searchicon

کپی شد

سعادت در فلسفه اخلاق

يکى از مفاهيم مهم در اخلاق و فلسفه اخلاق، مفهوم سعادت است. واژه سعادت که در زبان انگليسى با happiness و در لاتين با eudaimonia به آن اشاره مى شود، از ديرباز نقشى اساسى در اخلاق و فلسفه اخلاق داشته است. مکاتب مختلف يونان باستان هر يک به گونه اى خاص، اين مفهوم را در نظام اخلاقى خود جاى داده و کارکردى ويژه براى آن در نظر گرفته اند. در نظام اخلاقى اسلام نيز مفهوم سعادت، مفهومى کليدى و محورى است که هرچند شباهت های زیادى با ديگر مفاهيم اين واژه در نظريه هاى اخلاقى گذشته دارد، ولى تفاوتى بزرگ نيز دارد که سبب شده تا فلسفه اخلاق اسلامى از اين حيث نيز ويژگى خاص و ممتاز داشته باشد.

در این جا دو پيش فرض قابل تصور است. پيش فرض نخست آن که افعال انسان داراى غايت است و پيش فرض دوم آن که غايت تمام افعال انسان ها واحد است. به نظر مى رسد براى قايل شدن به سعادت به عنوان غايت نهايى فعل اخلاقى، چاره اى جز پذيرش اين دو پيش فرض نيست؛ زيرا اگر کسى معتقد باشد که افعال انسان غايتى ندارد، يا آن که غايت دارد، ولى اين غايت واحد نيست، ديگر نمى تواند قائل شود که سعادت تنها غايت نهايى افعال اخلاقى انسان است. مگر آن که سعادت را امرى داراى مراتب بداند که هر مرتبه خود يک غايت است.[1]

اسلام به عنوان دين كامل، به گونه اى است كه سعادت همه افراد را متناسب با سطح شناخت و تعبد آنها فراهم مى كند؛ از اين رو در يک سطح، عوامل سعادت دنيايى انسان و اجتماع را معرفى و راه هاى رسيدن به آن را در اختيار نهاده است و در سطحى بالاتر سعادت اخروى آن دسته كه در پى لذّت پايدار و گريز از عذاب جاويد هستند، در سطح بالاترى سعادت واقعى احرار را در نظر گرفته است، كه دربردارنده بالاترين لذّات است، گرچه احرار در پى لذّت نيستند.

بنابراين به نظر مى رسد كه اخلاق اسلامى در بن و ريشه وظيفه گرا است، اما از آن جا كه اسلام دينى واقع گراست و بالاترين شناخت را از نوع انسان دارد، نوعى نتيجه گروى و غايت گرايى را براى ايجاد انگيزه در انسان در نظر گرفته است تا انسان هايى كه به علل گوناگون نتوانسته اند خود را به قافله احرار رسانند، نيز در اين مسير گام بردارند و به سعادت شايسته خود دست يابند.

پس نظام اخلاقى اسلام گرچه سطوح مختلف سعادت را براى سطوح مختلف انسان ها فراهم كرده است، ولى همان گونه كه مبدأ انسان (انّا للّه) بى نهايت است كه ، غايت نهايى (سعادت=اليه راجعون) او نيز بى نهايت است كه . در اين سير از بى نهايت تا بى نهايت، لذّت و رضايت، و كمال و معرفت گرچه غايت نهائى نيستند، ولى بى نهايت اند.[2]


[1]. ر.ک.جزوه درس فلسفه اخلاق استاد ملکيان.

[2]. بر گرفته از سایت معرفت