searchicon

کپی شد

زهد


مفهوم زهد

“زهـد” در لغـت يـعـنـى نداشتن حرص و رغبت به چيزى[1] و در اصطلاح عبارت است از: عـدم دلبـسـتـگـى بـه دنيا و مظاهر آن و چشم پوشيدن از برخى مواهب براى تأمين مصالح فردى و عمومى بالاتر. زهد در متون دینی به عنوان يكى از كمالات اخلاقى انسان شمرده شده است . پيامبر اكرم (ص) فرمود: “اگر مى خواهى خداوند تو را دوست بدارد، در دنيا زاهد باش.”[2] امام على (ع) فرمود: “زهد، اصل و ريشه ی دين است”.[3] بنابراین، زهد اسلامی از بالاترين مقامات براى انسان آرمان خواه و هدف دار است.

اركان زهد

ارکان زهد عبارت اند از:

1. بهره‏گيرى‏هاى مادى از جهان و تمتعات طبيعى، به تنهایی عامل تأمين كننده خوشى، بهجت‏ و سعادت انسان نيست.

2. سعادت فرد از سعادت جامعه جدا نيست. انسان از آن جهت كه انسان است، يك سلسله وابستگي ها و احساس مسئوليت هاى انسانى در باره کل جامعه دارد.

3. روح در مقابل بدن اصالت دارد و منبع مستقلى است‏ براى لذت و آلام و به نوبه خود، بلكه بيش از بدن نيازمند به تغذيه و تهذيب و تقويت و تكميل است.

با توجه به اين سه اصل است كه روشن مى‏گردد، چگونه اسلام رهبانيت را طرد مى‏كند، اما زهدگرايى را در عين جامعه‏گرايى و در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى مى‏پذيرد.[4]

زهد اسلامی دو جنبه دارد: جنبه روانى و جنبه عملى.[5]

بـعـد روانـى زهـد، عـدم دلبـسـتـگـى بـه دنيا و مظاهر آن است. بعد عملى زهد عبارت است از: چشم پوشيدن از برخى مواهب و لذت ها براى تأمين مصالح فردى و عمومى.

زهدى كه در حالات روحى انسان، متجلّى مى شود، از عالى ترين صفات مؤمنان است كه در هـمـه حـال و بـراى هـمه كس، مطلوب است. زهد به اين معنا، آزاد شدن انسان از اسارت تمايلات نـفـسـانـى و مـظـاهـر دنـيـوى اسـت. رسـيـدن بـه درجـات عـالى كمال براى انسان ممكن نيست، مگر با راسخ شدن چنين روحيه اى در او، كه جاذبه هاى مادى او را اسير نكرده و جهت نبخشد.

از دیدگاه روايات،[6] زهد مورد نظر اسلام، در آيه زير خلاصه مى شود: «تا آنكه بر آنچه از دست شما رفته است، تأسّف نخوريد و بدانچه به دست شما رسيده است، شاد نشويد.»[7] بـنـابـراين، زهد به معناى برخوردار نشدن از دنيا نيست، بلكه برخوردارى از دنيا و نعمت هاى الاهى است به طريقى كه موجب غفلت انسان نگردد. چنان كه امام صادق (ع) مى فرمايد: “زهـد در دنيا ضايع كردن مال و حرام نمودن حلال نيست، بلكه زهد در دنيا به اين است كه اعتماد تـو نـسـبـت به آنچه در دستت مى باشد، بيشتر نباشد از اعتمادت نسبت به آنچه در دست خداوند عزوجل است”.[8]

