searchicon

کپی شد

حدیث

چیستی حدیث[1]

محرک اصلی مسلمانان به فراگیری و نقل اخبار و احادیث و جمع آوری آن در مجامع حدیثی، شخص رسول اکرم (ص) بود که مردم را به ضبط و انتقال سخنانش تشویق می کرد. از طرفی مسلمانان خود -به ویژه بعد از عصر رسالت- به این نیاز واقف شدند که احادیث سرشار از بیانات متقنی هستند که احکام الاهی را در خود جای داده اند.

پیامبر اسلام (ص) طی بیست سال رسالت خود به هدایت و ارشاد مردم پرداخت و در طی این دوره به ویژه پس از هجرت که احکام و قوانین اسلامی در مسائل فردی و اجتماعی توسعه یافت. سخنانی در شرح و تبیین کتاب مبین بیان فرمود. اخلاق، عقاید، عبادات، قوانین مدنی و کیفری، آداب معاشرت، کیفیت تشکیل خانواده و سلوک عملی و ترغیب بر انجام فضایل از جمله عناوین سخنان پیامبر اسلام بود.

اصحاب در فیض شنیدن و حفظ احادیث دقّت و همّت وافر داشتند و گروهی بیش از دیگران از منبع فیض بهره برده بودند، به گونه ای که به کثرت حدیث و نقل از پیامبر مشهور گشته، مورد مراجعه دیگران شدند.

در زمان حیات پیامبر (ص) اهمیت حدیث چندان مشهود نبود، ولی بعد از ارتحال آن حضرت این نیاز هر چه بیشتر احساس شد. بدین ترتیب حدیث همدوش قرآن ملاک عمل مردم و راهنمایی امّت اسلامی گردید.

تاریخچه حدیث

شیعه به پیروی از اهل بیت عصمت (ع)، نوشتن حدیث را از همان آغاز شروع نمود، ولی عامه (اهل سنت) به پیروی از خلیفه دوم و بعضی دیگر از صحابه، بدین بهانه که حدیث با قرآن مشتبه می شود و اهتمام به حدیث جای اهتمام به قرآن را می گیرد، کتابت حدیث را مکروه شمرده بودند، آن گاه متوجه اشتباه خود شدند که یک قرن از هجرت رسول اکرم (ص) می گذشت. در قرن دوم سد کراهت حدیث به دست «عمر بن عبدالعزیز» خلیفه زاهد اموی که خود از نوادگان خلیفه دوم بود، برچیده شد.

تدوین حدیث از سوی اهل بیت (ع) و پیروان آنها یک قرن پیش از اهل سنت آغاز شده بود و در عصر امامت حضرت باقر (ع) ادامه داشت که با بخشنامه عمر بن عبدالعزیز، عامه نیز به همراه مکتب اهل بیت به تألیف و تدوین حدیث پرداختند.

اولین کتاب حدیث را حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) نگاشته است که در نزد ائمه (ع) بود و گاه از آن نقل حدیث می شد.

«مصحف فاطمه (ع)» کتاب دیگری است در حدیث که از سوی معصوم به رشته تحریر درآمده است.

«کتاب ابورافع» در سنن و احکام و قضایا و «کتاب سلمان فارسی» در «آثار»[2] از نخستین کتب حدیث هستند که در مکتب اهل بیت به دست شاگردان ایشان فراهم آمده است. ابوذر غفاری، اصبغ بن نباته، عبیدالله بن ابی رافع، حرث بن عبدالله، ربیعة ابن سمیع، سلیم بن قیس، میثم تمار، عبیدالله بن حر، محمد بن قیس بجلی و یعلی بن مرة از نویسندگان طبقه اول شیعه در علم حدیث به حساب می آیند.

در طبقه دوم کتابی که از شیعه مانده و راویان هر طبقه، آن را روایت کرده اند، «صحیفه سجادیه» امام علی بن الحسین بن علی (ع) است که به زبور آل محمد (ص) معروف است.

زید بن علی بن حسین بن علی الشهید، جابر بن یزید جعفی، حسین بن ثور و زیاد بن منذر از دیگر روات این طبقه محسوب می شوند.

