searchicon

کپی شد

روابط حکومت آل‌بویه با حکومت حمدانیان

در خصوص رابطه آل‌بویه با حمدانیان که دو دولت شیعی امامی بودند، باید گفت: به‌رغم یکی‌بودن مذهبشان، میان آنان اختلاف زیادی بوده و همواره رابطه آن‌ها خصمانه بوده است. روابط میان این دو خاندان شیعی را می‌توان به‌دو دوره مجزا و متمایز از هم تقسیم کرد: 1. دوره معزالدوله و فرزندش بختیار؛ 2. دوره عضدالدوله و حاکمان بعدی.

دوره اول: دوره معزالدوله و فرزندش بختیار

در دوره اول، حاکمیت حمدانیان بر جزیره[1] و شام پذیرفته شده بود و آل‌بویه به‌فکر تسلط بر این اراضی نبودند؛ گرچه معزالدوله چندین بار توانست ناصر الدوله را شکست دهد، ولی هر بار از درِ آشتی و صلح در آمد و به‌بغداد بازگشت. دلیل این کار معزالدوله؛ عدم استحکام پایه‌های حکومت آل‌بویه از طرفی و مقتدر‌بودن حمدانیان برای حفاظت از سرحدّات (مرزهای) شام از سوی دیگر بود؛ از این رو، امور سرحدّات شام را به‌عهده سیف‌الدوله حمدانی گذاشته و حتی از وی درخواست مالیات هم نکردند.

حمدانیان از زمان ابوالهیجا؛ پدر ناصرالدوله تقریباً در جزیره استقلال داشته و در امور بغداد نیز دخالت می‌کردند و یک بار هم ناصرالدوله به‌بغداد دست یافت و منصب امیر الامرایی را از آنِ خود کرد.

«بختیار»؛ پسر معزالدوله نیز در برابر بنی‌حمدان، سیاست منفعت‌جویی را در پیش گرفت و با توجه به درگیری پسران ناصرالدوله گاهی طرف ابوتغلب؛ فرزند ناصرالدوله را رعایت می‌کرد و چون منافع مهم‌تری را در نزدیکی با حمدان، رقیب ابوتغلب می‌دید، به‌سوی او متمایل شده تعهداتش را در برابر ابوتغلب به‌فراموشی می‌سپرد.

چنان‌که بیان شد، روابط حاکمان آل‌بویه با حمدانیان همواره خصمانه بوده، گرچه در آغاز تسلط آل‌بویه بر بغداد و پس از چندین درگیری، گاهی میان ناصرالدوله حمدانی و معزالدوله، صلح‌نامه‌هایی نوشته می‌شد.

ابن خلدون درباره علت بروز اولین درگیری میان ناصرالدوله حمدانی و معزالدوله در سال 334 ق، چنین بیان داشته است: «هنگامی‌که معزالدولۀ بن بویه بر بغداد استیلا پیدا کرد، المستکفی را خلع کرد، ناصرالدوله از این امر به‌خشم آمد و از موصل روانه عراق گردید. معز‌الدوله نیز سرداران خود را به‌مقابله با او فرستاد».[2]

در این گزارش، ناصر الدوله آغازگر جنگ معرفی شده است، در حالی‌که مسکویه در گزارش خود چنین بیان می‌دارد: «معزالدوله لشکری را به‌سوی موصل فرستاد و جنگ میان آنان در منطقه عکبرا صورت گرفت. معزالدوله خود نیز همراه المطیع؛ خلیفه عباسی به عکبرا رفت. ناصرالدوله عدم حضور دشمن را در بغداد غنیمت شمرد و برادرش؛ ابوالعطاف جبیر بن عبدالله بن حمدان را برای تصرف آن‌جا روانه کرد. او با کمک ابوجعفر بن شیرزاد که در بغداد پنهان شده و از پناه‌گاه بیرون آمده بود، وارد بغداد شده و به نام ناصرالدوله در بغداد حکومت برقرار کردند. خود ناصرالدوله نیز بلافاصله وارد بغداد شد. گرچه ناصرالدوله بر بغداد مسلط شد و حتی نام خلیفه عباسی (المطیع) را از خطبه انداخت، اما جنگ میان او و معزالدوله به‌پایان نرسید و جنگ در بغداد ادامه پیدا کرد و در نهایت، ناصرالدوله از معزالدوله شکست خورد و فرار کرد و معزالدوله مجددا بر بغداد مسلط شد. پس از آن، میان آن دو صلح‌نامه‌ای تدوین شد که بر اساس آن مقرر گردید که ناصرالدوله در برابر تسلط بر منطقه تکریت در شمال عراق و منطقه مصر و شام، مالیاتی به بغداد، مرکز خلافت عباسی بپردازد».[3]

