searchicon

کپی شد

رجزهای حضرت عباس (علیه السّلام)‏ در روز عاشورا

«رَجَز» عبارت از شعری ناگهانی است که جنگ‌جو برای ستودن خود و توصیف حَسَب و نَسَب خویش با آهنگی حماسی می‌خواند و دارای مفاهیمی دال بر خوار شمردن دشمن است. گاهی اوقات افراد از اشعار دیگر شاعران نیز بهره می‌گرفتند.[1]

حضرت عباس (علیه‌السلام) از جمله رجزخوانانی است که در کربلا رجزهای ماندنی و تاریخی ایراد کرده است. رجزهای او نشان از توان والای وی در سخندانی است که توانسته آن را به تناسب حال و هوای میدان نبرد و رویدادهایی که به‌وقوع پیوسته و در همان لحظه شاهد آن بوده، به شعر درآورد.

  1. رجز حضرت عباس (علیه‌السلام) پس از شهادت برادرانش:

أقسَمتُ بالله الأعَزّ الاعظم ** و بالحُجُور صادقاً و زَمزمٍ  ___  و ذُوالحَطیم و الفنا المُحَرّم ** لَیُخضَبَنّ الیوم جسمی بالدّم اَمامَ ذی الفضل و ذی التّکرُّم ** ذاکَ حُسَینُ ذوالفَخَار الأقدم.

قسم صادقانه به خداوندی که عزیزترین و عظیم‌ترین است ** قسم به حجر و زمزم  _ قسم به صاحب حطیم، قسم به فنا قسم به محرم ** امروز تنم با خون خضاب می شود ** پیشاپیش کسی که صاحب فضیلت و کرامت است ** و آن فرد، حسین (علیه‌السلام) صاحب افتخارات و مقدم بر همه است.[2]

  1. رجز آن‌حضرت برای رسیدن به شریعه فرات:

أاُقَاتِلُ الیومَ بِقلبٍ مَهنَدٍ  ***  اَذُبُّ عن سِبطِ النَّبی احمدٍ ___ اَضرِبُکُم بِالصَّارِمِ المُهَندِ  ***  حتّی تَحِیدُوا عَن قتال سیّدی

إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ  ***  نَجلُ عَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ.

امروز با اطمینان کامل، جنگ سنگینی با شما می کنم  ***  و در دفاع از فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آٔله) جانفشانی می‌کنم ___ آن قدر با شمشیر هندی بر شما می زنم  ***  تا دست از جنگِ با مولا و سرورم بردارید ___ من عباس، صاحب عشق و محبت اهل البیت هستم  ***  فرزند امام علیِ طاهر و پاکیزه (علیه السلام) و تأیید شده خداوندم.[3] برخی از نویسندگان اهل سنت نوشته است: آن حضرت، زمانی این رجز را می خواند که تیرهای فراوانی به بدنش اصابت کرده بود.[4]

  1. رجز ابوالفضل العباس (علیه السلام) در راه برگشت از شط فرات به به خیمه‌ها:

آن‌حضرت بعد از برداشتن آب از شط فرات، به‌سوی خیمه‌ها حرکت کرد تا آب را به خیمه برساند؛ ولی دشمن، مسیر را بسته بود. در آن هنگام، حضرت ابوالفضل (علیه السلام) این رجز را می‌خواند، می‌جنگید و به پیش می‌رفت:

یا نَفسُ مِن بعدِ الحسین هُونی   ***  و بعدَهُ لاکُنتَ أن تَکُونِی ** هذا الحُسَینُ واردُ المَنُون  ***  و تَشرَبینَ بارِدَ المَعین هیهاتَ مَا هَذَا فِعالُ دِینِی  ***  و لافِعَالُ صادِقِ الیَقِینِ.

ای نفس! زندگی پس از حسین چه معنایی دارد؟! ** بعد از او زنده نباشی که زندگی را ببینی ___این حسین است که در مشکلات افتاده است ** تو می خواهی آب خنک و گوارا را بیاشامی؟! ___ این کار در آداب و فرهنگ من هرگز وجود ندارد ** این عمل از فرد صادق حقیقی به دور است.[5]

لشکر ابن سعد اطرافش را گرفتند و تیربارانش کردند؛ به‌گونه‌ای که تیرهای بسیاری بر بدنش بود. حضرت، این رجز را می‌خواند و می‌جنگید تا آب را به خیمه‌ها برساند:

لا أرهَبُ المَوتَ إذا المَوتُ رَقَا  ***  حَتَّی اَواری فی المَصَالیتِ لَقَی  ___  نفسی لِنَفس المُصطَفی الطُّهرِ وَقَا  ***  إنّی أنا العبّاسُ اُغدُو بِالسَّقا  ___  و لا اَخَافُ الشَّرَّ یوم المُلتَقَی.[6]

زمانی که مرگ فراگیر شده و از همه وجود انسان آدم بالا می‌رود ** من از مرگ فرار نمی‌کنم تا این‌که با مرگ روبه‌رو شوم و آن را (مانند لباسی بر قامت خودم) بپوشم ___ جانم به فدای جانِ پیامبر پاک؛ (امام حسین) باد که در خطر واقع شده است ** من عباس هستم که پیمان سقائی بسته‌ام ___ در روزی که نیکی و زشتی با هم ملاقات کرده و درگیر می‌شوند ** من از سختی‌ها نمی‌ترسم و با آن روبه‌رو می‌شوم.

  1. رجز عباس بن علی (علیهماالسلام) پس از قطع شدن دستانش؛ پس از قطع شدن دست راست حضرت:

و الله إن قَطَعتُمُوا یَمِینی  ***  إنّی اُحامی أبداَ عَن دینی ___ و عَن امام صادق الیقین  ***   نجلِ النّبی الطّاهر الأمین. به خدا قسم! گرچه دست راستم را قطع کردید ** من همیشه و در هر حال از دینم حمایت می کنم ___ و از امام صادق و برحق ** و پسر پیامبر طاهر و امین حمایت می‌کنم.[7]

پس از قطع شدن دست چپ حضرت:

یا نفسُ لاتَخشَی مِنَ الکُفّار  ***  و اَبشری برحمة الجبّار  ___  مع النّبیّ السّیّد المختار  ***  قَد قَطَعوا بِبَغیِهِم یَساری فأصلِهِم یا ربّ حَرَّ النّار.

ای نفس! از کفار نترس ** تو را به رحمت خداوند جبار بشارت می‌دهم ** و در بهشت، به هم جواری با پیامبری که آقا و برگزیده است، بشارت می‌دهم ___ این‌ها با سرکشی و طغیان [در دین] دست چپم را قطع کرده‌اند ** خداوندا! این‌ها را به آتش سوزان جهنم داخل کن.[8]

[1]. صدر سید جوادی، احمد، خرمشاهی، بهاء الدین، فانی، کامران، دایره المعارف تشیع، ج 8، ص 178.

[2]. ابن اعثم کوفی، أحمد بن اعثم، کتاب الفتوح‏، تحقيق: شيرى، على، ج 5، ص 114.

[3]. قاضى نعمان مغربى، نعمان بن محمد، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار (عليهم‌السلام)، ج 3، ص 192.

[4]. قندوزى حنفی،‏ سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة لذو القربى، ج 3، ص 67.‏

[5]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 45، ص 41.

[6]. ابن شهر آشوب، محمد بن على،‏ مناقب ‏آل أبي طالب (عليهم السلام)، ج 4، ص 108.

[7]. همان.

[8]. همان؛ با اقتباس از سایت دانشنامه اسلامی.