searchicon

کپی شد

سیره اخلاقی و عبادی امام صادق (علیه السلام)

جلوه های صدق اهل بیت (ع) در صادق این خاندان به صورت ویژه بروز یافته است. این جلوه ها را در رفتار آن حضرت بهتر می توان درک کرد. آنچه بیش تر رواج یافته، ذکر «قال الصادق» ها است که به حق زیر ساخت فکری، فقهی و کلامی شیعه را تشکیل داده است، اما در کنار توجه به گفته های آن حضرت، فصل دیگری را هم باید گشود؛ فصلی برای تأمل و توجه در رفتارهای آن امام (ع) و بهره گیری عملی از این رفتارها.

آنچه دراین نوشتار می آید، بخشی ازکردارهای امام صادق (ع) را منعکس می سازد.

1 – انفاق

هشام بن سالم می گوید: امام صادق (ع) هنگامی که تاریکی شب فرا می رسید، انبانی از نان و گوشت و پول را بر می داشت و بردوش می نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه می شتافت و آن ها را میانشان تقسیم می کرد. آن ها او را نمی شناختند. زمانی که امام صادق (ع) رحلت کرد و آن انفاق های شبانه ادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چه کسی هرشب به آن ها غذا و پول می داد.[1]

معلی بن خنیس می گوید: امام صادق (ع) با کیسه‌ای از نان بیرون آمد و من همراه او بودم. به اقامت‌گاه بنی ساعده رسیدیم. در آن‌جا گروهی خوابیده بودند. آن حضرت یک یا دونان بر بالین هرکدام نهاد. به آخرین فرد که رسید، برگشتیم. پرسیدم: من به فدایت! آیا این ها حق را می شناسند (یعنی شیعه هستند)؟ امام (ع) فرمود: اگر حق را می شناختند، نمک را نیز با آن ها به صورت مساوی تقسیم می کردم.[2]

2 – میانه روی

امام صادق (ع) – در ایام قحطی – دستورمی داد برای تهیه آرد، گندم را با جو مخلوط کنند و می فرمود: من می توانم برای خانواده ام آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم در زندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت کنم.[3]

3 – ادب بیماری

امام صادق (ع) هنگام بیمار شدن عرض می کرد:

بارخدایا! آن را بیماری ادب (و تنبه) قرار بده، نه بیماری غضب (و خشمت). [4]

4 – دعا هنگام پیش آمد ناگوار

امام صادق (ع) هرگاه به پیش آمد ناگواری بر می خورد، زنان و اطفال را جمع می کرد و دعا می کرد و آن ها آمین می گفتند. [5]

5 – سجده بر تربت حسینی

امام صادق (ع) برای اظهار خشوع و نیاز در پیشگاه خدا، جز بر تربت حسینی سجده نمی کرد، . [6]

6 – دعا و مناجات

امام صادق (ع) هنگام مناجات این گونه خدا را می خواند: خدایا! چگونه تو را بخوانم، در حالی که تو را معصیت کرده ام و چگونه تو را نخوانم، درحالی که محبت تو را در قلبم احساس می کنم… .[7]

7 – روزه و بو نکردن ریحان

امام صادق (ع) هنگامی که روزه می گرفت، ریحان را بو نمی کرد. از او علت این امر را پرسیدند. فرمود: من دوست ندارم که روزه ام را با لذت درهم آمیزم. [8]

8 – دعا هنگام سفر

امام صادق (ع) هنگام سفر این دعا را می خواند:

«اللَّهُمَّ خَلِّ سَبِيلَنَا وَ أَحْسِنْ تَسْيِيرَنَا وَ أَحْسِنْ عَافِيَتَنَا»؛[9] خدایا! راه را بر ما بگشای و گزارش ما را نیکو گردان و عافیت ما را بزرگ ساز.

آن حضرت (ع) هرگاه پای در رکاب می نهاد، می فرمود: «سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِين‏» نیز هنگام سفر هفت بار تسبیح می کرد، هفت بار حمد خدا می نمود و هفت بار «لااله الا الله» می گفت.[10]

9 – صبح

در روایت آمده که امام صادق (ع) صبح که می شد، می گفت:

« بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَسْلَمْتُ نَفْسِي وَ إِلَيْكَ وَجَّهْتُ وَجْهِي وَ إِلَيْكَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِي وَ إِلَيْكَ فَوَّضْتُ أَمْرِي اللَّهُمَّ احْفَظْنِي بِحِفْظِ الْإِيمَانِ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي وَ مِنْ فَوْقِي وَ مِنْ تَحْتِي وَ مِنْ قِبَلِي وَ ادْفَعْ عَنِّي بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ فَإِنَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِكَ »[11]

