searchicon

کپی شد

شاه عبدالعظیم حسنی (سلام الله علیه)

زندگی‌نامه و نسب عبدالعظیم حسنی (سلام الله علیه)

عبدالعظيم؛ معروف به سيد الكريم بن فرزند عبدالله بن على بن حسن بن زيد بن حسن (ع) بن على بن ابی طالب (ع) است. ريشه خانوادگى او، با چهار واسطه به امام حسن (ع) و با پنج واسطه به على (ع) می رسد.

ملا باقر مازندرانى، سلسله نسب آن حضرت را بدين صورت به نظم در آورده است:

ليس بينه و بين المجتبى                                  غير عينين و حاء، ثم زاى

يعنى، ميان عبدالعظيم و امام حسن مجتبى (ع)، بيش از دو عين و يک حاء و يک زاء، فاصله نيست. منظور از دو  عين، عبدالله پدر او و عين دوم على بن حسن جد او است، و منظور از حاء، حرف اول حسن بن زيد، جد دوم، و منظور از زاء، حرف اول زيد بن حسن، جد سوم حضرت عبدالعظيم (ع) است.

در بعضی از منابع نیز چنین آمده است: وقتى حضرت عبدالعظيم (ع) را براى غسل برهنه مى كردند، در جيب او ورقه اى كشف شد، كه روى آن نوشته بود: من، ابوالقاسم بن عبدالله بن على بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابي طالب هستم. لقب آن حضرت، سيدالكريم و کنیه ایشان، ابوالقاسم است.[1]

در مورد تاريخ ولادت و مدت عمر آن حضرت باید گفت: با توجه به اين­‌كه شهادت امام موسى جعفر (ع) در سال 183 هجرى اتفاق افتاده، حضرت عبدالعظيم هنگام شهادت آن امام بزرگوار، ده ساله بوده و تا اين مقدار حيات امام هفتم را درک كرده است بنابر این آن حضرت در سال 173 متولد شده است. با توجه به اين­‌كه امام هادى (ع)، در سال 254 به شهادت رسيده است، وفات یا شهادت وی كه در سال 252 هجرى اتفاق افتاده، دو سال قبل از شهادت امام دهم (ع)، در شهر رى به وقوع پیوسته است. بر اين اساس، ایشان، 79 سال عمر كرده است.[2]

همسر و فرزندان حضرت عبدالعظيم حسنی (سلام الله علیه)

همسر حضرت عبدالعظيم (ع)، بانوى بزرگوارى به نام خديجه، که دختر عموی او؛ یعنی حسن بن حسن (ع) بوده[3] که آن حضرت از خديجه داراى دو فرزند به نام­هاى: محمد و ام سلمه شده است.

محدث قمى مى نويسد: محمد مرد بزرگوارى بود و به مقام زهد و عبادت شهرت داشت، ام سلمه هم به ازدواج عمر بن ابراهيم درآمد. فرزندان و نسلى كه از حضرت عبدالعظيم (ع) به جاى مانده، صرفا از طریق دختر وى ام سلمه بوده اند؛ زيرا از فرزند پسرى او محمد، نسلى به وجود نيامده است.[4]

وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) بعد از آنکه مدتى را در رى ماند و در حال ترس و بیم به سر ‏برد. دلش به سبب انواع ستم ها و شکنجه‏ هایى که عباسیان نسبت به اهل بیت (ع) روا مى‏داشتند و مصائبى که بر پسر عموهایش وارد مى‏شد، پر از غم و اندوه بود؛ زیرا ستمکاران عباسى نسبت به ایشان نهایت سخت­گیرى و درشتی ها را روا داشتند و انواع مصائب و بلاها را بر آنها وارد می آوردند. آن جناب، بعد از مدتی به سختى بیمار شد و چند روز در آن حال بود در حالى که غم ها و دردها گلوى او را مى‏فشرد، … در آستانه مرگ قرار گرفت در حالى که زبانش به ذکر و سپاس خدا مشغول بود، سرانجام، مرگ وجود مبارکش را فرا گرفت و در حالى که او در دیار غربت، بدون این که کسى از اعضاى خانواده‏اش در کنارش باشد، به ملکوت اعلی پیوست.

مردم رى از طبقات مختلف، به تشییع جنازه آن سید علوى غریب شتافتند و تشییع محترمانه‏اى از او به عمل آوردند و آن پیکر مقدس را به آرامگاهش آوردند و در آن جا به خاک سپردند و در حقیقت پاره‏اى از جگر رسول خدا (ص) و میوه‏اى از میوه‏هاى باغ رسالت را در آن­جا دفن کردند و براى او آرامگاه بزرگى بنا کردند که همه روزه هزاران زائر از باب تبرّک و تیمّن آن جا را زیارت مى‏کنند.[5]

مرحوم ملا باقر مازندرانى مى نويسد: با توجه به اينكه حضرت عبدالعظيم (ع)، تحت تعقيب دشمن بوده و مخفيانه از دنيا رفته است، احتمال داده مى شود، دشمنان جاسوس، او را مخفيانه شهيد كرده باشند.[6]

فضائل حضرت عبدالعظيم (ع)

از مطالعه مجموعه متون و آثارى كه از حضرت عبدالعظيم (ع)، در منابع ما وجود دارد، مى توان بعضی از فضائل آن حضرت را مشاهده و به طور خلاصه به آنها اشاره کرد:

1. یکی از فضائل ایشان این است که وی از ذريه و سلاله پاک پیامبر (ص) بوده و با چهار واسطه، نسب او به سبط اكبر، امام حسن مجتبى (ع) مى رسد.

2. خلوص و صداقت در گفتار و عمل: حضرت عبدالعظيم (ع) با وجود اين­‌كه داراى قدرت علمى و نفوذ زيادى بوده، و در آن زمان بسيارى از سادات از فرزندان امام حسن (ع)، در برابر حكام جور قيام كردند، عده اى در جنگ كشته شدند، تعداد زيادى هم به زندان افتادند،[7] او حاضر نشد حريم اطاعت امامان معصوم (ع) عصر خود را ناديده بگيرد و قيام و حركت خودسرانه اى انجام دهد، كه موجب ناخرسندى امامان را فراهم آورد؛ به همين دليل مشى و شيوه صحيح زندگى او، مورد تأیید و تثبيت آنان و از جمله امام هادى (ع)، در موضوع عرضه دين، و قبول آن از سوى آن بزرگوار، واقع شده است.

3. نقل روايات: عمر شریف آن حضرت، آن­‌قدر پر بار بود، كه توانست دوران چهار امام معصوم (ع) را درک كند، و اين خود فضيلتى است. همین درک حضور امام، موجب شد ایشان اخبار زيادى، از امام رضا، امام جواد و امام هادى (ع)، روايت نموده، و با پخش و نشر فرهنگ ناب شيعه، بتواند، رسالت ارشاد و تبليغ اسلامى خود را، به نحو شايسته اى انجام دهد.