از نیمه اول قرن دوم، یعنی در عصر امام باقر و امام صادق (ع) شیعه از آزادی نسبی برخوردار گردید و نقل روایت و ضبط و کتابت حدیث به اوج خود رسید. چهار هزار تن از افراد مورد وثوق در این دوره از امام صادق (ع) روایت نقل نموده اند و چهار صد کتاب حدیثی در اصول، در این دوره تألیف گردید که به «اصول اربعماة»[3] معروف است.

با طرح مسئله ولایت عهدی حضرت امام رضا (ع) و هجرت آن حضرت به ایران، خیل عشاق به سوی ایشان شتافتند، به طوری که 360 تن بدون واسطه از ایشان حدیث نقل کرده اند.[4]

جلوگیری از انتشار احادیث

دین مقدس اسلام آخرین و کامل ترین دین الاهی است و برای رشد و تعالی انسان ها چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی برنامه ها و احکام جامعی را در نظر گرفته است که در این میان سنت به عنوان دومین منبع معارف اسلامی، علاوه بر این که مبیّن و مفسر قرآن کریم به شمار می رود، نقش مهمّی نیز در تبیین و شناساندن احکام و معارف اسلامی ایفا می کند؛ زیرا بسیاری از دستورات قرآن مجمل است و با کنار نهادن سنت و احادیث رسول خدا، نمی توان به تفسیر و معنای این آیات پی برد.

علی رغم این که وجود سنت در کنار قرآن به جهت تبیین حقایق قرآنی، ضرورتی انکار ناپذیر است و از سوی دیگر پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) همواره به فراگیری حفظ و نشر احادیث ترغیب و تشویق می نمودند، متأسفانه بعد از رحلت پیامبر اکرم  (ص) بنا به دلایلی؛ نقل، کتابت و نشر احادیث ممنوع گشت و این امر ضربه سنگین و جبران ناپذیری به پیکره امت اسلامی وارد نمود.

پس از رسول خدا، خلفای سه گانه از نشر و ترویج احادیث رسول مکرٌم اسلام ممانعت به عمل آوردند. ممنوعیت حدیث از زمان ابوبکر خلیفه اول شروع شد و در عصر عمر و عثمان با شدت بیشتری ادامه یافت. ذهبی روایت می‏کند که عمر، ابن‏مسعود و ابوالدرداء و ابومسعود انصاری را به جرم نقل احادیث زیاد از رسول خدا محبوس کرد.[5]

بهانه ابوبکر برای جلوگیری از کتابت و نشر احادیث، اختلاف مسلمانان بود. گفت: “شما از پیامبر اکرم حدیث هایی نقل می کنید و گاهی در میان شما اختلاف پدید می آید. اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، مسلمانان در آینده به اختلاف شدیدتری مبتلا خواهند شد؛ از این رو، از این به بعد از رسول اکرم حدیثی نقل نکنید و اگر کسی از شما پرسشی کرد، بگویید میان ما و شما همین قرآن کافی است، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانید”.[6]

در جریانی دیگر نقل شده است که عایشه می گوید: “پدرم ابوبکر پانصد حدیث از رسول اکرم جمع آوری کرده بود. یک شب دیدم در میان رخت خواب ناراحت است به گونه ای که ناراحتی وی باعث ناراحتی من گردید. چون صبح شد، علت ناراحتی اش را جویا شدم. گفت: دخترم آن احادیثی را که پیش تو است بیاور. بعد دستور داد آتشی برافروختند و تمام آن احادیث را سوزاند و گفت می ترسم بمیرم و این احادیث پیش تو بماند و شاید در میان آنها احادیثی باشد که من از افراد موثٌقی نقل نموده ام؛ ولی در واقع این افراد صالح نباشند و من مسئول باشم”.[7]

در بستر منع تدوین احادیث، جعل احادیث قوت یافت. خلفاء پس از منع حدیث از پیامبر اکرم به ناقلان اسرائیلیات و احادیث جعلی میدان دادند. برخی از خواص و نزدیکان خلفا؛ نظیر ابوهریره، کعب الاحبار، وهب بن منبه، تمیم بن اوس و عبدالله بن سلام در فضیلت تراشی، قصه خوانی و دروغ پردازی آزادی عمل یافتند.[8]

تمیم داری از جمله این افراد است. “عمر برای «تمیم داری» در هر هفته ساعتی معین کرد که پیش از نماز جمعه در مسجد پیامبر خدا حدیث بگوید و عثمان نیز در عهد خود، این مدت را به دو سا عت در روز افزایش داد”.[9]

هر چند که خلفا از نقل احادیث پیامبر اکرم جلوگیری می کردند، ولی خود در جایی که لازم می دیدند به نشر احادیثی هر چند مجعول اقدام می نمودند.

