searchicon

کپی شد

حنبلیه

چکیده مقاله حنبلیه

حنبلیه که جمع آن حنابله است، به پيروان احمدبن‌حنبل گفته می‌شود. احمد بن حنبل با کنیه ابا‌عبدالله، از عالمان بزرگ بغداد، آخرین امام فقهی اهل سنت و پیشوای مذهب حنبلی است. او در ربیع الاول ۱۶۴ قمری در بغداد به‌دنیا آمد. وى صاحب كتاب «مسند ابن حنبل» است كه در شش جلد، شامل بيش از سى‌هزار حديث است.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های حنبلیه، ظاهرگرایی، جمود بر نصوص و عدم اعتناء به تأویل است که این تفکر موجب شد تا به تجسیم گراییده شوند. این فرقه در مباحث فقهی و کلامی دارای روش اجتهادی و دیدگاه‌های خاصی است که آن‌ها را از دیگر مذاهب متمایز می‌کند.

حنابله خود را «اهل حديث» مى‏‌خوانند و چون ابن حنبل از اهل حديث بود و توجهى به «رأى» نداشت، بالطبع از مخالفان ابو حنيفه به شمار مى‏رفت. احمد حنبل مذهب خاصى در فقه نياورد، تنها در آن فن به مسائلى جواب مى‏داد كه شاگردانش از او سؤال مى‏كردند و ابن قيم فتاواى او را در بيست جلد گردآورى نموده ‌است.

از بزرگان اين مذهب كه در توسعه و گسترش آن كوشيدند، تقى الدين احمد بن عبد الحليم بن تيميه است و پس از او شاگردش ابن قيم، در ترويج مذهب حنبلى دنبال كار استاد خود را گرفت.

در قرن دوازدهم قمرى، مذهب حنبلى به سبب تبليغ محمد بن عبد الوهاب و شمشير خانواده آل سعود در جزيرة العرب رواج بسيار يافت و به نام مذهب «وهّابى»، آيين قانونى آن سرزمين گرديد.

دانشمندان و صاحبان تألیف مذهب حنبلیه، در رشد و پیشرفت این مذهب تأثیر به‌سزایی داشتند، که برخی از آنان عبارتند از: ابن اللحام علي بن محمد بن عباس بن شيبان، برمكي عمر بن أحمد بن إبراهيم، ابن عماد حنبلى، ابن بطّه حنبلى، بربهارى حنبلى، اين تيميّه حنبلی، ابن حزم اندلسى، احمد مقدسى حنبلى و محمد بن عبدالوهاب.

برخی از کتاب‌هایی که بنابر مذهب حنبلیه و یا در توضیح آن مکتب نوشته ‌شده، عبارت است از: «طبقات حنبليّه»، «شذرات الذهب»، «مغنى»، «مناقب»، «تذكرة الخواص‏» و «المنتظم».

این مذهب بيشتر در مغرب عالم اسلام بوده، اما در مجموع نسبت به سایر فرق اهل سنت، طرفداران کم‌تری دارد.

 

مفهوم‌شناسی حنبلیه

حنبلیه که جمعش حنابله است، به أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد بن ادریس منسوب می‌باشد.[1]

احمد حنبل؛ مؤسس[2] طریقه‏ای است كه یكى از اركان چهارگانه مذاهب اهل سنت است؛[3] از این‌رو به پیروان طریقه وی[4] حنبلیه گفته می‌شود.[5]

به این فرقه حرقوصیة نیز گفته‌می‌شود، چون احمد بن حنبل از أولاد حرقوص بن زهیر خارجى[6] است و گفته شده كه طبرى، آن‌ها را به این نام نامیده‌است؛ به جهت آن‌كه بربهارى حنبلى در بعضى از چیزهایى كه راجع به غدیر خمّ بود، طعن نموده است.[7]

 

بنبان‌گذار و مؤسس حنبلیه

احمد بن حنبل با کنیه ابا عبدالله[8] از عالمان بزرگ بغداد، آخرین[9] امام فقهی اهل سنت[10] و پیشوای مذهب حنبلی است.[11]

