searchicon

کپی شد

خلقت زمین، قبل از خلقت آسمان

خداوند در قرآن می فرماید: “او خدایی است که همۀ موجودات زمین را برای شما خلق کرد، پس از آن به خلقت آسمان نظر گماشت و هفت آسمان را بر فراز یک دیگر برافراشت و او به همه چیز دانا است.[1]

با توجه به این آیۀ شریفه بحث را در ضمن سه پرسش مطرح می کنیم، سپس به تحلیل آن می پردازیم.

1. آیا تمام موجودات؛ حتی آنهایی که همانند دایناسورها منقرض شده اند؛ برای انسان آفریده شده اند؟

2 . آیا قرآن بیان می دارد که خلقت زمین، قبل از آسمان ها است و بر فرض چنین بیانی، آیا این موضوع، با علم روز، منافات ندارد؟

3 . آیا آسمان ها هفت طبقه اند؟

به همین ترتیب، به بررسی موارد فوق خواهیم پرداخت:

1. در رابطه با بخش اول باید گفت که برای چنین ابهامی، نیاز به آن نیست که خود را به زحمت انداخته و به گذشته ها مراجعه نماییم، بلکه در حال حاضر نیز موجوداتی در صحنۀ گیتی یافت می شوند که در نگاه اول، نه تنها کمکی برای انسان نیستند، بلکه خسارات جبران ناپذیری نیز به او وارد می نمایند، موجوداتی همانند موش و سوسک و سایر آفات!

بنابراین، نباید تصور نمود که بیان خداوند در ارتباط با خلق آسمان ها و زمین و  آن چه در آن است برای انسان ها، تنها بدان معنا باشد که تمامشان برای ما کاربردهای مادی و مشهود داشته باشند؛ یعنی تنها برای تغذیه و مسکن و حمل و نقل و … از آنان استفاده نماییم، که چنین استفاده ای، نه تنها در حیوانات منقرض شده ای که بدان اشاره نمودیده اید وجود ندارد، بلکه در بسیاری از موجودات فعلی نیز نمی توانیم فایده ای برای انسان ها مشاهده نماییم و با این وجود، اگر آنها را نیز کاملاً بی فایده بپنداریم، به تفکری مادی و کفرآمیز نزدیک خواهیم شد.[2]

با توجه به موارد فوق، باید هدف اصلی خداوند را از بیان چنین آیه ای دریابیم. یقیناً، امامان معصوم ما بهترین مفسران در این زمینه خواهند بود.

در همین راستا و در بیان آیه ای که بدان اشاره شد؛ روایتی وجود دارد که امام، آن را به ترتیب نقل نموده و سند آن را به امیرالمؤمنین (ع) پایان داده اند. در این روایت، مولا علی (ع)، آیه را چنین تفسیر می فرماید: آفرینش تمام جهان هستی برای انسان ها، بدان معنا است که بشر از آنها پند و اعتبار گرفته و بدین وسیله رضایت پروردگار را جلب نموده و (با استفاده های معنوی از آن) خود را از آتش و عذاب خداوند دور نگه دارد[3]. آیۀ دیگری در قرآن وجود دارد که چنین برداشتی را تأیید می نماید، بدین ترتیب که تمام آنچه در آسمان و زمین است را به عنوان نشانه ای معرفی نموده که برخی انسان ها از آن گذر نموده و با رو برگرداندن خود، از آن پند نمی گیرند.[4]

مطالعۀ تاریخ که سرگذشت انسان هایی است که اکنون دیگر وجود ندارند، نیز به همین دلیل و برای پند و اعتبار انسان ها، از جانب قرآن توصیه شده است.[5]

بنابراین نمی توان، موجودات منقرض شده را دلیلی بر نادرست بودن این آیه ارزیابی نمود، چون انسان ها می توانند با تدبر خود در این موجودات نیز، بیش از پیش به قدرت خداوند پی برده و به او نزدیک شوند و همین کافی است تا پروردگار اعلام نماید: “خلق لکم ما فی الارض جمیعا”.