4. پناهگاه محرومان: حضرت عبدالعظيم (ع)، يک شخصیت انقلابى، همزمان که از سوى حاكمان ظلم و جور، تحت تعقیب و فرارى بود و در شهر رى به صورت متوارى و مخفيانه، سكونت اختيار كرده، زندگى مى كرد. وقتى كه شيعيان از حضور او در آن­جا با خبر شدند، رفت و آمد با آن حضرت را شروع كردند و با او آشنا شدند[8] و آن بزرگوار بدين وسيله توانست، ملجاء و مرجع هدايت و احيانا كمک‌هاى مادى مناسبى براى شيعيان بى سرپرست و تحت فشار حكام جور و ظلم محسوب شود و خدمات ارزشمندى را انجام دهد.

5. وكالت و نمايندگى از طرف امام هادى (ع): حضرت عبدالعظيم (ع) در منطقه رى، وكيل و نماينده امام هادى (ع) بوده و بر اساس عنوان وكالت و نمايندگى آن امام بزرگوار، كه خود منصب ممتازی است، توانسته رهبری فكرى جامعه شيعه را در آن منطقه به عهده یگیرد و خدمات و حمايت­‌هاى فراوانى هم از محرومان و نيازمندان و سادات به عمل آورد؛ گر چه اين فرازهاى حساس از صفحه تاريخ محو گرديده است!

ایمان عبدالعظیم حسنی (ع)

در مورد ایمان حضرت عبدالعظیم (ع) باید گفت: ایشان، ثقه، عادل و در نهایت احتیاط و استحکام دین بوده، همچنان که دانشمند، فاضل و فقیه بوده است.

یکی از بهترین نشانه های ایمان  آن حضرت، بیان و عرضه دین و عقاید دینی خود، به محضر امام هادی (ع) است. این عمل، نشانه ایمان، ديندارى واقعى و احساس مسئوليتى است كه وى در سايه علم و دانش خود، به اهميت آن پى برده است. شيوه اقرار و اعتراف او به يک سلسله عقائد حتمى دين، براى همه ما مى تواند به عنوان يک درس آموزنده و سرمشق سازنده، مورد متابعت و پيگيرى قرار گيرد.

اینک ترجمه عرضه دين و اقرار عقائد حضرت عبدالعظيم (ع)، در محضر امام هادى (ع) از زبان خود آن بزرگوار، بیان می شود:

ایشان مى گويد: به محضر مولاى خود، على بن محمد هادى (ع) نائل شدم، همين كه چشم آن بزرگوار به من افتاد، فرمود: مرحبا اى ابوالقاسم، خوش آمدى، واقعا تو از دوستان ما هستى. سپس عرض كردم: اى پسر پيامبر، خيلى علاقه دارم، عقائد دينى خود را خدمت شما بيان كنم، تا چنانچه عقائد و افكار من مورد پسند و قبول شما باشد، بر آن استوار و باقى بمانم و بتوانم اين­گونه با خدا ملاقات کنم. امام (ع)، از اين پيشنهاد استقبال نموده و فرمود: آراء و عقائد خود را بيان كن.

عرض كردم: من عقيده دارم خدا يكى است و مانند او چيزى وجود ندارد، او هیچ گونه نقص ندارد و نظیر و مشابهی برای او نیست، خداوند متعال، جسم، صورت، عرض و جوهر نيست، بلكه خداوند جسم­ها را جسميت بخشيد و صورت­ها را تصوير كرده، عرض­ها و جوهرها را آفريده است، او پروردگار همه چيز و مالک و پديد آورنده همه موجودات است.

همچنين من عقيده دارم، محمد (ص)، بنده و فرستاده خدا بوده و آخرين پيامبران است و پس از آن حضرت تا روز قيامت، پيامبر ديگرى نخواهد آمد و شريعت و دين وى هم آخرين شريعت است و بعد از آن، ديگر هيچ شريعت و مذهبى به وجود نخواهد آمد.

در باره امامت هم، من عقيده دارم، پس از پيامبر (ص)، امام و خليفه و ولى امر، امير المؤمنين على بن ابي­طالب (ع) است، پس از آن بزرگوار، حسن (ع)، سپس حسين (ع)، بعد على بن حسين (ع)، آن­گاه محمد بن على(ع)، سپس جعفر بن محمد (ع)، بعد موسى بن جعفر (ع)، آن­گاه على بن موسى (ع)، بعد از وى محمد بن على (ع) و پس از ایشان، شما، اى مولاى من، پيشوا و مقتداى واجب الاطاعة خواهى بود.

وقتى صحبت من به اين­جا رسيد، حضرت هادى (ع) اضافه كرد: بعد از من هم فرزندم حسن (ع)، امام است، اما مردم درباره امام بعد از او چه خواهند كرد؟ عرض كردم، مگر جريان امام بعد از فرزند تو چگونه خواهد بود؟

فرمود: امامت امام پس از فرزندم حسن (ع) به گونه ای است كه، از نظرها غايب مى گردد، و شخصاً ديده نمى شود، و نام وى (نام اصلی ایشان) نبايد بر زبان­ها جارى شود، تا اين­كه از پشت پرده غيب بيرون بيايد و قيام كند و زمين را از قسط و عدل لبريز نمايد، همان طور كه زمين از ظلم و ستم انباشته شده است. ایشان می گوید: عرض کردم: اقرار مى‏كنم و معتقدم دوست آنان دوست خدا و دشمن ايشان دشمن خدا و طاعت ايشان طاعت خدا و معصيت ايشان معصيت خدا است و معتقدم كه معراج حقّ است و سؤال قبر حقّ است و جنّت و نار حقّ است و صراط و ميزان حقّ است و قيامت مى‏آيد و شكّى در آن نيست و خداى تعالى اصحاب قبور را مبعوث مى‏فرمايد و معتقدم كه فرايض واجبه بعد از ولايت نماز و زكاة و روزه و حجّ و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر است.

هنگامی که صحبت من بدين جا رسيد، امام هادى (ع) فرمود: اى ابوالقاسم، به خدا سوگند، اعتقاداتى كه عرضه داشتى، مبانى واقعى دين الهى است كه، خداوند براى بندگان خود برگزيده و از آن خشنود مى شود؛ بنابراين، بر اين عقائد استوار و ثابت قدم باش؛ زيرا خداوند در اين راه تو را در زندگى دنيا و آخرت، پايدار و جاويدان مى گرداند.[9]

كرامات حضرت عبدالعظيم (ع)

وقتى انسان در اثر مصاحبت و همنيشنى با معصومان پاک (ع)، و در شعاع نور علم و دانش ایشان، ولايت و معنويت دريافت نمود و در سايه عبادت و مناجات، داراى مقام نورانيت و تقرب گرديد، و جان او نورانى و ملكوتى شد، هم خود به واسطه این امور، داراى مقام بلند و معنويت سرشار مى گردد، و هم با كسب اين­گونه فيض­ها و نورانيت ها، می تواند براى ديگران نیز، نور آفرين و چشمه فياض و وسيله تقرب، واسطه درک فيض، دريافت حاجت و رفع نقمت محسوب شود.

حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) به چنين مرحله اى دست يافته بود. اگر ما بارها ديده يا شنيده ايم، از آستان مقدس او، دردمندانى دوا گرفته، حاجتمندانى به مطلوب خود رسيده، بيمارانى شفا گرفته و به حاجت خود رسيده اند، به همين دلیل بوده است، همان­طور كه اين­گونه كرامت و بزرگواري­ها، که پس از وفاتش از تربت پاک او ظاهر گشته، دليل عظمت و والائی مقام آن بزرگوار است.

اینک برای رعایت اختصار تنها به یک نمونه، از كرامات آن بزرگوار اشاره می شود:

مرحوم آيت الله حاج سيد احمد زنجانى، از قول مرحوم حاج محمد تهرانى، «پدر مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس تهرانى»، نقل مى كند، كه مردى به نام هادى خان، كه از دوستان او محسوب می شد و در اداره راه آهن بين تهران و شهر رى كار می كرد، سكته می کند و بدن او مانند يک قطعه گوشت بى حركت، از کار می افتد و علاوه بر اين، سراسر بدن او يكپارچه زخم و جوش می شود!. اين وضعيت چند ماه طول می كشد، طوری كه همه دوستان و بستگان از او نااميد می شوند و ديگر كسى حتى از دوستان هم به ديدار و احوال­‌پرسى او نمی رود!

تا این­که، بيمارى جسمى از يک طرف و ترک شدن از سوى دوستان از طرف ديگر، ناراحتى و عذاب روحى هادى خان را بيشتر مى كند، به همين جهت دل شكسته مى شود. در چنين وضعى كه وى از همه جا و همه كس قطع اميد مى كند، از بستگان خود درخواست مى كند، هر طور شده، بدن مجروح و نيمه جان او را به حرم حضرت عبدالعظيم (ع) ببرند، اين عمل انجام مى شود. در شب دوشنبه اى او را به حرم آن حضرت می برند و شب را به نماز و عبادت و گريه و زارى و دعا و توسل می گذراند، در همان شب حضرت عبدالعظيم (ع) را در خواب می بيند، كه آن حضرت بالاى سر او آمده و به او مى گويد، امشب برو و شب جمعه بيا!

به هر نحو، هادى خان را با زحمت از حرم برمی گردانند و همان­طور كه دستور داده شده بود، شب جمعه او را به حرم می آورند.

شب جمعه نيز در حرم به گريه و زارى و توسل مشغول مى شود، تا اين­كه به خواب می رود، در عالم خواب حضرت عبدالعظيم (ع) را در حضور رسول اكرم (ص) مشاهده مى كند، كه به بالين او آمده اند، حضرت عبدالعظيم (ع) از محضر رسول خدا (ص) تقاضا مى كند، که اين مرد دردمند به ما متوسل شده است، آن­گاه رسول خدا (ص) می فرمايد: اى مرد، از جاى خود حركت كن، تو ديگر دردى ندارى!

در همين حال، هادى خان از خواب بيدار شده، خود را صحيح و سالم می بيند و به تهران مراجعت مى كند و سه شب، مجلس جشن و چراغانى ترتيب می دهد و بعد با پاى خود به اداره و محل كار خود برمى گردد!

همه كارگران و حتى تعدادى كارگر مسيحى، كه وضعيت قبلى هادى خان را به چشم خود ديده بودند، او را صحيح و سالم مشاهده می كنند، و اين بهبودى را نتيجه امدادی غيبى می شمارند. بعد از اين مرحله وى به اداره كرمانشاه منتقل شده و مشغول كار مى شود. و بعد از چند سال از دنيا می رود، مرحوم آيت الله حاج عباس تهرانى، مى گويد: اين خاطره را من به خوبى به ياد دارم.[10]

مقام علمی عبدالعظیم حسنی (ع)

ابوتراب رویانى مى‏گوید: من از ابوحماد رازى شنیدم که مى‏گفت: در سامرّاء به خدمت حضرت امام على بن محمد (ع) رسیدم، و از آن بزرگوار، راجع به حلال و حرام پرسیدم، جواب سؤالاتم را داد، وقتى که خواستم خداحافظى کنم، فرمود: «حماد! هرگاه مشکلى در مسائل دینى آن نواحى برایت پیش آمد، از عبد العظیم حسنى بپرس و از قول من به او سلام برسان». این روایت دلیل بر فقیه بودن و علم و دانش او است.[11]

محمد بن همام مى گويد: پس از وفات حضرت عبدالعظيم (ع)، در مجلس امام حسن عسكرى (ع) صحبتى از آن بزرگوار به ميان آمد، در آن هنگام امام عسگرى (ع) فرمود: اگر عبدالعظيم نبود، مى گفتم: على بن حسن بن زيد بن حسن، از خود فرزندى به­جاى نگذاشته است.[12]

تأليفات عبدالعظیم حسنی (ع)

يكى از جهات مهم عظمت مقام عبدالعظيم (ع) و راز اهميت شخصيت والاى آن بزرگوار در نزد امامان معصوم (ع) را، علم و دانش و خدمات فرهنگى و هدايت­گرانه او می توان دانست.

بر اين اساس، غير از احاديثى كه وى راوى و ناشر آن بوده، دو كتاب كوچک نيز که یکی تدوین و دیگری تألیف است به صورت اجمال به معرفی آنها پرداخته می شود:

1. خطب اميرالمؤمنين (ع): نجاشى كه از دانشمندان بزرگ رجال شناس است، در كتاب خود می نویسد: عبدالعظيم حسنى (ع)، در مورد خطبه هاى اميرالمؤمنين (ع)، كتابى نوشته است، كه در آن كتاب دو حديث از حضرت اميرالمؤمنين (ع) ديده مى شود، يكى از آنها حديث معروفى است كه على (ع) به شريح قاضى انتقاد نموده و با او مشاجره اى داشته است.[13] گفتنی است که، آن حديث اكنون، به عنوان نامه سوم نهج البلاغه  در قسمت نامه هاى على (ع)، آمده است.[14]

همچنين آن حضرت خطبه ديگرى هم در آن كتاب نقل كرده كه در امالى ابن الشيخ،[15] از آن بزرگوار روايت شده است، که موضوع آن، بيان بى اعتبار بودن دنيا و توجه به معنويات و آخرت است، اما اين خطبه در نهج البلاغه، ذکر نشده است.

این خطبه در نهج السعاده، تحت عنوان (فى تزهيد الناس عن الدنيا)، از ابو على بن الشيخ از حضرت عبدالعظيم (ع)، از على (ع) خطاب به ياران خود، به منظور موعظه آمده است[16] و سيد هاشم بحرانى هم در تفسير برهان ج 3، ص 77،  عين آن خطبه را آورده است.

2. كتاب يوم و ليله: تأليف ديگرى هم از حضرت عبدالعظيم (ع) تحت عنوان يوم و ليله، نام برده شده، كه اوّلاً: عده اى از مورخين و محدثين به موضوع چنين كتابى اعتراف كرده اند،[17] ثانياً: همان طور كه از نام آن پيدا است، درباره وظائف و اعمال مستحب و اخلاقى افراد، در هر شبانه روز نوشته شده است، امّا متأسفانه اين كتاب هم مانند بسيارى از آثار تاريخى، محو و از دسترس خارج شده است.

