searchicon

کپی شد

دید گاه ها دربارۀ طوفان نوح (علیه السلام)

در طول تاریخ بعد از وقوع طوفان نوح (علیه السّلام) دید گاه های متفاوتی دربارۀ آن بیان شده و در تاريخ امت‏هاى قديم، جسته و گريخته ذكرى از مسئله طوفان آمده است، که در اینجا به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
1. بعضى از آن سخنان، با مختصر اختلافى مطابق با خبرى است كه در سفر تكوين تورات آمده و بعضى ديگر با مختصر توافقى مخالف آن است.
نزدیک ترین خبر به سفر تکوین، اخبار كلدانيان است، ایشان همان قومى هستند كه حادثه نوح در سرزمينشان رخ داد. «برهوشع» و «يوسيفوس» از اين قوم نقل كرده‏اند؛ بعد از اینکه «اوتيرت» پدر «زيزستروس» از دنيا رفت، پسر در عالم رؤيا ديد كه به او گفتند به زودى آبها طغيان مى‏كند، و تمام افراد بشر غرق مى‏شوند، از اینرو به او دستور دادند كه سفينه‏اى بسازد تا به وسيله آن خودش و اهل بيت و خواص و دوستانش را از غرق شدن حفظ كند، او نیز همین کار را انجام داد، و اين روايت به این جهت كه طوفان را مخصوص دوران جبارانى دانسته كه فساد را در زمين گسترش دادند و خدا آنان را با عذاب طوفان عقاب كرد، مطابق روايت سفر تكوين است.
2. بعضى از انگليسى‏ها به الواحى از آجر دست يافتند كه در آن اين روايت با حروف ميخى نوشته شده و متعلق به دوره «آشور بانيپال» بود، يعنى حدود ششصد و شصت سال قبل از ميلاد مسيح بوده و خود آن از نوشته‏اى متعلق به قرن هفتم قبل از ميلاد نقل شده بود، در نتيجه نمى‏تواند از سفر تكوين تورات گرفته شده باشد چون قديمى‏تر از آن بوده است.
3. يونانيها نيز خبرى از طوفان، روايت كرده‏اند و اين خبر را افلاطون در كتابش به اين مضمون آورده كه: كاهنان مصرى به «سولون» حكيم يونانى گفتند: آسمان، طوفانى در زمين بپا كرد كه وضع زمين را به كلى تغيير داد و چند نوبت و به طرق مختلف بشر روى زمين هلاک گرديد، و اين امر باعث شد كه انسان هاى عصر جديد هيچ اثر و معارفى از آثار انسان هاى قبل از خود را در دست نداشته باشند «مانيتون» داستان طوفان را آورده و تاريخ آن را بعد از «هرمس اول» كه بعد از «ميناس اول» بوده ذكر كرده است، و به حسب اين نقل نيز، تاريخ طوفان قديم‏تر از تاريخى است كه تورات براى آنان ذكر كرده. و از قدماى يونان روايت شده كه در قديم طوفانى عالم‏گير حادث شد و همه روى زمين را فرا گرفت، تنها «دوكاليون» و همسرش «بيرا» از آن نجات يافتند.
4. و از قدماى فرس -ايرانيان- نيز روايت شده كه گفته‏اند خدا طوفانى بپا كرد و زمين را كه به دست اهريمن -خداى شرور- مالامال از فساد و شر شده بود غرق كرد، و گفته‏اند كه اين طوفان نخست از داخل تنورى آغاز گرديد، تنورى كه در خانه عجوزه «زول كوفه» واقع بود و اين عجوزه هميشه نان خود را در اين تنور مى‏پخت، و ليكن مجوسيان منكر طوفانى عالم‏گير بوده و گفته‏اند كه طوفان مورد بحث تنها در سرزمين عراق بوده و دامنه‏اش تا به حدود كردستان نيز كشيده شده بود.
