searchicon

کپی شد

دورۀ هفتم فقه شیعه

دورۀ هفتم فقه شیعه، از اوايل قرن يازدهم و با تألیف «الفوائد المدنیة» محمّد امين استرآبادى (م 1033ق)، آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم و وفات صاحب حدائق (1186ق) ادامه يافت. این دوره عصر ظهور حرکت «اخبارى‌گرى‌» نام گرفته است.

پس از قرن­ها رشد و بالندگى فقه اماميّه و بهره‌گيرى از قدرت عقل در استنباط و پيشرفت علم اصول و استفاده از آن در فقه، حرکت اخبارى‌گرى و ناديده انگاشتن عقل در طريق استنباط آغاز شد. اين حرکت در حالى شکل گرفت که نقش عقل در استنباط احکام شرعى توسط جمعى از محقّقان، از جمله محقّق حلّى بسيار برجسته شده و توسط پيروانش؛ صاحب مدارک، محقّق سبزوارى و صاحب معالم ادامه يافت. اخبارى‌گرى با تاخت‌وتاز به عقل و علوم عقلى آغاز شد و براى عقل هيچ وزن و جايگاهى را – نه در علوم عقلى و نه در علوم نقلى- قائل نبود[1] و بر اجتهاد و تقليد نيز خط بطلان کشيد و راه آن را خطا شمرد.[2] اخبارى­ها رجوع به روایات اهل بیت (علیهم السلام) را برای فقیه کافی می دانستند و به قرآن از دریچه اخبار می نگریستند و در اخذ اخبار سخت­گیری زیادی نداشتند.[3] همین صفات باعث شد تا آنها را «اخباری» بنامند.[4]

پرچمدار اين حرکت محمّد امين استرآبادى بود که افکارش را در کتاب الفوائد المدنيّه -که به هنگام اقامتش در مدينه آن را تدوين کرد- گردآورى نمود.[5]

خلاصه افکار او چنين است:

1. ظواهر کتاب اللّٰه حجيّتى ندارد، مگر آياتى که توسط معصومان (عليهم السلام) تفسير شده باشد.

2. در مسائل اصولى، حکم عقل حجيّت ندارد و هيچ ملازمه‌اى ميان حکم عقل و نقل نيست.

3. اجماع مطلقا، چه اجماع محصّل و چه منقول، فاقد حجيّت است.

4. همۀ روايات «کتب اربعه»،[6] قطعى الصدور است؛ لذا فقيه نيازى به بررسى اسناد آنها ندارد.

5. اگر در مورد موضوعى؛ مانند دخانيات، حکمى از کتاب و سنّت وارد نشده باشد، در ارتباط با آن موضوع توقّف کرده و دربارۀ آن حکمى صادر نمى‌کنيم، البتّه در مقام عمل به احتياط روى مى‌آوريم.[7]

هر چند بنيانگذار مکتب اخبارى را محمّد امين استرآبادى دانسته‌اند، ولى برخى معتقدند از سخنان وى برمى‌آيد که او تحت تأثير استادش ميرزا محمّد‌ استرآبادى (م 1028ق) بود.[8] محمّد امين استرآبادى که داماد استادش نيز بود، در کتاب دانش‌نامه شاهى[9] مى‌نويسد: «وقتى که من علم حديث را نزد ميرزا محمّد استرآبادى آموختم، به من گفت: طريقۀ اخباری ها را احيا کن و شبهاتى را که در اين روش وجود دارد، مرتفع ساز!».‌[10]