علاوه بر آن، انسان ها ذهنی فعال و اندیشمند دارند. آنها تنها موجوداتی هستند که موجودات دیگر را در مکان هایی؛ مانند باغ وحش ها و پارک های جنگلی نگه داری می نمایند و نیز همان استخوان دایناسورها و دیگر موجودات منقرض شده را نیز جمع آوری نموده و با هزینه هنگفتی، تلاش می نمایند تا به شکل اولیه درآورده و در معرض دید بشر قرار دهند! آیا هیچ موجود دیگری جز انسان؛ اقدام به چنین فعالیت هایی می نماید؟! آیا نمی توان گفت که حتی همان موجودات منقرض شده نیز به نوعی در خدمت انسان قرار گرفته اند، تا توجه او را به جهان آفرینش، بیشتر نموده و فعالیت های علمی و دانش او را گسترش دهند؟!

براین اساس، معتقدیم؛ همان گونه که قرآن فرموده: خداوند، انسان ها را از میان سایر موجودات برگزیده و تمام آنچه در زمین است را در اختیار آنان قرار داده است،[6] امّا معتقدان به مکاتب مادی، از آنها تنها جهت منافع زودگذر و سرگرمی و حداکثر، تحقیقات علمی استفاده می نمایند و آنانی که معتقد به خدا و آخرت می باشند علاوه بر موارد فوق؛ تمام آنها را نشانه و علامتی از طرف پروردگارشان دانسته و بر یقین خود می افزایند که خود او فرموده: “و در زمین؛ برای افرادی که می خواهند به یقین برسند؛ نشانه های فراوانی وجود دارد و از همه مهم تر، در خلقت خود انسان ها نیز چنین نشانه هایی نهفته است، اگر چشم بینایی وجود داشته باشد”.[7]

2 . در مورد چگونگی پیدایش زمین و آسمان، نظریات مختلفی ارائه شده است، اما آیا آنچه در قرآن وجود دارد را می توان مخالف تئوری های ثابت جهان امروز دانست؟! یقینا چنین نیست و قرآن موضوعی را مطرح ننموده که خلاف آن ثابت شده باشد.[8]

از طرفی، باید بدانیم که قرآن کتابی جهت هدایت انسان ها است و بنا ندارد که تمام جزئیات آفرینش را بیان نماید، بلکه تنها به کلیاتی اشاره نموده و تحقیق بیشتر در هر زمینۀ علمی را به خود بشر واگذار می نماید، امّا آن چه از خلقت آسمان ها و زمین در قرآن بیان شده، نشانگر آن نیست که هیچ سیاره و کهکشانی، قبل از کره زمین وجود نداشته و خدا، اول زمین را به طور کامل آفرید و سپس به سراغ آسمان ها رفت!

ممکن است که این ابهام، ناشی از آن باشد که برخی تأخیر زمان آفرینش آسمان ها از زمین را از معنای “ثم” در آیه اشاره شده، برداشت نموده باشند، در حالی که چنین برداشتی صحیح نمی باشد، چون:

اولاً: با این که در غالب موارد، “ثم” نشانگر تأخر زمانی معطوف علیه از معطوف است، اما همواره این گونه نبوده و گاهی کاملاً بر عکس می باشد.

به این آیه دقت شود: “أ لم تر إلی ربک کیف مدّ الظلّ و لو شاء لجعله ساکنا ثم جعلنا الشمس علیه دلیلا”؛[9] یعنی: آیا ندیدی که پروردگار تو چگونه سایه را گستراند و اگر اراده می نمود، آن را ثابت قرار می داد، سپس خورشید را نشانگر سایه قرار داد. اگر “ثم” الزاماً به معنای تأخیر در زمان بود، باید طبق این آیه، معتقد می شدیم که اول سایه وجود داشته و بعد از آن، خورشید به وجود آمده است! در حالی که بدیهی است تا خورشید نباشد، سایه ای هم وجود نخواهد داشت.

بنابر این، واژه “ثم” در آیۀ مورد نظر  به هیچ وجه، نشانگر تأخیر زمانی نبوده و نمی توان از آن، نتیجه گرفت که زمین پیرتر از آسمان ها است تا با مبانی دانش امروز ناسازگار باشد.