او در ربیع الاول ۱۶۴ قمری در بغداد به‌دنیا آمد.[12] خانواده او قبل از به‌دنیا آمدن وی در ایران می‌زیستند. پدرش محمد بن حنبل یا عبدالله بن حنبل[13] والی سرخس بود.[14] مادرش به هنگام بارداری وی، از مرو عازم بغداد شد؛[15] هرچند برخی احتمال داده‌اند که احمد در مرو به‌دنیا آمده و در زمانی که شیرخواره بوده، با مادرش به‌بغداد رفته‌باشد؛[16] به‌همین جهت از او با لقب «مروزی» نیز یاد شده‌است.[17] احمد در سه سالگی، پدر خود را از دست داد و مادرش عهده‌دار تربیت وی شد.[18]

وى صاحب كتاب «مسند ابن حنبل» است كه در شش جلد، شامل بيش از سى هزار حديث است. او كتاب‌هاى ديگرى درباره ناسخ و منسوخ و تفسير و ردّ زنادقه و … نوشته است.[19]

 

ادوار تاریخی حنبلیه

احمد بن حنبل ابتدا از شاگردان شافعى بود، سپس از وى جدا شد و مذهب جديدى ابداع كرد. او در زمان مأمون قايل به «قدم قرآن» شد و پس از مأمون، جانشين او معتصم، وی را به محنت و سختی دچار ساخت و به زندان افكند. وى بيست و هشت ماه در زندان ماند و در سال 220 قمرى آزاد شد.

متوكل عباسى (فرزند معتصم)، در زمان خود، اين اهانت را جبران كرد و ابن حنبل را بر ديگر علما مقدم داشت، و جز به مشورت او كار نمى‏كرد. گفته‌شده: ابن حنبل در زندان، كتابى در رد «زنادقه» و «جهمیه» نوشت. او گاهى در بين احاديث خود، حديث‌هاى «ضعيف» را هم آورده و در مسائل دينى و فقهى، بيشتر به سلف صالح و صدر اوّل اسلام توجه داشت.

حنابله امروزه گروه كثيرى نيستند، ولى مذهب ايشان تا قرن هشتم در کشورهای اسلامی رواج فراوان داشت.

مقدسى مى‏نويسد: بيشتر مردم اصفهان و رى و شهرزور و غير آن از شهرهای ايران، مذهب حنبلى داشتند و نام معاويه بن ابى سفيان را احترام مى‏كردند و در شام و فلسطين تعداد بسیاری حنبلى بودند.

از بزرگان اين مذهب كه در توسعه و گسترش آن كوشيدند، تقى الدين احمد بن عبد الحليم بن تيميه و پس از او شاگردش ابن قيم را می‌توان نام برد که در ترويج مذهب حنبلى دنبال كار استاد خود را گرفت.

در قرن دوازدهم قمرى، با تبليغ محمد بن عبد الوهاب و شمشير خانواده آل سعود، مذهب حنبلى در جزيرة العرب رواج بسيار يافت و به نام مذهب «وهّابى»، آيين قانونى آن سرزمين گرديد و در کشورهای خليج فارس و مصر شايع شد. محمّد بن عبد الوهاب، در آن مذهب تجديد‌نظرى كرد و عقايد خود را بر مذهب حنبلى استوار ساخت.[20]

 

ویژگی‌های مذهب حنبلیه

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مذهب حنبلیه، ظاهرگرایی، جمود بر نصوص و عدم اعتناء به تأویل است که این تفکر موجب شد تا آنان به تجسیم گراییده شوند. در ادامه مقاله به این مطلب پرداخته می‌شود.

 

آرای حنبلیه در کلام و فقه

حنبلیه در مباحث کلامی و فقهی، دیدگاه‌های خاصی دارند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

الف) دیدگاه حنبلیه در برخی از مباحث کلامی

  1. حنبلىه مى‏گويد: خدا جسم است و جان هم دارد، و هرشب جمعه در حالی که به شكل پسر اَمرد (خوش‌صورت) و سوار بر خرى مى‏باشد، از آسمان مى‏آيد. حتّى نوشته‌‏اند: در بغداد بعضى از متابعان احمد، در بالاى بام منزل خود، آخورى درست كرده و كاه و جو می‌ريختند تا شب جمعه كه خدا مى‏آيد، خر او مشغول علف و كاه و جو خوردن شود، و خدا مشغول با خلق بشود كه آيا توبه كننده‏اى هست؟ آيا استغفار كننده‏اى هست؟ و من هم به دست خدا توبه كنم و خدا مرا بيامرزد.[21]
  2. همه فرق اسلامى صفت تكلّم را براى خدا اثبات مى‏كنند، اما در كيفيت تكلم اختلاف دارند. حنابله می‌گويند: كلام خدا همين حروف است و قديم می‌باشد؛[22] بنابراين به عقيده ايشان قرآن قديم است، حتى بعضى راه مبالغه پيموده، جلد و غلاف آن ‌را هم قديم دانسته‏‌اند.[23]
  3. از جمله مسائلى كه از روزگاران كهن نزد متكلمان مورد بحث بوده و اختلاف شديدى در آن واقع شده، رؤيت خداوند متعال است. آيا خداوند را در دنيا يا در آخرت، با چشم سر مى‏توان ديد يا با چشم بصيرت؟ در اين زمينه حنبلیه معتقدند كه خداوند متعال در دنيا يا در آخرت (با چشم سر) ديده مى‏‌شود.[24]
  4. استحباب زيارت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله)

