searchicon

کپی شد

حقانیت و برتری شیعه

در یک تقسیم بندی کلی، دین را به دو دسته الهی (وحیانی) و بشری تقسیم می‌کنند:

  1. دین بشری: مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که بشر با فکر خود برای خویش تدوین و وضع کرده است؛ از این رو، این دین اسیر هوس و ابزار دست همان انسان است.
  2. دین الهی (وحیانی): مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوسش را کنترل و آزادی خود را تأمین کند.[1]

هر کدام از فرقه ها ادعا می کنند که همان ها فرقه ناجیه هستند و برای این ادعا ادله ای اقامه می کنند آن چه که مسلم است این است که قطعاً به جز یک فرقه بقیه آنان بر حق نخواهند بود، ما بر این باوریم بر اساس ادله قطعی مذهب حقه و فرقه ناجیه در میان مذاهب اسلامی مذهب شیعه اثنی عشری است و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. شیعه برای حقانیت و ناجی بودنش به ادله ای تمسک می کند و اصرار بر صحت آن دارد چرا که این عقیده بر گرفته از عقل و نقل (قرآن، سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت آن حضرت) است.

ادله شیعه بر حقانیت خود:

ادله فراوانی در این باره وجود دارد که جهت اختصار تنها به برخی از آن ها اشاره می‌شود:

  1. عقلی:

الف. قاعده لطف: مطابق با این قاعده همان طور که بر خداوند واجب است برای هدایت انسان پیامبرانی جهت تبلیغ دینش ارسال کند هم چنین واجب است بعد از پیامبر نیز برای تداوم راه پیامبران امامانی را نیز نصب نماید.

ب. شیعه بر اساس آموزه های دینی که در کتاب های کلامی شیعه موجود است.[2] برای امام شرایطی قائل است از آن جمله عصمت[3]، اعلمیت، افضلیت و … که شناخت این صفات (خصوصاً عصمت) برای انسان ها ممکن نیست و فقط خداوند است که به این صفات آگاهی دارد پس او است که می تواند امام را انتخاب و نصب نماید.

  1. نقلی:

قرآن:

الف. «جز اين نيست كه ولىّ شما خدا است و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى‏خوانند و هم‌چنان‌كه در ركوعند انفاق مى‌‏كنند».[4]

به دنبال دعای پیامبر که عرض کرد: خدایا سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز، از خاندانم، على (علیه السّلام) را وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوى و محكم گردد»، جبرئيل نازل شد و به پيامبر (صلّی الله علیه و آله) گفت: بخوان، پيامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان! «سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پيامبر او، و آنان كه ايمان آورده‌‏اند و نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏پردازند»؛ یعنی همان طور که خدا و رسولش (صلّی الله علیه و آله) بر مردم ولایت دارند علی (علیه السّلام) نیز ولایت دارد.[5]

ب. «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولوا الامر خويش فرمان بريد».[6]

منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم (علیهم السّلام) مى باشند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پيامبر (صلّی الله علیه و آله) به آنها سپرده شده است، و غير آنها را شامل نمى‏شود،[7]

آیاتی چون «و انذر عشیرتک الاقربین»؛[8] «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»؛[9] «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»،[10] «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت …»[11]و آیات بسیار زیادی که در این باب وارد شده است.[12]

2.2. سنت:

پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نیز به تصریح تاریخ و روایات، همواره از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به عنوان وصی و جانشین خویش یاد می فرمود.

که ما فقط برای نمونه به چند حدیث اشاره می کنیم:

الف. حدیث یوم الدار: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: این برادر و وصى و جانشين من در بین شما است، سخن او را بشنويد و فرمانش را اطاعت كنيد».[13]

ب. حدیث طیر: «علی (علیه السّلام) فرمود: مرغى بريان از بهشت براى رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آورده شد. آن حضرت از خداى عز و جل خواست كه محبوب ترین خلق نزد او، پیش آن حضرت بيايد. پس خداوند مرا توفيق داد كه به نزد آن حضرت آمدم تا از آن مرغ به همراه حضرت خوردم»‏.[14]

ج. حدیث منزلت: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: اى على نسبت تو به من؛ مانند نسبت هارون است به موسى (علیهما السّلام)، جز اين كه پس از من پيامبرى نيست»‏.[15]