سیاست مهم ترین انگیزه جلو گیری از نشر حدیث

مهم ترین علت منع حدیث، مسئله سیاسی بود. برخی سنت و سخنان رسول اکرم (ص) را مانع بزرگی بر سر راه خود می دیدند؛ از این رو چاره را در این دیدند که این مانع را از سر راه خود بردارند؛ زیرا می توانستند با کنار گذاشتن احادیث، قرآن را به دل خواه خود تأویل و تفسیر نمایند.

آنچه سبب منع از تدوین، نشر و نگارش حدیث پس از رحلت رسول‏ اکرم (ص) گردید، همان چیزی است که مانع نگارش وصیت پیامبر اکرم در بستر احتضار گردید.[10]

“اگر احادیث نبوی جمع و تدوین می شد، بی درنگ مورد رجوع و قرائت و تدریس جامعه اسلامی قرار می گرفت و این باعث می‏شد تا توده امت با فلسفه سیاسی اسلام نیز آشنا شوند، و این فلسفه با نظام های خلافت نمی ساخت. روایات فِرَق اسلامی، مملوٌ از فضایل علی است، از جمله شامل فلسفه حکومت در اسلام است؛ زیرا در بیشتر این روایات، ملاک های تقدّم علی بن ابی طالب بر سایر افراد امّت، در استحقاق رهبری، بیان شده است. پس این گونه روایات باعث می شد تا ملاک های حکومت شرعی، دانسته شود و چشم و گوش مردم باز شده و برای حکومت های نادرست، باز شدن چشم و گوش مردم مصیبتی بزرگ محسوب می شد”.[11]

 

خبر متواتر

احاديث از نظر “تعداد راويان” در هر طبقه، به “متواتر” و “واحد” تقسيم می گردد. واژۀ متواتر از ریشه “وتر” به معنای واحد است و “تواتر” به معنای پی در پی یا يكی پس از ديگری است. چنان چه در آیۀ شریفۀ “ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا”؛[12] سپس رسولان خود را یکی پس از دیگری فرستادیم، “تترا” به همین معنا است.[13]

روايت متواتر در اصطلاح، “خبری است كه سلسلۀ راويان آن در هر طبقه به اندازه ای باشند كه به‌ طور عادی، امكان توافق آنان بر دروغ محال باشد و خبر آنها موجب علم شود”.[14]

روايات متواتر گرچه كم هستند، امّا غالبا بيان گر محتوا و خبر مهمی ‌اند؛ مانند: روايت غدير كه تنها در طبقۀ صحابه بيش از 100 نفر آن را روايت نموده اند.

در بارۀ تعداد راویان خبر متواتر، علمای شیعه عدد معینی را ذکر نکرده اند، بلکه معیار تواتر نزد آنان افادۀ علم است و  خبری را متواتر می دانند كه تعداد راویان هر طبقه از سلسله سند آن به حدی است كه مفید علم و یقین به صدور آن خبر از امام (ع) باشد و از طرف دیگر توافق آنها بر كذب و دروغ محال باشد. و از این نظر هیچ فرقی بین متواتر لفظی، معنوی و یا اجمالی قائل نشده اند.

اما علمای عامه در حصول خبر متواتر،‌ تعداد روایان را شرط دانسته و در این باره اقوال مختلفی دارند:

1. نظر قاضی ابی بكر باقلانی این است که حداقل راویان باید 4 نفر باشد.

2. دیدگاه اصطخری این است که حداقل راویان باید 10 نفر باشد.

3. نظر عده ای از علمای عامه این است که حداقل راویان باید 12 نفر باشد. (به تعداد نقباء بنی اسرائیل).

4. نظر ابو هذیل علاف این است که حداقل راویان باید 20 نفر باشد.

5. نظریه دیگری حداقل راویان را 40 نفر دانسته است.

6. گروه دیگری نیز حداقل راویان را 70 نفر می دانند.

