‌اند. بحرانی در این کتاب چهار جلدی مباحث مختلفی از علم اصول را مطرح می‌کند. او مباحثی؛ مانند نقد و بررسی ادله برائت، مرجحات اخبار، نقد و بررسی قاعده طهارت و مسئله احتیاط را در جلد اول و نقد برخی اشکالات وارد بر اخباری‌ها، مدلول امر و نهی، تقدم و تأخر دلیل عقل بر نقل، بررسی بحث حقیقت شرعیه، بررسی قاعده قبح تأخیر بیان از وقت حاجت در جلد دوم و بحث تفصیلی از حدیث رفع، تسامح در ادله سنن، فرق بین اصولی‌ها و اخباری‌ها را در جلد ۳ این کتاب بررسی می‌کند.

در عین حال وی در بررسی مسائل اصولی نگاهی میانه‌رو و معتدل داشت. آن‌گونه که از ادبیات وی در مقدمه کتاب «الحدائق الناضرة» بر می‌آید، او از برخوردهای تند بین اصولی‌هاو اخباری‌ها که گاه تا حد تکفیر نیز پیش می‌رفت، بسیار ناراحت و نگران بود؛ از همین رو سعی می‌کرد با اتخاذ موضع معتدل، سیاست میانه‌روی را اتخاذ کند. قدرت علمی علامه وحید بهبهانی بدون شک در اتخاذ این رویکرد وی بی‌تأثیر نبوده است. خصوصا آن‌گونه که خود صاحب حدائق در مقدمه کتاب «الحدائق الناضرة» می‌گوید: وی در دوره زندگی در ایران و در شهر شیراز، مسلک کاملا اخباری داشته و در دفاع از این مسلک و تفاوت‌های بارز میان اصولی‌ها و اخباری‌ها، در کتاب «المسائل الشیرازیة» قلم زده است، اما در کربلا، از این نظر برگشته و با تأمّل بیشتر، رویکرد جدیدی اتخاذ نموده است.[25] او به‌عنوان اولین دلیل بر این تغییر موضع، به طعن علیه مقام علمای هر دو طرف اشاره می‌کند که گاهی به‌عیب گرفتن بر اصل دین کشیده می‌شود. او در دلیل بعدی اشاره می‌کند که در عمل، تفاوتی بین این دو مشرب وجود ندارد. سومین دلیل وی آن است که در دوره اول پس از غیبت، علی‌رغم اختلاف بین دو مشرب اخباری و اصولی، این اندازه از اختلاف وجود نداشته و همه علمای آن دوره را مُصیب می‌داند.

سید محسن امین در «اعیان الشیعه» می‌گوید: «او ابتدا اخباری صرف بود و سپس به‌طریقه وُسْطی بازگشت. او مرتبا می‌گفت: که این راه و روش (طریقه میانه) علامه مجلسی است. مراد بحرانی از طریقه وسط این بود که اخباری‌ها این اعتقاد را که تنها به‌قطع عمل می‌کردند، ترک کنند. هم‌چنین وی به‌برخی دیگر از اعتقادات خاص آن‌ها نیز ایراد داشت».[26]

ایشان در زمان تألیف «حدائق»، هرگونه دسته‌بندی عالمان شیعه را ناصواب خوانده و از ملا محمد امین استرآبادی که آغازگر این دسته‌بندی‌ها و سرزنش مجتهدان و بدگویی از آنان بوده، انتقاد می‌کند.[27] به‎عقیده او گرایش به‌مسلک اجتهاد یا تکیه‌کردن بر روش اخباری، همواره در میان فقها وجود داشته، ولی هیچ‎گاه طرفین از یک‌دیگر بدگویی نمی‌کرده‌اند. خصوصاً این‌که شماری از مجتهدان، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی، در برخی از مسائل، هم‌‎رأی اخباری‌ها بوده و برخی محدّثان، مانند صدوق، نظریاتی سازگار با مرام اصولیان داشته‌اند، طوری‌که تفکیک دو نحله فقهی اخباری‌گری و اجتهاد، به‎طور دقیق ممکن نیست.