این دوره را دوره ظهور اخباری ها نام نهاده اند؛ به این جهت که به نظر اخباریان قرن یازده و دوازده، این مذهب و مرام، پیش­تر ظاهر شده بود و آنان خود را پیرو همان محدثان و اخباری­های قرن سوم و چهارم می دانستند. این ادعا از آن جهت که هر دو گروه بر دلیل عقل در روند شناخت احکام شرعی اعتماد نداشتند، یا در به کارگیری دلیل عقل، قوت و توان کافی نداشتند، ادعایی درست است؛ ولی از جهات دیگر قابل خدشه است.[11] دست کم از آن رو که گاه از برخی متقدمان اهل حدیث؛ چون کلینی و شیخ صدوق به عنوان اخباری یاد می شود، می توانیم این دوره را دوره تجدید حیات اخباری‌گری نام نهیم. در واقع، گرایش های ضد عقلی در میان فقهای شیعه در طول چند قرن انباشته شد و به یک­باره خود را در «الفوائد المدنیة» به صورت مذهب و مرام معینی با حدود و ضوابط و استدلال های خاص، نشان داد که به سرعت در حوزه­های شیعه نفوذ و گسترش یافت.

به هر حال اخباری­گری چه تداوم همان تفکر اخباری‌گری متقدم باشد که به دست شیخ مفید و سید مرتضی به انزوا کشیده شد و چه بیگانه از آن باشد، پدیده‌ای است که به لحاظ علل و عوامل و تأثیر گذاری آن قابل مطالعه و بررسی است.[12]



[1]. استر آبادی، محمد امین و عاملى، سید نور الدین، الفوائد المدنیة- الشواهد المكیة‌، ص 256. استر آبادی به سخن امامان (علیهم السلام) در نفی قیاس، استدلال می كند و در پی اثبات این نظریه است كه عقل در محدوده احكام شرعی حق دخالت ندارد و نور افشانی نمی كند. او در نهایت دخالت عقل را در تمامی موارد شرعی انكار می كند.

[2]. الفوائد المدنیة- الشواهد المكیة‌، ص 29 و 486؛ مکارم شیرازی، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 118‌.

[3]. الفوائد المدنیة- الشواهد المكیة‌، ص 91 و 254.

[4]. اسلامی، رضا، مدخل علم فقه، ص 323.

[5]. ر.ک: حر عاملى، محمد بن حسن، امل الآمل، ج 2، ص 246؛ امين عاملى، سيد محسن، اعيان الشيعة، ج 9، ص 137. نوشته‌اند که در عصر استرآبادى، اشاعره و اهل حديث بر حوزه‌هاى علميّۀ حرمين شريفين سيطره داشتند و عقايد ظاهری‌ها در حجاز رايج بود. آنان ظاهر روايات و احاديث را حجّت مى‌دانستند و با اجتهاد و رأى و قياس مخالف بودند. ميرزا محمّد استرآبادى و شاگردش محمّد امين استرآبادى تحت تأثير چنين جوّى قرار گرفتند و حرکت اخبارى‌گرى را در فرهنگ شيعه بنيان نهادند، (ر.ک: دائرة المعارف الاسلامية الشيعية، ج 2، ص 226). در حالى که اجتهاد در نظر اهل سنّت و شيعه تفاوت بسيار دارد و اخباری­ها  همانند مخالفت اهل حديث از اهل سنّت، با اجتهاد مخالفت کردند، ر.ک: دائرة المعارف فقه مقارن، ص 118‌.

[6]. مقصود از كتب أربعه، «كافى» اثر محمد بن يعقوب كلينى متوفى 329ق، «من لا يحضره الفقيه» از محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه معروف به شيخ صدوق متوفى 381ق، «تهذيب»، و «استبصار» اثر شيخ طوسی متوفی 460ق می باشد.

[7]. همان، به نقل از موسوعة طبقات الفقهاء، مقدّمه، ج 2، ص 385.

[8]. دائرة المعارف فقه مقارن، ص 119‌.

[9]. وى اين کتاب را به زبان فارسى در مسائل مختلف و در مکه مکرّمه نوشته است. نسخه‌اى از اين کتاب در کتابخانه آية اللّٰه مرعشى در شهر قم موجود است. ر.ک: امل الآمل، ج 2، ص 246؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ص 119‌.

[10]. الفوائد المدنية- الشواهد المكية‌، ص 11.

[11]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مقاله «دوره سوم فقه شیعه».

[12]. مدخل علم فقه، ص 323.