پيام امام رضا (ع) به عبدالعظیم حسنی (ع)

گفتار مختصری که پیش رو است، يک پيام سياسى اجتماعی، از امام هشتم (ع) است که در آن روزگار، از طریق عبدالعظیم حسنی (ع) براى شيعيان خود، ارسال فرموده است، تا شیعیانش از دو موضوع مهم و خطرناک؛ يعنى نفوذ شيطان صفتان در صفوف پيروان اهل بيت (ع) و در مخاطره قرار گرفتن كيان تشيع؛ و ديگرى، اختلافات داخلى و مشاجرات لفظى بيهوده و تفرقه آفرين، كه راه را براى نفوذ و سلطه نااهلان فراهم می گردانده و نيروهاى ياران اهل بيت (ع) را در مسير دفع و نابودى قرار می داده است!، در امان بمانند.

حضرت عبدالعظيم (ع) روايت مى كند، مولايم امام رضا (ع)، براى من پيام فرستاد و فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو، راهى را براى نفوذ و تسلط شيطان بر خود باز نگذارند، آنان را به راست­گوئى در سخن و اداى امانت وادار كن و همچنین به آنان دستور بده، در مسائل پوچ و بيهوده بحث و جدال را ترک نموده و سكوت اختیار كنند و باز به آنان دستور بده، به سوى هم روى آورند، با هم معاشرت کنند و به دیدار یک­دیگر رفته، ارتباط برقرار نمايند؛ زيرا اين عمل موجب تقرب و محبوبيت نزد من مى گردد!

اى عبدالعظيم! دوستان و ياران من نبايد، وقت خود را صرف مخالفت و سركوبى هم­ديگر نمايند. من با خود عهد كرده ام، هر كس مرتكب این­گونه اعمال مخرب و هستى سوز شود، و حتى يكى از دوستان مرا مورد خشم و ناراحتى قرار دهد، از خدا بخواهم، او را در دنيا گرفتار سخت ترين عذاب­ها كند و در آخرت نيز از زيانكاران باشد!

اين مطلب را هم، براى آنان توضيح بده كه، خداوند نيكوكاران آنها را آمرزيده و از بدكاران آنها هم در گذشته است، مگر كسانی كه شرک آورده يا موجب تجاوز و اذيت به يكى از اولياء و دوستان من شده، يا عداوت و كينه آنان را در دل داشته باشند؛ زيرا چنين گناهانى را پروردگار نمى آمرزد، مگر اين­كه از كار زشت خود بازگشت واقعى نمايند و آن را جبران كنند، وگرنه روح ايمان از قلب آنان می رود و از دايره ولايت ما خارج مى شود و از آن بهره اى نخواهد برد، و بدان­که من، از آثار شوم چنين گناهان و لغزش­هاى خطرناكی به خدا پناه می برم![18]

امامانِ هم‌عصر حضرت عبدالعظيم حسنی (ع)

اولین امام بزرگواری که حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) بخشی از زندگی پر برکت او را درک نموده، امام موسی بن جعفر (ع) است. با توجه به این که روزگار زندگى عبدالعظیم حسنی (ع) بين سال­هاى 173 و 252 هجرى بوده، وى در زمان امامت موسى بن جعفر (ع) به دنيا آمده است، اما به دلیل کودک بودن، نتوانسته در آن زمان به حضور امام (ع) برسد و عنوان شاگرد یا صحابى ایشان را داشته باشد.

دومین امامی که حضرت عبدالعظیم (ع) او را درک نموده، امام رضا (ع) است که با واسطه از محضر آن بزرگوار كسب فيض و علم كرده و احاديثى هم از ایشان روايت كرده است.

آن حضرت همچنین دوران و حضور امام جواد و امام هادى (ع) را درک كرده و به طور مستقيم از آن دو امام بزرگوار بهرۀ علمی برده است و از ياران و اصحاب ایشان محسوب می شده و احاديث فراوانى را نیز از آن دو بزرگوار نقل كرده است.

برخى از احاديث وى، از امام رضا (ع) و برخی دیگر از امام جواد (ع) و تعدادی هم از امام هادى (ع)، نقل شده است.[19]

بنابراين، مطلبى كه در زندگى حضرت عبدالعظيم (ع) بسيار درخور اهميت بوده، اين است كه خداوند، اين توفيق بزرگ را نصيب او كرده كه هم عصر با چهار امام معصوم (ع) باشد و اخبار و احاديث و معارف اسلام را از خاندان وحى فرا گيرد و در پخش و نشر فرهنگ ناب اهل بيت (ع) براى آگاهى و سازندگى پيروان خاندان پيامبر (ص) نقش فعال داشته باشد.

حضرت عبدالعظيم (ع) از ديدگاه علما

در این گفتار مختصر اشاره کوتاهی به دیدگاه برخی از علما و بزرگان نسبت به شخصیت حضرت عبدالعظیم (ع) می شود:

1. صاحب بن عباد، دانشمند بزرگ اسلامى قرن چهارم هجرى، درباره شخصيت اعتقادى، اخلاقى و علمى حضرت عبدالعظيم (ع) می نويسد: عبدالعظيم حسنى (ع) مردى ديندار و پرهيزگار و اهل عبادت بود، در امانتدارى و صداقت گفتار، شهرت داشت، در مسائل و معارف دين، آگاه و دانشمند بود، به توحيد و عدل خداوند اعتقاد راسخ داشته و از طريق اين شخصيت، اخبار و احاديث فراوانى نقل شده است.[20]

2. احمد بن خالد برقى محدث بزرگ و نويسنده كتاب معروف محاسن، حضرت عبدالعظيم (ع) را به عنوان يک راوى عالى رتبه حديث، معرفى كرده و درباره وى می نويسد: نحوه ديندارى و صداقت و امانت او، درباره بيان اخبار و نقل احاديث دينى، مورد رضايت و اطمينان است.[21]

3. شيخ صدوق مشهور به رئيس المحدثين، متوفاى 381 هجرى، كه از فقهاى بزرگ شيعه است، در كتاب روزه، درباره روزه روزى كه، مشكوک ميان آخر شعبان و اول ماه رمضان است، حديثى نقل می کند و بعد مى گويد: اين حديث را من غير از طريق عبدالعظيم حسنى (ع) كه در قبرستان شجره رى مدفون است، از طريق ديگرى نيافتم، او کسی است که رضایت خدا را به خودش جلب کرده بود؛ یعنی خدا از او راضی بود.[22]

4. مرحوم حاج ميرزا حسين نورى، استاد شیخ عباس قمى و نويسنده كتاب عظيم و معروف مستدرک الوسائل، درباره ایشان می نويسد: حضرت عبدالعظيم (ع)، از سادات بزرگوار و از بزرگان سادات است.[23]

مطالب و تمجیدات ارزشمندى را كه به عنوان نمونه، در باب وثاقت و عظمت اىشان در بالا بيان شد، عالمان بزرگوار ديگرى؛ مانند: محمد بن على اردبيلى در كتاب جامع الروات، ج 1، ص 461 و 460؛ ابو على در كتاب رجال خود؛ ميرداماد در كتاب الرواشح السماوية؛ محمد بن قولويه در كتاب كامل الزيارات، ص 307 و 324؛ و شیخ عباس قمی در منتهى الامال، ج 1، ص 179، و ج 2، ص 263، و مفاتيح الجنان، ص 565؛  علامه مجلسى در هدية الزائرين، ص 546، آورده اند و به بلندى مقام و عظمت شأن عبدالعظيم حسنى (ع)، اذعان و اعتراف كرده اند و او را امام­زاده واجب التعظيم دانسته اند.