هم‎چنین بزرگانی از مجتهدان شیعه، از جمله علاّمه حلّی، که خدمات ارجمند علمی و عملی فراوان دینی داشته و همه دانشمندان بعد از او از آثار علمی وی بهره برده‌اند، کمترین کوتاهی در اقامه دین و احیای سنت نبوی نکرده‎اند و باید به‎نیکی و بزرگی یاد شوند و نسبت دادن ویران‎گری دینی به‎آنان، روا نیست. او در متن کتاب «حدائق»، همه‎‌جا از فقهای شیعه با احترام یاد نموده و در تحلیل و نقد فتاوا و نظریات آنان به‎هیچ روی از سیره علمی دور نمی‎شود. وی هم‌چنین در مقدمه دوم همین کتاب، روش خود را در برخورد با احادیث، که آن را روش میانه (طریقه وُسْطی) و طریقه علاّمه مجلسی می‎داند، توضیح داده و بر صحت کتب معتبر حدیثی ـ نه تمام احادیث منسوب به ائمه (علیهم‎السّلام) ـ؛ مانند کتب اربعه،[28] بحارالانوار، معانی الاخبار، خصال و الفقه الرضوی، به‌دلیل اعتماد محدّثان بزرگ بر آن‎ها، تصریح می‎کند.

وی هم‌چنان‌که در مقدمه سوم به نقد نظریه افراطی شماری از اخباری‌ها و عجز آنان از فهم مرادات قرآنی پرداخته، نظریه شیخ طوسی در تقسیم آیات قرآن از نظر دلالت بر مقصود را تأیید می‌کند. بحرانی در سایر مقدمات نیز مبانی اصولی خود را در استنباط فقهی توضیح می‌دهد، که نشانه روش اعتدالی او و نپذیرفتن همه دیدگاه‌های اخباری‌ها است، در عین آن‌که تفاوت نظر او را با نحله اجتهاد نیز نشان می‌دهد. روابط دوستانه او با وحید بهبهانی در دوران اقامت کربلا و تصریح به‌مقام علمی و عدالت او ـ با آن‌که بهبهانی با مشرب اخباری‌ها، که بنابه نوشته مازندرانی حائری، در آن روزگار در عراق، خصوصاً در حوزه علمی نجف و کربلا، حضور فعال داشتند، به‌شدت مبارزه می‌کرده و حتی به‌انتقاد صریح از شخص بحرانی می‌پرداخته و برخی از شاگردان خود (مانند صاحب ریاض المسائل) را از شرکت در درس او، نهی می‌نموده ـ نشانه همین اعتدال است.

همان‌گونه که در بالا گفته شد، این احتمال نیز مطرح است که بحرانی بعد از گفت‌وگو با بهبهانی، از مرام اخباری فاصله گرفته و با تأیید مجتهد معاصر خود، در تقویت اجتهاد و تضعیف اخباری‌ها ـ که غالباً با روش‌های تُند بر مجتهدان و مَشرب اجتهاد می‌تاخته‌اند ـ می‌کوشیده است. تجلیل بهبهانی از او، بعد از مرگش و حضور جدّی مردم و علما در مراسم تشییع او به‌رغم کاهش جمعیت شهر به‌سبب شیوع بیماری طاعون،[29] می‌تواند مؤید همین احتمال باشد. بنا به نوشته مامقانی، بحرانی از مدت‌ها پیش، مسلک اخباری را رها کرده بوده و به‌همین علت از درخواست بهبهانی  برای تفویض کرسی درس خود به او، به‌مدت چند روز، با رضایت خاطر استقبال کرده که در پی آن، به‌ سبب تأثیر استدلالات بهبهانی، بیشتر شاگردان بحرانی از مَرام اخباری فاصله گرفتند. با این‌همه، هیچ تصریحی از خود او یا شاگردان و معاصرانش درباره کناره‌گیری کامل وی از اخباری‌گری نقل نشده است.[30]

اندیشه سیاسی شیخ یوسف بحرانی

شیخ یوسف بحرانی از چهره‌های بزرگ علمی شیعه است که خود را از سیاست‌بازی کنار ‌گذاشته بود و در طول حیاتش هیچ‌گونه تعامل و همکاری با سلاطین زمانه خویش نداشت. وی با این‌که در جوار مرقدهای مقدس شیعه ساکن بود، خود را از حاکمان سیاسی دور نگه‌داشت، اما نظرات سیاسی او که از نوع سیاست‌نامه‌نویسی است، از خلال کتاب «الدرر النجفیة» وی قابل دریافت است.