ابن قدامه حنبلى؛ صاحب كتاب «مغنى» در آداب زيارت پيامبر اكرم (صلَّى اللّه عليه و آله) ضمن طرح اين مطلب كه زيارت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) مستحب است، از پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله) نقل مى‌كند: «هركس به من سلام كند، من پاسخ سلام او را مى‌گويم».[25]

  1. بیان فضائل و تطهیر يزيد بن معاويه

حافظ عبد المغيث حنبلى، كتابى در فضائل يزيد بن معاويه نوشته و در آن، مطالب ساختگى زيادى آورده است.[26]

ب) دیدگاه حنبلیه در برخی از مباحث فقهی

  1. حنبليّه مى‏گويد: گذاشتن دست‌ها روى هم، سنّت می‌باشد و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زير ناف قرار دهد.[27]
  2. حرمت تراشيدن ريش: مذهب پيشوايان حنبلى، به حرمت تراشيدن ريش تصريح دارد.[28]

 

منابع فقه حنبلیه

روش‌های اجتهادی هر مذهب فقهی، ویژگی‌هایی دارد که آن را از دیگر مذاهب ممتاز می‌نماید، هم‌چنین حنبلیه دارای روش اجتهادی، ویژه و خاصی است که آن را از دیگر مذاهب اهل سنت و غیر آن متمایز می‌سازد.

منابع فقهی حنابله عبارت است از: نصوص («کتاب اللّه» و «حديث رسول اللّه»)، فتاواى صحابه پيامبر، قول بعضى از صحابه که موافق «کتاب» باشد، تمام احاديث مرسل و ضعيف، بلکه روایاتی که به سر حدّ وثاقت نرسیده‌اند، قیاس، عمل به فتاوای تابعین، هم‌چنین استصحاب، سدّ ذرایع، استحسان و مصالح مرسله.

محمد جواد مشکور درباره مستندات فقهی احمد بن حنبل می‌نویسد: ابن حنبل از تمسّک به «رأى» تبرّى مى‏جست و تنها به «کتاب اللّه» و «حديث رسول اللّه» استناد مى‏جست، وى آن قدر در استناد به حديث مبالغه کرد که بزرگان اسلام؛ مثل طبرى و ابن نديم وی را از اهل حديث شمردند، نه از مجتهدان.[29]

صاحب کتاب «فرهنگ فرق اسلامى» بر این باور است که ابن حنبل، مذهب جديدى ابداع کرد و آن را بر پنج اصل بنا نهاد: کتاب اللّه، سنت رسول اللّه، فتاواى صحابه پيامبر، قول بعضى از صحابه که موافق «کتاب» باشد، تمام احاديث مرسل و ضعيف.[30]

ابوزهره درباره مستندات فقهی احمد بن حنبل از قول «ابن قیم» اصولی را ذکر می‌کند، سپس اصول دیگری را که ابن قیم از آن غافل بوده، یادآور می‌شود. وی می‌نویسد: «اولین مستند احمد بن حنبل، نصوص است که بر همه چیز مقدم است؛ اصل دوم: آن‌چه صحابه به آن فتوا داده‌اند و مخالفی ندارد؛ اصل سوم: در صورتی‌که صحابه اختلاف کرده ‌باشند، فتاوای صحابه است که می‌توان به هریک از آن‌ها رجوع کرد، به شرط آن‌که خلاف قرآن و سنت نباشد؛ اصل چهارم: عمل به روایات مرسل و ضعیف، نه به معنای روایات باطل، بلکه روایاتی که به سر حدّ وثاقت نرسیده‌اند؛ و اصل پنجم قیاس[31]».[32]