فعالیت های عبدالعظیم حسنی (ع)

با توجه به روحیه انقلابی جناب عبد العظیم حسنی، وی فعالیت‌هایی داشته که به برخی از آن اشاره می‌شود.

مخفی شدن حضرت عبدالعظیم (ع)

حضرت عبدالعظيم (ع) امام هادى (ع) را، امام واجب الاطاعه مى دانست و اطاعت و ولايت او را به جان مى خرید، به همین دلیل، از مدينه تا سامرا؛ يعنى تبعيد گاه امام دهم را با ترس از بيم مأموران جلاد متوكّل عباسى، طى طريق مى كند. طبيعى است که، عمال ستمكار عباسى كه روابط افراد را با امام هادى (ع)، پيوسته زير نظر دارند و آن را گزارش مى كنند، عبدالعظيم حسنى (ع) را مورد خشم و هجوم قرار می دهند!

به همين دليل نوشته اند: وقتى جریان مذاكرات و ملاقات عبدالعظيم (ع) با امام هادى (ع)، به گوش متوكّل رسيد، دستور دست­گيرى و زندان آن بزرگوار را صادر نمود؛[24] لذا ایشان، براى اين­كه به دست آنان گرفتار نشود، سر به بيابان و اين شهر و آن شهر می گذارد، تا بالاخره به شهر رى وارد شده و در محله ساربانان، در خانه يكى از شيعيان ساكن می شود. آن حضرت، روزها در زيرزمين خانه زندگى مى كرده و روزه مى گرفته است و شب­ها هم به نماز و عبادت مى ايستاده و گاهى هم به طور ناشناس از خانه بيرون مى رفته و قبر امام زاده حمزه را كه اكنون در مقابل بارگاه او است زيارت مى نموده است.[25]

فلسفۀ هجرت عبدالعظیم حسنی به شهر رى

با توجه به شرائط نامناسب شهرهاى اسلامى در حجاز و تحت تعقيب بودن دوستان و وابستگان به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از سوى حاكمان ظالم، حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) به شهر رى هجرت نمود. بايد ديد در اين شهر چه خصوصيت و جاذبه اى وجود داشته و چرا آن حضرت به يكى ديگر از شهرهاى اسلامى پناه نبرده است؟

به نظر می رسد علت هجرت آن حضرت به شهر رى، زمينه مناسب و جاذبۀ خاص اين شهر، نسبت به نياز جامعه شيعه براى هدايت و رهبرى بوده باشد؛ زيرا در سال 64 هجرى كه يزيد بن معاويه، پس از حكومت حدود سه ساله خود مرد و در شهرهاى عراق و حجاز، حركت­هاى ضد اموى و انتقام جویانه به حمايت اهل بيت (ع) شروع شد، طوری كه تاريخ بیان مى كند: یکی از مناطقی که اهالی آن­جا به عنوان مخالفت با بنى اميه دست به قيام زدند، مردم رى بودند.

در مقابل، حکومت وقت بعد از آن­که از قيام و حركات مردم رى احساس خطر نمود، عامر بن مسعود فرماندار كوفه، محمد بن عمرو بن عطارد را با لشكر نيرومندى به سوى رى اعزام داشت. اما، مردم رى، به فرماندهى فرخان رازى، براى دفع و سركوبى سپاهيان اموى قيام كردند و آنان را شكست داده و به سوى كوفه فرارى و متوارى نمودند.[26]

بنابراين، به نظر می رسد، با توجه به اين زمينه مساعد شيعى و انقلابى و نياز آنان به هدايت و رهبرى بوده است كه، حضرت عبدالعظيم (ع) براى پرورش اين تحرکات شيعى و انقلابى و تقويت استعدادهاى پاک اسلامى، اين شهر را به عنوان يک پايگاه تبليغ و مبارزه، براى سكونت و فعاليت خود انتخاب كرده باشد.

نا گفته نماند، شاید مخفی بودن تبلیغات آن حضرت در یک شهر شیعی، به دلیل رعایت مسائل امنیتی و در امان ماندن از دسیسه های حکومت و رسوخ جاسوسان حکومتی در دائره فعایت های انقلابی اییشان بوده، به علاوه این­که در همان زمان هم وضعیت جامعه در مواقع مختلف با هم تفاوت های زیادی داشته است.

آن­چه که بیشتر جلب نظر می کند این است که، هجرت حضرت عبدالعظيم (ع) به شهر رى به دستور امام هادى (ع) بوده است و همچنین، تشويق و تأكيدی كه، امام هادى (ع) نسبت به زيارت حضرت عبدالعظيم (ع) به عمل آورده عمدتاً به منظور تشكيل پايگاه تبليغ تشيع، است.[27]

شخصیت های مدفون در جوار عبدالعظیم حسنی (ع)

امام‌زادگان بزرگواری در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) مدفون هستند که بارتند از: امام­‌زاده حمزه، امام­‌زادگان طاهر و مطهر و ابوعبدالله، حسين بن عبدالله (علیهم السلام)

امام­زادگان همجوار حضرت عبدالعظیم (ع)

وظيفه اخلاقى و انسانى هر مسلمان و بلکه غیر مسلمان ايجاب مى كند، پاكان و نيكان و مؤمنين را مورد تكريم و تجليل قرار دهد. رعايت اين وظيفه منحصر به زمان حيات افراد نيست، بلكه نسبت به افراد شايسته و عالم و خدمتگزارى كه زندگى اين جهان را پشت سر گذاشته و در وادى ديگرى اسكان يافته اند، از باب تعظيم شعائر و زنده نگهداشتن نام و ياد آنان، براى ایشان، موجب علو درجه و افزايش غفران پروردگار مى شود همان طور که براى زندگان نیز سبب دريافت پاداش و نشانه و قدردانى  و باعث تشويق به راه صحيح و تقدير از خدمات نيكوكاران و خدمتگزاران جامعه مى شود، از همین باب به برخی از امام­زادگان مدفون در جوار حضرت عبدالعظیم (ع) اشاره می شود:

1. امام­زاده حمزه (ع): در اين­كه يكى از فرزندان حضرت امام موسى بن جعفر (ع) بوده است،[28] كمتر می توان ترديد کرد؛ زيرا روايت شده كه حضرت عبدالعظيم (ع) در زمان حيات خود هر روز، به زيارت قبرى می رفت و می فرمود: اين قبر مردى از فرزندان امام موسى بن جعفر (ع) است، عموم محدثين و مورخين شيعه این روایت را پذیرفته اند.[29] روى اين حساب به احتمال قوى، می توان اين مقبره را، مدفن حمزه، فرزند گرامى امام موسى بن جعفر (ع) دانست و از او تجليل و تكريم به عمل آورد.