5. قدماى هند نيز وقوع طوفان را ثبت كرده و آن را به شكلى خرافى روايت كرده و هفت بار دانسته‏اند، و در باره آخرين طوفان گفته‏اند: پادشاه هنديان و همسرش در يک كشتى عظيم كه آن را به امر اللَّه خود «فشنو» ساخته و با ميخ و ليف خرما محكم كرده بود نشستند و از غرق نجات يافتند، و اين كشتى بعد از طوفان و فروكش شدن آب بر كوه «جيمافات» -هيماليا- به زمين نشست. ولى «برهمى‏ها» مانند مجوسيان منكر طوفانى عمومى هستند كه همه سرزمين هند را گرفته باشد، و مساله تعدد وقوع طوفان از ژاپنى‏ها و چينى‏ها و برزيلى‏ها و مكزيكى‏ها، و اقوامى ديگر نيز روايت شده، و همه اين روايات متفقند در اينكه سبب پيدايش اين طوفان ظلم و شرور انسان ها بوده، كه خداى تعالى آنان را به اين وسيله عقاب كرده است.
و در تاريخ ادب هند بطورى كه «عبد الوهاب نجار» در قصص الانبياى خود آورده، در باره داستان نوح آمده: در هنگامى كه «مانو» -پسر اله به اعتقاد وثنى مسلک‏ها- داشت دست خود را مى‏شست، ناگهان یک ماهى به دستش آمد كه مايه دهشت وى شد، چون ماهى سخن مى‏گفت و از او مى‏خواست كه وى را از هلاكت نجات دهد و به او وعده مى‏داد كه اگر چنين كند او نيز «مانو» را در آينده از خطرى عظيم نجات مى‏دهد، و آن خطر عظيم و عالم‏گير كه ماهى از آن خبر مى‏داد عبارت بود از طوفانى كه به زودى همه مخلوقات را هلاک مى‏كند، و بنا بر اين شرط، مانو آن ماهى را در مرتبان حفظ كرد.
وقتى ماهى بزرگ شد به «مانو» از سالى خبر داد كه در آن سال طوفان واقع مى‏شود، و سپس راه نجات را نيز به او آموخت و آن اين بود كه كشتى بزرگى درست كند و هنگام بپا شدن طوفان داخل آن كشتى گردد، و مى‏گفت من تو را از طوفان نجات مى‏دهم، در نتيجه مانو دست به كار ساختن كشتى شد، و ماهى آن قدر بزرگ شد كه ديگر در مرتبان جاى نگرفت و به ناچار مانو آن را به دريا افكند.
چيزى نگذشت كه طوفان همانطور كه ماهى گفته بود آمد و وقتى مانو داخل كشتى مى‏شد دوباره ماهى نزد او آمد و كشتى مانو را به شاخى كه بر سر خود داشت بست و آن را به طرف كوه‏هاى شمالى كشيد و در آنجا مانو كشتى را به درختى بست و چون آب فروكش نمود و زمين خشک شد مانو تنها ماند.
در كتاب” اوستا” كه كتاب مقدس مجوسيان است در نسخه‏اى كه به زبان فرانسه ترجمه و در پاريس چاپ شده آمده است كه «اهورامزدا» به «ايما» -كه به اعتقاد مجوسيان همان جمشيد پادشاه است- وحى كرد كه به زودى طوفانى واقع خواهد شد و همه زمين غرق خواهد گشت، و به او دستور داد تا چهارديوارى بسيار بلندى بسازد بطورى كه هر كس داخل آن قرار بگيرد از غرق شدن محفوظ بماند. و نيز به او دستور داد تا از زنان و مردانى كه صالح براى نسل باشند جماعتى را برگزيده و در آن چهار ديوارى جاى دهد، و همچنين از هر جنسى اجناس مختلف حيوانات يک نر و ماده داخل چهار ديوارى كند، و در داخل چهار ديوارى اطاق ها و سالن‏هايى در چند طبقه بسازد تا انسان هايى كه در آنجا جمع مى‏شوند در آن اطاق ها منزل كنند، و همچنين حيوانات و جانوران و مرغان نيز در آن جاى داشته باشند، و نيز به وى دستور داد تا در داخل آن چهار ديوارى، درختان ميوه‏اى كه مورد حاجت مردم باشد بكارد و حبوباتى كه مايه ارتزاق جانداران است كشت و زرع كند تا در نتيجه زندگى به كلى از روى زمين قطع نشود و كسانى باشند كه در آينده زمين را آباد كنند.
برخى از زرتشتيان گمان می بردند که حادثه طوفان در سرزمين بابل و نواحى نزديک آن برپا شده و چون محل سكونت فرزندان كيومرث در مشرق بوده، طوفان به آنجا نرسيده است. در نتیجه رشته سلسله او از میان نرفته است.