ابوزهره همچنین می‌نویسد: «از اصول دیگر احمد بن حنبل که مورد توجه ابن قیم واقع نشده، عمل به فتاوای تابعین است. چنان‌که اگر از صحابه قولی نرسیده‌ باشد، احمد بن حنبل به قول تابعین عمل کرده و اگر در بین تابعین اختلافی باشد، در محدوده اقوال آن‌ها، قائل به تخییر می‌شود».[33]

ابوزهره ادامه مى‌دهد: «ابن قیم، استصحاب،[34] سدّ ذرایع،[35] استحسان[36] و مصالح مرسله[37] را مورد اشاره قرار نداده، درحالی‌که در فتاوای حنابله عمل به این جمله مشهور است».[38]

علامه شرف الدین در مورد اعتبار مصالح مرسله نزد حنبلیه می‌نویسد: اما «فرقه حنبلى» هر چند مصالح مرسله را- که در شريعت مقدّسه اصلى ندارد- اخذ کرده‏اند، ولى با اين وصف، آن را معارض با نصوص نمى‏دانند، بلکه در مقابل نصوص، مؤخّر مى‏دارند.[39]

 

پیروی اشعریه از مذهب حنبلی

مذاهب کلامی اهل سنت، هرکدام در فقه، پیرو یکی از چهار مذهب فقهی اهل سنت هستند. گفته شده که اشعريه، حنبليه مذهب هستند،[40] اما برخی دیگر، اشعریه را در کنار خوارج، معتزله، مشبّهه و سالمیه از اصحاب مالک به شمار آوردند،[41] البته از میان آنان، حنابله خود را «اهل حديث» مى‏‌خوانند.[42]

 

بزرگان حنبلیه

پیشرفت و رشد هر مذهب و فرقه‌ای مرهون زحمات عالمان و دانشمندان آن است. در مذهب حنبلیه نیز دانشمندان و صاحبان تألیف، تأثیر پررنگی در رشد و پیشرفت آن داشتند؛ بر این اساس شایسته است در این بخش به برخی از عالمان تأثیرگذار آن مکتب اشاره شود:

  1. ابن اللحام علی بن محمد بن عباس بن شیبان، أبو الحسن علاء الدین ابن اللحام.[43]
  2. أبو حفص برمكی، عمر بن أحمد بن إبراهیم بن إسماعیل: فقیه حنبلی، اهل بغداد و مؤلف كتاب «المجموع» و «شرح بعض مسائل الكوسج» در فقه.[44]
  3. ابن عماد حنبلى، صاحب کتاب «شذرات الذهب».[45]
  4. عبد الله انصاری هروی، یکی از بزرگان شیوخ حنابله.[46]
  5. سلیمان بن عبد الوهاب؛ برادر سرکرده فرقه وهابیت.[47]
  6. امام ابو محمّد عبد اللّه بن على بغدادى حنبلى.[48]
  7. ابن قدامه حنبلى؛ صاحب كتاب «مغنى».[49]
  8. ابن بطّه حنبلى.[50]
  9. بربهارى حنبلى.[51]
  10. این تیمیه حنبلی.[52]
  11. ابو الحسن علی بن أبی علی بن محمد بن سالم تغلبی، فقیه اصولی ملقب به «سیف الدین الآمدی» حنبلی المذهب.[53]
  12. ابو الفرج ابن جوزى حنبلى صاحب «مناقب»[54] و «تذكرة الخواص»‏. [55]
  13. زین الدّین عبد الرحمن بن أحمد دمشقی حنبلی؛ معروف به ابن رجب صاحب «طبقات حنبلیه».[56]
  14. ابن حزم اندلسى.[57]
  15. احمد مقدسى حنبلى كه از مشایخ ابن حجر عسقلانى، و اكابر فقهاء و محدثین است.[58]
  16. محمد بن عبدالوهاب؛ بنبان‌گذار وهابیت.[59]

 

کتاب‌های حنبلیه

برخی از کتاب‌هایی که بنابر مذهب حنبلیه و یا در توضیح آن مکتب نوشته‌شده، در ادامه بیان می‌شود:

  1. «طبقات حنبلیه» تألیف زین الدّین عبد الرحمن بن أحمد دمشقی حنبلی؛ معروف به ابن رجب با ترجمه عبد المغیث بن زهیر حربى.[60]
  2. «شذرات الذهب» تألیف ابن عماد حنبلى.[61]
  3. «مغنى» تألیف ابن قدامه حنبلى.[62]
  4. «شرح منازل السائرین» تألیف ابن القیم حنبلى.[63]
  5. «مناقب» تألیف أبو الفرج ابن جوزى حنبلى.[64]
  6. «تذكرة الخواص‏»[65] و «المنتظَم»[66] تألیف ابن جوزی حنبلی.