از نظر وی، «خلافت و امامت، ریاست عامه در امور دین و دنیا به نیابت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است».[31] به اعتقاد بحرانی حکومت در مرحله اول، از آنِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سپس نایبان او؛ یعنی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) است. ایشان حق اِعمال حاکمیت دارند و چنان‌که کسی را به نیابت از خود بر ریاست دینی و دنیایی مردم برگزیدند، وی حق حاکمیت دارد. مشروعیت حکومت نیز در این روال، اذن الهی است. به‌اعتقاد وی، فقیه جامع‌الشرایطی که اوصاف لازم را دارد و در جهات متعددی به امام شبیه است، در عصر غیبت حق دارد حکومتی را که از آنِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، برعهده بگیرد و چون مشروعیت باید از جانب خداوند اعطا شود، نمی‏توان گفت حکومت کسی که خود را با زور به قدرت رسانده و یا حتی مردم او را انتخاب کرده‏اند، مشروع است.[32]

بحرانی حکومت را به‌دو نوع عدل و جور تقسیم می‏کند،[33] اما حکومت مطلوب او در عصر غیبت، حکومتی است که فقیه جامع‌الشرایط در رأس آن باشد. این فقیه، قضاوت حکم و فتوا را در اختیار دارد و تفکیک این امور از حکومت، دامنه اختیارات حاکم را به‌حدی کاهش می‏دهد که حکومت و خلافت، مفهوم خود را از دست می‏دهد.[34]

اما اگر فقیه جامع‌الشرایط وجود نداشت چه باید کرد؟

او تصدی برخی از امور حسبه[35] را از تصدی حکومت، فتوا و قضاوت جدا کرده است. وی امور حسبه را دو قسمت می‌کند و در برخی از آن‌ها، تصدی غیرفقیه را مجاز و در برخی ممنوع می‌داند. به‌نظر او در امور حسبه، امام یا نواب عام و خاص آن‌حضرت حق تصدی دارند، ولی اگر امام یا نواب آن‌حضرت حضور نداشته باشند، «عدول مؤمن» وظیفه رتق و فتق برخی از امور حسبه را به‌عهده دارند و اگر فقیه واجد شرایط یافت نشد، یا دست‌رسی به‌او مشکل بود، ظاهر آن است که سرپرستی عادلان آگاه از میان مؤمنان جایز است. این افراد کسانی هستند که به‌مرتبه بالای لازم برای تصدی امور حسبیه‏ای که مربوط به‌حکومت، قضاوت و اِفتا است، نرسیده‏اند، مثلاً عدول مؤمن نمی‏توانند منصب قضاوت، حکم و افتا را به‌دست بگیرند.[36]

بحرانی صفاتی را برای حاکم می‌شمارد که عبارتند از: عدالت، فقاهت، تقوا، ورع و شیعه‌بودن.[37] وی عدالت را مهم‌ترین شرط حکومت دانسته و حکومت فاقد آن را طاغوت می‏نامد.[38] هم‌چنین حاکم در عصر غیبت، ریاست عامه بر تمام امور را دارد؛ زیرا حاکم، فقیه جامع‌الشرایطی است که جانشین و نایب ائمه (علیهم السلام) به‌شمار می‌آید. تولیت امور حسبه نیز بر عهده فقیه است و افتا و قضاوت و حکم، اصل آن است و بقیه را «عدول مؤمن» هم می‏توانند برعهده بگیرند.[39]

وی نظریاتی را در باب تعامل با حکومت جور آورده و این هم‌کاری فقها را به‌دو دسته تقسیم کرده است: کمک در امور حرام و کمک در امور حلال. فقها عموماً به‌استناد آیه «وَلا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النّارُ»،[40] حکم به‌حرمت کمک به‌ظالم کرده‏اند،[41] اما بحرانی براین عقیده است که اگر فردی، باقی بودن حاکم جائر شیعه‏ای را به‌دلیل آن‌که وی مؤمنان را دوست دارد و کیان کشور اسلامی را از دشمنان و مخالفان حفظ می‏کند، دوست داشته باشد، ظاهراً این‌گونه موارد مشمول آیه و روایات فوق نمی‏شود.[42] پس به‌نظر بحرانی، هرگونه کمک به‌حاکم ظالم حرام نیست، بلکه کمک در ظلم آنان حرام است، اما کمک در امور مباح و غیرحرام، در برخی موارد حرام و در برخی موارد جایز است؛ چنان‌که اگر به‌صلاح اسلام یا مؤمنان باشد، جایز است.