گرچه صلح‌نامه‌ای میان ناصرالدوله و معزالدوله امضا شده بود، اما به‌سبب کارشکنی‌های ناصرالدوله و عدم پرداخت مالیات و مقرری تعیین شده، درگیری‌هایی در سال‌های 337 و 347 ق به‌وقوع پیوست که در جنگ اخیر با کمک و شفاعت سیف‌الدوله حمدانی، مجدداً صلح‌نامه‌ای امضا شد که البته این صلح‌نامه میان معزالدوله و سیف‌الدوله از طرف ناصرالدوله برقرار شد؛ زیرا معزالدوله از صادر‌کردن فرمان به‌نام ناصرالدوله خودداری می‌کرد. بر اساس این صلح‌نامه، مقرر شد که سالانه مبلغ /000/000/90 درهم به معزالدوله پرداخت شود. بدین ترتیب، ناصرالدوله مجدداً به‌قلمرو خود بازگشت. معزالدوله در سال 352 ق، به‌سبب نقض صلح‌نامه توسط ناصرالدوله به موصل لشگرکشی کرده، به‌طور رسمی ناصرالدوله را عزل و پسر او ابوتغلب را جانشین وی کرد.

 

دوره دوم: دوره عضدالدوله و حاکمان بعدی

در دوره دوم، درگیری بین آل‌بویه به‌فرماندهی عضدالدوله، و حمدانیان به‌فرماندهی ابوتغلب حمدانی ادامه یافت. در این درگیری‌ها سرانجام عضدالدوله موفق شد قلعه‌های حمدانیان را تصرف کند. وی پس از فتح منطقه جزیره و نظم‌بخشیدن به این منطقه، در سال 368 ق به‌بغداد بازگشت.

اختلاف میان فرزندان ناصرالدوله و کشمکش آنان بر سر قدرت، از جمله اسباب تباهی سلطه ایشان در موصل بود، با این حال سقوط حمدانیان در موصل، به‌معنای ناپدید شدن آنان از صحنه تاریخ نیست؛ زیرا دولت آنان تا اواخر قرن چهارم قمری در حلب برپا بود.

با مطالعه تاریخ روشن می‌شود که آل‌بویه آن‌جا که سیاست یا خوی مال‌اندوزی آن‌ها اقتضا می‌کرد بر شیعیان قلمرو خود یا حاکمان مدعی تشیع هم می‌تاختند، چنان‌که عضد الدوله، رئیس علویان عراق؛ «محمدبن یحیی علوی حسینی» را گرفت و یک میلیون دینار از اموال او را مصادره کرد. هم‌چنین ابو احمد حسینی موسوی، پدر شریف رضی (سید رضی) و برادر او ابوعبدالله را در بند کرده، به‌شیراز فرستاد.[4]

 

[1]. اقلیم جزیره یا میان‌رودان (به عربی: الجزيرة) منطقه‌ای جغرافیایی واقع در بخشی از کردستان عراق و سوریه و ترکیه می‌باشد که کوه‌های آناتولی و رودهای دجله و فرات آن‌را احاطه کرده‌اند. نام تاریخی بخش بالایی میان‌رودان (بین‌النهرین علیا) است و سه شهر اصلی آن رقه (در شمال سوریه) و موصل (در شمال عراق) و آمد (در جنوب شرقی ترکیه) بوده ‌است. این منطقه عمدتاً کُردنشین می‌باشد. به اقلیم جزیره، جزیره اَقور و جزیره قور هم گفته‌اند.

[2]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقیق: شحادة، خلیل، ج 3، ص 523.

[3]. انطیقه چی، ناصر و صفري فروشانی، نعمت االله، بررسی روابط دولت‌هاي شیعی در قرن چهارم هجري، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال هشتم، شماره سوم، ص 18 – 20، به‌نقل از: مسكويه الرازى، ابو علی، تجارب الأمم، تحقيق: امامى، ابو القاسم، سروش، چاپ دوم، تهران، 1379ش، ص 121 – 139.

[4]. برگرفته از: بررسی روابط دولت‌هاي شیعی در قرن چهارم هجري، همان.