searchicon

کپی شد

شبهه وفات حضرت عیسی (علیه السلام) از دیدگاه قرآن

در قرآن کریم درباره حضرت عیسی (علیه السلام)، این آیه شریفه ذکر شده‌است: «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى‏ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا …».[1]

«توفی» از ماده «وفی» بوده و معانی متعددی از آن استفاده می شود؛ از جمله «مردن»، «گرفتن»، «تکمیل کردن».[2] در این راستا، عمل به عهد و پیمان را نیز وفا می‌گویند که به معنای تکمیل کردن و انجام دادن آن است؛ از این رو اگر کسی طلبش را از دیگری به طور کامل بگیرد، در زبان عرب می گویند: «توفی دِیْنَه».

مجمع البحرین که یکی از کتب لغوی است، در توضیح این آیه می گوید: یعنی؛ «(ای عیسی) من اجل تو را استیفاء می کنم و معنایش آن است که تو را از گزند کافران حفظ می کنم، تا نتوانند تو را به صلیب بیاویزند و مرگ تو را تا اجل طبیعی که برایت نوشته شده است، به تأخیر می اندازم».[3]

بنابراین، واژۀ «توفی»، گرچه می تواند به معنای مرگ هم باشد، چنان که در بعضی از آیات نیز به همین معنا آمده است،[4] اما لزوماً به این معنا نیست، بلکه آیاتی وجود دارند که معنای دیگری از این واژه را ارائه می کنند. از جمله؛ این آیه: «‏او كسى است كه شبانگاهان روح شما را به وقت خواب مى گيرد و آن‌چه را در روز (از نيكى و بدى‏) به دست مى آوريد، مى داند. سپس شما را در روز (با برگرداندن روح به جسمتان از خواب) بر مى‌انگيزد تا اجل مُعّين سر آيد …». [5]

با اطمینان می توان گفت: عبارت «یتوفاکم» در این آیه، به معنای مرگ نبوده، بلکه به معنای خواب شبانگاهی است که در هر شبانه روز تکرار می شود و قبض روح را به گونه ای دیگر، در خواب نیز می توان مشاهده کرد. بر همین اساس، نباید آیۀ 55 سوره آل عمران را نشانی قطعی از مرگ عیسی (علیه السّلام) تلقی کرد.

سرانجام حضرت عیسی (علیه السلام)

اما در مورد این‌که سرانجام عیسی (علیه السّلام) چه بوده، نکاتی قابل مطالعه است:

  1. مسیحیان معتقدند که ایشان به دار آویخته شده و به دست دشمنانش کشته شده، اما قرآن صراحتاً این نوع از مرگ ایشان را منتفی دانسته است: «و گفته ایشان كه (می گویند)؛ ما، مسيح؛ عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم! (درست نیست)، در حالى كه نه او را كشتند و نه بر دار آويختند؛ لكن امر بر آنها مشتبه شد …».[6]
  2. قرآن هر چند کشته‌شدن عیسی (علیه السّلام) را انکار کرده، اما هیچ آیه ای در آن نمی‌یابیم که به صراحت اعلام نماید که آن حضرت به گونه ای دیگر نیز وفات نیافته و اکنون زنده است.
  3. آیاتی مانند 55 آل عمران و نیز 117 سورۀ مائده؛ «… (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى كه در ميان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم، ولى هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى، تو خود مراقب آن‌ها بودى و تو بر هر چيز، گواهی»، وجود دارند که اگرچه نمی توان از آن‌ها به صورت قطعی، مرگ این پیامبر بزرگ را استنباط کرد، اما نشانگر آن هستند که ارتباط کنونی ایشان با جهان مادی، متفاوت از ارتباطشان در زمان حضور مستقیم در میان پیروانشان است.
  4. روایات فراوانی در کتاب‌های معتبر شیعیان و اهل سنت وجود دارد که زنده بودن حضرت عیسی (علیه السّلام) را اعلام می‌کند و حتی اگر نتوان آیۀ صریحی از قرآن در این مورد پیدا کرد، می‌توان با استفاده از این روایات، به حیات ایشان پی برد. در این‌جا به دو مورد از این روایات توجه فرمایید:

الف) پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، خطاب به یهودیان فرمود: عیسی نمرده و قبل از روز قیامت به میان شما بازخواهد گشت». [7]

ب) ‏پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «و مهدی از دودمان من است که هرگاه ظهور کند، عیسی بن مریم برای یاری او حاضر شده و در پی او نماز خواهد گزارد».[8]

[1]. آل عمران، 55.

[2]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 15،ص 398 و 399.

[3]. «أي مستوف أجلک، و معناه إني عاصمک من أن تصلبک الکفار و مؤخرک إلى أجل أکتبه لک و مميتک حتف أنفک لا قتلا بأيديهم و رافعک إلى سمائي»؛ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرين، تحقیق: حسینی اشکوری، احمد، ج ‏1، ص 444، ماده «وفی».

[4]. نساء، 97؛ محمد، 27؛ یونس، 46؛ سجده، 11.

[5]. «وَ هُوَ الَّذي يَتَوَفَّاکمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُکمْ فيهِ لِيُقْضى‏ أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُکمْ ثُمَّ يُنَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُون»؛ انعام، 60.

[6]. نساء، 157.

[7]. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) لليهود: «أن عيسى لم يمت و أنه راجع إليکم قبل يوم القيامة»؛ ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: طیب، اسعد محمد، ج 4، ص 1110، ح 6232.

[8]. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): «… و من ذريتي المهدي إذا خرج نزل عيسى ابن مريم لنصرته فقدمه و صلى خلفه»؛ صدوق، محمد بن علی، امالی، ج 1، ص 218؛اسلام کوئست، سؤال 5695.