searchicon

کپی شد

سعادت در نگاه غایت گرایانه

فيلسوفان اخلاق به دو دسته کلى غايت گرا و وظيفه گرا تقسيم شده اند. غايت گرايان معتقدند که هر کارى را بايد با توجّه به نتيجه اش انجام داد. اگر نتيجه کارى خوب بود خواه براى خود شخص، خواه براى گروهى، يا براى عموم مطابق با شاخه هاى مختلف غايت گروى آن کار را بايد انجام داد و در غير اين صورت نبايد انجام داد و براى خوبى نيز معانى متفاوتى در نظر گرفته اند، مثل لذّت، قدرت، معرفت، تحقق کمالات نفس. بر طبق نتيجه گروى قائل شدن به سعادت به عنوان نتيجه نهايى اعمال امرى معقول است، اما وظيفه گرايانى که معتقد هستند عامل اخلاقى بايد فعل را، فقط به خاطر خود فعل و يا از آن رو که وظيفه اوست، انجام دهد، خواه اين وظيفه را عقل تعيين کرده باشد يا وحى يا عرف، و نتايج عمل اصلاً در انجام دادن يا انجام ندادن آن تأثير ندارد، مشکل بتوانند سعادت را به عنوان غايت قصواى فعل اخلاقى توجيه کنند. کسانى مثل «کانت» که نمونه بارز وظيفه گروى در اخلاق است، تصريح کرده اند که تنها عملى ارزش اخلاقى دارد، که فقط و فقط از روى وظيفه انجام شود و دخالت هر انگيزه ديگرى در عمل، حتى رسيدن به سعادت، سبب مى شود تا عمل ارزش اخلاقى نداشته باشد. نظام اخلاقى اى که کانت ارائه مى کند، در صدد است تا هر گونه نتيجه گروى يا مصلحت انديشى را از حوزه اخلاق بيرون کند. ولى آيا اساساً وظيفه گرائى مطلق ممکن است يا نه؟ آيا ممکن است در وراء انجام وظيفه هيچ امر ديگرى در نظر نباشد؟ اين سؤالى است که هم آن دسته از مکاتب غربى که مطلقاً وظيفه گرايند و هم آن دسته از متفکران اسلامى که معتقد به اصالت تکليف اند، بايد به آن پاسخ گويند.[1]


[1]. دائرة المعارف فلسفه اخلاق، ص 1187.