مرحوم محدث قمى، درباره زيارت وى می نويسد: همان زيارت را كه براى حضرت عبدالعظيم (ع)، خوانده مى شود، به غير از جمله: السلام عليك يا اباالقاسم، و جمله بعد آن را، براى امام­زاده حمزه نيز قرائت كرد، اما در مورد تاريخ وفات يا شهادت و نيز خصوصيات ديگر زندگى آن بزرگوار، مطلب و مدرک معتبرى به دست نیاوردیم.

2 و 3. امام­زاده طاهر و مطهر: از امام­زادگان ديگرى كه در قسمت شمال شرقى صحن حضرت عبدالعظيم حسنى (ع)، مدفون هستند و بقعه و بارگاه مرتبى نيز دارند، طاهر و فرزند او، مطهر هستند، كه مادر طاهر، زينب، مشهور به جعفريه بوده است.[30]

از تاريخ به دست مى آيد که، امام­زاده طاهر از عالمان و عابدان بوده و نسب او، با هشت واسطه به امام زين العابدين (ع)، می رسد، و سلسله نسب او بدين ترتيب است: طاهر فرزند محمد، محمد فرزند محمد، محمد فرزند حسن، حسن با لقب صالح، فرزند حسين، حسين فرزند عيسى، عيسى فرزند يحيى، يحيى فرزند حسين، حسين فرزند زيد، زيد فرزند على بن حسين زين العابدين (ع) است.[31]

4. امام­زاده ابوعبدالله، حسين بن عبدالله: ابوعبدالله حسين فرزند عبدالله فرزند عباس فرزند محمد فرزند عبدالله شهيد، فرزند حسن افطس فرزند على اصغر فرزند على بن حسين زين العابدين (ع) است، كه نسب وى با پنج واسطه، به امام زين العابدين (ع)، منتهى مى گردد.[32]

علماء و بزرگان مدفون در جوار عبدالعظیم حسنی (ع)

از گذشته های دور مسلمانان علاقه مند بودند که بعد از مرگ، بدنشان در جوار امامان و امام­زادگان (ع) دفن شود، تا از برکات آن بزرگواران بهره­مند شوند. یکی از امام­زادگان واجب التعظیم که بسیاری از مردم آرزوی آرمیدن در جوار او را دارند، حضرت عبدالعظيم حسنی (ع) است.

در این مقال مختصر، تنها اشاره ای به اسامی بعضی از علمای برجسته و شخصیت­های معروف آرمیده در این مکان مقدس می شود:

ابوالفتوح رازى ـ ابن بابويه «شيخ صدوق»[33] ـ حاج مولا على كنى ـ ميرزا ابوالحسن جلوه ـ حاج مولا محمد آملى ـ ميرزا ابوالفضل ـ ميرزا محمد طاهر تنكابنى ـ محمد محيط طباطبائى ـ محمد حسين تنكابنى – جواد فاضل – شيخ محمد على شاه آبادى – سيد ابوالقاسم كاشانى – شيخ ذبيح الله محلاتى – علامه ميرزا ابوالحسن شعرانى – آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نبوى نورى – شيخ على مدرسى تهرانى – ميرزا مسيح طالقانى – آيت الله ميرزا احمد آشتيانى.

فضيلت زيارت عبدالعظيم حسنى (ع)

در مورد فضيلت زيارت ، عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ) دو حديث وارد شده است كه مختصراً به آنها اشاره می شود:

1. از امام رضا (ع) نقل شده است که فرمودند: هر كس قبر او (عبدالعظيم حسنى) (ع) را زيارت كند، بهشت بر او واجب مى شود.[34]

2. مردى از شهر رى مى گويد: در سامرا به حضور امام هادى (ع) رسيدم، آن بزرگوار از من سؤال فرمود: كجا بودى؟ عرض کردم: من به زيارت حسين بن على (ع) رفته بودم و اكنون از كربلا می آيم، آن حضرت فرمود: توجه داشته باش، اگر قبر حضرت عبدالعظيم (ع) را كه نزد شما است زيارت می نمودى، مثل اين بود كه حسين بن على (ع) زیارت کرده باشى![35]

بنابراين، به دليل بيان امام دهم (ع)، پاداش زيارت حضرت عبدالعظيم (ع)، با فضيلت زيارت سيدالشهداء (ع)، مساوى است.

در این صورت، ممكن است، به خاطر مقايسه زيارت آن بزرگوار با زيارت حضرت سيدالشهداء (ع)، اين مطلب مطرح شود: زيارت حضرت عبدالعظيم كه، اولا نسب او با چهار واسطه به امام مجتبى (ع) می رسد، و ثانيا مبارزه و فضيلت شهادتى نداشته است، با زيارت امام حسين (ع)، كه اولا خود امام معصوم است و فرزند على و فاطمه (ع) است، و ثانيا در راه خدا آن همه مصيبت­ها و رنج­ها كشيده و به فيض بزرگ شهادت رسيده، چگونه ممكن است، با هم مساوى و هم سنگ باشند؟!

براى توضيح اين موضوع، دو مطلب پراهميت، مورد بررسی و دقت قرار مى گیرد:

الف. اعتبار سند حديث: اين حديث از نظر سند و مدرک معتبر است و بسيارى از عالمان آگاه و حديث شناس و مورخ و فقيه، آن را در كتاب­هاى متين و ارزشمند خود آورده اند. از باب نمونه، تعدادى از كتاب­ها و نويسندگان آن، مورد توجه قرار داده می شود:

1. محمد بن قولويه قمى، در كتاب كامل الزيارات، ص 324.

2. شيخ صدوق، در كتاب ثواب الاعمال، ص 124.

3. حاج ميرزا حسين نورى، در كتاب مستدرك الوسائل، ج 3، ص 614 و 669.

4. حاج شيخ عباس قمى در كتاب سفينة البحار، ج 2، ص 121.

5. حاج شيخ عباس قمى در كتاب مفاتيح الجنان، ص 656.

6. حاج شيخ عباس قمى در كتاب منتهى الامال، ج 1، ص 179.

7. محمد بن على اردبيلى در كتاب جامع الرواة، ج 1، ص 460.

ب. دلالت و مفهوم حديث: از لحاظ دلالت و مفهوم نيز، جهت تبيين معناى اين حديث، مناسب است كه اين جهات را مورد، دقت قرار گیرد:

1. اطاعت و ولايت اهل بيت (ع): اگر چه نسب عبدالعظيم حسنى (ع)، با چهار واسطه به امام حسن مجتبى (ع) می رسد و به اصطلاح وى امام­زاده است، اما نبايد فراموش كرد كه، وى امام­زاده بزرگوارى است، كه به خاطر خلوص و اطاعت، به مقامى می رسد كه، امام هادى (ع) می فرمايد: انت ولينا حقا.[36]

روى اين حساب، او ولى ولى الله مى گردد و در مورد ديگر، آن حضرت به خاطر مقام علمى و بيان حديث و نشر فرهنگ تشيع، به عبدالعظيم حسنى (ع)، سلام می رساند و از شخصيت او تجليل به عمل مى آورد.[37]

2. بيان عظمت و تقويت عقيده: جهت ديگرى را كه در تبيين اين حديث می توان مورد توجه قرار داد، اين است كه، ممكن است، امام هادى (ع)، نسبت به آن مردی كه از شهر رى به زيارت حسين بن على (ع) مشرف شده، نظر خاصى داشته و به اصطلاح حديث ناظر به مورد خاصى صدور يافته باشد؛ يعنى ممكن بوده آن مرد مقام حضرت عبدالعظيم را مورد توجه قرار نمی داده و نسبت به آن بزرگوار بى اعتنا و يا كم توجه بوده است و امام هادى (ع) خواسته است از اين راه، از مقام والاى سيدالكريم، تجليل كرده و اعتقاد آن مرد را تقويت نموده باشد و بدين لحاظ چنين مطلبى را درباره زيارت وى، براى آن مرد، ابراز داشته است!