7. آخرین نظریه این است كه حداقل راویان باید 313 نفر به تعداد اصحاب بدر باشد.[15]

اقسام خبر متواتر

متواتر از يك نظر به “متواتر لفظی و معنوی” تقسيم می ‌شود.

متواتر لفظی آن است كه “همۀ راويان، مضمون آن را با الفاظ واحدی نقل كنند”.[16] مثل حديث “من كذب عليّ متعمّدا فليتبوّء مقعده من النار”.[17] كه جمع كثيری از صحابه اين حديث را نقل كرده اند و شمار آنان را از چهل تا حدود شصت نفر دانسته‌اند.[18]

متواتر معنوی آن است كه “همۀ راويان، مضمون واحدی را با عبارات مختلف نقل كنند كه تطابق در آن معنا با دلالت تضمنی يا التزامی دانسته ‌شود”.[19]

برای حديث متواتر تقسيم ديگري نيز وجود دارد، و آن “تواتر تفصيلی و اجمالی” است. “تواتر تفصيلی” شامل “تواتر لفظی و معنوی” می باشد، اما “تواتر اجمالی” در صورتی است كه چند روايت در يك موضوع وارد شود و از نظر دلالت همسان نباشند، ولی آن روایات از قدر مشترك برخوردار باشند كه از مجموع آنها به صدور يكی از آنها قطع حاصل ‌شود، مانند اخبار روايت شده در مورد حجيت خبر واحد.[20]

خبر واحد

 خبر واحد، “روايتی است كه راويان آن در تمامی طبقات به حد تواتر نرسيده باشد”.[21] اين گونه روايات به تنهايی مفيد علم نيستند، بلكه با استفاده از آیات و روایات می ‌توان حجيت آنها را به اثبات رساند، از اين رو اگر روايتی در چند طبقه به حد تواتر برسد، اما تنها در يك طبقه به تواتر نرسيده باشد، متواتر نبوده و خبر واحد به شمار می ‌آيد؛ زيرا نتيجه تابع اخسّ مقدمات است.

 

حدیث مرفوع

محدثان و راویان، احادیث را از جنبه های مختلف به چند دسته تقسیم کرده اند که اساسی ترین و پرکاربردترین تقسیم آن، تقسیم چهار گانۀ: صحیح، حسن، موثق و ضعیف است. این احادیث چهارگانه اصطلاحات مشترک دارند؛ نظیر مشهور، غریب، مجمل، مبین و … که بر تمام روایات صحیح، حسن، موثق و ضعیف صادق است. یکی از اصطلاحات مخصوص خبر ضعیف “مرفوع” است که این اصطلاح ناظر به انقطاع سند است.

از آن جا كه انقطاع سند مى تواند از آغاز، يا وسط، يا آخر سند و به صورت حذف يك راوى، يا بيشتر باشد، براى هر نوع از انقطاع سند، اصطلاح خاصى وضع كرده اند که در این جا به اصطلاح مرفوع می پردازیم:

حدیث مرفوع، حدیثی است که از وسط، یا آخر سند آن یک راوی یا بیشتر افتاده باشد، ولی با تصریح به لفظ “رفع”؛ مثل این که بگوید: روى الكلينى، عن على بن ابراهيم، عن ابيه، رفعه الی ابى عبدالله (ع) كه در اين سند، ميان پدر على بن ابراهيم قمى؛ يعنى ابراهيم بن هاشم، تا امام صادق (ع) يك يا چند راوى حذف شده و به لفظ “رفع” نيز تصريح شده است.

گاهی نیز مرفوع به حدیثی گفته می شود که در آن قول یا فعل و یا تقریری به معصوم (ع) نسبت داده شود، اعم از این که سند آن، مقطوع، مرسل یا غیر اینها باشد.

صاحب کتاب علم حدیث می گوید: آیت الله مامقانی (ره) معتقد است گرچه این کلمه (مرفوع) در معنای دوم بیشتر به کار برده می شود، اما استعمال آن در معنای اول، در کتب فقه شایع تر است.[22]

 

حدیث مرسل

مرسل از ریشه “ارسل الدابه” به معنای برداشتن قید و بند از چهارپا آمده است، گویا در حدیث مرسل با حذف سند قید ربط حدیث برداشته شده است.

لفظ مرسل یکی از اصطلاحاتی است که برای معرفی حدیث ضعیف به کار برده می شود، که ناظر به انقطاع سند حدیث می باشد.

