searchicon

کپی شد

حرکت انسان و جهان به سوی موجودی بی نهایت پیچیده

برخی از نظریه پردازان غربی به تازگی مسائلی را در مورد خلقت جهان و انسان بیان کرده اند که خلاصه آن بدین ترتیب است که: انسان به سوی موجودی بی نهایت پیچیده حرکت می کند در حالی که احتمال وجود یک موجود بی نهایت پیچیده صفر است؛ از این رو منکر وجود آفریدگار می شوند. هر چند این نظریه ناقص بوده و از ابتدای آفرینش سخنی به میان نیاورده است اما به پندار برخی بخش اول این نظریه در ظاهر شباهت هایی با پاره ای از آموزه های دینی اسلام نظیر آیۀ “انا لله و انا الیه راجعون” دارد. بدین جهت ما در صددیم که با تفسیر صحیحی از این آیه این نظریه را به بوتۀ نقد واگذاریم.

گفتنی است مطالبی که در مورد حرکت انسان و جهان در این نظریه مطرح شده ضمن ابهام و اجمال زیادی که دارد صرفاً بازگو کننده یک دیدگاه بوده و در حد یک نظریه علمی نمی توان بر آن تکیه کرد تا بعد با مبنا قرار دادن آن به مباحثی در مورد خدا و … پرداخت. ضمن این که در بخش اول این نظریه كه در حقیقت اساس آن است تناقضی وجود دارد. این تناقض منجر به ابهاماتی در فهم نظریه منقول می شود؛ ضمن این كه معلوم نیست آیا نظریه منقول پاسخی است به مسئله وجود خداوند یا این كه تبیینی است غایت شناختی از وضعیت و سرانجام انسان و جهان خلقت، به كمك علم جدید كه سعی دارد به شناختی عمیق تر از خداوند،انسان و جهان دست یابد؟

همچنان که ذکر شد در متن این نظریه با تناقض در استدلال روبرو هستیم. وقتی می گوئیم انسان به سوی موجودی بی نهایت پیچیده حركت می كند پس وجود موجودی بی نهایت پیچیده را مفروض گرفته ایم در حالی كه گزاره بعدی می گوید احتمال وجود یك موجود بی نهایت پیچیده صفر است! و عجیب تر این كه نتیجه گرفته می شود آفریدگاری وجود ندارد! صرف نظر از تناقض مذكور اگر این دیدگاه یا تئوری را در حوزۀ علم کلام مطرح کنیم، دو مدعا را پیش می كشد؛ یكی در باب ماهیت خدا و دیگری در باب وجود خدا. پیش فرض استدلال مذكور ـ كه خداوند موجودی بی نهایت پیچیده است ـ  پاسخی است به مسئله ماهیت خدا و نتیجه ای كه از این استدلال گرفته می شود ـ انكار وجود خداوند ـ پاسخی است به مسئله وجود یا عدم او.

در مسئله ماهیت خدا اكثریت قریب به اتفاق فیلسوفان اسلامی به جز امام فخر رازی معتقدند كه خداوند ماهیت ندارد، چه ماهیت را حد وجود می دانند و خداوند مطلق و بی حد است. در پیش فرض استدلال مذكور هم خداوند موجودی بی نهایت دانسته شده اما بی نهایت از نظر پیچیده گی  نه صرف حد خوردگی.

از طرفی دیگر پیچیده بودن خداوند، با لحاظ شهودات عرفا خود محل مناقشه است، چه رسد به بی نهایت پیچیده بودنش!

از دیدگاه عرفا، خداوند موجودی پیچیده نیست، بلكه این آدمی است كه به خاطر زنگارهای روحش نمی تواند صرافت ناب هستی و وجود را دریابد و خدایی را كه نزدیک تر از رگ قلب به او است، در فرسنگ ها دور از خویش جست­و­جو می كند.

با توجه به نكات فوق پیش فرض اصلی استدلال مذكور باطل است و به فرض قبول صفر بودن احتمال وجود یك موجود بی نهایت پیچیده ـ كه البته در تناقض با فرض نظریه است ـ هیچ گاه نمی توان نتیجه گرفت كه خدایی وجود ندارد، چه پیش فرض استدلال گر در باب ماهیت خدا نادرست می باشد.