د. حدیث ثقلین: «حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) فرمود: من در ميان شما دو چيز مى گذارم كه يكى از آن بزرگتر است از آن ديگر و آن كتاب اللَّه است كه حبلى است كشيده از آسمان تا زمين و يكى ديگر عترت كه اهل بيت من هستند كه حضرت حق مرا از اين خبر داده كه ايشان از يک ديگر جدا نخواهند شد تا كنار حوض كوثر به من رسند».[16]

هـ. حدیث غدیر: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: هر كس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است». اين سخن را سه بار و به گفته بعضى از راويان حديث، چهار بار تكرار كرد. به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض كرد: «خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، دوست بدار آن كس كه او را دوست دارد و مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد، يارانش را يارى كن، و آنها را كه ترک ياريش كنند، از يارى خويش محروم ساز، و حق را در هر حالتی همراه او بدار»؛ سپس فرمود: «آگاه باشيد، همه حاضران وظيفه دارند اين خبر را به غائبان برسانند».[17]

این احادیث قطره ای بود از دریای احادیثی که در این باب وارد شده است.

پس شيعيان جماعتى هستند كه تمام اعمال و عقائد و اخلاق و روحيات خود را بر اساس تعليمات اسلام قرار داده و از دستورات پيامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هيچ تجاوز نمى كنند. امر او را امر خدا مى دانند، مطيع قرآن و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند.[18] و بر این باورند که ایشان (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبوت خود را با وصايت و خلافت على بن ابي طالب (علیه السّلام) بارها توأماً اعلام فرمود.

دلایل برتری شیعه

برتری مذهب تشیع نسبت به سایر مذاهب به جهت «حق» بودن آن است، و دین حق در هر دوره ای منحصراً فقط یک دین است. خدای متعال در هر برهه ای دارای یک شریعت است و هر دین غیر از آن یا از اساس باطل و دروغ است و یا منسوخ و منقرض.

تعدد ادیان الهی و مذاهب آسمانی که تاکنون بر بشریت نازل گردیده، تعدد طولی است نه عرضی، بدین معنا که دین جدید ناسخ و مکمّل دین پیشین است و با آمدن دین جدید تاریخ مصرف دین قبلی منقضی و از رسمیت می افتد و جای خود را به دین جدید می دهد و بر همه لازم است که از آیین جدید پیروی نمایند و به آن ایمان بیاورند. برای همین در متون مقدس و نصوص دینی، از کسانی که به دین جدید ایمان نمی آورند، به عنوان “کافر” یاد می شود.

اسلام آخرین و کامل ترین دین است که برای بشر فرستاده شده و خداوند دینی جز اسلام را نخواهد پذیرفت. قرآن می فرماید: «ان الدین عندالله الاسلام»؛[19] «بدون تردید دین در نزد خدا فقط اسلام است». در جای دیگری می فرماید: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه»؛[20] «هر کس آیینی جز اسلام را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد».

ابو ذر غفاری صحابی ثقه و جلیل القدر پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل می کند: «سمعت النبی (صلّی الله علیه و آله) انه قال: الا ان مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح فی قومه، من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق»؛[21] «آگاه باشید: من از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: مثل اهل بیت من در میان شما مثل کشتی نوح برای قوم نوح است، هر که در این کشتی نشیند، نجات یابد و هر که تخلف کند، غرق گردد».

اساس و پایۀ مذهب تشیع، توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد است، و شیعه قائل به امامت دوازده امام معصوم (علیهم السّلام) به عنوان جانشین پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) می باشد که اول آنان علی (علیه السّلام) و آخر آنها مهدی (علیه السّلام) است.

در روایات وارده از رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تعداد و حتی نام های دوازده امام معصوم (علیهم السّلام) تصریح شده است. نقل شده است: «روزی عبدالله بن مسعود در میان جمعی نشسته بود که عربی بیابانی پیدا شد و از آنان پرسید: کدامیک از شما عبدالله بن مسعود هستید؟ عبدالله جواب داد: من. عرب پرسید: هل حدثکم نبیکم کم یکون بعده من الخلفاء؟ قال: نعم، اثناعشر، عدد نقباء بنی اسرائیل»؛[22] «آیا پیامبر شما، تعداد جانشینان بعد از خودش را برای شما بیان کرد؟ گفت: آری، دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل».

