searchicon

کپی شد

دلیل عقلی و برهان بر امکان اثبات معاد

نخست به برخى از دلايل عقلى که برگفته از مفاهیم آیات قرآن است،بر امکان اثبات معاد اشاره می کنیم:

“خدا حق است و كار باطل نمى كند. جهان بى هدف، باطل است. پس عالم متحرك هدفى دارد تا در آن جا آرام گيرد و آن عالم قيامت است.خداى حكيم كارى بر خلاف حكمت و عدل نمى كند و چون دنيا شايستگى ايفاى حق مؤمن از مفسد را ندارد، بايد روزى باشد كه همه به جزاى اعمال خود برسند.لازمۀ رحمت خدا اين است كه بشر را به كمال برساند. بايد قيامتى باشد تا بشر فراوردۀ كار خود را بيابد و به كمال برسد”.[1]

“خدايى كه بار اوّل انسان و مادۀ انسان را خلق كرد، قادر است تا انسان اوّل را دوباره بيافريند. وقتى بذر در زمين قرار مى گيرد و آب و خاك آن را احاطه مى كند، از نظر عقل بايد بپوسد، اما بر عكس به دو بخش تقسيم مى شود: از بالاى آن جوانه مى زند و از پايين آن ريشه در زمين نفوذ مى كند. اين نشان دهندۀ قدرت و حكمت فراگير خداست كه بر معاد نيز توانايى دارد”.[2]

براهین عقلی در اثبات معاد

از ادلۀ عقلی اثبات قیامت، می توان برهان حکمت و برهان عدالت را نام برد. البته این دو برهان متوقف بر پذیرش اصل توحید بوده و مادامی که مسئلۀ توحید اثبات نشود، مسئله قیامت قابل اثبات نخواهد بود.

1. برهان حکمت: این برهان به دو صورت تقریر شده است. خلاصه تقریر اول این برهان این است که آفرینش الاهی بی هدف نبوده، بلکه عشق به خیر و کمال که عین ذات الاهی است هدف خلقت بوده، از این رو خدای متعال جهان را به گونه ای آفرید که بیشترین خیر و کمال ممکن بر آن مترتّب شود و مخلوقات به غایت و کمال لایق خود برسند. و از آن جایی که انسان دارای روح جاودان بوده و می تواند واجد کمالات ابدی و جاودانی شود، کمالاتی که از نظر مرتبه و ارزش وجودی، با کمالات مادی قابل مقایسه نیست، اگر حیات انسان منحصر به همین حیات دنیوی باشد با حکمت الاهی سازگار نخواهد بود؛ چرا که مقتضای حکمت الاهی این است که تمام موجودات به کمالات ذاتی خود برسند و اگر حیات دیگری به نام قیامت در کار نباشد لازمه اش این است که مانعی برای رسیدن شیء به کمالات ذاتی ایجاد شود که این بر خلاف حکمت الاهی است.[3]

خلاصه تقریر دوم این برهان نیز چنین است: “یکی از غرایز اصیل انسان، حبّ به بقا و جاودانگی است که دست آفرینش الاهی در فطرت او به ودیعت نهاده و حکم نیروی محرّکی را دارد که او را به سوی ابدیّت، سوق می دهد و همواره بر شتاب حرکتش می افزاید، اکنون اگر فرض شود که سرنوشت چنین متحرکی این است که در اوج شتاب حرکت، به صخره ای برخورد کند و متلاشی شود، آیا ایجاد آن نیروی محرک با چنین عنایت و سرنوشتی متناسب خواهد بود؟ قطعاً چنین نیست. پس وجود چنین میل فطری، هنگامی با حکمت الاهی سازگار است که زندگی دیگری جز این زندگی محکوم به فنا و مرگ دنیوی در انتظار او باشد.[4]

2. برهان عدالت: محتوای این برهان این است که: انسان موجودی صاحب اختیار است و همۀ انسان ها در این جهان در انتخاب و انجام کارهای خوب و بد آزادند و در این میان کسانی یافت می شوند که تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او می کنند و در مقابل، تبه کارانی دیده می شوند که برای رسیدن به هوس های خودشان بدترین ستم ها را در حق خود و دیگران انجام داده و زشت ترین گناهان را مرتکب می شوند و اساساً هدف از آفرینش انسان و مجهز ساختن او به گرایش های متضاد و نیروی اراده و انتخاب و به انواع شناخت های عقلی و نقلی و فراهم کردن زمینه برای رفتارهای گوناگون و قراردادن وی بر سر دو راهی های حقیقت و باطل و خیر و شر در این جهان این است که در معرض آزمایش های فراوان قرار گرفته و مسیر تکامل خود را با اراده و اختیار برگزیند تا به نتایج اعمال اختیاری و پاداش و کیفر آنها برسد. اما می بینیم که در این جهان، نیکو کاران و تبهکاران به پاداش و کیفری که متناسب اعمالشان باشد نمی رسند و چه بسا تبه کارانی که از نعمت های بیشتری برخوردار بوده و هستند و اساساً زندگی دنیا ظرفیت پاداش و کیفر بسیاری از کارها را ندارد. آیا در این جهان می توان جنایت کاری را که هزاران انسان بی گناه را به قتل رسانیده جز یک بار قصاص کرد و قطعاً سایر جنایاتش بی کیفر می ماند. در صورتی که مقتضای عدل الاهی این است که هر کس کوچک ترین کار خوب یا بدی انجام دهد به نتیجۀ آن برسد، پس باید جهان دیگری باشد و هر فردی به آنچه از پاداش و کیفر و ظهور نتایج اعمال استحقاق دارد برسد تا عدالت الاهی تحقق عینی یابد.[5]



[1]. جوادى آملى، عبد الله، ياد معاد، ص 9 – 108، چاپ سوم، نشر فرهنگى رجا.

[2]. المبدأ و المعاد، ص 534.

[3]. همان، ص 38.

[4]. همان، ص 39.

[5]. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات ص 405، مؤسسه الامام الصادق (ع)، 1423ق.