 

گستره جغرافیایی مذهب حنبلیه

پیروان طریقه احمد بن محمد بن حنبل، بیشتر در مغرب عالم اسلام بوده‌‏اند[67] و بیشتر اهل بصره، قَدَرى و شیعه و سپس حنبلى هستند.[68]

در مناطق شام: نصف اهل سنت، حنفی، یک چهارم آن شافعی و یک چهارم دیگر آن حنابله هستند.

فلسطین که بیشتر مردم آن را اهل سنت تشکیل می‌دهند به ترتیب جمعیت، مذهبشان عبارت است از: شافعی، حنبلی، حنفی و مالكی.

عراق: مذهب عراق از میان اهل سنتشان به ترتیب جمعیت عبارت است از: شافعی، مالكی، حنبلی و حنفی.

افغانستان: بر مذهب حنفی و شافعی و کمی از آنها بر مذهب حنبلی هستند.

تركستان غربی: بر مذهب حنبلی هستند.

حجاز: شافعی و حنبلی هستند و حنفیه و مالكیه نیز در آن وجود دارند.

عمان: اکثرشان بر مذهب اباضیه از فرق خوارج هستند و البته برخی نیز از حنابله و شافعیه هستند.

قطر و بحرین: سنیانشان مالكی و در آنها حنابله نیز هستند که از مهاجران نجد می‌باشند.

احساء عربستان: غالب اهل سنتشان حنبلی و مالكی هستند.[69]

 