دلیل ما بر حقانیت تشیع، قرآن و سنت است، خداوند در قرآن به ما دستور داده است تا از خدا و رسول و اولی الامر ـ که طبق تصریح رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) همان امامان شیعه هستند ـ پیروی کنیم. در آیات فراوانی از قرآن به مسألۀ امامت و ولایت اشاره شده است. آیاتی چون: «و انذر عشیرتک الاقربین»؛ «انما ولیکم الله و رسوله و المؤمنون الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الذکوة و هم راکعون»؛ «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»؛ «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»؛ «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»، و … .

پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) نیز به تصریح تاریخ و روایات همواره از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به عنوان وصی و جانشین خویش یاد می فرمود. چنان که طبری در تاریخ خویش نقل می کند: هنگامی که آیۀ «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد، پیامبر به اقوام خود فرمود: «خدای متعال به من دستور داد تا شما را به سوی او دعوت کنم، پس هر کدام از شما که مرا در این امر یاری کند، برادر و وصی و جانشین من خواهد بود. علی (علیه السّلام) عرض کرد: من ای رسول خدا در این راه تو را یاری خواهم کرد. پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دست در گردن علی (علیه السّلام) انداخت و فرمود: همانا این (علی) برادر و وصی و جانشین من در میان شما است. از او بشنوید و مطیع او باشید. خویشان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در حالی که می خندیدند برخاستند و به ابوطالب ـ به تمسخر ـ گفتند: او به تو دستور داد تا مطیع پسرت باشی و فرمانبردار او باشی.[23]

پیامبر در آخرین سال عمر خویش، در برگشت از حج که معروف به حجة الوداع گردید، در منطقۀ غدیر خم، رسماً علی بن ابی طالب (علیه السّلام) را به عنوان امام و زمامدار مسلمانان منصوب و معرفی فرمود و به همه حاضران دستور داد تا با او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت نمایند. این سخن معروف آن حضرت در آن روز است که فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ «هر کس که من زعیم و فرمانروای او هستم، علی (علیه السّلام) نیز مولی و فرمانروای او است. این حدیث از احادیث مشهور و متواتر اسلام است.

 

برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه های:

قرآن و معنای اسلام و مسلمان، س 665 (سایت اسلام کوئست: 829).

دلایل حقانیت اسلام، س 275 (سایت اسلام کوئست: 73).

دلایل پذیرش اسلام، س 1146 (سایت اسلام کوئست: 1168).

 

[1]. جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص 24 و 26.

[2]. ر.ک کتب کلامی شیعه از جمله کشف المراد، باب امامت، شرائط امام .

[3]. برای توضیح بیشتر رجوع شود به تفاسیر ذیل آیۀ 124 از سورۀ بقره.

[4]. ‏«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون»‏؛ مائده، 55.

[5]. «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»؛ مائده، 55.

در تفسير مجمع البيان و كتب ديگر از” عبد اللَّه بن عباس” چنين نقل شده است: روزى در كنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پيامبر (صلّی الله علیه و آله) حديث نقل مى‏كرد ناگهان مردى كه عمامه‏اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانيده بود نزديك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پيغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) حديث نقل مي كرد او نيز با جمله «قال رسول اللَّه» حديث ديگرى از پيامبر (صلّی الله علیه و آله) نقل مى‏نمود.

ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى كند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر كس مرا نمى‏شناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با اين گوش هاى خودم از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شنيدم، و اگر دروغ مى‏گويم هر دو گوشم كر باد، و با اين چشمان خود اين جريان را ديدم و اگر دروغ مى‏گويم هر دو كور باد، كه پيامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: على قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله. على (علیه السّلام) پيشواى نيكان است، و كشنده كافران، هر كس او را يارى كند، خدا ياريش خواهد كرد، و هر كس دست از ياريش بردارد، خدا دست از يارى او برخواهد داشت”.