شهید مطهری (ره) در بیان تفاوت های زاهد و راهب می فرماید: «زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذت‏گرايى دورى مى‏جويند، ولى راهب از جامعه و تعهدات و مسئوليت هاى اجتماعى مى‏گريزد و آنها را جزو امور پست و مادى دنيايى مى‏شمارد و به صومعه و دير و دامن كوه پناه مى‏برد، اما زاهد به جامعه و ملاك هاى آن و ايده‏هاى آن و مسئوليت ها و تعهدهاى آن رو مى‏آورد. زاهد و راهب هر دو آخرت گرايند، اما زاهد آخرت‏گراى جامعه‏گراست و راهب آخرت‏گراى جامعه‏گريز. در لذت‏گريزى نيز ايندو در يك حد نمى‏باشند، راهب سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر و توليد فرزند را تحقير مى‏كند اما زاهد حفظ سلامت و رعايت نظافت و برخوردارى از همسر و فرزند را جزء وظيفه مى‏شمارد. زاهد و راهب هر دو تارك دنيايند، اما دنيايى كه زاهد آن را رها مى‏كند سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و اين امور را كمال مطلوب و نهايت آرزو دانستن است، ولى دنيايى كه راهب آن را ترك مى‏كند كار، فعاليت و تعهد و مسئوليت اجتماعى است. اين است كه زهد زاهد بر خلاف رهبانيت راهب در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى است و نه تنها با تعهد و مسئوليت اجتماعى و جامعه‏گرايى منافات ندارد، بلكه وسيله بسيار مناسبى است‏ براى خوب از عهده مسئوليت ها بر آمدن».[9]

متأسفانه برداشت‏هاى ناروا از منابع دينى و يا ناديده گرفتن سنت و سيره‏ حضرات معصومين (ع)نحله‏هاى گوناگونى را پرورانده كه جمعى در مسير افراط و گروهى در وادى تفريط، چهره‏ى زيباى زهد و ساده زيستى را مشوش ساخته‏اند. به گونه‏اى كه گاهى با شنيدن واژه‏ زهد، انزوا، تنهايى، دورى از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقى، و دعا و عبادت در گوشه‏اى آرام و فارغ از مشغله‏هاى زندگى در ذهن انسان تداعى مى‏گردد، در حالی كه اين معنا واژگونه ساختن حقيقتى ارزشى و آلوده ساختن مفهومى ملكوتى است.[10]

باسمه تعالی

زهد اسلامى و رهبانيت مسيحى

“رهبانیت” در لغت از ماده “رهب”  به معنای خوف و ترس آمیخته با پرهیز و اضطراب است،[11] و مراد از آن خوف و ترس از خدا است و در اصطلاح به معنای کناره گیری از مردم و گوشه گزینی است،[12] و از انواعی برخوردار است:

1. گوشه گیری کامل و همیشگی.

2. گوشه گیری ناقص و مقطعی.

گوشه گیری، قسم اول جایز نمی باشد، اما کناره گیری از مردم در زمان های محدود به منظور مناجات و بندگی ذات حق تعالی، اشکالی ندارد.

هر پیامبر و وصی پیامبری مدت کمی از عمر خود را در دوری از مردم به سر برده اند[13] و به نماز و راز و نیاز و فکر و ذکر پرداخته اند.[14]

منظور ما در این بحث رهبانیت از نوع اول است که در جوامع مسیحی و کلیسایی رایج است. تاريخ برجای مانده از مسيحيت نشان مى‏دهد كه رهبانيت به صورت فعلى در قرون اول مسيحيت وجود نداشته، و پيدايش آن بعد از قرن سوم ميلادى، هنگام ظهور امپراطورى رومى به نام” ديسيوس” و مبارزه شديد او با پيروان مسيح (ع) بوده است. آنها بر اثر شكست از اين امپراطور (خونخوار) به كوه‏ها و بيابانها پناه بردند”.[15]

“ويل دورانت” مسيحى می گوید: پيوستن” راهبه‏ها” (زنان تارك دنيا) به” راهبان” از قرن چهارم ميلادى شروع شد و روز به روز كار رهبانيت بالا گرفت تا در قرن دهم ميلادى به اوج خود رسيد.”[16]

قرآن کریم نیز در این زمینه می فرماید:”… رهبانيّتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم‏ ….”[17]، به همین دلیل، اسلام به شدت آن را محکوم کرده است.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: « رهبانیت در اسلام نیست».[18]

از جمله بدعت هاى مسيحيان در زمينه رهبانيت، “تحريم ازدواج” براى مردان و زنان تارك دنيا و ” انزواى اجتماعى” و پشت‏پا زدن به وظایف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعه‏ها و ديرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محيطى دور از اجتماع بود که در پی آن مفاسد زيادى در ديرها و مراكز زندگى رهبان ها به وجود آمد.

