searchicon

کپی شد

رابطه ایمان با عمل

ايمان واقعى ملازم با عمل به دستورات شرع است، لذا اظهار ايمان و اسلام بدون عمل به دستورات خدا و رسول (ص) – گرچه سبب اجراى احكام ظاهرى اسلام بر فرد است – مفيد هدايت و سعادت واقعى او نخواهد بود؛ از اين رو قرآن كريم دستيابى به حيات طيبه را منوط به ايمان و عمل صالح توأمان مى‏داند.[1]

كسى كه تنها يكى از اين دو را دارد؛ يعنى یا ادعاى ايمان دارد و عمل نمى‏كند، يا صالح است ولى ايمان ندارد، بسان مرغى كه يك بال دارد و هرگز قادر به پريدن و اوج گيرى و صعود بر قله سعادت و كمال نیست، مگر اين كه تغيير روش دهد و ايمان خود را با عمل صالح یا عمل صالح خود را با اظهار اسلام و پذيرش معارف عاليه‏ آن توأم نمايد تا از اين راه مقرب درگاه الهى شود و به بهشت درآيد. هر چه درجه معرفت انسان نسبت به اسلام، ایمان و دستورات خدا و رسول (ص) بالاتر رود و عمل او به دستورات شرع بیش تر و خالص تر باشد، درجه ایمان او نیز بالاتر خواهد رفت.

در اينجا لازم است به چند نكته اشاره شود:

1. بين ايمان و عمل صالح رابطه‏اى متقابل وجود دارد. هر چه ايمان قوى‏تر باشد، كيفيت و كميت اعمال صالح و اجتناب از عصيان و طغيان نيز بيشتر است و هر چه به اعمال صالح و اجتناب از كبائر عنايت بيشترى شود، ايمان نيز در قلب، رسوخ بيشترى مى‏يابد تا آن جا كه انسان به سعادت نهايى‏اش مى‏رسد و در فراز قله‏ انسانيت سرافرازانه جلوه‏گر مى‏شود؛ و برعكس، گناهان و اصرار بر آنها سبب محو تدريجى ايمان از قلب مى‏گردد و صدور گناه نشانه‏ ضعف ايمان است.

2. تصديق ساير انبيا و كتب اصيل ايشان، مستلزم عمل به شريعت آنها نمى‏باشد؛ زيرا شريعت برخى از آنها تنها مخصوص قوم خودشان بوده و شريعت برخى ديگر نيز با آمدن شريعت و كتاب بعدى منسوخ گشته است؛ يعنى تاريخ عمل به آنها منقضی شده است. پس تصديق آنان به معناى پذيرش آنها به عنوان پيامبر خداوند و احترام به مقامات و زحمات آنها است، نه عمل به شريعت ایشان.

3. اهم اعمال عبادى كه يك مسلمان را از غير مسلمان جدا مى‏كند، تحت عنوان “فروع دين” مشهورند و يادگيرى و عمل به همه‏ آنها، بر كسانى كه اين تكاليف بر عهده‏ ايشان مى‏آيد، ضرورى است .

از سوى ديگر عدم عمل به آنها، بدون انكار ضرورتشان، نيز سبب سقوط انسان از درجات بهشت مى‏گردد و اگر تا آخر عمر استمرار يابد و جبران نشود، سبب عقاب دايم خواهد گشت.

4. ايمان بايد مطلق باشد، زيرا اصولاً ايمان تبعيض بردار نيست. اگر كسى واقعاً مسلمان و مؤمن است، نمى‏تواند بگويد: من تنها بخشى از معارف دينى را پذيرفته و تنها به بخشى از احكام تكليفى عمل مى‏كنم؛ زيرا از ديدگاه قرآن اين چنين رفتارى، هواپرستى و مطابق ميل خود عمل كردن است و كفر محسوب مى‏شود؛ نه ايمان به خدا و روز جزا و نبوت انبيا.[2]

5. ايمان و عمل صالح داراى مراتب و شدت و ضعف مى‏باشند. همه مؤمنان صالح در يك درجه واقع نمى‏شوند و رتبه همه در پيشگاه الهى و در بهشت يكسان نيست. پس بايد در تعميق ايمان و ارتقاى كميت و كيفيت عمل صالح با كسب معارف حقه و دقت و همت بيشتر كوشيد تا به مراتب بالاتر دست يافت.[3]

6. انكار هر يک از اصول اعتقادی اسلام و همچنین انكار وجوب هر يک از واجبات که وجوب آنها ضرورى باشد و همچنین انكار حرمت هر يک از محرماتی که حرام بودن آنها ضرورى باشد به منزله‏ انكار ضروريات دين است و با شرايط خاصى سبب خروج از اسلام مى‏گردد و مرتكب آن، مرتد محسوب مى‏شود.



[1]. نحل، 97، بقره، 103 ، نساء، 122 و 57.

[2]. بقره، 85، نساء، 151 و 150.