سپس ابوذر اضافه كرد: اى مردم روزى از روزها با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در مسجد نماز مى‏خواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد، ولى كسى چيزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد، در همين حال على (ع) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد. سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد، پيامبر (صلّی الله علیه و آله) كه در حال نماز بود اين جريان را مشاهده كرد، هنگامى كه از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت:” خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه روح او را وسيع گردانى و كارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشايى تا مردم گفتارش را درک كنند، و نيز موسى درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزير و ياورش قرار دهى و به وسيله او نيرويش را زياد كنى و در كارهايش شريک سازى. خداوندا! من محمد پيامبر و برگزيده تو هستم، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على (علیه السّلام) را وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوى و محكم گردد”. ابو ذر مى‏گويد: هنوز دعاى پيامبر (صلّی الله علیه و آله) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر (صلّی الله علیه و آله) گفت: بخوان، پيامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا … ،(مكارم شیرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏4، ص 422).

[6]. ‏«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»؛ مائده، 59.

[7]. همه مفسران شيعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم مى‏باشند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پيامبر (صلّی الله علیه و آله) به آنها سپرده شده است، و غير آنها را شامل نمى‏شود، و البته كسانى كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگيرند، با شروط معينى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اين كه اولوا الامر هستند، بلكه به خاطر اين كه نمايندگان اولوا الامر مى‏باشند. مكارم شیرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏3، ص 436.

[8]. شعراء، 214.

[9]. مائده، 67.

[10]. مائده، 3.

[11]. احزاب، 33.

[12]. علامه حلی، الفین، هزار دلیل برای امامت علی(علیه السّلام) و هزار دلیل برای ابطال شبهات مخالفین ارائه کرده است، «هذا الكتاب الموسوم بكتاب الألفين الفارق بين الصدق و المين فأوردت فيه من الأدلة اليقينية و البراهين العقلية و النقلية ألف دليل على إمامة سيد الوصيين علي بن‏أبي طالب أمير المؤمنين (علیه السّلام) و ألف دليل على إبطال شبه الطاعنين و أوردت فيه من الأدلة على باقي الأئمة (علیهم السّلام) ما فيه كفاية للمسترشدين»، ‏(مقدمه الفین).

[13]. ‏«قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): ان هذا اخى و وصيى و خليفتى فيكم فاسمعوا له و اطيعوه»؛ مكارم شیرازى، ناصر، ‏تفسير نمونه، ج 15 ص 372.

[14]. ‏«قال علی (علیه السّلام) فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله) أُتِيَ بِطَيْرٍ مَشْوِيٍّ مِنَ الْجَنَّةِ فَدَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ ‏يَدْخُلَ عَلَيْهِ أَحَبُّ خَلْقِهِ إِلَيْهِ فَوَفَّقَنِي اللَّهُ لِلدُّخُولِ عَلَيْهِ حَتَّى أَكَلْتُ مَعَهُ مِنْ ذَلِكَ الطَّيْرِ»؛ ‏صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج ‏2، ص 580.

[15]. ‏«قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): يا على انت منى بمنزلة هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى»؛ ‏كلينى، محمد بن يعقوب، کافی (روضه كافى)، ترجمه: كمره‏اى، محمد باقر، ج ‏2، ص 182.

[16]. ‏«قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) إني تارك فيكم الخليفتين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من ‏السماء إلى الأرض و عترتي أهل بيتي نبأني اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض»؛ ‏اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة، محقق / مصحح: ميانجى، ابراهيم‏، ترجمه و شرح: زواره‏اى، على بن حسين، ج ‏1، ص 44.

[17]. ‏«قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): فمن كنت مولاه فعلى مولاه»، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) اين سخن را سه بار و به گفته بعضى از راويان حديث، چهار بار تكرار كرد. به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و ‏عرض كرد: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ‏ادر الحق معه حيث دار»، سپس فرمود: الا فليبلغ الشاهد الغائب»؛ ‏تفسير نمونه، ج ‏5، ص 12.

[18]. طبق آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول»، سوره محمد (صلّی الله علیه و آله) آيه 33؛ و آيه «و ما آتاكم الرسول فخذوه»، سوره حشر آيه 7.

[19]. آل عمران، 19.

.[20] آل عمران، 85.

[21]. ‏29.‏      حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، محقق: الوادعی، مقبل بن هادی‏، ج 3، ص 151.

[22]. صدوق، محمد بن علی، خصال، ص 467.

[23]. ‏طبری، محمد بن جرير، تاريخ الطبري (تاريخ الأمم و الملوک)، تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 320.