در دائرة المعارف قرن بيستم مى‏خوانيم:” بعضى از رهبان ها تا آن اندازه توجه به جنس زن را عمل شيطانى مى‏دانستند كه حاضر نبودند حيوان ماده‏اى را به خانه ببرند! مبادا روح شيطانى آن به روحانيت آنها صدمه بزند”! اما با اين حال تاريخ فجايع زيادى را از ديرها به خاطر دارد، تا آن جا كه به گفته” ويل دورانت”پاپ انيوسان” سوم يكى از ديرها را به عنوان فاحشه خانه توصيف كرد! و بعضى از آنان مركزى براى اجتماع شكم پرستان و دنياطلبان و خوشگذران ها شده بود تا آن جا كه بهترين شراب ها در ديرها پيدا مى‏شد.[19]

درست است كه زنان و مردان تارك دنيا (راهب ها و راهبه‏ها) خدمات مثبتى نيز انجام مى‏دادند، از جمله پرستارى بيماران صعب العلاج و خطرناك، همچون جذاميان، و تبليغ در نقاط بسيار دوردست و در ميان اقوام وحشى و مانند اين ها، و همچنين اجرای برنامه‏هاى مطالعاتى و تحقيقاتى، ولى در مجموع مفاسد آن به مراتب برترى داشت.

رهبانیت رایج در بین مسیحییان خلاف فطرت انسانی است و بدیهی است که مفاسد زیادی را در پی داشته باشد. در ذیل به گوشه ای از این مفاسد اشاره می شود:

1. با روح مدنی بودن آدمی می جنگد و جوامع انسانی را به انحطاط و عقب گرد می کشاند.

2. منجر به انحرافات اخلاقی، تنبلی، بدبینی، غرور، عُجب و خودبینی و مانند آن می شود.

3. ترک ازدواج که از اصول رهبانیت است نه فقط کمالی نمی آفریند، بلکه موجب پیدایش عقده ها و بیماری های روانی می گردد.

امام علی (ع) در باره راهبان در ذیل آیه: «بگو به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها هستند که تلاش هایشان در زندگی دنیا کم شده با این حال گمان می کنند کار نیک انجام می دهند».[20] حدیثی زیبا فرموده اند: «یکی از مصادیق بارز آنها رهبانها هستند که خود را در ارتفاعات کوه ها و بیابان ها  محبوس داشتند و گمان می کردند کار خوبی انجام می دهند».[21] بنا براین، رهبانیت رایج بین مسیحیان از نظر اسلام مردود است، ولی اسلام برای رشد و تعالی انسان ها زهد اسلامی را ارائه و تأیید نموده است.

باسمه تعالی

زهد و تجدد

يكى از كمالات اخلاقى انسان زهد و ساده زيستى است و در متون دينى ما در باب مخالفت با تجمّلات دنيوى و دنياگرايى تأكيدات فراوانى شده است. در قرآن كريم خداى بزرگ به پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايد: “به شكوفه‏هايى كه در دست ديگران است و ما به آنان داده‏ايم چشم مدوز؛ زيرا ما مى‏خواهيم آنان را با آن شكوفه‏ها بيازماييم، ولى رزق پروردگار تو بهتر و ماندنى‏تر است”.[22]

شكوفه‏هاى دنيا براى كسى ميوه نخواهد داد. عالم طبيعت چنان سرد است كه تا اين شكوفه‏ها بخواهد به بار نشيند و به ثمر تبديل شود، سرماى زودرس طبيعت از راه مى‏رسد و شكوفه‏ها مى‏ريزد.[23]