کتاب‌نامه مقاله حنبلیه

  1. ابن خلکان، احمد بن محمد؛ وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان؛ تحقیق: احسان، عباس؛ دارالفکر، بیروت، بی‌تا.
  2. ابن کثیر دمشقی، ابو الفداء اسماعیل بن عمر؛ البدایة و النهایة؛ دار الفكر، بیروت، 1407ق/ 1986م.
  3. ابوزهره، محمد؛ تاریخ مذاهب اسلامی؛ دارالفکرالعربی، بیروت، بی‌تا.
  4. امینی، عبد الحسین؛ الغدیر؛ ترجمه: جمعی از نویسندگان؛ بنیاد بعثت، تهران‏، بی‌تا.
  5. حسنى رازى،‏ سید مرتضى بن داعى؛ ‏تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام؛ تصحیح: اقبال آشتیانى‏، عباس؛ اساطیر، چاپ دوم، تهران‏، 1364ش‏.
  6. حسینى، محمد؛ معجم المصطلحات الأصولیة؛ مؤسسة العارف للمطبوعات‏، چاپ اول، بیروت‏، 1415ق‏.
  7. حسینی تهرانی، سید محمد حسین؛ امام شناسى؛ علامه طباطبایى‏، چاپ سوم‏، مشهد، 1426ش.
  8. حلبی، علی اصغر؛ تاریخ علم كلام در ایران و جهان؛ اساطیر، چاپ دوم‏، تهران‏، 1376ش.
  9. حلی، حسن بن یوسف؛ الرسالة السعدیة؛ دار الصفوة، چاپ اول‏، بیروت‏، 1413ق.
  10. خاتمی، احمد؛ فرهنگ علم كلام؛ انتشارات صبا، چاپ اول‏، تهران‏، 1370ش.
  11. رضوانی، علی اصغر؛ شیعه شناسى و پاسخ به شبهات؛ نشر مشعر، چاپ دوم‏، تهران‏، 1384ش‏.
  12. زركلى، خیر الدین؛ الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین؛ دار العلم للملایین، چاپ هشتم، بیروت، 1989م.
  13. سایت ویکی فرق.
  14. سایت ویکی فقه.
  15. سبحانی، جعفر؛ بحوث فی الملل و النحل؛ مؤسسة النشر الإسلامی- مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)‏، قم‏، بی‌تا.
  16. سبحانی، جعفر؛ راهنماى حقیقت؛ نشر مشعر، چاپ پنجم‏، تهران‏، 1387ش.
  17. سبحانی، جعفر؛ سیماى عقائد شیعه؛ ترجمه: محدثی، جواد؛ نشر مشعر، چاپ اول‏، تهران‏، 1386ش
  18. سبحانی، جعفر؛ موسوعة طبقات الفقهاء؛ مؤسسه امام صادق (علیه‌السلام)، قم، بی‌تا.
  19. سلطان الواعظین شیرازی، سید محمد؛ شب‌هاى پیشاور در دفاع از حریم تشیع؛ دار الكتب الإسلامیة، چاپ سی و نهم‏، تهران‏، 1379ش.
  20. سمعانی، عبدالکریم بن محمد؛ الأنساب؛ تحقیق: المعلمی، عبدالرحمن بن یحیی؛ مجلس دائرة المعارف العثمانیة، حیدرآباد، ۱۳۸۲ق.
  21. شبلى نعمانى، محمد؛ تاریخ علم كلام؛ ترجمه: فخر داعى گیلانی، سید محمد تقى؛ اساطیر، چاپ اول، تهران‏، 1386ش‏.
  22. شرف الدین، سید عبد الحسین؛ اجتهاد در مقابل نص؛ ترجمه: دوانى، على؛ دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ نهم، قم‏، 1383ش‏.
  23. شهرستانی، سیدعلی؛ وضوء النبی (صلی الله علیه و آله)؛ مؤسسة جوادالأئمة (علیه‌السلام) للطباعة و النشر، مشهد، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق.
  24. طاهری خرم آبادی، سید حسن؛ عدم تحریف قرآن؛ بوستان كتاب قم‏، چاپ اول‏، قم‏، 1385ش.
  25. طبسی، نجم الدین؛ دراسات فقهیة فی مسائل خلافیة؛ دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۲۹ق.
  26. کثیری، سید محمد؛ السلفیة بین أهل السنّة و الإمامیة؛ الغدیر، چاپ اول، بیروت‏، 1418ق.
  27. کرمانشاهی، آقا محمد علی بن وحید بهبهانی؛ مقامع الفضل؛ مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، قم، ۱۴۲۱ق.
  28. گرجی، ابو القاسم؛ تاریخ فقه و فقها؛ مؤسسه سمت، چاپ سوم، تهران، ۱۴۲۱ق.
  29. مارتین مكدرموت؛ اندیشه‏هاى كلامى شیخ مفید؛ ترجمه: آرام، احمد؛ انتشارات دانشگاه تهران‏، تهران‏، 1372‌ش‏.
  30. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار؛ مؤسسة الوفاء، بیروت‏، 1404ق‏.
  31. محدث ارموى‏، میر جلال الدین؛ تعلیقات نقض؛ انتشارات انجمن آثار ملى‏، تهران‏، 1358ش‏.
  32. محمدی، علی؛ شرح كشف المراد؛ دار الفكر، چاپ چهارم‏، قم‏، 1378ش.
  33. مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامى؛ آستان قدس رضوى‏، چاپ دوم‏، مشهد، 1372ش.
  34. مطهری، مرتضی؛ مجموعه ‏آثار استاد شهید مرتضی مطهری؛ انتشارات صدرا، تهران، بی‌تا.
  35. مظفر، محمد حسین؛ دلائل الصدق؛ ترجمه: سپهرى، محمد؛ انتشارات امیر كبیر، چاپ اول، تهران‏، 1377ش‏.
  36. مقدسى، محمد بن أحمد؛ أحسن التقاسیم فى معرفة الأقالیم؛ ترجمه: منزوى، علینقى؛ شركت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ اول، تهران، 1361ش.
  37. موسوى زنجانى، سید ابراهیم؛ عقائد الإمامیة الإثنی عشریة؛ مؤسسة الأعلمی‏، چاپ سوم‏، بیروت‏، 1413ق.
  38. میر سید حامد حسین؛ عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار؛ كتابخانه امیر المؤمنین‏، چاپ دوم‏، اصفهان‏، 1366ش.
  39. نراقی، ملا مهدی؛ أنیس الموحدین؛ مقدمه: آیت الله حسن زاده؛ تصحیح و تعلیق: شهید آیت الله قاضى؛ انتشارات الزهراء، چاپ دوم، تهران‏، 1369ش‏.‏

 

 

[1]. موسوى زنجانى، سيد ابراهيم، عقائد الإمامية الإثني عشرية، ج ‏3، ص 98.

