searchicon

کپی شد

شخصیت ها و گروه ها در حره

در واقعه اسفناک حره شخصیت ها و گروه های مختلفی از چند منطقه دخالت داشتند که به شرح زیر می باشند:

1. فرماندهان قیام حره:

عبدالله بن حنظله و عبدالله بن مطیع رهبران مهاجران و انصار، و معقل نیز فرماندهی تیره های مختلف مهاجران غیر قرشی را برعهده گرفته و فرماندهی نیروهای مدینه را در مقابل سپاه شام برعهده داشتند.[1]

عبدالله بن حنظله، فرزند شهید نامدار اسلام (حنظله غسیل الملائكه) بود، كه پدرش یک روز پس از عروسی، در جنگ احد كشته شد و به حنظله غسیل الملائكه معروف شد. از او فرزندی بجا ماند كه عبدالله نامیده می شد و با مراقبت و تربیت مادرش، رشد یافت و از بزرگان و معاریف مدینه منوره گردید.[2]

2. عبد الله بن زبیر از مکه:

عبدالله فرزند زبیر و اسماء (دختر ابوبکر‌) است. سابقه کینه توزی عبدالله بن زبیر با اهل بیت (علیهم السلام) مشهور است. او از مردم مدینه برای خود بیعت گرفت و تبلیغات او در رخداد حره، در بروز قیام در مدینه مؤثر بود. امام سجاد (علیه السلام) با ابن زبیر بیعت نکرد؛ زیرا خلافت وی را مشروع نمی دانست، همان گونه که خلافت یزید را نامشروع می دانست.[3]

3. یزید بن معاویه از شام:

سخنان تاریخ نگاران و کسانی که به زندگی در مورد شخصیت یزید بن معاویه، پرداخته اند، نشانگر آن است که یزید در اصل شخصیت فردی، فرومایه، پست و حقیر بود؛ چه رسد به شخصیت دینی.

مسعودی می گوید: «یزید صاحب آلات لهو و لعب، سگ، میمون و یوز پلنگ بوده و همواره شراب می نوشید…، در زمان او غنا در مکه و مدینه علنی و آلات لهو و لعب به کار گرفته شد و مردم علناً شراب می خوردند…».[4]

در جریان قیام حره یزید، مسلم بن عقبه مرّی را که آدم مسن و مریضی بود (و به دلیل خون ریزی زیاد به او مسرف گفته می شد)، مأمور کرد به سوی مدینه حرکت کند و به او اجازه داد که مدینه سه روز برای لشکریانش مباح باشد و هر چه از مال و حیوان و کالا و سلاح در مدینه وجود دارد برای لشکریانش باشد و پس از سه روز دست از مردم بکشد.[5]


[1]. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك (تاريخ الطبري)‏، تحقيق: أبوالفضل ابراهيم، محمد، ج 5، ص 487، ناشر: دار التراث، چاپ دوم، بيروت، ، 1387 ش / 1967 م.

[2]. ر. ک. سایت تبیان، مقاله: (قتل عام مردم بیگناه مدینه).

[3]. خليفة بن خياط، أبو عمرو شباب، تاریخ خلیفة، ص 181.

[4]. مسعودی، ابی الحسن علی بن حسين، مروج الذهب، ترجمه: پاينده‏، ابو القاسم، ج 2، ص 71.

[5]. همان، ص 73.