علامه عالی قدر، مرحوم شيخ عبدالحسين امينى، در پاورقى كتاب كامل الزيارات می نويسد: اين حديث به خصوصيت آن راوى و آن مرد زيارت كننده، توجه خاصى دارد و معلوم مى شود، كه آن شخص، نسبت به مقام حضرت عبدالعظيم (ع)، بى اعتنا بوده و از خود نسبت به آن حضرت رغبتى نشان نمی داده و از مقام و شخصيت والاى آن بزرگوار، بى اطلاع بوده است[38] و حضرت هادى (ع) هم خواسته است، بدين وسيله، عظمت عبدالعظيم را مورد تجليل قرار داده و معرفت آن مرد را تقويت نموده باشد.

3. شرائط خاص زمان و مكان: ممكن است شرائط خاص زمانى و مكانى، سبب گرديده باشد، كه امام هادى (ع) فضيلت زيارت حضرت عبدالعظيم (ع) را مانند فضيلت زيارت سيدالشهداء (ع) محسوب داشته و اين درک فضيلت را مخصوص آن زمان قرار داده باشد؛ زيرا متوكل عباسى و برخى ديگر از حكام جور، پس از تخريب بارگاه امام حسين (ع)، براى جلوگيرى از زيارت آن بزرگوار، مأموران دژخيم و جلادى را، به مراقبت و نگهبانى گماشته بودند، كه به صغير و كبير رحم نمى كردند و جان افراد در خطر كشته شدن قرار می گرفت و حتى زائرين زيادى را، بی رحمانه به خاک و خون كشيده بودند.[39]

پس، حضرت هادى (ع) خواسته است، با بيان عظمت و فضيلت زيارت عبدالعظيم حسنى (ع)، جان افراد را از مرگ و خطر حفظ كرده باشد.

4. تشكيل پايگاه و مركز تبليغ: مسئله لزوم پايگاه سازى و تشكيل مراكز تجمع نيروها و اجتماعات، موضوعى است، كه به طور كلى از اخبار و احاديث به دست مى آيد، روشن مى شود كه ائمه اطهار (ع) دوست مي­داشتند، شيعيان با هم باشند، گرد هم جمع شوند، مذاكره كنند، و براى حفظ كيان تشيع و نشر معارف و گسترش مكتب ، فعاليت هاى دينى و تبليغى و اجتماعى داشته باشند.

زيارت­نامه حضرت عبدالعظيم حسنی (ع)

جاى هیچ شک و ترديدی نيست که درباره اصل زيارت، حضرت عبدالعظيم حسنى (ع)، از سوى امام معصوم (ع) دستور و توصيه خاص رسيده، و از وظائف اخلاقى و دينى ما است كه آن بزرگوار را زيارت و از فضل و فيض و زيارت وى بيش از پيش بهره مند گرديم.[40]

اما در اين­كه، آن حضرت را با چه زيارت­نامه­اى می توان زيارت نمود؟ مرحوم محدث قمى بنا بر نظريه فخر المحققين، زيارت­نامه مفصلى را كه مانند زيارت­نامه فاطمه معصومه (س) در قم است، آورده و خواندن آن را توصيه كرده و امكان دسترسى و قرائت آن هم فراهم است.[41]

از طرف ديگر مرحوم ملا باقر نورى مازندرانى، براى حضرت عبدالعظيم (ع) سه نمونه زيارت آورده، كه يكى كوتاه و خلاصه و دو زيارت ديگر تا حدى مفصل و مشروح است. در اين­جا، زيارت كوتاه و یکی از زیارت­نامه های مفصل ایشان را بیان می کنیم.[42]

زيارت­نامه خلاصه:

السلام عليك ايها المحدث العليم، السلام عليك ايها السيدالكريم، السلام عليك ايها الشخص الشريف.[43]

زيارت­نامه مفصل:

اَلسّلامُ عَلى‏ آدَمَ صِفوَةِ اللّهِ اَلسّلامُ عَلى‏ نُوحٍ نَبِىّ اللّهِ اَلسّلامُ عَلى‏ اِبْراهيَم خَليلِ اللّهِ اَلسّلامُ عَلى‏ مُوسى‏ كَليمِ اللّهِ اَلسّلامُ عَلى‏ عيسى‏ رُوحِ اللّهِ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا خَيْرَ خَلْقِ اللّهِ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا صَفِىّ اللّهِ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمّدَ بْنَ عَبْدِ اللّهِ خاتِم النّبِيّينَ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ عَلِىّ بْنَ اَبي­طالِبٍ وَصِىّ رَسُولِ اللّهِ اَلسّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ سَيّدَةَ نِسآءِ الْعالَمينَ اَلسّلامُ عَلَيْكُما يا سِبْطَىِ الرّحْمَةِ وَسَيّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنّةِ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا عَلِىّ بْنَ الْحُسَيْنِ سَيّدَ الْعابِدينَ وَقُرّةَ عَيْنِ النّاظِرينَ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمّدَ بْنَ عَلِىّ باقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النّبِىّ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمّدٍ الصّادِقَ الْبآرّ الْأَمينَ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الطّاهِرَ الْطّهْرَ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا عَلِىّ بْنَ مُوسَى الرّضَا الْمُرْتَضى‏ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمّدَ بْنَ عَلِىّ التّقِىّ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا عَلِىّ بْنَ مُحَمّدٍ النّقِىّ النّاصِحَ الْأَمينَ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا حَسَنَ بْنَ عَلِىّ اَلسّلامُ عَلَى الْوَصِىّ مِنْ بَعْدِهِ اَللّهُمّ صَلّ عَلى‏ نُورِكَ وَسِراجِكَ وَوَلِىّ وَلِيّكَ وَوَصِىّ وَصِيّكَ وَحُجّتِكَ عَلى‏ خَلْقِكَ اَلسّلامُ عَلَيْكَ اَيّهَا السّيّدُ الزّكِىّ وَالطّاهِرُ الصّفِىّ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ السّادَةِ الْأَطْهارِ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ الْمُصْطَفينَ‏ الْأَخْيارِ اَلسّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللّهِ و عَلى‏ ذُرّيّةِ رَسُولِ اللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ و بَرَكاتُهُ اَلسّلامُ عَلَى الْعَبْدِ الصّالِحِ الْمُطيعِ للّهِ‏ِ رَبّ الْعالَمينَ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَلسّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَا الْقاسِمِ ابْنَ السّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبى‏ السّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ بِزِيارَتِهِ ثَوابُ زِيارَةِ سَيّدِ الْشّهَدآءِ يُرْتَجى‏ اَلسّلامُ عَلَيْكَ عَرّفَ اللّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ فى‏ الْجَنّةِ وَحَشَرَنا فى‏ زُمْرَتِكُمْ وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِيّكُمْ وَسَقانا بِكَاْسِ جَدّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِىّ بْنِ اَبي­طالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيكُمْ اَسْئَلُ اللّهَ اَنْ يُرِيَنا فيكُمُ السّرُورَ وَالْفَرَجَ وَاَنْ يَجْمَعَنا وَاِيّاكُمْ فى‏ زُمْرَةِ جَدّكُمْ مُحَمّدٍ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَاَنْ لا يَسْلُبَنا مَعْرِفَتَكُمْ اِنّهُ وَلِىّ قَديرٌ اَتَقَرّبُ اِلَى اللّهِ بِحُبّكُمْ وَالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِكُمْ وَالتّسْليمِ اِلَى اللّهِ راضِياً بِهِ غَيْرَ مُنْكِرٍ وَلا مُسْتَكْبِرٍ وَعَلى‏ يَقينِ مااَتى‏ بِهِ مُحَمّدٌ نَطْلُبُ بِذلِكَ وَجْهَكَ يا سَيّدى‏ اَللّهُمّ وَرِضاكَ وَالدّارَ الْأخِرَةَ يا سَيّدى‏ وَابْنَ سَيّدى‏ اِشْفَعْ لِى فِى الْجَنّةِ فَاِنّ لَكَ عِنْدَ اللّهِ شَاْناً مِنَ الشّاْنِ اَللّهُمّ اِنّى‏ اَسْئَلُكَ اَنْ تَخْتِمَ لى‏ بِالسّعادَةِ فَلا تَسْلُبْ مِنّى‏ ما اَنَا فيهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىّ الْعَظيمِ اَللّهُمّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبّلْهُ بِكَرَمِكَ وَعِزّتِكَ وَبِرَحْمَتِكَ وَعافِيَتِكَ وَصَلّى اللّهُ عَلى‏ مُحَمّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ وَسَلّمَ تَسْليماً يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ‏.