مسئله دیگر وارد شدن به‌حکومت و دستگاه حاکمان ظالم است؛ مانند پذیرش ولایت شهرها و یا کار در دستگاه حکومتی آن‌ها. بحرانی با توجه به‌هدف و انگیزه فرد، سه نوع همکاری را تصور کرده است:

1. اگر کمک، دوستی دنیا و لذت ریاست امر و نهی است، طبق روایات از کمک به‌ظالم نهی شده است.

2. اگر همکاری برای برآوردن حاجت مؤمنان و انجام دادن طاعات و اعمال نیک باشد، کمک به‌ظالم نهی نشده، اما از آن به‌کم‌بهره یاد شده است.

3. کسانی که هدفشان تنها عمل نیک و دفع آزار از مؤمنان و رفتار نیک با آنان است که این گروه بسیار اندک هستند و امثال شیخ بهایی و مجلسی از این گروه هستند.[43]

بنابراین هدف و نیت عالمی اهمیت دارد که با حکومت ظالم همکاری می‏کند. به‌اعتقاد بحرانی، حتی دوست‌داشتن حیات و طول عمر حاکم جائر شیعه، چنان‌چه با این نیت باشد که وی با استمرار حکومتش از کیان کشور اسلامی محافظت می‏کند، امری پسندیده است.[44]

به‌طور کلی بر اساس اندیشه شیخ ‌یوسف بحرانی، حاکم اسلامی می‌تواند یکی از مؤمنان باشد که بدون تصدی قضاوت، حکم و فتوا و به‌شرط عدالت حکومت کند.[45]

آثار علمی شیخ یوسف بحرانی

از شیخ یوسف بحرانی حدود ۵۰ اثر که عمدتاً در حدیث، کلام و فقه نوشته شده، باقی مانده است. این آثار به صورت تألیف مستقل، جواب مکتوب سؤالات و حاشیه و تعلیقه هستند و بنا به‌نوشته خود او در کتاب لؤلؤة البحرین[46] و نقل مازندرانی حائری در منتهی المقال،[47] بعضی از نوشته‌های او، از جمله «المسائل الشیرازیة»، در حادثه غارت خانه او در فسا، از بین رفته است. برخی از آثار و نوشته‌های کتاب‌های او، عبارتند از:

1. الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة (۲۵ جلد).

2. سلاسل الحدید فی تقیید ابن ابی الحدید و الرد عليه في شرحه لکتاب نهج البلاغة.

3. الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب و ما یترتب علیه من المطالب.

4. الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیة.

5. عقد الجواهر النورانیة فی اجوبة المسائل البحرانیّة.

6. رسالة الصلوة.

7. الرسالة المحمدیة فی احکام المیراث الابدیة.

8. جلیس الحاضر و انیس المسافر (کشکول).

9. رسالة میزان الترجیح فی افضلیة القول فیما عدا الاولتین بالتسبیح.

10. رسالة مناسک الحج.

11. رسالة فی تحقیق معنی الإسلام و الإیمان و ان الایمان عبارة عن الاقرار باللسان و الاعتقاد بالجنان و العمل بالأرکان.

12. رسالة اللئالی الزواهر فی تتمة عقد الجواهر.

13. النفحات الملکوتیة فی الرد علی الصوفیة.

14. تدارک المدارک فی ماهو غافل عنه و تارک (حاشیه بر «مدارک الاحکام»).

15. المسائل الشیرازیّة.

16. اعلام القاصدین الی مناهج اصول الدین.

17. رسالة قاطعة القال و القیل فی نجاسة الماء القلیل.

18. رسالة کشف القناع عن صریح الدلیل فی الرد علی من قال فی الرضاع بالتنزیل.

