searchicon

کپی شد

شافعی و اهل بیت (علیهم السلام)

محمّد بن ادريس شافعى که از جمله امامان بزرگ اهل تسنن و از پيشوايان و ائمه اربعه آنها می‌باشد، به طور مكرر و به صورت نظم و نثر، به فضايل و مناقب اهل البيت (عليهم السّلام) اقرار و اعتراف نموده‌ است.[1]

به عنوان نمونه: وی می‌گويد: من تعجّب می‌كنم از حال على (عليه السّلام)؛ چه آن‌كه دشمنان آن حضرت (از اموی‌ها و نواصب و خوارج)، از روی بغض و كينه، فضايل آن حضرت را نقل نمى‏كنند و دوستان على هم از ترس و تقيّه، از ذكر مناقب او خوددارى می‌نمايند، مع ذلک تمام كتاب‌ها از فضائل و مناقب آن حضرت پر است (و نام وی) نُقل تمام مجالس است.[2]

امام شافعيه حديث غدير را نیز روايت نموده است‏.[3]

زمانی که شافعی در یمن حضور داشت، هارون الرشید خلیفه عباسی، او را به همراه تعدادی دیگر به جرم تشیع به بغداد فراخواند، البته او از این اتهام تبرئه شد. این اتهام به جهت فضایلی بود که شافعی از امام علی (علیه السلام) نقل کرده بود.[4] شافعی، اشعاری در مدح اهل‌بیت پیامبر (علیهم السلام) و امام علی (علیه السلام) سروده است.[5] برخی از اشعار او در وصف اهل بیت (علیهم السلام) و در مدح آنان چنین است:

یا آلَ بَیتِ رَسولِ الله حُبُّکُمُ              فَرضٌ مِنَ الله فی القُرآنِ أنزَلَهُ

یکفیکم فی عظیم الفخر انکم         مَن لم یُصَلّ علیکم لا صلاة له[6]

«اى خاندان رسول خدا! محبت شما در قرآنی که خداوند نازل کرده، از سوى خدا بر ما واجب شده است و محبت شما را بر ما لازم شمرده است. در بزرگوارى و عظمت مقام شما همين بس كه هر كسى در نماز درود بر شما نفرستد، نماز او مقبول پيشگاه خداى تعالى قرار نمى‏گيرد».

آلُ النبی ذَریعتی              و هُم إِلَیهِ وسیلتی

أَرْجُو بهم أعْطی غَدا          یُبْدِی الْیمین صحیفتی[7]

«آل پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) دستاویز و مستمسک من هستند و همانا آنان وسيله رسیدن من به پيامبر اکرم (صلّى اللّه عليه و آله) هستند؛ آرزومندم كه فرداى قيامت به بركت آل بيت پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) نامه‏ عمل مرا به‌دست راست من بدهند».‏

یا راکباً قِف بالمُحَصَّبِ مِن منی                    وَاهتِف بِقاعِدِ خَیفِها وَالنَّاهِضِ

سَحَراً إذا فاضَ الحَجیجُ إلی مِنی                  فَیضاً کمُلتَطِمِ الفُراتِ الفائِضِ

إن کانَ رَفضاً حُبُّ آلِ مُحمَّدٍ                        فَلیشهَدِ الثَّقَلانِ أنّی رَافضِی[8]

«اى سوارى كه عازم حج هستى، در آن‌جا كه در نزديكى منى، براى رمى جمرات ريگ جمع مى‏كنند و مركز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست، بايست و فرياد بزن به تمام كسانى كه در مسجد خيف مشغول عبادتند و يا در حال حركت مى‏باشند.

فرياد بزن به هنگام سحر كه حاجيان از مشعر به سوى منى كوچ مى‏كنند و همچون نهرى عظيم و خروشان وارد سرزمين منى مى‏شوند.

آرى فرياد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد (صلى اللَّه عليه و آله و سلّم) رفض و ترک دين خداست، همه جن و انس شهادت دهند كه من رافضى هستم».

شافعی در زمانی به امام علی (علیه السلام)‌ اظهار مودت و موالات می‌کرد که بزرگداشت علویان و بیان مناقب آنان، گناهی نابخشودنی و موجب تعقیب و محاکمه و مجازات بود.[9] با این حال شافعی در مورد امام علی (علیه السلام) چنین سروده است:

إنّا عَبیدٌ لِفتی أنزلَ فِیهِ هَل أتَی                   إلی مَتی أکتُمُهُ؟ إلی مَتی؟ إلی مَتی؟[10]

«من عبد آن جوان‌مردی هستم که در شأنش سوره «هل أتی» نازل شد، پس تا کی پنهانش کنم؟ تاکی؟ تا کی؟».

قَالُوا: تَرَفَّضتَ قُلتُ: کلَّا                   مَا الَّرفضُ دینی وَ لا إعتِقادی

لکن تَوَلَّیتُ غَیرَ شَک                     خَیرَ إمَامٍ وَ خَیرَ هَادی

إن کانَ حُبُّ الوَلِی رَفضاً                  فإنَّ رفضی الی العِباد[11]

«گفتند: رافضی شدی، گفتم: هرگز دین و اعتقادم رفض نیست، ولی بدون تردید، بهترین امام و هادی را دوست دارم. اگر دوستی «ولیّ»، رفض است، پس رفض من به سوی بندگان (خدا) است».

