searchicon

کپی شد

دیدگاه اهل حدیث در باره احادیث نبوی

اهل حدیث، روایاتی را که افراد مورد وثوق از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله سلم) گزارش کردند، با تأکید بر این مطلب که هیچ چیزی از آن را ردّ نکنند، می‌پذیرند.

آنان در باره احادیث نبوی دیدگاهی افراطی داشته‌اند؛ یعنی هم در نقل احادیث از روش تساهل و تسامح پیروی می‌کردند، و در ناقلان و راویان احادیث موشکافی‌های لازم را اعمال نمی‌کردند، و هم در استناد به مدلول احادیث از به کارگیری روش تأویل و دقت‌های عقلی پرهیز می‌نمودند.[1]

اهل حدیث، گرچه در نادرست دانستن روش تأویل و اعمال نظر در آیات و روایات اتفاق نظر داشتند، ولی در چگونگی اخذ به ظواهر آیات و روایات این اتفاق وجود نداشت، بلکه آنان در این بخش به دو دسته تقسیم شدند: عده‌ای به مفاد ظاهری آیات و روایات در باب صفات خداوند معتقد شدند، در نتیجه به تجسیم و تشبیه روی آوردند. از این گروه معمولاً با نام مجسمه، مشبهه و حشویه یاد می‌شود، ولی گروهی دیگر از اظهار نظر در باره این‌گونه آیات و صفات خودداری کرده، گفتند: معنا و مقصود آنها را به خداوند یا راسخان در علم واگذار می‌کنیم؛‌ بدین جهت به مفوضه[2] (اهل تفویض) شهرت یافتند.[3]

 

[1]. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص 239.

[2]. واژه مفوضه بر سه گروه اطلاق می‌شود:

الف) گروهی از آنها اهل حدیث نام دارند که در صفت خبریه، ضمن پذیرش معنای ظاهری گفتند: معنا و مقصود آنها را به خداوند یا راسخان در علم واگذار می‌کنیم.

ب) اما گروه دوم از مفوضه بر این باورند: خداوند متعال كارهاى بندگان را به خود آنان واگذار كرده است. هر چه بخواهند آزاد و رها انجام مى‏دهند و خداوند قدرتى بر افعال آنان ندارد، اين سخن، سخن«معتزله» است، فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص 327.

ج) گروهی که ادعا كردند كه خداى تعالى امور عالم را به محمّد و امامان (علیهم السلام) تفويض كرد و ايشان در تمام امور شريعت، آمر و ناهى و حاكمند و گروهى ديگر از ايشان گفتند كه (خدای متعال) تفويض خلق و زنده کردن و میراندن به ايشان كرد و رسول و امامان مستحقّ عبادت هستند و ايشان را نام‌ها نهند به اسماى خداى تعالى، و معتزله و تمام نواصب اين عقیده را بر علماى اماميه نسبت می‌دهند،… امّا این سخن  درست نیست، اگر از فرق شيعه كسى گفت كه شايد كه خداى تعالى خلق و رزق و احيا و اماتت تفويض كند به يكى از رسل يا ائمّه، نزد ما كافر باشد و ملعون و جز از مغيره و ابو الخطّاب و اسحاق احمد و بشر بصير و عزاقرى كه ايشان غلوّ كردند در كفر و زندقه و امام از ايشان تبرّى كرد از هيچ‏كس از شيعه اين درست نشد، حسنى رازى‏، سيد مرتضى بن داعى، تبصرة العوام في معرفة مقالات الأنام، مصحح: عباس، اقبال آشتيانى‏، ص 176.

[3]. درآمدی بر علم کلام، ص 239؛ برگرفته از: رضاپور، عبدالرحیم، رساله دکترا: شرک از نگاه امامیه و اهل حدیث تا ظهور ابن تیمیه، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1397.