10 – صدقه

در روایت آمده است:

« أَنَّهُ كَانَ يَتَصَدَّقُ بِالسُّكَّرِ فَقِيلَ لَهُ أَ تَتَصَدَّقُ بِالسُّكَّرِ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْهُ فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِأَحَبِّ الْأَشْيَاءِ إِلَيَّ .»[12]

امام صادق (ع) شکر را صدقه می داد. ازآن حضرت سؤال شد: آیا شما شکر را صدقه می دهید؟ فرمود: بلی. هیچ چیز نزد من دوست داشتنی تر از شکر نیست. من دوست دارم که محبوب ترین چیز را صدقه دهم.

11 – عزاداری برای امام حسین (ع)

طفلی شیرخوار را در مجلس عزاداری امام حسین (ع) نزد امام صادق (ع) آوردند. امام صادق (ع) طفل را بغل کرد و گریه اش شدت یافت.[13]

امام صادق (ع) به ابوهارون شاعر فرمود: شعری درباره حسین (ع) بخوان. او شعری درباره آن حضرت خواند. امام فرمود: آن گونه که در جمع خود می خوانی، بخوان. ابوهارون قصیده ای را با سوز خاصی خواند. امام باصدای بلند گریست. صدای زنان نیز از پس پرده برخاست.[14]

12 – حضور قلب در نماز

ابوایوب می گوید: امام باقر و امام صادق (ع) آن گاه که به نماز می ایستادند، رنگ چهره آنان تغییر می کرد؛ گاه سرخ می شد و گاه زرد. گویا با کسی که او را می بینند، سخن می گویند. [15]

امام صادق (ع) در نماز، قرآن تلاوت کرد وبیهوش شد. بعد از به هوش آمدن، از امام سؤال شد: چرا بی هوش شدی؟ امام فرمود: معنای آیات مرا بی هوش کرد. من آیات را تکرار کردم و در حالتی قرار گرفتم که گویا آیات را از کسی که آن را نازل کرده است، می شنیدم.[16]

امام صادق (ع) هنگامی که برای نماز خارج می شد، می گفت:

«ِاللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ السَّائِلِينَ بِكَ وَ بِحَقِّ مَخْرَجِي هَذَا فَإِنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا رِيَاءً وَ لَا سُمْعَةً وَ لَكِنْ خَرَجَتُ ابْتِغَاءَ رِضْوَانِكَ وَ اجْتِنَابَ سَخَطِكَ فَعَافِنِي بِعَافِيَتِكَ مِنَ النَّارِ».[17]

 


[1]. كلينى، كافي، ج 4، ص 8.

[2]. حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج 9، ص 408.

[3]. محدث نوری، مستدرک، ج2، ص 162.

[4]. همان، «الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، كَانَ الصَّادِقُ (ع) فِي مَرَضِهِ يَقُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلَّةَ أَدَبٍ لَا عِلَّةَ غَضَبٍ».

[5]. مجلسی، بحارالانوار، ج 90، ص 394.

[6]. وسایل الشیعه، ج 5، ص 366، «كَانَ الصَّادِقُ (ع) لَا يَسْجُدُ إِلَّا عَلَى تُرْبَةِ الْحُسَيْنِ (ع) تَذَلُّلًا لِلَّهِ وَ اسْتِكَانَةً إِلَيْهِ»

[7]. صدوق، محمد بن بابویه، امالی، ص 438، «إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ وَ كَيْفَ لَا أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَرَفْتُ حُبَّكَ فِي قَلْبِي‏…»

[8]. وسایل الشیعه، ج 7، ص 67؛ صدوق، محمد بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 114، «إِذَا صَامَ لَا يَشَمُّ الرَّيْحَانَ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ أَكْرَهُ أَنْ أُخَلِّطَ صَوْمِي بِلَذَّةٍ»

[9]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 271.

[10]. کلینی، محمد ین یعقوب، کافی، ج 2، ص 95.

[11]. همان، ص 559.

[12]. وسایل الشیعه، ج 9، ص 471.

[13]. مجله کوثر، شماره 26، ص 26.

[14]. وسایل الشیعه، ج 14، ص 593.

[15]. ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل،ص 162. «كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا قَامَا إِلَى الصَّلَاةِ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمَا حُمْرَةً وَ مَرَّةً صُفْرَةً كَأَنَّمَا يُنَاجِيَانِ شَيْئاً يَرَيَانِهِ».

[16]. بحارالانوار، ج 81،  ص 248

[17]. همان، ص 19.