ثانیاً: آیه دیگری در قرآن وجود دارد که صریحاً بیان می دارد، آفرینش کامل زمین و گسترش آن به شکل امروزی، بعد از خلقت آسمان بوده است[10].البته برخی، آن آیه را با آیاتی که ظاهرشان تقدم خلقت زمین بر آسمان ها است، متناقض می دانند که با کمی دقت، این اشکال برطرف خواهد شد.[11]

با توجه به دو مورد اشاره شده، نمی توان به طور قطعی معتقد بود که قرآن کریم، آسمان ها را جوان تر از زمین می داند.

با این وجود و حتی اگر “ثم” را به معنای تأخیر زمانی نیز در نظر بگیریم، باز هم ایرادی ندارد که بر اساس تدبیر پروردگار، ابتدا مواد موجود در هستۀ اولیه زمین آفریده شده و سپس با آفرینش آسمان ها، آن هستۀ اولیه، در میان آنها قرار گرفته و بعد از فعل و انفعالات فراوانی که بشر به برخی از آنها پی برده، سرانجام به شکل کنونی زمین که تنها کرۀ شناخته شده دارای حیات است؛ درآمده باشد؟ و آیا چنین روندی، با تئوری پذیرفته شده ای که بیان می دارد “ماده و انرژی، هیچ گاه از بین نرفته، بلکه به یک دیگر تبدیل می شوند” منافاتی خواهد داشت؟!

3. ستاره شناسان، با این که کهکشان هایی با فاصله میلیاردها سال نوری را کشف نموده اند، امّا هنوز نتوانسته اند به انتهای جهان هستی، آگاه شوند و اطمینان یابند که بعد از آن، طبقات دیگری وجود ندارد.

همچنین، فضانوردان تنها توانسته اند به کرۀ ماه سفر نمایند که فاصله ای کمی بیش از یک ثانیۀ نوری! با زمین دارد و این کجا و میلیاردها سال نوری کشف شده و شاید میلیاردها برابر نامکشوف کجا؟!

بنابراین، اصولاً کسی صلاحیت اظهار نظر در چنین موردی را نداشته و خود نیز چنین ادعایی ندارند!

اما مفسران قرآن در این زمینه، نظریات مختلفی را ارائه نموده اند از جمله این که:

اگر عدد هفت را به معناى” تكثير” بگيريم مفهومش اين است كه بر فراز شما عالم هاى بسيار و كرات و كواكب و سيارات بى‏شمارى است.

و اگر عدد “سبع” (هفت) را، عدد “شمارش و تعداد” بگيريم، مفهومش اين است غير از اين عالمى كه شما مى‏بينيد (مجموعه ثوابت و سيارات و كهكشان ها) شش عالم ديگر ما فوق آن قرار دارد كه هنوز دست علم و دانش بشر به آن نرسيده است.[12]



[1]. بقره ، 28.

[2]. صاد،27، “و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما باطلا، ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار”.

[3]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ح12، ص 29، انتشارات جهان، تهران، 1378 هـ.

[4]. یوسف، 105، “و کأین من آیة فی السماوات و الأرض یمرون علیها و هم عنها معرضون”.

[5]. یوسف، 109؛ حج، 46؛ روم، 9؛ فاطر، 44؛ غافر، 21 و 82؛ محمد، 10 و … .

[6]. پرسش 751 بدین موضوع می پردازد که انسان اشرف مخلوقات است. در صورت تمایل می توانید آن را نیز مطالعه نمایید.

[7]. ذاریات، 21 – 20، “و فی الأرض آیات للموقنین، و فی أنفسکم أ فلا تبصرون”.

[8]. در باره چگونگی خلقت آسمان و زمین، به پاسخ های 3256 (سایت اسلام کوئست: 3634)، 1756 (سایت اسلام کوئست: 1851)، 3199 (سایت اسلام کوئست: 3459)، 1052 (سایت اسلام کوئست: 1268)، 711 (سایت اسلام کوئست: 751) مراجعه کنید.

[9]. فرقان، 45.

[10]. نازعات، 30-27.”أ أنتم أشد خلقا أم السماء بناها….و الأرض بعد ذلک دحاها”.

[11]. مطالعه پرسش 3634 سایت اسلام کوئست در این زمینه، اطلاعات بیشتری را در اختیارتان قرار خواهد داد.

[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 216، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 هـ ش.