searchicon

کپی شد

دلالت آیۀ: “فما استمتعتم…” بر ازدواج موقت

دلالت آیۀ: “فما استمتعتم…” بر ازدواج موقت

مفهوم آیه:

واژه شناسان گفته‏اند مقصود از استمتاع، درآميختن و كسب لذت است، بنابراين معناى آیه اين است: هر گاه از زنان لذت برديد، مهرشان را بدهيد.

ابن عباس، سدى، ابن سعيد و گروهى از تابعان و اصحاب اماميه می گويند: منظور ازدواج موقت است.

اين مطلب واضح است؛ زيرا «استمتاع و تمتع» اگر چه در اصل به معناى انتفاع و كسب لذت است، ولى در عرف شرع، به چنين عقدى اختصاص دارد به خصوص هنگامى كه اضافه به «زنان» شود.

بنابراين معناى جمله اين است: «هر گاه آنها را به عقد متعه درآورديد، اجرتشان را بپردازيد».

از جماعتى از صحابه كه از جملۀ آنها، ابى بن كعب، عبد الله بن عباس و عبد الله بن مسعود هستند، نقل شده است كه ايشان: «فما استمتعتم به منهن الى اجل مسمّى فآتوهن اجورهن» قرائت كرده‏اند؛ يعنى هر وقت «براى مدت معينى» بخواهيد از آنها تمتع بريد، اجرتشان را بدهيد و اين صراحت در ازدواج موقت دارد، از این رو می بینیم بزرگان “اصحاب” و “تابعين”؛  مانند ابن عباس دانشمند و مفسر معروف اسلام و ابى بن كعب و جابر بن عبد اللَّه و عمران حصين و سعيد بن جبير و مجاهد و قتاده و سدى و گروه زيادى از مفسران اهل تسنن و تمام مفسران اهل بيت (ع) همگى از آيه فوق، حكم ازدواج موقت را فهميده‏اند، تا آن جا كه فخر رازى با تمام شهرتى كه در موضوع اشكال‏تراشى در مسائل مربوط به شيعه دارد، بعد از بحث مشروحى در باره آيه مى‏گويد: ما بحث نداريم كه از آيه فوق حكم جواز متعه استفاده مى‏شود، بلكه ما مى‏گویيم حكم مزبور بعد از مدتى نسخ شده است.[1]

ولی در این جا پرسشی مطرح است که چرا در امر ازدواج موقت خداوند به پیغمبرش این دستور را نداد و در آن آیه از سوره نساء در حین بیان حکم استمتاع، از فعل امر استفاده نکرد؟ باید گفت: دلالت اوّلی امر بر وجوب است و کسی ادعا نکرده که متعه واجب است.[2]

بنابراین، آیه در صدد برشمردن زنانی بود که می شد با آنها ازدواج نمود و در مقام بیان این نبود که دستور دهد که مثلا کسی باید ازدواج کند، موقت یا دائم و اصولا ازدواج چه دائم و چه موقت آن به خودی خود امری مستحب است، نه واجب.[3] بنابراین دلیلی بر استفاده از فعل امر در این مسئله نبوده است. از طرفی احکام برای همه انسان ها است، نه پیامبر اکرم (ص). پس در آیه ای که در صدد بیان حکم الاهی است، حتی اگر خطاب به پیامبر هم باشد، باز عموم مردم را نیز شامل می شود نه خصوص ایشان را.


[1] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج‏3، ص 336، دار الكتب الإسلامية،  تهران، چاپ 1374 ش، چاپ اول..

[2] لازم به ذکر است که بسیاری از احکام داریم که هیچ کس در واجب بودن آن شک ندارد، ولی با امر بیان نشده؛ مثل وجوب روزه که خداوند می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، روزه داشتن بر شما (کتب) مقرر شد، هم چنان كه بر كسانى كه پيش از شما بوده‏اند مقرر شده بود، تا پرهيزگار شويد.[2]  و وجوب حج که خداوند می فرماید: در آن جا است آيات روشن و مقام ابراهيم و هر كه بدان داخل شود ايمن است. براى خدا، حج آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند قرار داده شده است. ‏

[3] الفاضل اللنكراني، محمّد، تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة ، تحقيق و نش  ر، مركز فقه الأئمّة الأطهار (ع)،کتاب النكاح، ص 7.