searchicon

کپی شد

شرایط و موارد لعن و نفرین

اصل نفرین در آموزه های دینی ما مسئله ای شناخته شده است، منتها همان گونه که دعا برای استجابت، نیازمند شرایط است، و هر دعایی از هر فردی قرین اجابت نیست،[1] نفرین نیز این گونه است؛ یعنی اگر شخصی به مجرد این که از طرف کسی مورد اذیت و آزار قرار گرفت، یا دلش شکسته شد و نفرین کرد، لاجرم باید نفرینش اجابت شود، قطعاً این گونه نیست!

قرآن کریم در این باره می فرماید: «اگر همان گونه كه مردم در به دست آوردن «خوبى» ها عجله دارند، خداوند در مجازاتشان شتاب مى‏كرد، (بزودى) عمرشان به پايان مى‏رسيد (و همگى نابود مى‏شدند) ولى كسانى را كه ايمان به لقاى ما ندارند، به حال خود رها مى‏كنيم تا در طغيانشان سرگردان شوند».[2]

یکی از بزرگان علم اخلاق،[3] درباره شرایط و موارد لعن و نفرین می گوید:

«و مخفی نماند که دعای بد و نفرین به مسلمانان کردن نیز مانند لعن کردن مذموم است، حتی بر ظالمان، مگر در صورتی که از شر و ضرر او آدمی مضطر و ناچار گردد. نقل شده است: «یک فرد گاهی مورد ستم قرار می گیرد، اما در نفرین بر ظالم تا حدی زیاده روی می کند که پروردگار، خود او را نیز از ستمکاران به شمار می آورد»[4]…پس بايد نهايت احتراز را نمود و لعن نكرد كسى را مگر آنانى كه از صاحب شريعت مقدسه تجويز لعن ايشان شده است. مرحوم نراقی در ادامه می گوید: والدم در كتاب «جامع السعادات» فرموده است كه: آنچه [در شريعت‏] تجويز شده، لعن كردن به كافرين و فاسقين و ظالمين است،[5] همچنان كه در قرآن وارد شده است[6]… و بالجمله لعن كردن به رؤساى ظلم و ضلالت و مجاهرين به كفر، جايز و بلكه مستحب است و بر غير اين‏ها حرام است. تا يقين نشود كه متّصف است به يكى از صفاتى كه موجب لعن مى‏شود، (نمی تواند لعن کند) و بايد يقين به اين كند و به مجرد ظنّ و تخمين نمى‏توان اكتفا نمود».[7]

البته، همان گونه که می دانیم، ظلم به دیگران از جمله حقوق الناس است که خداوند بخشش و یا احقاقش را به خود مردم سپرده است. اگر انسانی که مورد ظلم قرار گرفته از حق خود بگذرد، خداوند نیز می گذرد، اما اگر مظلوم از ظلمی که بر او رفته عفو نکند، بی گمان خداوند در پی احقاق آن است: “گمان مبر كه خدا، از آنچه ظالمان انجام مى‏دهند، غافل است! (نه، بلكه كيفر) آنها را براى روزى تأخير انداخته است كه چشم ها در آن (به خاطر ترس و وحشت) از حركت باز مى‏ايستد”. [8]

بنابراین، گاهی ممکن است این احقاق حق در دنیا اتفاق افتد، و گاهی نیز بنابر مصالحی این کار در دنیا واقع نشود و به سرای آخرت موکول شود که اساساً یکی از دلایل برپایی قیامت همین احقاق حق مستضعفان و مظلومان از ظالمان و متجاوزان به حقوق مردم است.