تفسیر آیه «انّا لله و انّا الیه راجعون» است. این آیه شریفه به طور مشخص آیه 156 سوره مباركه بقره است. این جمله كه از آن به عنوان كلمه استرجاع یاد می شود، عصاره عرفان اسلامی و توحید حقیقی است. حضرت «امیر مؤمنان علی (ع) در تفسیر این جمله می فرماید: “ان قولنا انا لله اقرار علی انفسنا بالملك و ان قولنا انا الیه راجعون اقرار علی انفسنا بالهلك”؛ این كه ما می گوییم “انا لله” اعتراف به این حقیقت است كه ما مملوك او هستیم و این كه می گوییم و “انا الیه راجعون” اقرار به این است كه ما از این جهان خواهیم رفت و جایگاه ما جای دیگر است».[1] از حیث عرفان عملی درک معنای حقیقی این آیه شریفه تنها از عهده كسانی برمی آید كه به مقام توحید و فنای در ذات حق رسیده باشند و از حیث نظری بایستی به تأمّل در مبحث قوس نزول و صعود عالم، دایره نبوت و ولایت، همچنین معراج حضرت خاتم المرسلین (ص) و مباحث پیرامون آن پرداخت كه از حوصله این مقال بیرون است.

شباهت آیه استرجاع با استدلال نقل شده از برخی نظریه پردازان غربی است. واقعیت این است كه اگر این دیدگاه را دیدگاهی كلامی بدانیم، نمی تواند شباهتی میان این آیه و آن استدلال وجود داشته باشد، چه واضح است محمل استدلال مذكور ـ صرف نظر از ابهامات و تناقض آشكار موجود در آن ـ اثبات وجود یا عدم خدا است كه در نهایت این جا انكار خداوند را نتیجه می دهد، در حالی كه محمل آیه استرجاع اثبات وجود خداوند نیست، بلكه با مفروض گرفتن باور به وجود خدا، محمل اصلی آن طی طریق در وادی توحید و رسیدن به بالاترین مراتب معرفتی و ایمانی است كه همانا توحید وجودی است.

اما در صورتی كه این دیدگاه را دیدگاهی علمی و جهان شناسی بدانیم باید گفت با ملاحظاتی بسیار و تبدیل و تغییرات زیادی در این دیدگاه ارائه شده، می توان آن را تلاشی برای تبیین بخشی از قوس صعود محسوب نمود و دیدگاه مذكور را طوری تقریر نمود که با زبان علم بیان کننده حركت تکاملی انسان و جهان باشد. البته ادعای چنین مطابقت و مشابهتی به سادگی امکان پذیر نیست ضمن این که اصل این نظریات هنوز به اثبات کاملی نرسیده است. بنابراین، این گونه مطالب فقط به عنوان سر نخ هایی برای تحقیق بیشتر می توانند مطرح باشند.

در پایان برای مطالعه بیشتر در مورد قوس صعود و نزول و آیۀ استرجاع این منابع پیشنهاد می شوند:

1. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طبابایی، ج1،ص384، دفتر انتشارات اسلامی،قم، چاپ 1385.

2.تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی،ج1،ص 531، تهران، دارالكتب الاسلامیة،1380.

3. معاد یا بازگشت به سوی خدا، محمد شجاعی، ج اول و دوم، تهران، شركت انتشار، چاپ دوم، 1388.

4.هانری كربن، آفاق تفكر معنوی در اسلام ایرانی، داریوش شایگان، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز،چاپ چهارم، 1385،كتاب دوم: از دایره نبوت تا دایره ولایت، فصل دوم، نبوت و ولایت، (ص113 -120).

5. معراج نامه، علی اكبر خانجانی، از مجموعه دایرة المعارف عرفان، تهیه و تنظیم، رسول ملكیان اصفهانی، مهر 1387.

 


[1] مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص531، تهران، دارالكتب الاسلامیة،1380.