searchicon

کپی شد

سیاست و قدرت از نگاه فلاسفه

یکی از سؤالاتی که در بارۀ نظریۀ فلاسفه اسلامی نسبت به مقوله سیاست و قدرت این است که آیا فلاسفه اسلامی بر این نظر دارند که سیاست و قدرت به فساد میل دارد؟ ( POWER TENDS TO CORRUPT)

در پاسخ به این سؤال باید گفت که در عالم فلسفه فیلسوف جدی و شناخته شده ای سراغ نداریم که به نقد صریح قدرت مطلق بپردازد. برای اولین بار در بحبوبه جنبش مشروطیت میرزای نائینی فقیه شیعی در کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملة» به طور جدی از منظر دینی به نقد تئوری قدرت مطلقه می پردازد.

البته در میان فلاسفه اسلامی اشاراتی کلی و غیر مستقیم وجود دارد، مثل مدینه فاسده ای که فارابی در مقابل مدینه فاضله طرح می کند. ملاصدرا نیز صرفاً در چند موضع، ضرورت وجود شریعت و وحی و مداخله انسان كامل به عنوان «ولی» را در امور سیاسی و اجتماعی یادآور می شود و اثبات می‌كند چگونه سیاست و اداره امور معاش مردم توسط كسانی كه بی گانه از حقائق معنوی‌اند، امت را به سوی جامعه‌ای مرده و بی‌روح و مملو از فساد و تباهی سوق می‌دهد.