آنچه را که در این مقال توجه به آن ضروری است؛ این است که ظلم و ستم از آن گونه افعالی است که دارای مراتب است؛ یعنی شدت و ضعف دارد. بالاترین ظلم در بخش حقوق مردم، ظلمی است که ظالمان و ستمگران در ارتباط با دین مردم و حقوقشان مرتکب می شوند، و در بخش فردی، شرک به خدای متعال از بالاترین ستم ها است که این گونه ظلم ها نه تنها قابل بخشش نیست که مستحق نفرین است، چنان که در ادعیه ما وارد شده است، مانند لعن و نفرین نسبت به بنی امیه، به جهت ظلم و کشتن مردم حتی اولیای الاهی به جهت دینداریشان، اما گاهی ظلم از فرد مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر است، این نوع ظلم نه به جهت خصومت و دشمنی در دین است که از لحاظ شخصی و یا مالی و… است. این نوع ظلم و تجاوز، به آن شدت نبوده و قابل مقایسه با نوع اول نیست. این مسئله حتی در مورد قتل که از بزرگ ترین ظلم ها است و در قرآن برای آن وعده عذاب ابدی داده شده،[9] نیز می تواند جریان داشته باشد؛ یعنی آن قتل و کشتنی که به دلیل دینداری مقتول باشد، وعده عذاب ابدی دارد، نه از سر خصومت شخصی، چنان که از روایت برمی آید.[10]

در پایان تذکر این نکته نیز ضروری به نظر می رسد که هر چند نفرین و احقاق حق از حقوق مسلّم مظلومان و ستم دیدگان است، اما در متون دینی ما سفارش ویژه ای نیز شده است که عفو و بخشش بهتر از نفرین و انتقام گرفتن است. از همین نگاه است که خداوند متعال مى‏فرمايد: “آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند، آيا دوست نمى‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است”.[11]

طبق آموزه های پیامبر (ص) و ائمه (ع)، انسان مؤمن باید تجلی گاه صفات الاهی باشد، و یکی از صفات خدای متعال بخشندگی و گذشت است، آن جا که او را صدا می زنیم “یا غفار” ، “یا رحیم” و … كسى كه در مواقع مختلف از خداوند مى‏خواهد که از گناهان و اشتباهاتش درگذرد، باید از خطاهاى ديگران چشم پوشی کند تا خود مورد مغفرت و عفو الاهى قرار گیرد. گفتنی است که این توصیه (عفو)، در ارتباط با برادران و خواهران مسلمانی است که در جامعه به دلیل جهل و نادانی و… گاهی به حقوق هم تجاوز می کنند و ظلمی را نسبت به برادر مسلمان خود روا می دارند، اما ظالمان، ستمگران و متجاوزان بزرگ در موقعیت های مختلف از این قاعده استثنا هستند.



[1]. برای آگاهی از فلسفه و شرایط دعا به نمایه های: فلسفه دعا، 8961 (سایت اسلام کوئست: 9037)؛ شرایط و راههای استجابت دعا، 2145 (سایت اسلام کوئست: 2269) مراجعه شود.

[2]. یونس، 11.

.[3] ملا احمد نراقی، صاحب کتاب معراج السعادة.

[4]. کلینی، کافی، ج 2، ص 333 و 334، ح 17، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1362ش.

[5] . نراقی، مهدی، جامع السعادات، مجتبوى، سيد جلال الدين، ج 1، ص 385، حكمت،‏ چاپ چهارم‏، تهران‏، 1377ش.‏‏

[6]. بقره، 89؛ اعراف، 44؛ مؤمن، 52.

[7]. نراقی، احمد، معراج السعادة، ص 263،261و262، هجرت‏، چاپ پنجم، قم، 1377ش.

[8]. ابراهیم، 42.

[9]. نساء، 93.

[10]. کافی، ج 7، ص 275 و 276، «بَابُ أَنَّ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً عَلَى دِينِهِ فَلَيْسَتْ لَهُ تَوْبَةٌ: “عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ [خالِداً فِيها] قَالَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً عَلَى دِينِهِ فَذَلِكَ الْمُتَعَمِّدُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً قُلْتُ فَالرَّجُلُ يَقَعُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الرَّجُلِ شَيْ‏ءٌ فَيَضْرِبُهُ بِسَيْفِهِ فَيَقْتُلُهُ قَالَ‏َ لَيْسَ ذَلِكَ الْمُتَعَمِّدَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ».

[11]. نور، 22.