 


[1]. تهرانی، شیخ آغا بزرگ، الذريعه الى تصانيف الشيعه ج 5، ص 52.

[2]. همان، ج 7، ص 169؛ نجاشى، رجال، ص 147.

[3]. قمی، شیخ عباس، منتهى الامال في تواريخ النبي و الآل‏، ج 1ص 585، 1359 ق‏، دليل ما، قم‏، 1379 ش‏.

[4]. همان.

[5]. تحليلى از زندگانى امام هادى (ع)، ص 282 و 283.

[6]. روح و ريحان، ص 401.

[7]. عبدالعظيم حسنى، ص 41.

[8]. عبدالعظيم حسنى، ص 32.

[9]. مجلسی، محمد باقر، بحار، ج 36،ص 412؛ شيخ صدوق، امالى، مجلس 54؛ شيخ صدوق، كمال الدين، ج 2ص 51؛ منتهى الامال ، ج 2،ص 263، شيخ صدوق، توحيد، ص 82؛ شیخ صدوق، كمال الدين، ترجمه پهلوان، منصور، ج 2، ص 75، دار الحديث.‏

[10]. الكلام يجر الكلام ، ج 2 ص 213.

[11]. تحليلى از زندگانى امام هادى (ع)، ص 279؛ مستدرك الوسائل، ج 3،ص 613؛ سفينه البحار، ج 2،ص 121.

[12]. عبدالعظيم حسنى …، ص 25.

[13]. عبدالعظيم حسنى، ص 63.

[14]. ر. ک. به نهج البلاغه فيض الاسلام ،ص 833 و نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 364.

[15].شيخ بزرگوار أبوعلى حسن بن على بن محمد بن حسن، فرزند برومند مرحوم شيخ الطائفه طوسى، معروف به مفید ثانی و كتاب امالى كه مجالس هم ناميده مى‏شود، از تأليفات اوست.

[16]. نهج السعاده ، ج 2،ص 37.

[17]. مستدرك، ج 3، ص 613؛ مفاتيح الجنان، ص 564؛ عبدالعظيم حسنى، ص 32 و 36.

[18]. شيخ مفيد، اختصاص، ص 241.

[19]. عبدالعظيم حسنى ،ص 37؛ منتهى الامال ، ج 1،ص 179.

[20]. نوری، حسین، مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 613؛ سفينة البحار، ج 2، ص 121.

[21]. عقاب الاعمال، ص 92.

[22]. مستدرك الوسائل، ج 3، ص 613.

[23]. همان، ج 3، ص 613.

[24]. عبدالعظيم حسنى، ص 52.

[25]. سفينه البحار، ج 2،ص 121.

[26]. ناسخ التواریخ، امام سجاد (ع)، ج 3، ص 96.

[27]. روح و ريحان، ص 328.

[28]. ارشاد مفيد، ص 302.

[29]. رجال نجاشى ، ص 173، مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 613، سفينة البحار ج 2، ص 121.

[30]. روح و ريحان ، ص 497.

[31]. روح و ريحان ، ص 497

[32]. روح و ريحان ، ص 490.

[33]. البته قبر شریف ایشان قدری از حرم مطهر حضرت عبد العظیم (ع) فاصله دارد.

[34]. محدث نورى، مستدرك‏الوسائل ج 10، ص 368، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 هـ ق، وَ فِي حَوَاشِي الْخُلَاصَةِ لِلشَّهِيدِ الثَّانِي، (ره) هَذَا عَبْدُ الْعَظِيمِ الْمَدْفُونُ فِي مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ فِي الرَّيِّ وَ فِيهِ يُزَارُ وَ قَدْ نَصَّ عَلَى زِيَارَتِهِ الْإِمَامُ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا (ع) قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَهُ وَجَبَتْ لَهُ.

[35]. الإمامُ الهاديُّ (ع) لَمّا دَخَلَ علَيهِ بَعضُ‏أهلِ الرَّيّ: أينَ كُنتَ ؟ فَقُلتُ: زُرْتُ الحُسينَ (ع)، قالَ: أما إنّكَ لو زُرْتَ قَبرَ عبدِ العظيمِ عِندَكُم لَكُنتَ كَمَن زارَ الحُسينَ بنَ عَلِيٍّ (ع).

[36]. صدوق، كمال الدين، ج 2، ص 51.

[37]. مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 613.

[38]. ابن قولویه، كامل الزيارات ، ص 324.

[39]. تاريخچه كربلا، ص 110.

[40]. سفينة البحار، ج 2، ص 121. كامل الزيارات ، ص 324، روح و ريحان ، ص 418.

[41]. مفاتيح الجنان ، ص 565.

[42]. روح و ريحان ، ص 112.

[43]. روح و ريحان ، ص 112.