19. رسالة الکنوز المودعة فی اتمام الصلوة فی الحرم الاربعة.

20. الصوارم القاصمة للجامعین بین ولد فاطمة (سلام الله علیها).

21. معراج النبیه فی شرح من لا یحضره الفقیه.

22. المسائل البهبهانیّة.

23. اجوبة المسائل الکازرونیّة.

24. اجوبة المسائل الخشتیة الواردة من الملا ابراهیم الخشتی.

25. اجوبة مسائل الشیخ احمد بن یوسف بن علی بن مظفر السیوری البحرانی.

26. اجوبة مسائل الشیخ الامجد الشیخ احمد بن المقدس الشیخ حسن الدمستانی البحرانی.

27. اجوبة مسائل السید عبدالله بن السید حسین الشاخوری.

28. الخطب.

29. الانوار الخیریة و الاقمار البدریة فی اجوبة المسائل الاحمدیة.

30. اجوبة مسائل الشیخ محمد بن الشیخ علی بن حیدر النعیمی.

31. لؤلؤة البحرین فی الاجازة لقرتی العین.[48]

شاگردان شیخ یوسف بحرانی

مرحوم شیخ یوسف بحرانی شاگردان صاحب‌نام و بسیار مبرز و بزرگی را تربیت نمود که هر کدامشان از استوانه‌های بزرگ علمی شیعه بودند. البته نام شاگردان شیخ یوسف در شیراز معلوم نیست، ولی برخی از شاگردانش در کربلا عبارتند از:

1. ملاّ مهدی نراقی (متوفی ۱۲۰۹ ق) مؤلف کتاب جامع السعادات.

2. سید محمد مهدی طباطبایی مشهور به بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲ ق).

3. ابوعلی حائری، مؤلف منتهی المقال (متوفی ۱۲۱۵ ق).

4. میرزا ابوالقاسم قمی، مؤلف قوانین الاصول (متوفی ۱۲۳۱ ق).

5. میر سیدعلی طباطبایی، مؤلف ریاض المسائل (متوفی ۱۲۳۱ ق).

6. میرزا مهدی خراسانی (متوفی ۱۲۱۶ ق) فیلسوف نامی مشهد.

7. میرزا مهدی شهرستانی (متوفی ۱۲۱۶ ق).[49]

همچنین دو تن از برادرزادگانش، شیخ احمد بن محمد و شیخ حسین بن محمد نزد او درس خوانده‌اند. نا‌گفته نماند که همه اینها از شاگردان برجسته آقامحمدباقر وحید بهبهانی نیز بوده‌اند.

مرحوم بحرانی همچنین به‌برخی از شخصیت‌های علمی زمان خود، اجازه نقل حدیث داده است؛ از جمله ایشان است:

1. سید عبدالله بحرانی.

2. محمدمهدی فُتونی.

3. شیخ سلیمان بن معتوق العاملی.

4. شیخ حسین بن محمد.

5. شیخ خلف بن عبدعلی.

لیست آثار و اقدامات شیخ یوسف بحرانی

لیست آثار و اقدامات شیخ یوسف بحرانی عبارت است از:

1. مهاجرت‌های ایشان از شهری به شهر دیگر بر اثر جنگ‌های قبیله‌ای و هجوم پی‌درپی سلطانِ عمان به بحرین و هم‌چنین آشفتگی اوضاع داخلی شیراز و شیوع وبا در فسا.

2. هجرت به شهر کربلا و تشکیل کرسی درس.

3. تربیت شاگردانی که بعضی از آنها از استوانه‌های علمی جهان تشیع شدند.

4. تألیف تعداد زیادی کتاب در علوم مختلف، مناظره‌های علمی و … .

5. همراهی فراوان با آیة‌الله وحید بهبهانی در انزوای روش اخباری‌گری و احیاء مشرب اصولی حوزه علمیه و تثبیت جایگاه اجتهاد در مذهب شیعه.

