searchicon

کپی شد

زمان از نظر فلسفه

در مورد زمان، فیلسوفان می گویند: در دنیایی که در آن زندگی می کنیم تغییر و جابه جایی را می بینیم؛ مثلاً یک دانه گندم وقتی کاشته می شود، شروع به حرکت و تغییر می کند. چهره و شکل های متفاوت به خود می گیرد. در عین این که یک چیز است، صورت های مختلف پیدا می کند و این صورت ها همه یک جا وجود ندارند، بلکه تحقق هر صورت و شکلی متوقف بر از بین رفتن صورت و شکل قبلی است. این نوع تغییر و جابه جایی را حرکت می نامند. حرکت؛ تبدیل شدن استعداد و قابلیت هر چیزی، به فعلیت و عینیت و استمرار داشتن این حالت است. از آن جا که این تبدیل شدن به صورت دفعی صورت نمی گیرد، بلکه به تدریج و آرامی است، آن را حرکت می نامند و نتیجه می گیرند که هر حرکتی به شش چیز نیاز دارد: 1. مبدأ حرکت، 2. هدف و نهایت حرکت، 3. مسافت حرکت یا مقوله ای که حرکت در آن جاری است، 4. موضوع حرکت؛ یعنی متحرک و آن چیزی که در حرکت است، 5. فاعل حرکت یا محرِّک، 6. مقداری که به آن حرکت اندازه گیری شود.[1]

در تبیین زمان گفته می شود: در اطراف خود حوادثی را به صورت پشت سر هم مشاهده می کنیم که حوادث بعدی متوقف بر حوادث قبلی است و هیچ گاه با هم در یک آن جمع نمی شوند. از طرف دیگر با هم مستقل هستند و می بینیم این بعدی و قبلی یک نوع عرض هستند که محتاج به معروض هستند به گونه ای که اگر آن معروض نباشد اینها نیز وجود نخواهند داشت و آن معروض همان حرکت است. پس در تعریف زمان باید گفت زمان مقدار مستقل غیر قار و ثابتی است که عارض حرکت است؛[2] بنابراین با دقت و تحلیل حرکت، زمان بدست می آید.



[1]. طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 201.

[2]. همان، ص 214.