مرسل خود دارای دو اصطلاح است:

یک. معنای عام و آن هر حدیثی است که دچار ارسال و حذف اسناد باشد، اعم از این که همه راویان یا شماری از آنان حذف شده باشند. مرسل به این معنا شامل اصطلاح نخست مرفوع؛ یعنی حدیث منتسب به معصوم، موقوف (روایت صحابی)، مقطوع (روایت تابعی)؛ معلق (حذف آغاز سند)، منقطع (حذف یک راوی از وسط سند) و معضل (حذف بیش از یک راوی از وسط سند) می شود.

دو. معنای خاص؛ مرسل به این معنا حدیثی است که تابعی بدون ذکر واسطه (صحابی) از پیامبر اکرم (ص) نقل کند؛ مانند این که سعید بن مسیب که از تابعان است، بگوید پیامبر (ص) چنین فرموده است.[23] مفهوم متداول اين اصطلاح همان معناى نخست است.

بیشترین کاربرد این اصطلاحات در فقه است؛ برای این که فقها بتوانند صحت و سقم روایات را در انتساب به معصوم (ع) تشخیص دهند، تا بتوانند به گفته های راویان اعتماد کرده و احکام فقهی را از روایات معصومان (ع) استخراج کنند.

 

حدیث موقوف

اصطلاح موقوف، از جمله اصطلاحات مخصوص خبر ضعیف اند. که ناظر به اتصال سند آن هستند.

حدیث موقوف به روایتی گفته می شود که سلسله سند آن به صحابی پیامبر (ص) یا مصاحب امام (ع) منتهی شود. روایت موقوف به دلیل اعتبار صحابه در بسیاری از موارد از نگاه اهل سنت حجت است، اما محدثان شیعه روایت موقوف را تنها زمانی که به وسیلۀ قراین، صدور آن از معصوم (ع) ثابت شود، حجت می دانند.

برای آشنائی بیشتر با حدیث و اقسام آن، به کتاب های زیر مراجعه کنید:

علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، قربانی، زین العابدین

فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ولایی، عیسی

آشنائی با علوم حدیث، نصیری، علی

المعجم الاصولی، صنقور، محمد

 

حدیث مقطوع

به روایتی که سلسله سند آن به یکی از تابعان منتهی شود، مقطوع می گویند. این اصطلاح بیشتر در روایات اهل سنت رایج است. حدیث مقطوع به رغم اتصال سند، از نظر محدثان شیعه فاقد حجیت است. در حقیقت مقطوع همان موقوف است، منتها از تابعی و یا کسی که در حکم او است؛ مانند مصاحبین و یا تابعین مصاحبین ائمه (ع) روایت کند، نه از صحابی. بدیهی است این گونه اقوال و افعال، عدم انتسابش به معصوم روشن تر و وضعش از موقوف بدتر خواهد بود.[24]

بیشترین کاربرد چنین اصطلاحات در فقه است؛ برای این که فقها بتوانند صحت و سقم روایات را در انتساب به معصوم (ع) تشخیص دهند، تا بتوانند به گفته های راویان اعتماد کرده و احکام فقهی را از روایات معصومان (ع) استخراج کنند.

 

حدیث معنعن

حدیث معنعن (عنعنه) در اصطلاح علم حدیث (درایه) به روایتی گفته می شود كه بين افراد سند آن با كلمه “عن” پيوستگى برقرار شده باشد.

 

جوامع حدیثی شیعه

مکتب شیعه به برکت احادیث پیامبر اکرم (ص) و عترت طاهرین آن حضرت، یعنی ائمه (ع) در زمینه احادیث معتبر بسیار غنی است؛ چرا که ائمه طاهرین (ع) از نظر منزلت و زمان نزدیک ترین افراد به پیامبر اکرم (ص) هستند و از عصمت برخوردار هستند و از آن بزرگواران احادیث زیادی در کتب حدیثی ثبت شده است.

در این مجال به برخی از کتب حدیثی معتبر شیعه اشاره می کنیم:

1. الکافی؛ تألیف ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی؛ متوفّی 329 هـ.ق.

2. التهذیب؛ تألیف شیخ طوسی، متوفّی 460هـ.ق.

3. الاستبصار؛ تألیف شیخ طوسی، متوفّی 460هـ.ق.