موافقان و مخالفان شیخ یوسف بحرانی

مرحوم شیخ یوسف بحرانی یکی از برجسته‌ترین، بلکه عالم‌ترین دانشمند و شخصیت اخباری‌گرای شیعی است. در حالی که به‌واسطه برخورد تند و متعصبانه برخی از علمای اخباری‌گرای متعصب، محبوبیت این گروه در بین علمای شیعه بسیار کم است، ولی در این میان مرحوم بحرانی به‌دلیل رفتار بزرگ‌منشانه و متواضعانه خود در مقابل مرحوم وحید بهبهانی و قبول حقایق و همچنین ایثار و گذشت از جایگاه استادی و اجتماعی خود، از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار است.

در باب موافقان او باید گفت: در رأس موافقان ایشان، علما و بزرگان اخباری و همه کسانی که متمایل به‌بحث اخباری‌گری هستند، قرار دارند. البته همان‌گونه که اشاره شد، وی به‌دلیل متعصب نبودن و تواضع والا در میان علمای اصولی و مجتهدان نیز دارای محبوبیت و احترام خاصی است.

اما درباره مخالفان ایشان باید گفت: اکثر مخالفان ایشان علمای اصولی هستند که مهم‌ترین شخصیت در میان آن‌ها، مرحوم آیة‌الله وحید بهبهانی است. مخالفت بهبهانی با بحرانی به‌گونه‌ای بود که اقتدای به وی و شرکت در نماز او را تحریم و باطل اعلام کرد. البته این مخالفت نه از روی عناد و دشمنی، بلکه برای تضعیف اخباری‌گری و تقویت مجتهدان و اصولی‌ها بود. این نکته ار آن‌جا معلوم می‌شود که شیخ یوسف بحرانی، هم نمازخواندن پشت سر مرحوم بهبهانی را صحیح دانسته و هم وصیت کرده بود که بعد از مرگش وحید بهبهانی بر جنازه‌اش نماز بخواند.[50]

میراث شیخ یوسف بحرانی

بعضی از میراث‌های ارزنده شیخ یوسف بحرانی عبارتند از:

1. آثار مکتوب شامل کتاب‌ها و مقالات ارزشمند علمی، تحقیقى و پژوهشى.[51]

3. تربیت شاگردان عالم و دانشمند.[52]

کتابنامه مقاله شیخ یوسف بحرانی

  1. قرآن کریم.
  2. امین، سید محسن؛ اعیان الشیعة؛ دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1403 ق/ 1983 م.
  3. بحرانی، شیخ ‌یوسف؛ الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیة؛ چاپ سنگی، بی‌جا، بی‌تا.
  4. بحرانی، یوسف بن احمد؛ لؤلؤة البحرين في الإجازات و تراجم رجال الحديث؛ تحقیق: بحر‌العلوم، محمد‌صادق؛ مکتبة فخراوی، چاپ اول، بحرین، 1429 ق/2008م.
  5. بحرانى، يوسف بن احمد؛ الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ محقق/ مصحح: ايروانى، محمد‌تقى و مقرم،‌ سيد عبد‌الرزاق؛ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌، چاپ اول، قم، ‌1405 ق.
  6. بهبهانی، محمدباقر؛ الفوائد الحائریة؛ بی‌نا، قم، ۱۴۱۵ ق.
  7. جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)؛ محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌؛ مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت (علیهم السلام)‌، چاپ اول‌، قم، 1426ق‌.
  8. جنّاتی، محمدابراهیم؛ کیهان اندیشه، شماره 14، تهران، ۱۳۶۶ ش.
  9. حائرى مازندرانى، محمد بن اسماعیل؛ منتهى المقال فی أحوال الرجال؛ محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت علیهم السلام؛ ‌مؤسسه آل البیت علیهم السلام‌، چاپ اول‌، قم، 1416‍ق.
  10. دوانی، علی؛ مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق‌ تا 1250 ق)؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، تهران، 1381 ش.
  11. سایت اعلام الشیعة الامامیة.
  12. سایت بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام.
  13. سایت تخصصی شیعه شناسی.
  14. سایت علما و عرفا.
  15. سایت ویکی فقه.
  16. سایت ويکی شيعه.
  17. شریعتی، روح‌الله؛ اندیشه سیاسی علامه شیخ یوسف بحرانی؛ بوستان کتاب قم، قم، 1387 ش.
  18. علی‌خانی، علی‌اکبر و هم‌کاران؛ اندیشه سیاسی متفکران مسلمان؛ پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، 1390 ش.
  19. فسائی، حسن بن حسن؛ فارس‌نامه ناصری؛ چاپ منصور رستگار فسائی، تهران، ۱۳۶۷ ش.
  20. قمی، عباس؛ الفوائد الرضویة (زندگانی علمای مذهب شیعه)؛ بی‌نا، تهران، بی‌تا.
  21. نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل؛ چاپ محمدرضا نوری نجفی، تهران، ۱۳۲۱ ش.