[2]. نراقی، ملا مهدی، أنيس الموحدين، مقدمه: آيت الله حسن زاده، تصحيح و تعليق: شهيد آيت الله قاضى، ص 162.‏

[3]. شبلى نعمانى، محمد، تاريخ علم كلام، ترجمه: فخر داعى گیلانی، سيد محمد تقى، ص 166‏.

[4]. حلی، حسن بن یوسف، الرسالة السعدية، ص 33.

[5]. تاريخ علم كلام، ص 166‏.

[6][6]. حرقوص بن زهیر سعدی تمیمی؛ معروف به ذوالثدیه، صحابی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و از فرماندهان جنگ‌های دوره خلفای نخستین بود. او در صفین جز یاران علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) بود، اما بعدها به خوارج پیوست و در کنارشان، با علی (علیه السلام) جنگید. او يكى از پيشوايان «حروریه» مى‌باشد. هنگامی که علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) به نبرد خوارج رفت، حرقوص به وی گفت: به خدا سوگند! در نبرد با تو غیر از رضایت الهی و نجات در آخرت را نمی‌خواهیم. سپس علی (علیه السلام) این آیه را برای او تلاوت کرد: «قل هل اُنبّئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضلّ سعیهم فی الحیاة الدنیا وهم یحسبون انهم یحسنون صنعاً (کهف/103 و 104)؛ بگو: آیا شما را آگاه کنیم که کردار چه کسانی بیش از همه به زیان‌شان بود؟ آنهایی که کوشش‌شان در زندگی دنیا تباه شد و می‌پنداشتند کاری نیکو می‌کنند». وی سرانجام به سال ۳۸ هجری قمری در جنگ نهروان کشته شد. سایت ویکی فقه، «حرقوص بن زهیر سعدی تمیمی».

[7]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج ‏7، ص 151.

[8]. زركلى، خير الدين، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، ج ۱، ص ۲۰۳‌؛ سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج ‌۳، ص ۸۹.

[9]. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق: عباس، احسان، ج ۱، ص ۶۴؛ شهرستانی، سیدعلی، وضوء النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج‌ ۱، ص ۴۰۸‌.

[10]. وضوء النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج ‌۱، ص ۴۰۸.

[11]. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الأنساب، تحقیق: المعلمی، عبدالرحمن بن یحیی، ج ۴، ص ۲۸۰؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ‌۳، ص ۸۸‌.

[12]. وفیات الأعیان و انباء ابناء الزمان، ج ۱، ص ۶۴؛ ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‌۱، ص ۳۵۲؛ گرجی، ابو‌القاسم، تاریخ فقه و فقها، ص ۸۵.

[13]. کرمانشاهی، آقا محمد علی بن وحید بهبهانی، مقامع الفضل، ج ‌۱، ص ۳۵۲.

[14]. الاعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، ج ۱، ص ۲۰۳.

[15]. وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج ۱، ص ۶۳؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ‌۳، ص ۸۸‌.

[16]. وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج ۱، ص ۶۴.

[17]. همان؛ طبسی، نجم الدین، دراسات فقهیة فی مسائل خلافیة، ص ۵۹.

[18]. البدایة و النهایة، ج ۱۰، ص ۳۲۶.

[19]. خاتمی، احمد، فرهنگ علم كلام، ص 104.

[20]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 168 – 170.

[21]. محدث ارموى‏، مير جلال الدين، تعليقات نقض، ج ‏1، ص 274.

[22]. محمدی، علی، شرح كشف المراد، ص 137.

[23]. خاتمی، احمد، فرهنگ علم كلام، ص 191 و 192.

[24]. ر.ک: سلطان الواعظین شیرازی، سید محمد، شب‌هاى پيشاور در دفاع از حريم تشيع، ص 52.

[25]. سبحانی، جعفر، راهنماى حقيقت، ص 145.

[26]. امینی، عبد الحسین، الغدیر، ترجمه: جمعی از نویسندگان، ج 10، ص 148، ص 176.

[27]. سبحانی، جعفر، سيماى عقائد شيعه، ترجمه: محدثی، جواد، ص 388؛ راهنماى حقيقت، ص 507.

[28]. الغدیر، ج 21، ص 252.

[29]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 169.

[30]. همان، ص 168 – 170.

[31]. «القياس: هو اثبات حكم في محل بعلة لثبوته في محل آخر بتلك العلة. و بكلمة أخرى: اي الحاق واقعة لا نصّ على حكمها، بواقعة ورد نص بحكمها في الحكم الذي ورد به النص»، حسينى، محمد، معجم المصطلحات الأصولية، ص 131.