اما ديدگاه‏هاى مختلف در باب زهد و پارسايى در طول تاريخ موجب بروز تفاسير گوناگون در عرصه‏ى فرايندهاى اجتماعى گشته است و متأسفانه برداشت‏هاى ناروا از منابع دينى و يا ناديده گرفتن سنت و سيره‏ى حضرات معصومين (ع) نحله‏هاى گوناگونى را پرورانده كه جمعى در مسير افراط و گروهى در وادى تفريط، چهره‏ زيباى زهد و ساده زيستى را مشوش ساخته‏اند. به گونه‏اى كه گاهى با شنيدن واژۀ‏ زهد انزوا، تنهايى، دورى از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقى، و دعا و عبادت در گوشه‏اى آرام و فارغ از مشغله‏هاى زندگى در ذهن انسان تداعى مى‏گردد، در حالي كه اين معنا واژگونه ساختن حقيقتى ارزشى و آلوده ساختن مفهومى ملكوتى است.

امام صادق (ع) مى‏فرمايد: “زهد نه آن است كه مال دنيا را تباه كنى و نه آنكه حلال آن را بر خود حرام گردانى، بلكه زهد آن است كه اعتمادت به آنچه نزد حق است، بيش از آن باشد كه در نزد خودت يافت مى‏شود”.[24]

و به فرموده‏ اميرالمؤمنين على (ع): “زهد در يك آيه از قرآن بيان شده است آن جا كه مى‏فرمايد: تا آن كه به خاطر از دست دادن چيزى متأسف و متأثر نشويد و بر آنچه به دستتان رسيده فرحناك نباشيد”.[25]

لذا پارسايى و زهد دل بستن به امر باقى و نوميد گشتن نسبت به امور فانى است. جدايى از تعلقّات دنيوى و قرب به ملكوت است. سبك بال گشتن براى پرواز در آسمان فضايل و ملكات انسانى است.

حال آيا رشد و كمال و تعليم و تربيت و سعادت مندى مانع پارسايى است يا ياور آن؟ كدام مكتب و آيين همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيرى علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟

مگر نه اين است كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند: “علم را طلب نمایيد و لو اين كه در چين باشد.[26] و فراگيرى آن را بر همگان ضرورى دانستند”.[27]

در روايتى اميرالمؤمنين على (ع) تمام مواضع دنيا را جهل مى‏نامد مگر جايگاه علم را كه روشنى و فروغ است[28]، و اين به صراحت قدر و شايستگى علم و حقارت دنيا و دلبستگى به آن را بيان مى‏سازد.

اما در باب نسبت بين دين اسلام و پيشرفت بايد گفت: از لحاظ تاريخى اسلام همواره به نو شدن تمايل نشان داده است اما اين نو شدن لزوماً به معناى مدرنيسم و نو شدگى غربى نيست. واژه مدرنيته از واژه‏ لاتين (Modernus) به معناى نو و تازه گرفته شده است. مدرنيته يعنى نو شدن و نوشدگى و در برابر هر گونه تعلّق به گذشته و سنت قرار مى‏گيرد، هر چند وجوه اشتراكى نيز با آن دارد. براى نمونه مى‏توان به علم گرايى جهان اسلام كه يكى از الگوهاى نوشدن غربى بود اشاره كرد. توجه به حقوق بشر، عقل گرايى، مدارا با مخالفان و غير هم كيشان كه همگى از مظاهر نو شدن غربى به شمار آمده‏اند ريشه در تمدن اسلامى داشته و برگرفته از آن هستند. بحث آزاد در حوزه‏ معارف دينى و گريز از جزميّت نيز از ديگر آموخته‏هاى تجدّد غربى از جهان اسلام است.[29]

اما نكته‏ حائز اهميت اين است كه ترقّى، پيشرفت و نو شدنى مورد نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفسانى و تعلقات دنيوى نسازد، بلكه او را از هوى و هوس برهاند. به فرموده‏ امام على (ع): هر آن علمى كه مورد تأييد و امضای عقل نباشد گمراهى و ضلالت است.[30] وقتى تساوى دو روز انسان از منظر اسلام غبن و خسران محسوب شود اين بهترين معناى رشد و بالندگى است.