[1]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص ۴۴۲.؛ فسائی، حسن بن حسن، فارس‌نامه ناصری، ج ۲، ص ۱۲۶۵.

[2]. سایت بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، مقاله «بحرانی یوسف بن احمد بن ابراهیم درازی بحرانی».

[3]. بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، محقق/ مصحح: ايروانى، محمد تقى، و مقرم،‌ سيد عبد‌الرزاق،‌ مقدمه ج 1، ص 2.

[4]. سایت اعلام الشیعة الامامیة، الشيخ يوسف آل عصفور البحراني.

[5]. برگرفته از سایت ویکی فقه.

[6]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص ۴۴۲؛ فسائی، حسن بن حسن، فارس‌نامه ناصری، ج ۲، ص ۱۲۶۵.

[7]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص ۴۴۲؛ فسائی، حسن بن حسن، فارس‌نامه ناصری، ج ۲، ص ۱۲۶۵؛ سایت بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام؛ بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، محقق/ مصحح: ايروانى، محمد تقى، و مقرم،‌ سيد عبد‌الرزاق،‌ مقدمه ج 1، ص 2.

[8]. همان.

[9]. روم، 21.

[10]. بحرانی یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرين في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحر العلوم، محمد صادق، ص 445.

[11].  بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص 425.

[12]. همان، ص 443 و 444؛ فسائی، حسن بن حسن، فارس‌نامه ناصری، ج ۱، ص۵۹۰.

[13]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص 443 و 444؛ فسائی، حسن بن حسن، فارس‌نامه ناصری، ج ۱، ص۵۹۰.

[14]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص 443 و 444؛ فسائی، حسن بن حسن، فارس‌نامه ناصری، ج ۱، ص۵۹۰.

[15]. فارس‌نامه ناصری، ج ۱، ص۵۹۰؛ سایت بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، مقاله «بحرانی یوسف بن احمد بن ابراهیم درازی بحرانی».

[16]. دوانی، علی، مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق‌ تا 1250 ق)، ص 124؛ نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۳۸۷.

[17].برگرفته از سایت ویکی فقه.

[18]. دوانی، علی، مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق‌ تا 1250 ق)، ص 123 و 124؛ بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، محقق/ مصحح: ايروانى، محمد تقى و مقرم،‌ سيد عبد الرزاق،  ج ۱، ص ۱۶۷.

[19]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص 443 و 444؛ فسائی، حسن بن حسن، فارس‌نامه ناصری، ج ۱، ص ۵۹۰.

[20]. دوانی، علی، وحید بهبهانی، ص 123، 124؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج 1، ص 167.

[21]. برگرفته از سایت ویکی فقه؛ دوانی، علی، مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق‌ تا 1250 ق)، ص 123 و 124؛ بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ محقق/ مصحح: ايروانى، محمد تقى و مقرم،‌ سيد عبد‌الرزاق ، ج ۱، ص ۱۶۷.

[22]. ر.ک: جنّاتی، محمدابراهیم، غلبه اجتهاد بر اخباری‌گری، کیهان اندیشه، شماره ۱۴، ص ۴ و ۵.

[23]. جنّاتی، محمدابراهیم، غلبه اجتهاد بر اخباری‌گری، کیهان اندیشه، شماره ۱۴، ص ۴ و ۵.

[24]. جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌، ج 1، ص 301 و 302.

[25]. بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، محقق/ مصحح: ايروانى، محمد تقى و مقرم،‌ سيد عبد‌الرزاق، ج ۱، ص ۱۶۷.

[26]. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۱۷  و 318.

[27]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص 117 و 118.