[32]. ابوزهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، ص 529.

[33]. همان، ص 524 و 530.

[34]. «الاستصحاب: – استبقاء الحكم الذي ثبت بدليل من الماضي قائما في الحال حتى يوجد دليل غيره. – إبقاء ما كان (أصل عملي) أو حكم الشارع ببقاء اليقين في ظرف الشك من حيث الجري العملي»، معجم المصطلحات الأصولية، ص 21.

[35]. «سد الذرائع: اي منع الوسائل المؤدية الى المفاسد»، همان، ص 91.

[36]. «الاستحسان: – العدول بحكم المسألة عن نظائرها لدليل خاص من كتاب او سنة. -ما يستحسنه المجتهد بعقله. – دليل ينقدح في نفس المجتهد لا يقدر على التعبير عنه»، همان، ص 18 و 10.

[37]. «المصالح المرسلة: هي المصالح التي لم يشرع الشارع حكما لتحقيقها و لم يدل دليل شرعي على اعتبارها أو إلغائها، و سميت مرسلة لأنها مطلقة غير مقيدة بدليل اعتبار و لا دليل إلغاء، اي كل ما يراه المجتهد مصلحة عامة لغالب الناس»، همان، ص 147‏.

[38]. تاریخ مذاهب اسلامی، ص 530؛ برگرفته از: ویکی فرق.

[39]. شرف الدين، سيد عبد الحسين، اجتهاد در مقابل نص، ترجمه: دوانى، على، ص 109 و 110‏.

[40]. سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج ‏2، ص 27.

[41]. حسنى رازى،‏ سيد مرتضى بن داعى، ‏تبصرة العوام في معرفة مقالات الأنام‏، تصحيح: اقبال آشتيانى‏، عباس، ص 96‏.

[42]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار استاد شهید مرتضی مطهری، ج ‏6، ص 879.

[43]. زركلى، خير الدين، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و  المستعربين و المستشرقين، ج ‏5، ص 7.

[44]. همان، ص 40.

[45]. حلبی، علی اصغر، تاريخ علم كلام در ايران و جهان، ص 60.

[46]. کثیری، سید محمد، السلفية بين أهل السنة و الإمامية، ص 168.

[47]. همان، ص 352.

[48]. تاريخ علم كلام در ايران و جهان، ص 24.

[49]. سبحانی، جعفر، راهنماى حقيقت، ص 145.

[50]. مارتين مكدرموت، انديشه‏هاى كلامى شيخ مفيد، ترجمه: آرام، احمد، ص 136‏؛ امینی، عبد الحسین، الغدير، ترجمه: جمعی از نویسندگان، ج ‏1، ص 176.

[51]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج ‏7، ص 151.

[52]. همان، ج ‏9، ص 147و ج ‏5، ص 163.

[53]. سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج ‏2، ص 353.

[54]. امام شناسى، ج ‏8، ص 97.

[55]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏42، ص 11.

[56]. میر سید حامد حسین، عبقات الأنوار في إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج ‏19، ص 857؛ رضوانی، علی اصغر، شيعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج ‏2، ص 605‏.

[57]. طاهری خرم آبادی، سید حسن، عدم تحريف قرآن، ص 77.

[58]. عبقات الأنوار في إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج ‏1، ص 99.

[59]. شيعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج ‏2، ص 537.

[60]. میر سید حامد حسین، عبقات الأنوار في إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج ‏19، ص 857.

[61]. حلبی، علی اصغر، تاريخ علم كلام در ايران و جهان، ص 60.

[62]. سبحانی، جعفر، راهنماى حقيقت، ص 145.

[63]. مظفر، محمد حسين، دلائل الصدق، ترجمه: سپهرى، محمد، ج ‏1، ص 172‏.

[64]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج ‏8، ص 97.

[65]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏42، ص 11.

[66]. امام شناسى، ج ‏16-17، ص 417.

[67]. شبلى نعمانى، تاريخ علم كلام، ترجمه: فخر داعى گیلانی، سيد محمد تقى، ص 166 ‏.

[68]. مقدسى، محمد بن أحمد، أحسن التقاسيم فى معرفة الأقاليم، ترجمه: منزوى، علينقى، ج ‏1، ص 175.

[69]. موسوی زنجانی، سید ابراهیم، عقائد الإمامية الإثني عشرية، ج ‏3، ص 102 و 103.