براى اطلاع بيشتر رواياتى چند درباره موضوع بحث ذكر مى‏شود.

امام صادق (ع): “كسى كه از مقتضيات زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات واقع نمى‏شود”.[31]

امام على (ع): “سزاوار است انسان عاقل رأى خردمندان را به رأى خود بيفزايد و دانش علما را بر دانش خويش اضافه نمايد”.[32]

امام على (ع): “تجارب آدمى پايان ندارد و معلومات انسان عاقل به وسيله‏ى تجربه همواره در افزايش و فزونى است”.[33]

امام موسى بن جعفر (ع): “از ما نيست آن كس كه دنياى خود را براى دينش يا دين خود را براى دنياى خويش ترك گويد”.[34]


[1]– لسان العرب، ج‏3، ص: 197- لغت نامه دهخدا.

[2] (اءِنْ اَرَدْتَ اَنْ يُحِبَّكَ اللّهُ فَازْهَدْ فِى الدُّنْيا)، محجّة البيضا، ج 7، ص 351.

[3] (اَلزُّهْدُ اَصْلُ الدّينِ)، شرح غرر الحكم ، ج 1، ص 131.

[4] استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صص218-220.

[5] اقتباس از كتاب درآمدى بر اقتصاد اسلامى ، ج 1، ص 402به بعد.

[6] بحارالانوار، ج 70، باب الزهد و درجاته .

[7] (لِكَيْلا تَاءْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِماآتاكُمْ)، حديد، آيه 23.

[8] بحارالانوار، ج 70، ص 310.

[9] سیری در نهج البلاغه، ص221.

[10] اقتباس از سؤال 42، زهد و تجدد.

[11]مفردات راغب.

[12] نک: التعریفات، سید شریف علی بن محمد جرجانی، باب غین، اصطلاحات الصوفیه، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، باب خاء؛ تفسیر المیزان، ج 19 ص 173.

[13] معراج السعادة، ص 569.

[14] اقتباس ازسؤال 934، گوشه گیری و رهبانیت.

[15] دائرة المعارف قرن بيستم” ماده” رهب”. تفسير نمونه، ج‏23، ص: 388.

[16] تاريخ” ويل دورانت” جلد 13 صفحه 443.

[17] حدید،27 رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ.

[18] دعائم‏الإسلام ج  2، ص193ح701 و عن رسول الله ص أنه نهى عن الترهب قال لا رهبانية في الإسلام تزوجوا فإني مكاثر بكم الأمم و نهى عن التبتل و نهى النساء أن يتبتلن و يقطعن أنفسهن من الأزواج – مجمع البحرین ماده رهب.

[19] تفسير نمونه، ج‏23، ص: 390 به نقل ازتاریخ تمدن ويل دورانت جلد 13 صفحه 443.

[20] قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا وهم یحسبون انهم یحسنون صنعا؛ کهف، آیه 103 و 104.

[21] هم الرهبان الذین حبسوا انفسهم فی السواری؛ کنزالعمال، ج 2، حدیث 4496.

[22] قرآن كريم سوره طه آيه 131.

[23] جوادى آملى عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، مراحل اخلاق در قرآن، ص172.

[24] مجلسى محمد باقر، بحارالأنوار ج 67  ص310.

[25] همان مصدر

[26] رى شهرى محمد، (حسينى سيد حميد) – منتخب ميزان الحكمة – روايت شماره 4480.

[27] كلينى محمد بن يعقوب – الكافى – 1/30/1.

[28] مجلسى محمد باقر، بحارالأنوارج 75  ص321

[29] بازتاب انديشه، مركز پژوهش‏هاى اسلامى صدا و سيما – شماره 20 ص 21.

[30] آمدى عبدالواحد، غرر الحكم ص 384.

[31] حرّانى حسن، تحف العقول ص 356.

[32] آمدى عبدالواحد، غرر الحكم ص 384.

[33] همان مصدر، ص 42.

[34] مجلسى محمد باقر، بحارالأنوار  ج 1ص .171