[28]. کُتُب اَربعه یا اصول اربعه، چهار کتاب حدیثی است که شیعیان آنها را معتبرترین منابع حدیثی خود می‌دانند. کتب اربعه عبارت‌اند از: «الکافی، مَن لایَحضُرُه الفقیه، تهذیب الاحکام و الاِستِبصار». کتاب «کافی» نوشته مرحوم کلینی و «من لایحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق است. «تهذیب الاحکام و استبصار» را هم شیخ طوسی نگاشته است. ر.ک: ویکی شیعه، کتب اربعه.

[29].  نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۳۸۷.  

[30]. برگرفته از دانشنامه جهان اسلام.

[31]. بحرانی، ‌یوسف، الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیة، ص 267.

[32]. شریعتی، روح‌الله، اندیشه سیاسی علامه شیخ یوسف بحرانی، ص 27.

[33]. الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیة، ص 46.

[34]. همان.

[35]. امور حسبی عبارت است از آن‌چه که در دو بعد دنیوی و اخروی به مصالح عمومی ارتباط دارد و شارع مقدس، به اِهمال آن راضی نیست و برپایی آن را ضروری می‏داند. عنوان یاد شده در کلمات فقها، گاه در مفهوم خاص به کار رفته و از آن، اموری اراده شده که در شریعت، متصدی خاص یا عامی برای آن تعیین نشده است؛ مانند سرپرستی افراد صغیر و دیوانه بدون سرپرست، اموال فرد مفقود الاثر، موقوفات بدون متولی، وصایای بدون وصی و صرف خمس. گاه نیز در مفهومی کلی به کار رفته و از آن، همه اموری اراده شده که شارع راضی به اهمال آن نیست و اقامه آن را ضروری می‏بیند؛ چه متصدی با عنوان خاص؛ مانند امام معصوم (علیه السلام) برای جهاد ابتدایی یا عام؛ مانند فقیه واجد شرایط برای قضاوت، و مکلف آگاه به معروف و منکر برای امر به معروف و نهی از منکر، برای آن تعیین شده باشد یا نشده باشد. سایت ویکی فقه، امور حسبی.

[36]. الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیة، ص 49.

[37]. همان، ص 284 ـ 293.

[38]. همان، ص 296.

[39]. اندیشه سیاسی علامه شیخ یوسف بحرانی، ص 74. 

[40]. هود، 113.

[41]. اندیشه سیاسی علامه شیخ یوسف بحرانی، ص 83.

[42]. علی‌خانی، علی‌اکبر و هم‌کاران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج 7، ص 103 و 104.

[43]. همان.

[44]. الدرر النجفیة من الملتقطات الیوسفیة، ص 47 و 48.

[45]. برگرفته از سایت تخصصی شیعه شناسی، مقاله «اندیشه سیاسی شیخ‌یوسف بحرانی و علامه وحید بهبهانی».

[46]. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص 431.

[47]. حائرى مازندرانى، محمد بن اسماعیل، منتهى المقال فی أحوال الرجال، محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ‌ج 7، ص 77.

[48]. لؤلؤة البحرین في الإجازات و تراجم رجال الحديث، ص 429 – 432؛ ر.ک: بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، محقق/ مصحح: ايروانى، محمد تقى، مقدمه ج 1، ص 19 – 25.

[49]. بهبهانی، محمدباقر، الفوائد الحائریة، ص ۱۹ و ۲۰؛ قمی، عباس، الفوائد الرضویة، ج ۲، ص ۴۰۶؛ برگرفته از سایت ويکی شيعه؛ سایت علما و عرفا.

[50]. دوانی، علی، مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق‌ تا 1250 ق)، ص 124؛ نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۳۸۷.

[51]. بحرانى، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، محقق/ مصحح: ايروانى، محمد تقى، مقدمه ج 1، ص 19؛ بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤة البحرين في الإجازات و تراجم رجال الحديث، تحقیق: بحرالعلوم، محمد صادق، ص 444 – 447.

[52]. بهبهانی، محمدباقر، الفوائد الحائریة، ص ۱۹ و ۲۰؛ قمی، عباس، الفوائد الرضویة، ج ۲، ص ۴۰۶؛ برگرفته از سایت ويکی شيعه؛ سایت علما و عرفا.