4. من لا یحضره الفقیه؛ تألیف شیخ صدوق، متوفّی 381 هـ.ق.

5. وسائل الشیعة تألیف شیخ حر عاملی، متوفّی 1104هـ.ق.

6. بحار الانوار؛ تألیف محمد باقر مجلسی، متوفّی 1110هـ.ق.

7. وافی؛ تألیف، فیض کاشانی، متوفّی 1091هـ. ق.

8. مستدرک الوسایل، محدّث نوری، متوفی 1320 هـ. ق.

9. جامع الاحادیث الشیعة؛ تألیف اسماعیل معزی ملایری، متوفّی 1429هـ.ق.

10. نرم افزار جامع الاحادیث (نور5/2) تهیه شده در مرکز کامپیوتری علوم اسلامی (نور) که در بر دارنده اکثر کتب حدیثی شیعه است.

البته باید توجه داشت که این کتب در عین حال که ارزشمندند و احادیث صحیح فراوانی را در خود جای داده اند، اما ما همه احادیث این کتاب ها را معتبر نمی دانیم؛ از این رو به بررسی تک تک این احادیث می پردازیم و صحت و سقم این روایات را روشن می نماییم و از این جهت قائلیم که تنها کتاب معتبر و صحیح، قرآن است و بس، و این در حالی است که برادران اهل سنت همه روایات کتب صحیح بخاری و مسلم را صحیح می دانند.

 


[1]. کباری، سید علیرضا، مجله حوزه های علمیه شیعه در گستره جهان.

[2]. «آثار» (جمع اثر) در لغت مرادف حدیث و روایت و خبر قرار دارد و شهید ثانی در درایة، اثر را اعم از حدیث و خبر می داند. اثر سلمان فارسی درباره شرح و توضیح حدیث جاثلیق رومی است که بعد از وفات رسول اعظم الاهی (ص) به منظور تحقیق و آشنایی با وصیت آن حضرت به مدینه آمده بود.

[3]. کتاب های چهارصدگانه ای که ماخذ کتب روایی شناخته می شوند.

[4]. با استناد به کتاب مسند الرضا (ع).

[5]. عسگری، سید مرتضی، پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ج 2، ص30، علامه عسکری، معالم المدرستین، تجلیل، جلیل، تهران، نشر رایزن، زمستان 1375؛ به نقل از تذکرة الحفاظ، ج1، ص 7.

[6]. تذکرة الحفاظ، ج1، ص 3.

[7]. همان، ص 5.

[8]. ابوریه محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص 145- 224، قم، دارالکتب‏العلمیه، بی‏تا.

[9]. پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ج 2، ص 38.

[10]. سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل و النحل، ج 1، ص 60 ـ 61، چاپ دوم، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه 1408ق، 1366ش؛ مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیرة ‏النبی الاعظم (ص)، ج1 ، ص 27، پاورقی، چاپ اول، انتشارات اسلامی، قم.

[11]. حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، ص 26، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1357هـ ش.

[12]. مؤمنون، 44.

[13]. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 853.

[14]. مامقانی، عبدالله، مقباس الهداية، ج 1، ص 89 – 90؛ شهید ثانی، الرعاية في علم الدراية، ص 28.

[15]. سبحانی‌، جعفر، اصول الحدیث و احكامه ص 25 – 35، مؤسسة النشر الاسلامی، 1420 هـ ق.

[16]. مقباس الهداية، ج 1، ص 115.

[17]. کلینی، کافی، ج 1، ص 62.

[18]. الرعاية في علم الدراية، ص 29.

[19]. مقباس الهداية، ج 1، ص 115.

[20]. مؤدب، سيدرضا، علم الدرايه تطبيقي، ص 37؛ مقباس الهداية، ج 1، ص 115.

[21]. مقباس الهداية، ج 1، ص 125؛ شهيد ثاني، الرعاية في علم الدراية، ص 29.

[22]. قربانی، زین العابدین، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، ص 114، انتشارات انصاریان، قم، چاپ دوم، 1416ق.

[23]. مقباس الهدایة، ج 1، ص 338- 341، به نقل از، نصیری، علی، آشنائی با علوم حدیث، ص 187، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، چاپ ششم، 1386.

[24]. مقباس الهدایة، ص 47، به نقل از، قربانی، زین العابدین، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، ص 124.