شافعی در مورد ابوبکر و خلفای دیگر[12] و هم‌چنین ابوحنیفه[13] نیز اشعاری دارد.

شافعی، خلفای راشدین را به ترتیب: ابوبکر، عمر، عثمان و علی (علیه السلام) دانسته است.[14] برخی محققان اهل‌سنت، فتاوای شافعی علیه شیعیان را جمع کرده و معتقدند شافعی از مخالفان سرسخت شیعه بوده‌است.[15] در مقابل، برخی محققان شیعه، نظرات و آرای شافعی که نشان از گرایشات او به شیعه است را جمع کرده‌اند.[16] احمد پاکتچی از محققان معاصر، شافعی را از نزدیک‌ترین عالمان اهل‌سنت به حلقه‌های شیعه دانسته است.[17]

به هر حال «شافعى»، علاقه شديدى نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) و حضرت علی (علیه السلام) داشت.[18] چندان كه در يكى از روزها مردى نزد او آمد و مسأله‏اى پرسيد، «شافعى» او را پاسخ داد. آن مرد گفت: در پاسخى كه دادى برخلاف فرمايش على بن ابيطالب (عليه السلام) فتوا دادى! «شافعى» گفت: تو فتواى على (عليه السلام) را اثبات كن تا من صورت بر خاک نهم و بگويم اشتباه كرده‏ام و به خطاى خود اعتراف كنم و طبق فرمايش على (عليه السلام)، فتوا دهم.![19]

گواه ديگر اين‌كه در يكى از روزها، وارد مجلسى شد كه بعضى از علوى‏ها در آن مجلس حضور داشتند. «شافعى» ساكت نشست. هنگامى كه علت سكوتش را سؤال كردند، در پاسخ گفت: در مجلسى كه يكى از آنها حضور داشته باشد، مرا حق سخن نيست و آنها به اين كار سزاوارترند. رياست و فضل درخور آنهاست.

گواه سوم اين‌كه شخصى با «شافعى» ملاقات كرد و پرسيد: در حق على (عليه السلام) چه مى‏گویى؟ در پاسخ گفت: چه گويم درباره مردى كه دوستان او از ترس دشمنانشان، مناقب و فضائل او را كتمان كردند و دشمنان از راه كينه‏ورزى، مناقب او را كتمان نمودند، در حاليكه مناقب و فضائل او به اندازه‏اى است كه خاور و باختر جهان را پر كرده است.[20]

 

[1]. سلطان الواعظين شيرازى‏، سید محمد، شب‌هاى پيشاور در دفاع از حريم تشيع، ص 62‏.

[2]. همان ، ص 386.

[3] . امینی، عبدالحسین، ترجمه الغدير، جمعی از نویسندگان، ج ‏1، ص 142.

[4]. وزیر، ابراهیم بن علی، الإمام الشافعی، ص ۹۸ و ۹۹.

[5]. امیدی، جلیل، نگاهی به مضامین و موضعات دیوان شافعی، ص ۱۹۴.

[6]. ابراهیم سلیم، محمد، دیوان الامام الشافعی،‌ ص ۱۲۱.

[7]. ابن‌حجر، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، المحقق: ترکی، عبدالرحمن بن عبدالله، کامل محمد الخراط، ج ۲، ص ۵۲۵.

[8]. دیوان الإمام الشافعی،‌ ص ۸۹.

[9]. نگاهی به مضامین و موضعات دیوان شافعی، ص ۱۹۴.

[10]. زمانی، محمدحسن، آزادی، علی‌رضا، «چرایی کثرت مناقب‌نگاری امام علی (علیه السلام) توسط علمای شافعی مذهب»، پژوهش‌نامه ثقلین، شماره ۲، ص ۳۲۸.

[11]. دیوان الامام الشافعی،‌ ص ۴۸.

[12]. همان، ص۸۶.

[13]. همان، ص۱۰۰.

[14]. پاکتچی، احمد، «شافعی»، ج ۱،‌ ص۱۶۱.

[15]. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: أبوعبدالبر محمد کاوا، الإمام الشافعی و موقفه من الرافضة.

[16]. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: الطائی، هل تشیع الشافعی، ۲۰۱۱م.

[17]. پاکتچی، احمد، «شافعی»، ج ۱، ‌ص ۱۴۹.

[18]. «ابن نديم» شافعى را شيعه دانسته و مى‏گويد: «و كان الشافعى شديدا فى التشيع» و سپس قرائنى را كه در متن به آن اشاره شده آورده است و مى‏گويد از اينها بوى تشيع به مشام مى‏رسد.

[19]. ارموى، مير جلال الدين، تعليقات نقض‏، ج 2، ص 609‏.

[20]. فيروز آبادى، سید مرتضی، فضائل پنج تن در صحاح شش‌گانه اهل سنت، ترجمه: ساعدى خراسانى، محمد باقر، ج ‏4، ص 375.